بخش دوّم؛ نبوّت پیامبران الهی| ۱
۱۲ـ فلسفهی بعثت پیامبران
ما معتقدیم: خداوند براى هدایت نوع بشر و رساندن انسانها به كمال مطلوب و سعادت جاویدان، پیامبران و رسولانى فرستاده است، چه این كه اگر نمىفرستاد هدف آفرینش بشر حاصل نمىشد، و انسانها در گرداب گمراهى غوطهور مىشدند و نقض غرض لازم مىآمد: «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللهُ عَزیزاً حَكیماً؛ پیامبرانى (را فرستاد) كه بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا حجّتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و راه سعادت را به همه نشان دهند و بر همه اتمام حجّت شود) و خداوند توانا و حكیم است».[1]
ما معتقدیم: از میان آنها پنج نفر «اولواالعزم» یعنى «صاحب شریعت و كتاب آسمانى و آیین جدید» بودند كه نخستین آنها «نوح»(ع) سپس «ابراهیم» و «موسى» و «عیسى»(ع) و آخرین آنها «حضرت محمّد»(ص) است.
«وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحِ وَ اِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلیظاً؛ به خاطر بیاور هنگامى را كه از پیامبران پیمان گرفتیم و (همچنین) از تو و نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم، و ما از همهی آنها پیمان محكمى گرفتیم (كه در اداى رسالت و نشر كتاب آسمانى كوشا باشند)».[2]
«فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل؛ صبر و استقامت كن آن گونه كه پیامبران اولوا العزم صبر و استقامت كردند».[3]
ما معتقدیم: پیامبر اسلام(ص) خاتم انبیاء و آخرین رسولان الهى است و شریعت او براى همهی مردم دنیاست و تا پایان جهان باقى است، یعنى جامعیت معارف و احكام و تعلیمات اسلام چنان است كه به تمام نیازمندیهاى انسان در جهات معنوى و مادّى تا پایان جهان، پاسخ مثبت مىدهد، و هر كس ادّعاى نبوّت و رسالت تازهاى كند باطل و بى اساس است.
«ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمِ النَّبِیینَ وَ کانَ اللهِ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیماً؛ محمّد(ص) پدر (خوانده) هیچ یك از مردان شما نیست، ولى رسول خدا و ختم كنندهی سلسلهی پیامبران است، خداوند به همه چیز آگاه است (و آنچه لازم بوده در اختیار او نهاده)».[4]
۱۳ـ همزیستی با پیروان ادیان آسمانی
با این كه ما اسلام را تنها آیین رسمى خداوند در این زمان میدانیم ولى معتقدیم باید با پیروان مذاهب آسمانى دیگر «همزیستى مسالمتآمیز» داشته باشیم، خواه در كشورهاى اسلامى زندگى كنند خواه در بیرون آن، مگر كسانى از آنها كه در مقام مبارزهی با اسلام و مسلمین برآیند: «لا ینْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوكُم مِنْ دِیارِكُمْ اَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا اِلَیهِمْ اِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ؛ خدا شما را از نیكى كردن و رعایت عدالت نسبت به كسانى كه به خاطر دین با شما پیكار نكردند و شما را از خانه و وطنتان بیرون نراندند، نهى نمیكند، زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد».[5]
ما معتقدیم: با بحثهاى منطقى مىتوان حقیقت اسلام و تعلیمات آن را براى سایر مردان جهان، تبیین و آشكار كرد، و جاذبهی اسلام را به قدرى قوى مىدانیم كه اگر به خوبى تبیین گردد، گروههاى زیادى را به خود متوجّه خواهد ساخت، به خصوص در دنیاى امروز كه گوش شنوا براى شنیدن پیام اسلام، بسیار است.
به همین دلیل ما معتقدیم: نباید اسلام را از طریق جبر و فشار به دیگران تحمیل كرد: «لا اِكْراهَ فِى الدِّین قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَى؛ در قبول دین اكراهى نیست زیرا راه درست از نادرست آشكار شده است».[6]
ما معتقدیم: عمل كردن مسلمین به دستورهاى جامع اسلام میتواند عامل دیگرى براى معرفى اسلام باشد پس حاجتى به اجبار و تحمیل نیست.
۱۴ـ معصوم بودن انبیا در تمام عمر
ما معتقدیم: همهی پیامبران الهى معصومند، یعنى در تمام عمر (چه پیش از نبوّت و چه بعد از نبوّت) از «خطا و اشتباه» و «گناه» به تأیید الهى مصون و محفوظ مىباشند، زیرا اگر مرتكب خطا یا گناهى شوند اعتماد لازم براى مقام نبوّت از آنها سلب مىشود، و مردم نمیتوانند آنان را واسطهی مطمئنّى میان خود و خدا بشناسند، و آنان را در تمام اعمال زندگى پیشوا و مقتداى خویش قرار دهند.
به همین دلیل معتقدیم: اگر در برخى ظواهر آیات قرآن گناهى به بعضى از پیامبران الهى نسبت داده شده، از قبیل «ترك اولى» است (یعنى در میان دو كار خوب، آن را كه خوبى كمترى داشته انتخاب كردهاند در حالى كه سزاوار بوده خوبتر را برگزینند) یا به تعبیر دیگر از قبیل «حَسَناتُ الاَبْرار سَیئاتُ الْمُقَرَّبینَ؛ كارهاى خوب نیكان (گاهى) گناه مقرّبان محسوب میشود.»[7] چرا كه از هر كس به اندازهی مقام او انتظار میرود.
۱۵ـ آنها بندگان فرمانبردار خدا هستند
ما معتقدیم: بزرگترین افتخار پیامبران و رسولان الهى این بوده كه بندهی مطیع و فرمانبردار خدا باشند، به همین دلیل همه روز در نمازهایمان این جمله را دربارهی پیامبر اسلام(ص) تكرار مىكنیم: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه؛ گواهى مىدهم كه محمّد(ص) بندهی خدا و رسول اوست».
ما عقیده داریم: هیچ یك از پیامبران الهى ادّعاى الوهیت نكردند، و مردم را به پرستش خویش فرا نخواندند: «ما كان لِبَشَرٍ اَنْ یؤْتِیهُ اللهُ الْكِتابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِباداً لی مِنْ دُونِ اللهِ؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست كه خداوند كتاب آسمانى و حكم و نبوّت به او دهد، سپس او به مردم بگوید: غیر از خدا مرا پرستش كنید».[8]
حتّى حضرت مسیح(ع) نیز مردم را هرگز به پرستش خویش دعوت نكرد، و همواره خود را مخلوق و بنده و فرستادهی خدا مىدانست: «لَنْ یستَنْكِفَ الْمَسیحُ اَنْ یكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَلا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛ هرگز مسیح(ع) از این ابا نداشت كه بندهی خدا باشد، و نه فرشتگان مقرّبان او (ابا دارند كه خود را بندهی خدا بدانند)».[9]
تواریخ امروز مسیحیت نیز گواهى میدهد كه مسألهی «تثلیث» (اعتقاد به خدایان سه گانه) در قرن اوّل مسیحیت وجود نداشت، و این طرز فكر بعداً پیدا شد.
۱۶ـ معجزات و علم غیب
عبودیّت پیامبران هرگز مانع از آن نیست كه آنها به اذن و فرمان خداوند از امور پنهانى مربوط به حال و گذشته و آینده آگاه باشند: «عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ؛ خداوند داناى غیب است، و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانى را كه برگزیده است».[10]
مىدانیم: یكى از معجزات مسیح(ع) این بود كه به مردم از پارهاى از امور پنهانى خبر میداد: «وَ اُنَبِّئُكُمْ بِما تَاْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیوتِكُمْ؛ من شما را از آنچه میخورید و در خانههاى خود ذخیره میكنید خبر میدهم»![11]
پیامبر اسلام(ص) نیز از طریق تعلیم الهى بسیارى از اخبار نهانى را بیان میفرمود: «ذلِكَ مِنْ اَنْبِاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ اِلَیكَ؛ این از خبرهاى غیب است كه به تو وحى میفرستیم».[12]
بنابراین مانعى ندارد كه پیامبران الهى از طریق وحى و به اذن پروردگار از غیب خبر دهند و اگر در بعضى از آیات قرآن، علم غیب از پیامبر اسلام(ص) نفى شده است: «وَ لا اَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لا اَقُولُ لَكُمْ اِنّى مَلَك؛ من از غیب آگاه نیستم و نمیگویم فرشتهام».[13] منظور علم ذاتى و استقلالى است، نه علمى كه از طریق تعلیم الهى حاصل شود، زیرا میدانیم آیات قرآن یكدیگر را تفسیر مىكنند.
ما معتقدیم: این بزرگواران كارهاى خارقالعاده، و معجزات مهمّى «باذن الله» انجام میدادند، و اعتقاد به انجام این گونه كارها به اذن الهى، نه شرك است و نه منافاتى با مقام عبودیت آنها دارد. حضرت مسیح(ع) ـ به تصریح قرآن مجید ـ مردگان را به اذن خدا زنده مىكرد، و بیماران غیرقابل علاج را به فرمان خدا شفا مىداد: «وَ اُبْرِئُ الاَكْمَهَ وَالاَبْرَصَ وَاُحْی الْمَوْتى بِاِذْنِ اللهِ».[14]
خودآزمایی
1- فلسفهی بعثت پیامبران را بیان کنید.
2- چرا نباید اسلام را از طریق جبر و فشار به دیگران تحمیل كرد؟
3-به چه دلیل همهی پیامبران الهى در تمام عمر (چه پیش از نبوّت و چه بعد از نبوّت) از «خطا و اشتباه» و «گناه» به تأیید الهى مصون و محفوظ مىباشند؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی نساء، آیهی ۱۶۵.
[2]ـ سورهی احزاب، آیهی ۷.
[3]ـ سورهی احقاف، آیهی ۳۵.
[4]ـ سورهی احزاب، آیهی ۴۰.
[5]ـ سورهی ممتحنه، آیهی ۸.
[6]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۵۶.
[7]ـ مرحوم مجلسى در بحارالانوار، این جمله را از بعضى معصومین نقل كرده بى آنكه نام ببرد (بحار، جلد 25، صفحهی 205).
[8]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۷۹.
[9]ـ سورهی نساء، آیهی ۱۷۲.
[10]ـ سورهی جن، آیات ۲۶ و ۲۷.
[11]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۴۹.
[12]ـ سورهی یوسف، آیهی ۱۰۲.
[13]ـ سورهی انعام، آیهی ۵۰.
[14]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۴۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی