زنی فرزندش را نزد رسول خدا آورد و گفت: یا رسول الله دوست دارم بچّهام روی زانوی شما بنشیند؛ دست بر سرش بکشید و برایش دعا کنید. رسول خدا(ص) هم با روی باز، بچّه را گرفت و روی زانو نشاند. در همان حال بچّه ادرار کرد. زن بسیار ناراحت شد و با شرمندگی خواست بچّه را از دامن پیغمبر بردارد. رسول اکرم(ص) با خوشرویی تمام در حالی که تبسّمی بر لب داشت، فرمود: «کارش نداشته باش. بگذار با آرامش خاطر ادرار کند. لباس من با اندکی آب پاک میشود ولی این خشونت تو او را آزار میدهد و بر تربیت او تأثیر بد میگذارد؛ برای او فرقی نمیکند، زمین یا دامن من. او باید ادرار کند. شما که خشونت در مقابل کار طبیعی نشان میدهید، این بچّه را عقدهدار میکنید و او سرّ این خشونت را هم نمیفهمد و تا آخر عمرش بیمار میشود. لباس من با کمی آب پاک میشود ولی این عقده در جان بچّه تا آخر عمرش میماند».
[1]ـ صفیر هدایت (انفال/۱۰).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت