در ادامه فرمایشات حضرت در نامه نورانی خود به فرزندش این «فاء» در کلمهی فَاَصْلِحْ از نظر ادبیات به او فاء نتیجه میگویند یعنی در مطالب قبل از این جمله دستور داده شده بود به سیر در احوال گذشتگان، از این فرمایشات اینگونه نتیجه گرفته میشود که به 5 دستور باید عمل کرد و این دستورات نتیجهی آن مطالب ارزنده میباشد:
دستور اول؛ حضرت فرمود: پسرم مثوای خودت را اصلاح کن. مثوا به معنای جایگاه است ولی در این کلام به معنای جایگاه آخرت است، اشاره دارد که در این دنیا کاری کن که سرای آخرتت را آباد کنی.
در دعای روز سهشنبه از دعاهای پرمعنای ایّامهفته امام سجاد(ع) میفرماید: وَ اَصْلِحْ لِی آخِرَتی فَاِنَّها دارُ مَقَرِّی؛ یعنی خدایا آخرتم را اصلاح کن چون جایگاه ابدی من آخرت است.
از این جملهی دعا استفاده میکنیم؛ دنیا دار فانی است و مکث ما موقّت و محدود است از نظر زمان ولی آخرت دار باقی است و زوالناپذیر و برای همیشه قرار است ما در آن عالم زندگی کنیم روی این حساب است که از آخرت تعبیر به دارُالْخُلُود شده است؛ یعنی جایگاه ابدی و همیشگی.
در دعا این طور آمده: اللّهمَ ارزُقْنِی التَّجافِی عَنْ دارِالْغُروُر وَاْلِانابۀ اِلی دارِالْخُلُود؛ یعنی خدایا روزی من کن که من از دنیای فریبدهنده کناره بگیرم و به آخرت همیشگی و ابدی توجّه پیدا کنیم و رو بیاورم.
یک نکته مهم اینکه اگر کسی توفیق پیدا کند خود را و آخرت خود را اصلاح کند، یک حالت در او پیدا میشود که دیگر و هرگز از سفر مرگ و قیامت نمیترسد بلکه به استقبال مرگ میرود. برای شاهد سخن خود این حدیث نورانی را نقل میکنیم. از حضرت ابیذر پرسیدند: لِمَ نَکْرَهُ الْمَوْتَ؛ چرا ما از مرگ میترسیم و از مرگ کراهت داریم و خوشمان نمیآید. حضرت ابیذر فرمود: لِاَنَّکُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْیا وَ خَرَّبْتُمُ الآخِرَۀ؛ علّت ترس شما از مرگ این است که شما دنیا را آباد کردید، ولی عالم آخرت را خراب کردید و ویران، بعد این امر طبیعی است که از یک جایگاه آباد میخواهید به یک جایگاه ویران و خراب سفر کنید و منتقل بشوید طبعاً می ترسید.
از این کلام صحابی پیامبر اکرم(ص) روشن میشود که اگر در زندگی کسی این داستان به طور عکس اتفاق افتاد، یعنی آخرت اصلاح شد و دنیا خراب، چنین شخصی نباید از داستان مرگ کوچکترین هراس و ترسی داشته باشد و نسبت به این مسافرت نباید احساس ناامنی کند چون چنین شخصی سفر او به خیر است نه به شرّ و عاقبت به خیر میمیرد.
اگر این توفیق رفیق کسی بشود که بتواند آخرت خود را بسازد و اصلاح کند نام او در زمرهی عباداللهالصالحین نوشته میشود و اگر این ثبت نام انجام بشود هر نمازگزاری در شبانهروز چند مرتبه به او سلام میکند، در تشهد میخوانیم: السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلَی عِبَادَ اللَّهِ الصّالِحین؛ سلام بر ما و بر هر بنده صالح خداوند متعال.
از بین این مطالب انسان میتواند استفاده کند که قبر جایگاه ابدی و آرامگاه همیشگی ما نیست اینکه روی سنگ قبرها مینویسند: آرامگاه ابدی، این عبارت صحیح نیست بلکه خوابیدن ما در قبرها هم از نظر زمان محدود است و موقّت، و روزی ما از این خانههای قبر بیرون میآئیم به طرف صحرای محشر و ما بعد از خانهی قبر، 2 منزل دیگر در پیش داریم: 1ـ صحرای محشر؛ 2ـ جهنّم یا بهشت.
جهنّم و بهشت ابدی است. اینکه امام میفرماید: جایگاه آخرت خود را اصلاح کن، نه اینکه جایگاه را اصلاح کن، این جمله که معنا نمیدهد مگر جایگاه خراب است که نیاز به اصلاح ما داشته باشد بلکه این جمله کنایه و اشاره است به اینکه اعتقادات، اخلاق و اعمال خود را اصلاح کن تا بتوانی در آن جایگاه همیشگی مکان بگیری در جوار رحمت و قرب الهی و در همسایگی پیامبر و آل طاهرین(ع) او سکنی گزینی.
اصلاح آخرت به اصلاح انسان مربوط میشود یعنی اعمال و کردار ما باید اصلاح بشود به تعبیر دیگر اگر کسی اعمال خود را اصلاح کرد آخرت او اصلاح میشود. روی این جهت است که دستور دادند که برای آخرت کار کن.
علی(ع) فرمود: جاهِدْ نَفْسَکَ وَاعْمَلْ لِلآخِرَۀِ جُهْدَکَ؛ یعنی مجاهده کن کوشش کن و برای آخرت خود کار کن و جدّیت به خرج بده.[1]
در حدیث آمده که تا میتوانی کوشش کن برای روز معاد و آخرت. جایگاه آخرت تو اصلاح میشود. [2]
یکی از بزرگترین فوائد و خواص اصلاح امر آخرت این است که علی(ع) فرمو: هر کس مابین خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و بین مردم را اصلاح میکند. وَ مَنْ اَصْلَحَ اَمْرَ اخِرَتِهِ اَصْلَحَ الله لَهُ اَمْرَ دُنْیاه؛ و هر کس بتواند اصلاح کند امر آخرت و قیامت خود را خداوند اصلاح میکند امر دنیای او را.[3]
این احادیث را ملاحظه بفرمائید:
1ـ هرکس جایگاه آخرت خود را اصلاح کند و آباد، او عاقل است.[4]
2ـ هر کس برای عالم آخرت سعی کند که اصلاح بشود اخلاص در عمل برای او پیدا میشود و در وجود او ترس از خدا ظاهر میشود.[5]
3ـ هر کس دنیای خود را آباد کند آخرت خود را خراب و ویران میسازد، و هر کس آخرت خود را اصلاح کند به تمام آرزوهای خود خواهد رسید، در سلسله دستورات اسلامی برای اصلاح انسان که در نتیجه اصلاح آخرت را به دنبال دارد، تأکید فراوان شده است که باطنها را اصلاح کنیم که بسیار مهم است مبادا روز قیامت مشخّص بشود ظاهر ما غیر باطن ما بوده و این سبب ذلّت و رسوایی ما میشود.
در روایت آمده امام باقر(ع) فرمود: مَنْ کانَ ظاهِرُهُ اَرْجَحُ مِنْ باطِنهِ خفّ میزانُهُ؛ هر کس ظاهرش بهتر از باطنش باشد کفّهی ترازوی عمل صالح او در قیامت سبک میشود.[6] اِنَّ السَّریَرۀ اِذا صَلُحَتْ قَوِیَت العَلانِیَة؛ باطن انسان وقتی درست شد ظاهر انسان هم اصلاح میشود.[7]
دستور دوم؛ وَ لا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیاک؛ یعنی آخرت خود را بهدنیا مفروش. یعنی متاع بسیار پر ارزش آخرت و سعادت جاویدان را به بهای اندک و کم یعنی زرق و برق دنیا مفروش.
قرآن در این زمینه میفرماید: أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِاْلآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذاب وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ؛ عدّهای هستند که زندگی دنیا را به زندگی در آخرت معامله میکنند، یعنی آخرت را میدهند و دنیا را میگیرند، دنیا را با از دست دادن آخرت میخرند. اینها کسانی هستند که عذابشان تخفیف داده نمیشود و هیچ کس آنها را یاری نمیکند.[8]
حضرت امیر(ع) فرمود: لاتَبِعْ آخِرَتکَ بِدُنیاکَ؛ هیچگاه آخرت را به دنیا مفروش.[9]
این حدیث هم جالب است. حضرت علی(ع) فرمود: مَنِ ابْتاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ رَبِحَهُما وَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ خَسِرَهُما.[10]
علی(ع) فرمود: هر کس دنیا را بفروشد و آخرت را بخرد هم در دنیا سود و منفعت میکند و هم در آخرت منفعت نصیب او میشود.[11] حضرت امیر(ع) فرمود: هر کس دنیا را انتخاب کند و آخرت را رها کند عاقل نیست آن چنان فروختن آخرت و خریدن دنیا خطرناک است.[12]
در زیارت اربعین امام حسین(ع) میخوانیم کسانی که به جنگ با امام حسین(ع) آمدند و بر علیه امام حسین(ع) دست به دست هم دادند، کسانی بودند که فریب دنیا را خوردند و بهرهی آخرت خود و سعادت ابدی را فروختند به پستترین قیمتها و ارزش خود را اینگونه معامله کردند که در حدیث داریم «قیمت انسان، بهشت است، خود را به کمتر از بهشت نفروشید» کسانی که به جنگ با امام حسین(ع) آمدند آخرت خود را فروختند بهثمن اَوْکَس پول درهم دینار بسیار قلیل و بیارزش.[13]
بدبختی اینجاست که گاهی انسان آخرت را به دنیای خودش میفروشد و گاهی انسان آخرت خود را به دنیای دیگران میفروشد یعنی گاهی انسان دین خود را میفروشد که دیگران به دنیا و ریاست و... برسند این دیگر چه بدبختی است.
دستور سوم: دَعِ الْقَوْلَ فیما لا تَعْرِفُ؛ امام(ع) در این جمله نهی میکند که انسان دربارهی موضوعی که از آن هیچ اطلاعی ندارد سخن بگوید یعنی سخن نگو دربارهی موضوعی که نمیدانی.
در قرآن مجید کراراً از این موضع نهی شده است. در این آیهی شریفه خداوند میفرماید: وَ لا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؛[14] نسبت به مسئلهای که به آن آگاهی نداری پیروی مکن، نهی شده است از پیروی کردن در اموری که ما جاهل به آن هستیم.
در آیه دیگر خداوند میفرماید: إِنَّما يَأمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أنْ تَقُولُوا عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ یعنی شیطان شما را به بدی و فحشاء امر میکند و همچنین به شما فرمان میدهد که دربارهی خدا بگوئید آنچه را که نمیدانید.[15]
این جمله و چندین جملهی دیگر این نامه، امام وارد دستورات عملی و برنامههای زندگی در مسائل شخصی و اجتماعی میشود و سخن خود را با کیفیّت تکلیف در صورت جهل و شک به مساله آغاز میکند و به طور کلّی موقف انسان را در ارتباط با مسائل خارجی و قضایائی که برای او پیش میآید تعیین میکند و تکلیف انسان را مشخّص میکند چه مسائلی که انسان نسبت به آن علم و یقین دارد و چه مسائلی که در شک و ابهام قرار دارد آن مسائل این است که؛ سخن گفتن در جایی که انسان علم و اطلاع کافی به اطراف و جوانب آن ندارد در این صورت اظهار نظر کردن و مردم را به سمتی سوق دادن عین خطا و هلاکت است و پیامدهای ناگوار خواهد داشت.
این نکته قابل ذکر است که مردم در سه موضوع صاحب نظر و رأی هستند: 1ـ در مورد طبّ و تشخیص امراض و تجویز دارو؛ 2ـ در مورد بنا و ساختمانسازی؛ 3ـ در مورد احکام و مسائل شرعی؛ و همهی این موارد خلاف است. معمولاً مردم در این امور سهگانه اظهار نظر میکنند در حالی که از آنها کاملاً بیخبرند و هیچ چیزی نمیدانند خصوصاً دخالت و اظهار رأی در احکام شرع که در این موضوع به خصوص اهل فضل و اهل علم باید مواظب باشند و تا علم و یقین نسبت به حکم و یا مسئله اعتقادی پیدا نکردهاند، لب به سخن و فتوا باز نکنند و تصور نکنند که اظهار بیاطلاعی موجب نقصان در دین و سستی شریعت میشود.
در بیانی نورانی مولا علی(ع)، فرمودند: لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمْ بَلْ لا تَقُلْ کلَّ ما تَعْلَم[16]؛ نسبت به آنچه نمیدانی لب فرو ببند بلکه واجب هم نیست هر چه را که میدانی و آگاهی داری بگویی که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
در بسیاری از موارد و مواقع افشای یک مطلب موجب مفاسد و تبعات ناگوار میشود و حرام هم هست. همانگونه که تجویز دارو در جائی که فرد، طبیب نمیباشد حرام و موجب دیه و کیفر و تنبیه خواهد شد.
آیا ائمه ما و انبیاء عظام هرچه را که میدانستند برای مردم میگفتند یا شرائط زمانی و مکانی و استعدادها و قابلیتهای افراد را در نظر میگرفتند و بعد برای آنها مطلب را میگفتند.
چه اشکالی دارد اگر انسان چیزی را نمیداند دربارهی او اظهار عقیده نکند و اگر از او راجع به این موضوع سئوال کردند بگوید نمیدانم، این اندازه شهامت داشته باشد.
مولا علی(ع) در یکی از کلمات خود فرمود: لَوْ سَکَتَ مَنْ لایَعْلَمُ سَقَطَ الْاَخْتِلافَ؛ اگر انسان نسبت به مطلبی که نمیداند ساکت بشود و اظهار نظر نکند تمام اختلافات در جامعه از بین میرود. مبادا با اظهار نظر دربارهی مسائل دینی، اعتقادی، اخلاقی و فقهی در حالی که هیچ اطلاعی دربارهی آن مسئله نداریم باعث گمراهی و انحراف عدّهای از مردم بشویم که گناهی است نابخشودنی و انسان گرفتار داستان حقّالنّاس میشود و به چه دردسر بزرگی برای روز قیامت مبتلا میشود. پناه به خدا میبریم.
دستور چهارم: وَ الْخِطابَ فیما لَمْ تُکلَّفْ؛ این جمله هم عجیب است که امام فرمود در مسائلی که مربوط به تو نیست دخالت مکن و به تعبیر ساده فضولی در کار دیگران نکن. چه بسیار افراد و کسانی هستند که به علّت دخالت در کارهای دیگران و اموری که به آنها مربوط نیست، هم از انجام وظیفه خود میمانند و هم گرفتاریها و نزاعهایی برای خود از این رهگذر به وجود میآورند.
این همان مطلبی است که قرآن اشاره میکند: وَ عَلَيْكُمْ أنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إذَا اهْتَدَيْتُمْ؛ مراقب خود باشید اگر شما هدایت شدید گمراهی کسانی که گمراه شدهاند به شما زیانی و ضرری نمیرساند.[17]
گاهی اظهار نظر یک مادرشوهر در امور داخلی زندگی عروس و یا اظهارنظر یک پدر و مادر در امور داخلی زندگی فرزندانشان و کیفیّت زندگی آنها و یا اظهارنظر یک پدرزن و مادرزن در امور داخلی دامادش باعث اختلافات و نزاعهای بسیار سنگین میشود و خدای ناکرده منجر به طلاق و جدایی یک زن و شوهر میشود و انسان در قبال این ماجرا مسئول است.
یک وقت اطرافیان ما از ما سئوالی را میپرسند که ما چگونه زندگی کنیم. از باب ارشاد جاهل واجب است او را راهنمائی کنی، اما اگر کسی نپرسید که من در زندگی چه کنم و چگونه باشم آیا واجب است که ما در طرز زندگی او با همسرش دخالت بیجا کنیم در حالی که ما تکلیف این معنا را نداریم.
نظر نسل امروز این است که ما هر طور زندگی میکنیم بهترین روش میباشد و اگر طرز تفکّر آنها این است که ما بزرگترها زندگی کردن بلد نیستیم و ما در جهل هستیم. آیا با این طرز تفکّر میتوان مبارزه کرد.
جانها به فدای امام حسین(ع) که در روز عاشورا جملهای را به خانمها فرمود که یک دریا قیمت و ارزش دارد، فرمود: لا تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِکُمْ ما یَنْقُصُ مِنْ قَدرِکُمْ؛ یعنی کلامی به زبان خود نگوئید که قدر و منزلت و ارزش را پائین بیاورد؛ یعنی خیلی مواظب شخصیّت خودت باش؛ یعنی گاهی در یک موردی سخنی را میگویی، به ظاهر میخواهی دلسوزی بکنی و در واقع دخالت در زندگی 2 نفر است، ضمن اینکه سخن تو هیچ تأثیری در روند زندگی آنها ندارد باعث میشود که به تو اهانت کنند و جسارت بشنوی. مثلاً بگویند به تو مربوطی نیست که ما چطور زندگی میکنیم. بعد چقدر شخصیّت انسان صدمه میبیند و انسان ضربه میخورد. بیائیم از امروز بهبعد تصمیم بگیریم فقط در اموری که میدانیم اظهارنظر کنیم و در مسائلی که مربوط به خودمان هست دخالت کنیم و بس.[18]
دستور پنجم: وَ اَمْسِکْ عَنْ طریقٍ اذِا خِفْتَ ضَلالَتَه فَاِنّ الکَفَّ عِنْدَ حَیْرَۀ الضَّلالِ خَیْرٌ مِنْ رُکوبِ الْاَهْوال؛ این جمله مولا علی(ع) به یک اصل مسلّم عقلی اشاره دارد و هرگاه انسان در برابر 2 راه قرار گرفت راهی روشن و خالی از شبهه و اِشکال و راهی مجهول و تاریک. عقل میگوید: هرگز در چنین راهی قدم مگذار که ممکن است پایان و عاقبت این راه شوم باشد و نحسی آن دامانت را بگیرد و اگر هم به مقصد برسی با ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. در راهی قدم بگذار که با اطمینان و آرامش تو را به مقصدت برساند. این اصل عقلایی است و روایات زیادی هم دارد.
از جمله حدیث معروف پیامبر اکرم(ص) که فرمود: دَعْ ما یُریبُکَ اِلی ما لا یُریبکَ؛ یعنی رسول خدا(ص) فرمود: آنچه که تو را به شک میاندازد رها کن و به سوی راهی برو که در آن شک و تردید نداری.[19]
احتیاط در موارد مشکوک یکی از اصول مسلّم مذهب ماست که در بعضی از موارد واجب و در بعضی موارد مستحب است. ریشهی احتیاط، حکم عقل است که در علم اصول از آن تعبیر میکنند به دفع ضرر احتمالی. عقل حکم میکند که ضررهای احتمالی را از خود دور کنیم.
امام علی(ع) در نامه میفرماید: از مسیرهایی که ترس گمراهی در آن است بپرهیز، زیرا پرهیز در اینگونه موارد بهتر است از آن که انسان گرفتار حوادث هولناک و وحشتناک بشود.
اصولاً احتیاط اگر به افراط نکشد در همه جا و همه چیز، خواه امور معنوی و یا امور مادی، کاری عاقلانه و منطقی است. اگر انسان از یک مسیری میخواهد عبور کند، احتمال میدهد که در این جاده به یک حیوان درّندهای برخورد میکند، عقل آدمی میگوید که از این جاده نرو. احتمال خطر میدهی و جان تو در معرض نابودی است. در امور اعتقادی و دینی و مادی هم همین طور است مسئله، بدون هیچ فرقی. در احادیث آمده است: اَلْاِحتیاط طَریقُ النّجاۀ؛ احتیاط کردن بهترین راه است برای نجات آدمی.
توضیح بیشتر نسبت به این فقره نورانی امام(ع): این جمله نهی میکند که انسان در مسائل شبههناک وارد شود. مسائلی که صحت و سداد آن بر انسان پوشیده است و ممکن است بر اثر اصرار اطرافیان و غلبهی شایعات و جو زدگی قدرت فهم و تشخیص ضعیف بشود و راه صواب از ناصواب شناخته نشود و انسان قدرت و اختیار خود را به دست تودهی مردم و یا گروهی خاص با اهدافی معیّن بسپارد و آنها هم او را در مسیری قرار دهند که عاقبتی جز بدبختی و خسارت برای او نداشته باشد و چه بسا در این مسأله وسوسههایی چون تشخیص تکلیف و یا بر زمین ماندن مسئولیّت خاص و یا احساس رفع ظلم و امثال ذلک هم مزید بر علّت و انحراف بشود. در اینجا بسیار مناسب است حدیثی را از امام صادق(ع) نقل کنیم که بسیار مفید است.
قالَالصَّادِقُ(ع): اِنَّما الْاُموُرُ ثَلاثَۀ اَمْرٌ بَیِّنٌ رَشْدُه فَیُتَّبَعُ وَ اَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فیُجْتَنَبُ وَ اَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ اِلَی الله قالَ رسولُالله(ص) حَلالٌ بَیِّنٌ وَ حَرامٌ بَیِّنٌ وَ شُبَهاتٌ بَیْنَ ذلِک وَ مَنْ تَرَکَ الشُبّهاتِ نَجَی مِنَ الْمُحَرّمات وَ مَنِ ارْتَکَبَ الشُّبُهاتِ دَخَلَ فِی الْمُحَرّمات وَ هَلَکَ مِنْ حَیْث لایَعْلَمُ.[20]
توضیح روایت بهطور کامل:
قضایا و مسائلی که در دور و بر انسان است از سه حال خارج نیست:
1ـ قضیهای است که صحت و صلاح در آن کاملاً واضح است و روشن و بدون هیچ نقطهی ابهامی، طبیعی است که انسان باید به آن ترتیب اثر بدهد و آن را به جای آورد؛
2ـ عکس صورت اول است یعنی قضیهای است که دقیقاً فساد و هلاکت و ظلمت در آن ظاهر است و شک نداریم که راه باطلی است و گمراهکننده. در این صورت بر انسان واجب است از ورود به آن خودداری کند و اقدامی نکند و اجتناب نماید.
3ـ مواردی است که صلاح و فساد هر دو آشکار و واضح نیستند و احتمال دارد ورود بهآن مسئله باعث هلاکت و پشیمانی بشود در این صورت هم باید اجتناب کنیم زیرا میترسیم در حرام و هلاکت گرفتار بشوبم.
شکّی نیست که صلاح و رشد واضح و آشکار در جایی است که انسان یا خود علم و قطع و یقین دارد و یا به واسطهی حجّت و دلیل شرعی به یقین و قطع رسیده است، اگرچه خود فرد نسبت به آن موضوع اطلاع ندارد مانند رجوع مریض به طبیب حاذق و مانند رجوع مقلّد به مجتهد جامعالشرائط که متصل به عالم غیب است و مشرف بر مصالح و مفاسد حکم و انسان است. در چنین مواردی رجوع به این طبیب و این مجتهد برای انسان یقین و قطع میآورد که صلاح در همین است.
به عنوان نتیجهی اخلاقی از این بخش نامه:
اگر نمیدانی زدن یک سخن ، حرام است یا حلال، احتیاط کن و نگو؛
اگر نمیدانی دیدن این منظره حرام است یا حلال، احتیاط کن و نگاه نکن؛
اگر نمیدانی شنیدن این صدا، موسیقی حرام است یا نه، احتیاط کن گوش نده به این صدا؛
اگر نمیدانی این بازی، قمار است یا نه، احتیاط کن، بازی نکن؛
اگر نمیدانی رفتن به یک مجلس عروسی، مهمانی یا شبنشینی، خدا راضی است یا نه احتیاط کن، در آن مجلس شرکت نکن؛
اگر نمیدانی فلان خوردنی حرام است یا حلال، احتیاط کن، نخور؛
اگر نمیدانی فلان مال حرام است یا حلال، احتیاط کن، از این مال اجتناب کن؛
اگـر نمیدانی ایـن کتاب، کتاب گمـراهکننده است یـا نـه، احتیاط کـن، مطالعه نکن؛
اگر نمیدانی این شخص رفیق خوبی است برای تو و یا رفاقت با او برای دین و عقیده تو ضرر دارد، احتیاط کن، با او رفاقت نکن.
نظیر و شبیه این موارد فراوان است بقیه را ارجاع به خود عزیران میدهیم.
موفق باشید
پایان
پی نوشت:
[2]ـ غرر الحکم.
[3]ـ بحار: ج 71، ص 367.
[4]ـ غررالحکم علی.
[5]ـ غررالحکم مولا علی
[7]ـ همان مدرک: ص 204.
[8]ـ سوره بقره، آیه 86.
[9]ـ غررالحکم.
[10]ـ غررالحکم.
[11]ـ غررالحکم.
[12]ـ غررالحکم.
[13]ـ مفاتیحالجنان: زیارت اربعین، ص 771.
[14]ـ سوره اسراء: آیه 36.
[15]ـ سوره بقره: آیه 169.
[16] نهجالبلاغه عبده: ج 4، ص 227
[17]ـ سوره مائده، آیه 105.
[18]ـ مدرک سخن امام حسین: تمام کتب مستقل.
[19]ـ بحار: ج 2، ص 259.