امیرالمؤمنین، حضرت علی(ع) در نیمه شبی به همراه كمیل كه از اصحاب خاصّ آن حضرت بود، از مسجد به طرف منزل باز میگشتند. كنار خانهای رسیدند. در دل شب كه همه جا خاموش بود. صدای صاحبخانه به گوش میرسید كه در داخل خانهی خود مشغول نماز شب است و با صدای بسیار جذّاب با حال حزن و اندوه و گریه تلاوت قرآن میكند. سورهی زمر را میخواند و به این آیه رسیده است:
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِدًا وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَكَّرُ أُولُو الْاَلْبابِ؛
این آیه برای شب زندهداری بسیار مناسب است كه میگوید: آیا آن كسی كه در دل شب برخاسته و رو به خدا ایستاده و ترس از خدا و روز جزا در جانش نشسته است. سجده میكند و ركوع میكند، یا خدا یا خدا میكند، آیا این آدم برابر است با آن كه مثل حیوانی افتاده و خوابیده و از همه جا بیخبر است؟ این صدا و آن حال، آن چنان جذّاب بود كه كمیل را مجذوب خود كرد، به طوری كه ایستاد.
مثل اینكه قدرت راه رفتن از او سلب شده است. خواست لحن خوش قرآن را گوش کند. امام(ع) وقتی دیدند كمیل توقّف كرده فرمودند: بیا سر و صدای این مرد، تو را جذب نكند كه بیچاره جهنّمی است. كمیل تعجّب كرد. ما هم اگر امام معصوم نگفته بود، تعجّب میكردیم و میگفتیم مگر میشود؟! شب زندهدار، قاری قرآن، حافظ قرآن، كه بهترین آیات مناسب را در دل شب میخواند و میگرید، چطور جهنّمی است؟ ولی چون امام معصوم(ع) فرموده بود، كمیل هم چیزی نگفت: ولی همهاش در فكر بود كه چرا این مرد به این خوبی جهنّمی است. چندی نگذشت كه جنگ نهروان پیش آمد. همین قاریان قرآن روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر كشیدند و به جنگ و ستیز با او برخاستند. امام(ع) میفرمود: «تنها من بودم كه آتش این فتنه را خاموش كردم. كسی جز من نمیتوانست با نماز شب خوانها بجنگد و قاریان قرآن را از دم شمشیر بگذراند». چه كسی میتوانست؟ من بودم كه چشم فتنه را كور كردم و از حركت بازداشتم و لذا شمشیر كشید و اكثر آنها را از دم شمشیر گذراند. وقتی اجساد آنان روی خاك افتاد و سرها از بدنها جدا شد امام(ع) در حالی كه شمشیر به دست، در لابهلای اجساد كشتهها راه میرفت و كمیل همراهش بود، رسیدند كنار سری كه از بدن جدا شده بود. حضرت با نوك شمشیر به آن سر اشاره كرد و این آیه را تلاوت فرمود:
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِدًا وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ...؛
یعنی کمیل این سر همان كسی است كه آن شب این آیه را میخواند و حال و آهنگ خوشش تو را جذب كرده بود. دیدی جهنّمی شد.
پس ملاك خوبی و سعادت چیز دیگری است. تنها الفاظ و قرائت قرآن و حفظ و تفسیر قرآن و نظایر اینها به خودی خود ارزشی ندارد، مگر این كه مقدّمهای باشد و آدمی را به كمال معنوی برساند.
[1]ـ صفیر هدایت (انفال/۸).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت