تاریخ اسلام: زندگی حضرت امیرالمؤمنین(ع)
در درسهای گذشته که تاریخ اسلام را پی میگرفتیم، زندگی سراسر افتخار ابرمرد بشریّت، اشرف مخلوقات حضرت محمّد ابن عبدالله(ص) پیامبر گرامی اسلام را بهاختصار بیان کردیم و برگهایی از کتاب زرّین تاریخ انسان را در ضمن نکتهچینی از زندگانی آن حضرت، بهخوانندگان گرامی عرضه داشتیم.
این در دنبالهی بحث با بازگویی فرازهایی از کتاب زندگی پرفضیلت اوّلین جانشین پیامبر(ص) و کسی که در قرآن کریم جان رسولالله(ص) و در فرمایشات پیامبر(ص) برادر و وزیر آن حضرت معرفی شده، یعنی حضرت امیرالمؤمنین(ع) میپردازیم.
البتّه بخشی از آن فرازها و نکاتی چند از کتاب فضل آن حضرت را ضمن بازگویی زندگانی پیامبر(ص) عرضه کردهایم، در این قسمت بهگوشههای دیگری از حیات پر خیروبرکت آن بزرگ بزرگان، توجه میکنیم.
شخصیّتی که مورد بحث ماست انسان عظیم القدری است که بهفرمودهی خودش همیشه مظلوم بوده و هست و گزافه نیست که در مقام انصاف او را مظلومترین مظلومان تاریخ بدانیم، زیرا او همیشه از دید بشریّت و از نظر شناخت انسانها یا در پشت پردهی اوهام بوده یا اسیر بیدادگریهای ناجوانمردان ددمنش، یا گرفتار جهل کوتاهفکرانی که در پنداشت غلط خود، پرواز بهاوج فضیلت او را در مخیّلهی خود میپروراندهاند و یا اگر گوشه و کنار آگاهانی چند از انسانهای ممتاز، قطرهای از اقیانوس بیکران معارفش نوشیده و دل و جان خویش را بهعطر جانبخش نسیم کویش جلا بخشیدهاند از ترس دشمنان و از روی تقیّه لب فرو بستند و خاموش مردند و بالاخره بنابهگفتهی بزرگی که میگوید دشمنانش از حسد مناقبش را نادیده گرفتند و دوستانش از ترس نگفتند اما با این وصف، فضائلش شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.
آری او از جمله شخصیّتهای بزرگی است که موضعگیریهای دیگران دربارهاش متفاوت بلکه گاهی کاملاً متضاد است، دوستانی دارد که در راه او سرازپا نمیشناسند و با تمام وجود هستی خویش را فدای او میکنند و بهپاس دوستی او بدترین شماتتها و سختترین شکنجهها را بهجان پذیرا میشوند و متقابلاً دشمنانی دارد لجوج و کینهتور که بههیچ وجه حاضر نمیشوند از دشمنی دست بردارند و راه صلح و صفا را پیش گیرند.
این خصوصیّت که داوری افراد بشر دربارهی فردی بدین گونه متضاد و نامناسب باشد خاصیّت شخصیّتهای بزرگ عالم بشریّت است اما در میان همهی بزرگان هیچ کس بهاندازهی حضرت علی(ع) مورد داوریهای ضدّونقیض واقع نشده و در صحنهی جذب و دفع محلّ توجه دو قطب مخالف قرار نگرفته است.
گروهی بهجهت کمی ظرفیّت و کوتاهی فکر، از شدّت علاقه بهاو ایشان را تا مقام الوهیّت و خدایی بالا برده و کرامتهایی را که در طول زندگی آن حضرت ظاهر شده گواهی خدایی او گرفتهاند، این گروه متأسّفانه نام مقدّس «علوی» را برخود نهاده و هماکنون عدّهای از این رویه پیروی میکنند. در برابر این گروه، از نخستین روزهای خلافت حکومت ظاهری امام(ع) دستهای دشمنی او را بهدل گرفتند و پس از مدّتی بهصورت گروههایی بهنام «خوارج» و «نواصب» درآمدند. خود آن حضرت از ظهور این دو گروه منحرف در زمان حکومت خود کاملاً آگاه بود و در یکی از سخنان خود چنین فرمود:
«هَلَکَ فیَّ اِثنان مُحِبٌّ غال وَ مُبغِضٌ قال»
«دو گروه در راه من هلاک میشوند، گروهی که دربارهی من غلوّ میکنند (و مرا از آنچه هستم زیادتر میپندارند) و گروهی که با من دشمنی میورزند.»
ما برآنیم تا از زندگانی سراسر افتخار این رادمرد بشریّت که نام مقدّسش، تاریخ انسانیّت را از اول تا بهآخر زینت بخشیده و عارفان و آگاهان و خوبان بشر کوشیدهاند بهشکلی و بهگونهای بهساحت پاکش عرض ادب کنند، چند برگی جمعآوری کرده و دل و جان مشتاقان را صفا و جلا بخشیم.
و پیش از آن که در این زمینه قدمی برداریم بهنوشتهای پرارزش و کتابی سودمند تألیف علاّّمه بزرگوار حضرت آیتالله سبحانی برخوردیم بهنام «فروغ ولایت» که از هرجهت حقّ مطلب را دراین زمینه ادا کرده است امّا چون روش ما در این جزوات گزیدهگویی و زبدهنویسی است برآن شدیم تا خلاصهای از بخشهای مختلف این کتاب را در این جزوه بهنظر خوانندگان گرامی برسانیم.
از نظر روانشناسان شخصیّت هرفردی متشکّل از سه عامل مهم است که هریک در انعقاد و تکوین شخصیّت او تأثیر بسزایی دارد و آن سه عامل عبارت است از:
1ـ وراثت
2ـ آموزش و پرورش
3ـ محیط زندگی
صفات خوب و بد آدمی و روحیّات عالی و پست او بهوسیلهی این سه عامل پیریزی میشود و رشد و نموّ میکند. با توجّه بهاین نکته میبایست شخصیّت حضرت علی(ع) را از این سه بُعد ملاحظه نمود.
اما بُعد وراثت، آن حضرت فرزند ابوطالب است، ابوطالب بزرگ مکّه و رییس بنیهاشم بود. ابوطالب مجسّمهای از سماحت و بخشش، عطوفت و مهر، جانبازی و فداکاری در راه آیین توحید بود.
از آن روز که عبدالمطلب جدّ پیامبر(ص) درگذشت، ابوطالب فرزند برادرش یعنی «محمّد(ص)» را که هشت سال بیشتر از عمر مبارکش نگذشته بود تا چهل و دو سال بعد تحت حمایت خود قرار داد و حفاظت از پیامبر(ص) را در سفر و حضر برعهده گرفت و با عشق و علاقهی بینظیری در راه هدف مقدّس پیامبر(ص) که گسترش یکتاپرستی بود جانبازی و فداکاری کرد.
دلایل ایمان ابوطالب بهآیین برادرزادهی خود بهقدری زیاد است که توجّه محقّقان بینظر را بهخود جلب کرده است. متأسفانه گروهی از روی تعصّب بیجا در این مورد توقف کرده و نسبت بهایمان او سکوت کرده و گروه دیگر جسارت را بالاتر برده او را یک فرد غیرمؤمن معرّفی کردهاند، دربارهی شخصیّت ابوطالب و ایمان او بههمین مقدار بسنده میکنیم وگرنه شرح فداکاریهای ایشان و خدماتی که بهاسلام و مسلمین و شخص پیامبر(ص) داشته است بدون تردید یک کتاب بزرگ خواهد شد.
امّا از سوی مادر، مادر حضرت علی(ع) فاطمه دختر اسد، فرزند هاشم است. وی از نخستین زنانی است که بهپیامبر(ص) ایمان آورد و پیش از بعثت از آیین ابراهیم(ع) پیروی میکرد، او همان زن پاکدامنی است که به هنگام شدّت یافتن درد زایمان، راه مسجدالحرام را پیش گرفت و خود را بهدیوار کعبه نزدیک ساخته چنین گفت:
خداوندا بهتو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شدهاند و نیز سخن جدّم ابراهیم(ع)، سازندهی این خانه ایمان راسخ دارم، پروردگارا بهپاس احترام کسی که این خانه را ساخت و بهحقّ کودکی که در رحم من است تولّد این کودک را بر من آسان فرما.
لحظاتی بیش نگذشت که فاطمه به صورت خارقالعاده وارد خانه شد و در آنجا وضع حمل کرد[1]. این فضیلت بزرگ را تمام محدّثان و تاریخنویسان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتابهای خود نقل کردهاند. در میان دانشمندان اهل سنّت نیز گروه زیادی بهاین حقیقت تصریح کرده و آن را یک فضیلت بینظیر خواندهاند. حاکم نیشابوری میگوید: «ولادت علی(ع) در داخل کعبه بهطور تواتر بهما رسیده است.»[2]
آلوسی بغدادی صاحب تفسیر معروف میگوید: «تولد علی(ع) در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تاکنون کسی بهاین فضیلت دست نیافته است.»[3]
حسّاسترین دوران زندگانی امام(ع) از هنگام ولادت تا سنّ ده سالگی آن حضرت است، این بخش از عمر برای هر انسانی از لحظههای حسّاس و ارزندهی زندگی او شمرده میشود، شخصیّت کودک در این سنّ همچون برگ سفیدی آمادهی پذیرش هر شکل است که برآن نقش میشود و حضرت علی(ع) در این بخش از زندگی کاملاً تحت تربیت و مراقبت کامل رسول خدا(ص) بوده، هنگامی که فاطمه بنت اسد نوزاد خود را خدمت پیامبر(ص) آورد با علاقه شدید آن حضرت نسبت بهکودک روبهرو شد، و پیامبر(ص) از او خواستند که گهواره حضرت علی(ع) را در کنار رختخواب آن حضرت قرار دهد. رسول خدا(ص) که در آن هنگام سی سال سنّ مبارکشان میگذشت، نه تنها موقع خواب، گهواره حضرت علی(ع) را حرکت میدادند، بلکه در مواقعی از روز بدن او را میشست و شیر در کام او میریخت، و در موقع بیداری با او با کمال ملاطفت سخن میگفت، گاهی او را بهسینه میفشرد و میفرمود: این کودک برادر من است و در آینده ولیّ و یاور و وصیّ و همسر دختر من خواهد بود.
به سبب علاقهای که بهحضرت علی(ع) داشت هیچگاه از او جدا نمیشد و هر موقع از مکّه برای عبادت بهخارج شهر میرفت او را نیز همراه خود میبرد.[4]
خود حضرت علی(ع) این شدّت اهتمام رسول خدا(ص) در تربیت خودش را این گونه بیان میفرماید:
«وَ قَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رُسُولِ الله(ص) بِالقَرابَۀِ القَریبَۀ وَالمَنزِلۀِ الخَصیصَۀ وَضَعَنَی فی حِجرَۀ وَاَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنی اِلَی صِدره وَیَکنفی فی فِراشِه وَیُمِسُّنی جَسَدَه وَیُشِمّنی عَرَفَه وَ کانَ یَمضغُ الشَیَء ثُمَ یُلقمنیه»[5]
«شما ای یاران پیامبر از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا(ص) و مقام و احترام مخصوصی که نزد آن حضرت داشتم که کاملاً آگاه هستید و میدانید که من در آغوش پُرمهر او بزرگ شدهام، هنگامی که نوزاد بودم (چون پدری مهربان) مرا بغل میکرد و در کنار بستر خود میخواباند و نوازشم میکرد و من بوی خوش او را استنشاق میکردم، او غذا را میجوید سپس در دهان من میگذاشت.»
ضمناً شرایط بهگونهای پیش آمد که زندگی حضرت علی(ع) از خانهی پدر بهخانهی پیامبر(ص) منتقل شد، زیرا بهخاطر خشکسالی که در مکّه پیش آمده بود، و از طرفی عایله سنگین ابوطالب، بار سنگینی بر دوش او بود، پیامبر(ص) و عمویش عبّاس که آن روزها وضع مالی نسبتاً خوبی داشت با یکدیگر توافق کردند که هر کدام یکی از فرزندان ابوطالب را بهخانهی خود ببرند تا در روزهای قحطی گشایشی در کار ابوطالب باشد. بدین ترتیب، عبّاس، جعفر را و رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) را بهخانهی خود بردند.[6]
در این بخش از زندگی که امیرالمؤمنین(ع) کاملاً تحت تربیت و مراقبت کامل رسول خدا(ص) قرار گرفتند فرصتی نصیب آن حضرت شد تا بتواند بهعالیترین مدارج کمال خود برسد، خود حضرت در این زمینه میفرماید:
«وَ لَقَد کُنتُ اَتَّبِعُهُ اِتِباعَ الفَصیلِ اَثَرَ اُمِّه یَرفَعُ لی کُلُّ یَومٍ مِن اَخلاقِهِ عَلَماً وَ یَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِه»[7]
«من بسان بچّه شتری که بهدنبال مادر خود میرود در پی پیامبر(ص) میرفتم و او هر روز یکی از فضائل اخلاقی خود را نصبالعین من میکرد و دستور میداد که از آن پیروی کنم.»
حتی در برنامهای که پیامبر(ص) داشت که هر سال یک ماه تمام را در غار حرا به عبادت میپرداخت، او را نیز با خود میبرد و در این مورد خود حضرت میفرماید:
«وَ لَقَد کَانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَۀٍ بِحَراء فَاَراهُ وَلایَراهُ غَیری اَری نُورَالوَحیِ وَالرِّسالَۀ وَاَشُمُّ ریحَ النَّبُوَّۀ»[8]
«پیامبر(ص) هر سال مدّتی را در کوه حرا به عبادت میپرداخت و جز من کسی او را نمیدید و نور وحی و رسالت را که بهسوی پیامبر(ص) متوجّه بود میدیدم و بوی نبوّت را از او استشمام میکردم.»
و بهدنبال این جملات میفرماید: هنگام نزول وحی بر پیامبر(ص) صدای نالهای بهگوش من رسید بهرسول خدا(ص) عرض کردم این ناله چیست؟ فرمود این نالهی شیطان است و علّت نالهاش این است که پس از بعثت من از اینکه در روی زمین مورد پرستش واقع شود نومید شده و سپس پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند:
«اَّنَکَ تَسَمعُ ما أسمَع وَتُری ما أُری، اِلّا اِنَّکَ لَستَ بِنَبیٍّ وَلکنَِّک لَوزَیر»
«تو آنچه را من میشنوم و میبینم میشنوی و میبینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر و یاور من هستی».
بدین ترتیب دو عامل مهم تشکیل دهندهی شخصیّت حضرت علی(ع) یعنی عامل آموزش و پرورش و عامل محیط زندگی تحت مراقبت دقیق حضرت پیامبر(ص) به ضمیمهی عامل وراثت مجموعاً شخصیّت ابرمرد عالم بشریّت حضرت علی(ع) را تشکیل داد.
1- چرا امام علی(ع) را مظلومترین مظلومان تاریخ میدانیم؟
2- سه عامل که از نظر روانشناسان در انعقاد و تکوین شخصیّت هرفردی تأثیر بسزایی دارد را نام ببرید.
3- به کدام دلایل زندگی حضرت علی(ع) از خانهی پدر به خانهی پیامبر(ص) منتقل شد؟
[1]- کشفالغمّۀ ج 1 صفحه 90
[2]- المستدرک حاکم ج 3/483
[3]- شرح قصیدهی عبدالباقی افندی / 15
[4]- کشف الغمّۀ ج 1/90
[5]- نهجالبلاغه خطبهی قاصعه
[6]- سیره ابن هشام ج 1/236
[7]- نهجالبلاغه خطبه قاصعه
[8]- نهج البلاغه خطبه قاصعه
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی