نقشههای جنگی همواره در نهایت اختفا انجام میگیرد. جنگجویان همواره سعی دارند خود را از نظر دشمن پنهان دارند.
سلاحهای جنگی را در گوشه و کنار میدان جنگ در زیر برگهای درختان و شاخههای خشکیده، یا به وسیلهی گلمالی کردن مخفی میکنند.
اونیفورمهای سربازان معمولاً به شکلی تهیه میشود که در لابه لای موجودات مختلف محیط پنهان گردند.
گاهی جنگجویان با ایجاد دود یا مه مصنوعی خود را مستور میدارند و یا در تاریکی شب نقل و انتقالات لازم را انجام میدهند.
مأموران اطلاعاتی هنگامی که به قلب منطقهی دشمن برای گرفتن اطلاعات لازم از کم و کیف نیروهای آنها نفوذ میکنند، همواره در پردهی استتار افراد محلی و لباسها و برنامههای آنها فرو میروند.
هنگامی که درست بیندیشیم تمام این امور أشکالی از «تقیه» است که در همه جای دنیا برای جلوگیری از هدر رفتن نیروها و یا پیروزی بر دشمن مورد استفاده قرار میگیرد.
استفاده کردن از انواع «رمزها» برای استتار مقاصد مختلف، دامنهی وسیعی در برنامههای سیاسی و نظامی و اقتصادی دنیای امروز دارد و گاه بیاحتیاطی در حفظ کلیدهای رمز سبب شکست یک لشکر یا یک برنامهی مهم سیاسی میگردد.
هیچکس نمیتواند این گونه برنامهها را ـ چنانچه در مسیر منافع انسانها قرار داشته باشد ـ تخطئه کند و یا آن را دلیل بر ترس و محافظه کاری بشمارد و بگوید در برنامههای نظامی و سیاسی نباید رمز و سرّی وجود داشته باشد، یا این که سرباز باید شجاعت کند و خود را آشکارا در تیررس دشمن قرار دهد، یا جنگجویان نباید از روش استتار در پنهان ساختن سلاحهای مهم خود استفاده کنند، و مأموران اطلاعاتی باید هویّت خود را به دشمن آشکار بگویند و آنها را از مقاصد و نیات خود آگاه کنند.
اگر کسی چنین بگوید همه بر فکر او میخندند؛ اینها همه دلیل بر این است که «تقیه» به معنی وسیع کلمه، در تمام مکتبهای جهان با تمام اختلافاتی که با هم دارند، وجود دارد؛ و این یک برنامهی عمومی برای حفظ نیروها و جلوگیری از حیف و میل امکانات و سرمایه است.
بلکه اگر وسیعتر بیندیشم میبینیم این اصل یک قانون عمومی در سراسر عالم حیات است و همهی موجودات زنده برای حفظ خویشتن، به هنگام لزوم، از روش تقیه و استتار استفاده میکنند.
ماهی مخصوص مرکب، هنگامی که احساس خطر میکند از کیسهی مخصوص که در بدن او برای چنین لحظاتی ذخیره شده مادهی سیاه رنگ و غلیظی در آب میریزد، سپس از موقعیت استفاده کرده و از محل حادثه دور میشود.
بسیاری از حشرات هستند که اندام آنها یا بال و پرشان به شکل شاخههای درختانی است که روی آنها مینشینند، به طوری که پیدا کردن آنها در آن محیط، کار مشکلی است.
حیواناتی هستند که میتوانند در چند لحظه تغییر رنگ دهند و خود را به رنگ محیط درآورند و با این سیستم دفاعی شگفتانگیز و عجیب، از دیدگاه دشمن دور بمانند.
جاندارانی که به هنگام خطر خود را به صورت جسم بیجانی در میآورند و در گوشهای متوقف و بیحرکت میمانند تا دشمن را به این وسیله اغفال کنند از همین روش «تقیه» بهرهگیری دارند.
کوتاه سخن اینکه، آنها که میپندارند مسئلهی تقیه از ویژگیهای «اسلام» یا از ویژگیهای «شیعه» است، برداشت صحیحی از مفهوم «تقیه» ندارند، یا برای فهم این موضوع به گفتگوهای مخالفان قناعت کردهاند، و یا با حدس و تخمین و پیشداوریهای بی دلیل، مفهومی برای آن ساخته و به مبارزه با آن برخاستهاند، و یا بر سر لفظ دعوا دارند.
به هر صورت، از مجموع آنچه در بالا آوردیم معلوم شد که روش تقیه و استتار هویت و عقیدهی باطنی، و پنهان نگه داشتن موضعگیریها ـ به عنوان یک تاکتیک مؤثر و عاقلانه ـ موضوعی است که در همهی مکتبها کم و بیش وجود دارد؛ منتها همیشه «اقلیتهای صالح»، در برابر «اکثریتهای ناصالح» برای حفظ و نگهداری نیروهای خویش نیاز بیشتری به استفاده از این تاکتیک دارند.
بنابراین، آنچه میشنویم که بعضی از مخالفان ما، تقیه را به عنوان یک نوع ترس بدون دلیل، یا محافظه کاریهای بدون دلیل و حفظ منافع شخصی و فدا کردن مصالح نوع... محکوم میکنند و آن را دلیل بر ترک حریت و شهامت و آزادگی معرفی مینمایند، اشتباهی است که از اشتباه دیگر سرچشمه گرفته و قضاوتی است عجولانه و دور از انصاف و واقعبینی.
به همین دلیل، در تاریخ معاصر و گذشته، روش تقیه به عنوان یک پل پیروزی به طور فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. در جریان چهارمین پیکار «اعراب» و «اسرائیل» که در رمضان سال 52 واقع گردید و افسانه شکستناپذیری اسرائیل در همان ساعات نخستین جنگ در صحرای سینا در خاک مدفون گردید و خط دفاعی افسانهای «بارلو» در هم کوبیده شد، عامل استتار و تقیه یکی از مهمترین عوامل این پیروزی بود.
اگر مصریها و سوریها نقشهی عظیم جنگی و نقل و انتقالات خود را تا آخرین لحظه مکتوم نمیداشتند هرگز اسرائیل به این سادگی گرفتار شکست نمیشد.
در زندگی پیامبر اسلام(ص) که دوست و دشمن در شهامت و شجاعت و تدبیر او تردید ندارند مسائلی همانند سه سال دعوت مخفیانه و همچنین هجرت او که در کمال استتار صورت گرفت به طوری که آن حضرت از حلقهی محاصرهی دشمن گذشت بدون آنکه متوجه شوند، سپس پنهان شدن در عمق غار ثور، و پیاده روی در شبها و مخفی ماندن در روزها تا موقعی که به مدینه رسید، همهی اینها اشکالی از تقیه و کتمان از نظر اعتقاد یا عمل است.
آیا هیچ کس میتواند این گونه مسائل را به عنوان ترس و محافظه کاری و نقطهی ضعف معرفی کند.
امام حسین(ع) که نمونهی بارز شکنندگان سدّ تقیه است، به موقع لزوم برای پیشبرد اهداف مقدسش، برای کوبیدن دستگاه ظلم و ستم و کفر و بیایمانی و جهل و جنایت از این برنامه بهره میگرفت.
خروج شبانهاش از مدینه، و خروج از مکه در حالی که همگان سرگرم مراسم حج یا مقدمات آن بودند، مظاهری از تقیهی تاکتیکی است.
طرحی را که جنگجویان اسلام در میدان «موته» برای ایجاد تزلزل در روحیهی سپاه عظیم یکصد هزار نفری امپراطوری روم شرقی ـ که بیش از سی برابر سپاه اسلام بود ـ یا طرحی که پیامبر اسلام(ص) برای فتح مکه در نهایت اختفاء ریخت که حتی نزدیکترین اصحابش از آن اطلاع نداشتند و موارد فراوان دیگری مانند اینها، دلیل بر آن است که روش تقیه (البته در موارد خاصی) مؤثرترین روش برای حفظ نیروها و رسیدن به پیروزی نهایی یا دست زدن به مؤثرترین حملات بر دشمن که ضایعات آن در یک سو به حداقل و در طرف مقابل به حداکثر رسد، بوده است؛ و آنها که قلم سرخ بر این عنوان میکشند خود نمیدانند چه چیز را نفی میکنند؛ و یا با مفهوم نادرستی که خود از تقیه ساختهاند، مبارزه دارند.
1- نمونههایی از تقیه (در امور امروز) و دلیل آن را بیان کنید.
2- چرا در تاریخ معاصر و گذشته، روش تقیه به عنوان یک پل پیروزی به طور فراوان مورد استفاده قرار گرفته است؟
3- به کدام دلایل برخی قلم سرخ بر تقیه میکشند؟