بخش ششم؛ مسائل گوناگون| ۱
گذشته از بحثهایی كه در فصول پیشین آمد كه اصول اعتقادات ما را در مباحث اساسى دین اسلام روشن میسازد، ویژگیهاى دیگرى در اعتقادات ماست كه در این فصل مطرح مىشود.
۵۶ـ مسألهی حسن و قبح عقلی
ما معتقدیم: عقل انسان خوبى و بدى و حسن و قبح بسیارى از اشیاء را درك میكند، و این به بركت نیروى معرفت خوب و بد است كه خدا به انسان بخشیده. بنابراین حتّى قبل از نزول شرایع آسمانى، بخشى از مسائل به وسیلهی عقل بر انسان روشن بوده است، خوبى عدالت و نیكوكارى، بدى ظلم و بیدادگرى، و خوبى بسیارى از صفات اخلاقى مانند «راستگویى»، «امانت»، «شجاعت»، «سخاوت» و امثال آن، همچنین بدى «دروغ» و «خیانت» و «بخل» و مانند آن، همه از مسائلى است كه عقل آنها را درك میكند، ولى از آن جا كه عقل قادر به درك حسن و قبح همهی اشیا نیست و معلومات انسان در هر حال محدود است، ادیان الهى و كتب آسمانى و پیامبران براى تكمیل این امر از سوى خداوند مبعوث شدند تا هم بر ادراكات عقلى تأكید كنند و هم زوایاى تاریكى را كه عقل از درك آن عاجز بوده بر او روشن سازند.
اگر ما استقلال عقل را در تشخیص حقایق بكلّى انكار كنیم، مسألهی توحید و خداشناسى و بعثت انبیاء و ادیان آسمانى از میان خواهد رفت، زیرا اثبات وجود خدا و حقانیت دعوت انبیا، جز از طریق عقل امكانپذیر نیست. بدیهى است بیانات شرع در صورتى قابل قبول است كه این دو اصل (توحید ـ نبوّت) قبلاً با دلیل عقل ثابت شود؛ و اثبات این دو موضوع تنها به دلیل شرع غیرممكن است.
۵۷ـ عدل الهی
به همین دلیل ما معتقد به عدل الهى هستیم و میگوییم محال است خداوند بر بندگانش ظلم كند، بیدلیل كسى را مجازات و یا بیدلیل عفو نماید، محال است به وعدههاى خود وفا نكند، و محال است شخص ناصالح و خطاكارى را به مقام نبوّت و رسالت از سوى خویش منصوب نماید، و معجزاتى در اختیار او بگذارد.
و نیز محال است بندگانش را كه براى پیمودن راه سعادت آفریده است بدون راهنما و رهبر بگذارد، چرا كه همهی این كارها زشت و قبیح است، و بر خداوند متعال زشت و قبیح روا نیست.
۵۸ـ آزادی انسان
و باز به همین دلیل معتقدیم كه خدا انسان را آزاد آفریده است. افعال انسان از روى اراده و اختیار او سرچشمه میگیرد، چرا كه اگر غیر این باشد یعنى ما معتقد به اصل جبر در اعمال انسانها بوده باشیم، مجازات بدكاران ظلم و بیعدالتى واضح، و پاداش نیكوكاران، كارى بیهوده و بى دلیل خواهد بود، و چنین امرى بر خداوند محال است.
كوتاه سخن این كه: قبول حسن و قبح عقلى و استقلال فكر و خرد انسان در تشخیص بسیارى از حقایق، پایهی اصلى دین و شریعت و قبول نبوّت انبیا و كتب آسمانى است؛ ولى همان گونه كه گفته شد درك و آگاهى انسان محدود است، و تنها به وسیلهی آن نمیتواند تمام حقایقى را كه مربوط به سعادت و تكامل اوست دریابد، و به همین دلیل نیاز به بعثت انبیا و كتب آسمانى دارد.
۵۹ـ یکی از منابع فقه، دلیل عقل است
با توجّه به آنچه گفته شد ما معتقدیم كه یكى از منابع اصلى دین اسلام، دلیل عقل است، و منظور از دلیل عقل در اینجا این است كه عقل بطور قطع و یقین چیزى را درك كند و دربارهی آن داورى نماید؛ مثلاً اگر (فرضاً) هیچ دلیلى در كتاب و سنّت براى حرام بودن ظلم و خیانت و دروغ و قتل نفس و سرقت اموال و تجاوز به حقوق مردم نداشتیم، ما به وسیلهی دلیل عقل این امور را تحریم میكردیم، و یقین داشتیم خداوند عالم و حكیم، این امور را براى ما حرام شمرده، و هرگز راضى به انجام آنها نیست، و این یك حجّت الهى بر ما بود.
آیات قرآن پر است از تعبیراتى كه همه بیانگر اهمیت عقل و دلایل عقلى است.
برای پوییدن راه توحید، قرآن ارباب عقل و خرد را دعوت به مطالعهی آیات الهى در زمین و آسمان میكند:
«اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النّهار لآیاتٍ لِاُولِی الاَلْبابِ».[1]
از سوى دیگر، هدف از بیان آیات الهى را افزایش فهم و عقل انسانها میشمرد:
«اُنْظُرْ كَیفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ؛
بنگر چگونه آیات را با تعبیرات گوناگون بیان میكنیم تا بفهمند».[2]
و از سوى سوّم، همهی انسانها را دعوت به تمیز نیكیها از بدیها و به كار انداختن نیروى تفكّر در این راه میكند، و میگوید: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الاَعْمى وَالْبَصیرُ اَفَلا تَتَفَكَّرُونَ؛
بگو: آیا نابینا و بینا (نادان و دانا) یكسانند، آیا فكر نمیكنید!»[3]
و بالاخره بدترین جنبندگان عالم را كسانى میشمرد كه چشم و گوش و زبان خود را به كار نمیاندازند و از نیروى عقل و خرد استفاده نمیكنند:
«اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لایعْقِلُونَ؛
بدترین جنبندگان نزد خدا افراد كر و لالى هستند كه اندیشه نمیكنند»[4]... و آیات فراوان دیگر.
با این حال چگونه میتوان نیروى عقل و خرد و تفكّر را در اصول و فروع اسلام نادیده گرفت.
۶۰ـ باز هم عدل الهی
همانگونه که اشاره شد ما معتقد به عدل الهى هستیم و یقین داریم كه هرگز خداوند ستمى به بندهاى از بندگان روا نمیدارد، چرا كه ظلم كار زشت و ناپسندى است، و ساحت قدس الهى از چنین كارى پاك و منزه است: «وَ لا یظْلِمُ رَبُّكَ اَحَداً؛ پروردگارت به احدى ظلم نمیكند».[5]
اگر مجازاتهایى در دنیا و آخرت دامن افرادى را میگیرد، سبب اصلى آن خودشان هستند «فَما كانَ اللهُ لِیظْلِمَهُمْ وَلكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ؛ خداوند به آنها (اقوام پیشین كه گرفتار عذاب الهى شدند) ستم نكرد، آنها خودشان بر خویشتن ستم میكردند!»[6]
نه فقط انسانها بلكه هیچ موجودى در جهان از سوى خداوند مورد ستم قرار نمیگیرد «وَ مَا اللهُ یریدُ ظُلْماً لِلْعالَمینَ؛ خداوند هیچگاه ستمى بر جهانیان نمیخواهد»[7] ـ البته تمام این آیات تأكید و ارشاد به سوى حكم عقل است.
نفی تکلیف مالایطاق
به همین دلیل ما معتقدیم: هرگز خداوند تكلیف مالایطاق (كارى كه از توان انسان بیرون باشد) نمیكند «لا یكَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها».[8]
۶۱ـ فلسفهی حوادث دردناک
و نیز به همین دلیل معتقدیم حوادث دردناكى كه در این جهان صورت میگیرد (از قبیل زلزلهها و آفات و بلاها، گاه جنبهی مجازات الهى دارد آن گونه كه دربارهی قوم لوط آمده است:
«فَلَمّا جاءَ اَمْرُنا جَعَلْنا عالِیها سافِلَها وَاَمْطَرْنا عَلَیهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجّیلٍ مَنْضُودٍ؛
هنگامى كه فرمان ما (دائر بر عذاب) فرا رسید، شهرهاى آنها را زیر و رو كردیم و بارانى از سنگهاى متراكم بر آنان فرو فرستادیم».[9]
دربارهی مردم ناسپاس و طغیانگر «سبا» میفرماید:
«فَاَعْرِضُوا فَاَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ؛
آنها (از اطاعت خدا) روى گرداندند و ما سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم».
بخش دیگرى از این حوادث، براى بیدار كردن انسانهاست تا به راه حق باز گردند:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَیدِی النّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛
فساد و تباهى در خشكى و دریاها به خاطر كارهایی كه مردم انجام دادهاند آشكار گشت؛ خدا میخواهد نتیجهی پارهاى از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید باز گردند!»[10] پس این بخش از حوادث دردناك در واقع لطف الهى است.
بخش دیگر، مصائبى است كه انسان با دست خویش براى خود فراهم میسازد و به تعبیر دیگر نتیجهی ندانم كاریهاى خود اوست:
«اِنَّ اللهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یغَیرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ؛
خداوند آنچه را مردم دارند تغییر نمیدهد مگر این كه آنها خودشان را تغییر دهند».[11]
«ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَما اَصابَكَ مِنَ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ؛
آنچه از نیكیها و پیروزیها به تو میرسد از ناحیهی خداست (و به كمك اوست) و آنچه از بدیها و مشكلات دامنگیر تو میشود، از سوى خود توست!»[12]
۶۲ـ عالم هستی نظام احسن است
ما معتقدیم: جهان آفرینش صحنهی نظام احسن است، یعنى نظم موجود عالم شایستهترین نظمى است كه میتواند بر جهان حكمفرما باشد، همه چیز روى حساب است و هیچ گونه مطلبى بر خلاف حقّ و عدالت و نیكى در آن وجود ندارد، و اگر بدیها در جامعهی انسانى دیده میشود از ناحیهی خود آنهاست.
تكرار میكنیم ما معتقدیم: عدل الهى یكى از پایههاى الهى جهان بینى اسلامى است، و بدون آن مسألهی توحید و نبوّت و معاد نیز به خطر میافتد ـ دقّت كنید.
در حدیثى میخوانیم كه امام صادق(ع) پس از این كه تأیید فرمود:
«اِنَّ اَساسَ الدینِ التَوْحیدُ وَ الْعَدْلُ؛ پایه و اساس دین توحید و عدالت است»، افزود: «اَمَّا التَوْحیدُ فَاَنْ لا تُجَوِّزَ عَلى رَبِّكَ ما جازَ عَلَیكَ، وَ اَمَّا الْعَدْلُ فَاَنْ لا تَنْسِبَ اِلى خالِقِكَ ما لامَكَ عَلَیهِ؛ توحید آن است كه آنچه بر تو رواست، بر خدا روا ندارى (و او را از تمام صفات ممكنات پاك و منزّه بشمرى) و امّا عدل آن است كه عملى را به خدا نسبت ندهى كه اگر آن را خودت انجام میدهى، تو را به خاطر آن ملامت میكند» ـ دقّت كنید.[13]
خودآزمایی
1- آیا میتوان استقلال عقل را در تشخیص حقایق بكلّى انكار كرد؟چرا؟
2- قبول حسن و قبح عقلى و استقلال فكر و خرد، پایهی اصلى کدام حقایق میباشد؟
3- قرآن بدترین جنبندگان عالم را چه كسانى معرفی میکند؟
4- «جهان آفرینش صحنهی نظام احسن است» به چه معنا و مفهوم میباشد؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۱۹۰.
[2]ـ سورهی انعام، آیهی ۶۵.
[3]ـ سورهی انعام، آیهی ۵۰.
[4]ـ سورهی انفال، آیهی ۲۲.
[5]ـ سورهی کهف، آیهی ۴۹.
[6]ـ سورهی توبه، آیهی ۷۰.
[7]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۱۰۸.
[8]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۸۶.
[9]ـ سورهی هود، آیهی ۸۲.
[10]ـ سورهی روم، آیهی ۴۱.
[11]ـ سورهی رعد، آیهی ۱۱.
[12]ـ سورهی نساء، آیهی ۷۹.
[13]ـ بحار الانوار، جلد 5، صفحهی 17، حدیث ۲۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی