روایت است كه عابدی مشغول نماز بود. چند بچّه را دید كه مرغی را گرفته و بال و پر آن را میكنند. آن مرغ فریاد میكشید و بچّهها به فریادش اعتنا نمیكردند. عابد هم شاهد ماجرا بود، ولی نمازش را قطع نكردتا آن مرغ را از دست بچّهها رها كند. به ولیّ زمان وحی شد به این عابد بگو تو به خاطر همین نمازت جهنّمی شدی. تو وظیفه داشتی نمازت را قطع كنی و بروی مرغ را از دست بچّهها نجات بدهی. چون به وظیفه عمل نكردی، جهنّمی شدی. حال اگر بال و پر مرغی را بكنند و عابد به دادش نرسد و جهنّمی شود. پس وای به حال ما كه اگر ببینیم بال و پر دین را میكنند و دین ناله میكند و كمك میطلبد، ما هم چیزی نگوییم و به كار شخصی خود ادامه دهیم. آن وقت در پیشگاه پروردگار چه وضعی خواهیم داشت.[۱]
[۱]ـ صفیر هدایت (انفال/۷).
* زندیق: بیدین.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت