معنای شکرگزاری
راغب در کتاب مفردات میگوید: شکر، همان تصوّر نعمت و اظهار آن است. نقطه مقابل آن کفر است که عبارت از فراموشی نعمت و پوشاندن آن میباشد.[1]
شکر دارای مراحل و معنای گستردهای است. شکر در برابر خدا، آن است که انسان نهایت خضوع را در برابر او بنماید و از هرگونه مخالفت با فرمان او بپرهیزد. مطابق بعضی از روایات، خداوند به موسی(ع) وحی کرد:
ای موسی! حقّ شکر مرا به جای آور، حضرت موسی عرض کرد: برای هر شکری نعمت تازهای به من میدهی، پس چگونه تو را شکر کنم؟ خداوند فرمود:
یا مُوسی اَلآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أنَّ ذلِکَ مِنِّی ؛[2]
موسی! اکنون شکر مرا به جای آوردی، چون میدانی که همین توفیق نیز از من است.
در بخشی از دعای امام حسین(ع) در روز عرفه، چنین آمده است:
... لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الأعْصارِ وَالأحْقابِ و عُمِّرْتُها أنْ اُؤدِّیَ شُکْرَ واحِدَۀٍ مِنْ أنْعُمِکَ ما اسْتَطَعْتُ ذلِکَ ؛[3]
اگر تصمیم بگیرم و تلاش کنم در تمام عصرها و روزگاران، به فرض این که در تمام این عصرها و روزگارها زنده باشم و زندگی کنم و بخواهم که شکر یکی از نعمتهای تو را (آنچنان که شایسته است) به جا بیاورم توان آن را نخواهم داشت.
اقسام شکر
شکر بر دو گونه است:
1ـ شکر در برابر خالق؛
2ـ شکر در برابر مخلوق.
درباره شکر در برابر مخلوق، بعداً سخن خواهیم گفت.
انسان از شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا عاجز است. پس چگونه خدا را شکر کنیم؟ به گفته سعدی:
از دست و زبان که بر آید
کز عهدهی شکرش به در آید؟
پاسخ: همین تصوّر عجز از شکرگزاری خدا، یکی از راههای ادای حقّ شکر خداست. شکر در برابر خدا دارای مراحل و انواع مختلفی است، مانند:
1ـ شکر قلبی: عبارت است از تصوّر نعمتهای الهی در قلب، و خشنودی باطنی به آن نعمتها.
2ـ شکر زبانی: انسان با زبان خود به حمد و سپاس الهی بپردازد.
روزی امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد. دید مرکبش گم شده است، فرمود: «اگر خداوند آن را به من برگرداند، حقّ شکر او را به جا میآورم». طولی نکشید که مرکب پیدا شد و آن را نزد امام صادق(ع) آوردند. آن حضرت فرمود: «اَلْحَمدُلِلّهِ؛ شکر و سپاس مخصوص خداست».
یکی از حاضران عرض کرد: فدایت شوم، مگر نفرمودی که اگر مرکبم پیدا شد حقّ شکر الهی را به جا میآورم؟
امام صادق(ع) در پاسخ فرمود:
اَلَمْ تَسْمَعْنِی قُلْتُ اَلْحَمْدُ لِلّهِ؛[4]
آیا نشنیدی که گفتم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ؟
3ـ شکر عملی: عبارت است از ترک گناه و انجام دادن آنچه که خداوند آن را واجب کرده است. عالیترین مظاهر شکر عبادت خالصانه و اظهار بندگی در برابر خداست.
ارزش شکرگزاری از دیدگاه قرآن
در قرآن، با تعبیرات گوناگون، حدود هفتاد بار از شکرگزاری، لزوم و نتیجهی آن سخن به میان آمده است. از جمله:
(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٍ) ؛[5]
اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید مجازاتم شدید است.
(وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ) ؛[6]
و هر کس شکر کند به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید (به زیان خود نموده است که) پروردگار من غنی و کریم است.
قرآن حضرت نوح(ع) را به عنوان بندهی سپاسگزار معرفی کرده است:
(إِنََّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً )؛[7]
همانا او (نوح(ع)) بندهی شکرگزاری بود.
در مورد شکرگزاری حضرت نوح(ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است: حضرت نوح(ع) هر روز بامداد و وقت غروب، این دعا را میخواند:
اَللّهُمَّ إنِّی أشْهِدُکَ أنَّ ما أصْبَحَ أوْ أمْسَی بِی مِنْ نِعْمَۀٍ فِی دِینٍ أوْ دُنْیا، فَمِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ، لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِهَا عَلَیَّ حَتَّی تَرْضَی، و بَعْدَ الرِّضا ؛[8]
خداوندا! من تو را گواه میگیرم که هر نعمتی که صبح و شام، چه دینی و چه دنیایی به من میرسد، همه از سوی تو است، تو یکتا و بیهمتایی؛ حمد و سپاس مخصوص تو است؛ آنقدر تو را در برابر نعمتهایت شکر گویم که از من خشنود شوی و حتّی بعد از خشنودی.
نمونهها
پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و امامام معصوم(ع) در همه لحظات عمر خود، عالیترین شکرگزاری در پیشگاه خداوند را انجام میدادند. آنان تندیس شکر و بندگی و اطاعت، و عابدترین افراد بودند و شکرگزاری خود را با عبادت و نهایت خضوع، در برابر خدا آشکار میساختند.
در این جا به ذکر چند نمونه از مقام عبودیّت و شکرگزاری آن بزرگواران میپردازیم:
نمونهی اوّل
ابن عبّاس میگوید: پیامبر اکرم(ص) در شبی که به «جنگ بدر» انجامید، از شب تا صبح نماز میخواند و اشک میریخت و با نهایت خضوع دعا میکرد و میگفت:
اَللّهُمَّ أنْجِزْ لِی ما وَعَدْتَنِی؛[9]
خدایا! آنچه را به من وعده دادهای، به آن وفا کن.
و به سجده میرفت و زار زار میگریست و خدا را عبادت میکرد.
آن بزرگوار آنقدر به نماز و عبادت میایستاد که پاهایش ورم میکرد. آنقدر نماز شب خواند که چهرهاش زرد شد و آنقدر هنگام عبادت میگریست که بیحال میشد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناه گذشته و آیندهی تو را بخشیده است. چرا خود را اینگونه زحمت میدهی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:
أفَلا أکُونُ عَبْداً شَکُوراً ؛[10]
آیا بندهی سپاسگزار خدا نباشم؟
روزی عمر بن خطّاب به محضر رسول خدا(ص) آمد. آن حضرت به بیماری تب مبتلا بود. عمر گفت: ای رسول خدا! تب شما چقدر شدید است؟
رسول خدا(ص) فرمود: «این کسالت امشب مرا از تلاوت سی سوره قرآن که هفت سوره طولانی قرآن در آن بود، باز نداشت».
عمر عرض کرد: ای رسول خدا! خداوند گناه گذشته و آینده شما را بخشیده است، چرا آنقدر خود را به زحمت میافکنی؟ رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود:
أفَلا أکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛[11]
آیا بنده شاکر خدا نباشم؟
نمونهی دوم
یکی از شبها، پیامبر(ص) در منزل همسرش، اُمّ سَلَمه بود. اُمّ سَلَمه نیمههای شب آن حضرت را در بستر ندید، برخاست و به جست و جویش پرداخت. دید پیامبر در گوشه اتاق به راز و نیاز با خدا مشغول است و در حال گریه دعا میکند و میگوید:
أللّهُمَّ وَ لا تَکِلْنِی إلیْ نَفْسِی طَرْفَۀ عَیْنٍ أبَداً ؛[12]
خدایا! هرگز به اندازه یک چشم به هم زدن، مرا به خودم وانگذار!
اُمّ سلمه از گریه پیامبر(ص) به گریه افتاد. پیامبر(ص) به او فرمود: «چرا گریه میکنی؟»
امّ سلمه گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت. تو با این مقام ارجمند که خداوند گناه گذشته و آیندهات را بخشیده است، این گونه گریه میکنی و از خدا میخواهی که به اندازه یک چشم به هم زدن تو را به خودت وانگذارد.
پیامبر(ص) فرمود: «اُمّ سَلَمه! هیچگاه ایمن از آن نیستم که به خودم واگذار گردم. خداوند به اندازه یک چشم به هم زدن، یونس پیامبر(ع) را به خود واگذاشت، گرفتارِ آن همه مصائب و رنجها (از افکنده شدن در دریا و قرار گرفتن در شکم نهنگ) شد».
نمونهی سوم
امام باقر(ع) در شأن پدرش، امام سجّاد(ع) فرمود: «آن حضرت در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند.... او در نخلستان، دارای پانصد نخله خرما بود و در کنار هر یک از آن نخلهها دو رکعت نماز میخواند. هنگامی که به نماز میایستاد رنگش تغییر میکرد. حال او در نماز همچون حال بنده ذلیل در برابر پادشاه بزرگ بود. اعضای بدنش هنگام نماز میلرزید و به گونهای نماز میخواند که گویی آخرین نماز او است و هرگز بعد از آن زنده نمیماند.
شبی مشغول نماز بود، یکی از پسرانش کنارش به زمین افتاد و دستش شکست. اهل خانه جیغ و فریاد کشیدند. همسایهها آمدند و شکستهبند آوردند. کودک از شدّت درد فریاد میکشید. شکستهبند دست او را بست. امام سجّاد(ع) هیچکدام از این فریادها و صداها را نشنید، تا این که صبح متوجه شد دست پسرش به گردنش آویزان است. فرمود: «چه شده؟» ماجرا را به آگاهی آن حضرت رساندند.
در مورد دیگری، آن حضرت در سجده نماز بود، آتشسوزی سختی در خانه رخ داد. حاضران فریاد میزدند:
یَابْنَ رَسُولِ اللهِ اَلنَّارُ اَلنّارُ ؛
ای پسر رسول خدا! آتش! آتش!
آن حضرت سرش را بلند نکرد، تا این که آتش خاموش گردید. به آن حضرت گفته شد: چه چیز تو را از آتشسوزی بازداشت؟ در پاسخ فرمود:
ألْهَتْنِی عَنْها النّارُ الْکُبْری ؛[13]
آتش عظیم دوزخ، مرا از این آتشسوزی غافل ساخت.
نمونهی چهارم
عبدالملک، پنجمین خلیفه اموی به امام سجّاد(ع) عرض کرد: چرا این همه در عبادت زحمت میکشی؟ تو پاره تن پیامبر(ص) و بسیار به آن حضرت نزدیک هستی و دارای کمالات عظیم میباشی و در این جهت نظیر نداری؟!
امام سجّاد(ع) فرمود: آنچه گفتی از توفیقات و عنایات الهی است که به من عطا فرموده است.
فَأینَ شُکْرُهُ عَلی ما أنْعَمَ ؛
پس شکر و سپاس در برابر نعمتهایی که خداوند عطا فرموده است، کجا رفت؟
سپس عبادت رسول خدا(ص) را توصیف نمود و فرمود: آن حضرت در برابر معترضین میفرمود: «آیا بنده سپاسگزار نباشم.» آنگاه امام سجّاد(ع) فرمود:
وَاللهِ لَوْ تَقَطَّعَتْ أعْضائی، وَ سالَتْ مُقْلَتایَ عَلی صَدْرِی، لَنْ أقُومَ لِلّهِ جَلَّ جَلالُهُ بِشُکْرِ عُشْرِ الْعُشَیْرِ مِنْ نَعْمَۀٍ واحِدَۀٍ مِنْ جَمِیع نِعَمِهِ الَّتی لا یُحْصِیهَا الْعادُّونَ ...؛[14]
سوگند به خدا! اگر بر اثر عبادت، اعضایم بریده گردند و چشمهایم از کاسه بیرون آیند و روی سینهام بیفتند، نمیتوانم شکر یک دهمِ یک نعمت از میان همه نعمتهایش را که شمارشکنندگان قادر به شمارش آنها نیستند، ادا کنم.
نمونهی پنجم
ابن ابی یعفور میگوید: امام صادق(ع) دستهایش را به سوی آسمان دراز کرده بود و میگفت:
رَبِّ لاتَکِلْنِی إلَی نَفْسِی طَرْفَۀَ عَیْنٍ أبَداً ، لا أقَلَّ مِنْ ذلِکَ وَلاأکْثَرَ؛
پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن هرگز به خودم وامگذار و نه به اندازه کمتر از آن و نه به اندازه زیادتر از آن.
قطرات اشک از دو سوی محاسنش سرازیر شد. سپس به من فرمود: «ابن ابی یعفور! خداوند به اندازه کمتر از یک چشم به هم زدن، یونس پیامبر(ع) را به نفس خودش واگذار کرد، و آن ماجرا (ترک اولی و قرار گرفتن در شکم نهنگ) برایش پیش آمد».
ابن ابی یعفور گفت: آیا کار یونس(ع) به کفر رسید؟
امام صادق(ع) فرمود: «نه! ولی اگر کسی در این حال بمیرد، به هلاکت رسیده است».[15]
نیز از سخنان امام صادق(ع) است:
ألا و إنَّکَ لَوْ وَجَدْتَ حَلاوَۀَ عِبادَۀِ اللهِ، و رَأیْتَ بَرَکاتِها، وَاسْتَضَأتَ بِنُورِها لَمْ تَصْبِرْ عَنْها ساعَۀً واحِدَۀً، وَ لَوْ قُطِّعْتَ إِرْباً إِرْباً فَما أعْرَضَ مَنْ أعْرَضَ عَنْها إِلّا بِحِرْمانِ فَوائِد السَّبْقِ مِنَ الْعِصْمَۀِ وَ التَّوفیقِ ؛[16]
آگاه باش! اگر تو شیرینی عبادت خدا را مییافتی و برکات آن را میدیدی و از نور آن بهرهمند میشدی، یک لحظه از آن دور نمیشدی، هر چند قطعه قطعه میگشتی. آن که از عبادت خدا روی گردان است، علّت آن جز این نیست که از آثار و بهرههای پیشتاز عصمت و توفیق محروم است.
نمونهی ششم
حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به قدری در عبادت خدا کوشا بود که رجاء بن ضحّاک (فرمانده مأموران مأمون برای آوردن حضرت رضا(ع) از مدینه به خراسان) در شرح عبادت شبانهروزی حضرت رضا(ع) میگوید: آن حضرت پس از نماز صبح (در اوّل وقت) به تعقیب نماز مشغول میشد تا خورشید طلوع کند. پس از طلوع خورشید، سجده شکر به جا میآورد و این سجدهاش را طول میداد تا خورشید به بالای آسمان بیاید... شبها در بستر خود بسیار قرآن تلاوت میکرد، و وقتی به آیاتی که مربوط به بهشت و جهنم بود میرسید، میگریست و بهشت را از درگاه خدا طلب میکرد و از آتش دوزخ به خدا پناه میبرد.[17]
عبدالسلام بن صالح هروی میگوید: هنگامی که آن حضرت به سناباد رسید، در خانه حمید بن قحطبه به نماز ایستاد و بعد از نماز مشغول دعا شد. سپس به سجده رفت و آن را طول داد، شمردم پانصد بار در سجده گفت: «سُبْحانَ الله».[18]
نمونهی هفتم
رسول خدا(ص) در سفری، سوار بر شتر حرکت میکرد. در مسیر راه از شتر پیاده شد و پنج بار سجده کرد. وقتی که سوار بر شتر شد و به راه خود ادامه داد، حاضران پرسیدند: کاری که قبلاً از شما ندیده بودیم انجام دادید. علّتش چه بود؟
حضرت فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و مرا به چندین چیز بشارت داد؛ من پیاده شدم و برای هر کدام از آنها سجده شکر به جا آوردم.»[19]
نظیر این مطلب درباره امام کاظم(ع) نقل شده که با همراهان، سوار بر مرکب عبور میکردند. ناگاه آن حضرت پیاده شد و سجده طولانی به جا آورد و سپس سوار بر مرکب شد، هشامبن احمر علّت آن را از آن حضرت پرسید. امام در پاسخ فرمود: «در حال حرکت به یاد نعمتی افتادم که خداوند به من عطا کرده، خواستم برای آن سجده شکر به جا آورم.»[20]
از عجایب این که، آن حضرت فرمود: «من در هر روز، پنج هزار بار از درگاه خدا استغفار میکنم!»[21]
پینوشتها
[1] - مفردات راغب، واژۀ شکر.
[2] - اصول کافی، ج 2، ص 98.
[3] - مفاتیحالجنان، اعمال ماه ذیحجّه.
[4] - اصول کافی، ج 2، ص 97.
[5] - ابراهیم (14) آیۀ 7.
[6] - نمل (27) آیۀ 40.
[7] - اسراء (17) آیۀ 3.
[8] - مجمعالبیان، ج 5، ص 396ـ497.
[9] - بحارالأنوار، ج 19، ص 317.
[10] - همان، ج 17، ص 257ـ287؛ ج 71، ص 24 و ج 84، ص 262 و اصول کافی، ج 2، ص 95.
[11] - امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 18.
[12] - تفسیر القمی، ص 432 و بحارالأنوار، ج 14، ص 384.
[13] - بحارالأنوار، ج 46، ص 80 .
[14] - همان، ص 57.
[15] - اصول کافی، ج 2، ص 581.
[16] - مصباح الشریعه، ص 55، و بحارالأنوار، ج 70، ص 69.
[17] - عیون الاخبار الرضا، ج 2، ص 182.
[18] - همان، ص 137.
[19] - اصول کافی، ج 2، ص 98.
[20] - اصول کافی، ج 2، ص 98.
[21] - بحارالأنوار، ج 48، ص 119.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی