کد مطلب: ۱۲۳۶
تعداد بازدید: ۴۸۷۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۲
درسنامه شماره ۲۶
اهل تقوا با تمام علوّ مقام و درجه ای که دارند امّا معصوم نیستند پس امکان صدور خطا از ایشان وجود دارد ولی خطای آن ها به اندازه ای نیست که عدالت ایشان را از بین ببرد. در واقع هرگز از ایشان گناه کبیره ای سر نمی زند ولی ممکن است به ندرت پیش بیاید که خطای صغیره ای را مرتکب شوند.

خوش کلام و اهل خیر بودن

خوش کلام و اهل معروف و خیر

مولای متّقیان علی علیه السّلام در ادامه بیان صفات اهل تقوا به ویژگی های رفتاری ایشان در اجتماع پرداخته و می فرمایند:

«بَعِيداً فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْكَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ». سخن زشت و خشونت ‌آميز از او دور است، گفتارش نرم و ملايم، منكرات از او غايب، و معروف و كارهاى شايسته ی او حاضر و آشكار، نيكى ‌اش روى آورده و شرّش پشت كرده است.[1]

همان طور که ملاحظه می شود، امام علیه السّلام دو به دو صفاتی را نام می برند که در واقع مفسّر و شرح دهنده یکدیگر هستند. به همین جهت ما نیز هر دو صفتی را که در مقام تفسیر یکدیگر هستند، با هم برّرسی می کنیم.

پاکیزه و ملایم سخن گفتن

«بَعِيداً فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُهُ». سخن زشت و خشونت ‌آميز از او دور، گفتارش نرم و ملايم است.

راغب در مفردات در باره کلمه «فحش» می نویسد: «افعال يا گفتارى است كه قباحت و زشتى آن ها بسى بزرگ و آشكار است».‏[2] همچنین به هر چیزی که از حدّ و اندازه خودش فراتر رود فاحش گفته می شود و این کلمه در جائی استعمال می شود که (آن فعل یا قول) مورد کراهت و ناپسند باشد.[3]

درست است که در لغت کلمه فحش اعمّ از قول و فعل بسیار زشت و قبیح است ولی در اصطلاح و عرف جامعه در معنای کلام و یا لفظ قبیح استعمال می شود و در خطبه نیز به قرینه ی ما بعد که امام علیه السّلام از قول لیّن و نرم سخن می گویند، همین معنا تأیید می شود، چنان چه ملّا مهدی نراقی در توضیح «فحش» می نویسد: «فحش عبارت است از اظهار كردن امور زشت و قبيح با الفاظ و عبارات صريح، و بيشتر اوقات به وسيله الفاظ وقاع (آميزش) و آلات و متعلّقات آن به كار مى‏ رود، و اهل فساد و بى ‏شرمان آن عبارات را صريحاً اظهار مى ‏كنند، و اهل صلاح و شرف متعرّض آن ها نمى‏ شوند، بلكه اگر ذكر آن ها ضرور شود به كنايه و با رمز به آن ها اشاره مى ‏كنند».[4]

پس از آن که با معنا و مفهوم فحش آشنا شدیم حالا باید دید آیا از اهل تقوا چنین کاری سر می زند یا نه؟

بعضی از شارحین نهج البلاغه این عبارت امام علیه السّلام: «بَعِيداً فُحْشُهُ» را دالّ بر این معنا گرفته اند که کم تر و به ندرت پیش می آید که از ایشان فحش و کلام رکیک سر بزند[5]، و برخی دیگر مثل ابن ابی الحدید صدور فحش را از اهل تقوا ممتنع و کلام امام علیه السّلام (بعید) را کنایه از عدم فحش می دانند.[6] در منهاج البراعة آمده است: «اگر منظور از فحش معنای ظاهری آن یعنی ناسزا و دشنامِ زبان باشد پس ناچاریم لفظ بعید را در کلام امام علیه السّلام از معنای ظاهریش برگردانده و کنایه از عدم بگیریم (یعنی اهل تقوا فحش نمی دهند) و اگر کلمه بعید را (کنایه از عدم نگرفته و) به همان معنای ظاهریش (دور) بگیریم، پس باید کلمه فحش را تأویل برده و منظور از آن را کلام زائد و حرف قبیحی که قُبحش به اندازه حرمت نرسد بدانیم تا با ملکه عدالت و تقوای متّقین منافاتی پیدا نکند.[7]

اهل تقوا با تمام علوّ مقام و درجه ای که دارند امّا معصوم نیستند پس امکان صدور خطا از ایشان وجود دارد ولی خطای آن ها به اندازه ای نیست که عدالت ایشان را از بین ببرد. در واقع هرگز از ایشان گناه کبیره ای سر نمی زند ولی ممکن است به ندرت پیش بیاید که خطای صغیره ای را مرتکب شوند. حال اگر فحش را جزء خطاهای صغیره بدانیم، یا اصلاً از ایشان صادر نمی شود و یا این که خیلی کم و به ندرت ممکن است برایشان اتّفاق بیفتد لذا امیر المؤمنین علی علیه السّلام با عبارتِ «بَعِيداً فُحْشُهُ- سخن زشت و خشونت ‌آميز از او دور است» از این حالت متّقین یاد می کنند. آیت الله مکارم شیرازی نیز در این باره کلام شیوائی دارند: «دو جمله‌ [بعيداً فحشُهُ، لَيِّناً قولُهُ] اشاره به اين است كه برخورد آنان با همه مردم با زبان خوب و تعبيرات محبّت ‌آميز است و خشونت در گفتار و سخنان زشت از آن ها دور است. نه تنها چنين سخنانى نمى ‌گويند، بلكه با آن ها فاصله زيادى دارند. در حديثى از امام صادق عليه السّلام در برابر اين سؤال كه حدّ حسن خلق چيست؟ آمده است: تُلِينُ‏ جَنَاحَكَ‏ وَ تُطِيبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ. حدّ حسن خلق اين است كه نرم خو باشى و سخنت را پاك و پاكيزه كنى و برادرت را با چهره گشاده ملاقات نمايى.[8] غايب بودن منكر اشاره به معدوم بودن آن است؛ يعنى منكرى از آن ها سر نمى ‌زند كه در برابر مردم خود را نشان دهد. اين احتمال نيز وجود دارد كه اگر لغزشى از آنان سر زند، حداقل لغزش آشكارى نيست تا جامعه را آلوده سازد».[9]

بد زبان منفور نزد همه

در روایتی از وجود نورانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله شدّت کراهت خدای متعال نسبت به شخص فحّاش این گونه بیان گردیده است: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِي‏ءٍ قَلِيلِ الْحَيَاء لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ». همانا خداوند بهشت را حرام کرده است بر هر فحش دهنده ناسزاگوی کم حیائی که از گفتن هر کلامی و هر چه به او گفته شود باکی ندارد.‏[10]

فحش و ناسزا حربه افرادی است که از شخصیت و ظرفیت پست و پائینی برخوردار هستند، چنان چه حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: «سِلَاحُ‏ اللِّئَامِ‏ قَبِيحُ الْكَلَامِ». سلاح افراد پست و لئیم کلمات و جملات زشت و ناپسند است.[11] و به همین خاطر نزد عقلاء و افراد باشخصیت و صالح جامعه جایگاهی ندارند چون از سنخ آن ها نیستند. در واقع زبان انسان از درون او خبر می دهد، اگر درون انسان با صفا و نورانی باشد کلماتی که بر زبانش جاری می شود پاک و زیبا و چنان چه درونی آلوده و ظلمانی داشته باشد جملات او نیز آلوده و زشت خواهد بود. مولا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ‏ لِسَانِهِ». انسان زیر زبانش پنهان شده است.[12] یعنی کافی است که لب به سخن بگشاید تا از درون و شخصیت خود خبر دهد. همچنین در جای دیگر می فرمایند: «ثَلَاثٌ مِنْ أَبْوَابِ الْبِرِّ سَخَاءُ النَّفْسِ‏ وَ طِيبُ‏ الْكَلَامِ‏ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى». سه چیز است که از درهای نیکی است، سخاوتمندی نفس و پاکیزگی کلام و صبر بر اذیت و آزار.‏[13] و به قول معروف: «از کوزه همان برون تراود که در اوست». به همین جهت ائمّه اطهار علیهم السّلام از مصاحبت با افرادی که دشنام گو یا بد زبان بودند پرهیز می کردند. روایت شده است: امام صادق علیه السّلام دوستی داشتند که هر جا امام صادق علیه السّلام می رفتند آن حضرت را رها نمی کرد و ایشان را همراهی می نمود. روزی در بازار کفّاش ها همراه امام بود و با او هم غلامش بود که از اهالی هند بود و از پشت سرشان می آمد، مرد غلامش را خواست و سه مرتبه به دنبالش گشت امّا او را ندید تا این که در مرتبه چهارم (او را دید و) گفت: ای زنا زاده! کجا بودی؟ امام صادق علیه السّلام دست خود را بالا برده و به پیشانی خود زدند و پس از آن فرمودند: «سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ»، سبحان الله! مادر او را به زنا متّهم می کنی؟! من پیش از این گمان می کردم که تو اهل ورع و پرهیزکاری هستی امّا حالا می بینم این گونه نیستی! مرد گفت: فدایت شوم! مادر او اهل هند و مشرک است. امام علیه السّلام فرمودند: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّي»، مگر نمی دانی برای هر امّتی نکاح و ازدواج وجود دارد، از من دور شو! (راوی روایت) می گوید: دیگر ندیدم آن مرد با امام علیه السّلام همراه شود تا این که مرگ میانشان فاصله انداخت.[14]

خداوند متعال در قرآن کریم استعمال الفاظ رکیک و زشت را ناپسند شمرده و مؤمنین را از آن بر حذر می دارد. می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ». اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آن ها از اين ها بهتر باشند و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيب جويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آن ها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند.[15] بارها اتّفاق افتاده است که افرادی بر اثر نسبت الفاظ رکیک در قالب تمسخر و یا حتّی شوخی، آزرده خاطر شده و از شخص گوینده دوری می گزینند تا از ناسزا، تمسخر و تلخی کلام او در امان باشند. بد زبانی و فحّاش بودن باعث می شود که انسان اطرافیان خود را از دست بدهد. چه بسا زبان تلخ و تندی که دوستان صالح و بستگان دل سوز و پشتیبان را از اطراف خود پراکنده می کند و این شکست بزرگی برای انسان است که خود را از اجتماعات مفید خارج نموده و خود را تک و تنها قرار دهد و این صفت چنان نزد خدای متعال و اولیائش منفور و ناپسند است که در روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ‏ مَنْ تُكْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ». همانا از بدترین بندگان خدا کسی است که دیگران همنشینی با او را به خاطر فحش دادنش مکروه داشته و دوست نمی دارند.[16] و در روایت دیگری فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِي‏ءَ وَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ». همانا خداوند انسان فحش دهنده ی بد زبان و فقیر اصرار کننده را دشمن می دارد.‏[17]

فحش مانع از اجابت دعا

بد زبانی و فحّاش بودن باعث می شود تا دعای انسان به اجابت نرسد. در واقع فحش و دشنام مانع اجابت دعا به درگاه پروردگار متعال می گردد. امام صادق علیه السّلام فرمودند: در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا مي كرد كه خدا پسرى به او روزى كند (ولی دعايش مستجاب نمي شد) همين كه ديد خدا خواهش او را اجابت نمی کند، به پروردگار متعال عرضه داشت: پروردگارا! آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نمي شنوى؟! يا تو به من نزديكى و پاسخم را نمي دهى؟ كسى در خواب نزدش آمد و به او گفت: تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه، و دلى سركش و نا پرهيزكار و نيّتى نادرست مي خوانى، پس بايد از هرزه‏ گوئى خارج شوی و دلت پرهيزگار، و نيّتت درست گردد (تا خواهشت برآورده شود) حضرت فرمودند: آن مرد به دستور عمل كرد سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.[18]

فحش باعث بی برکتی و تنگی معیشت

در روایتی آمده است: «مَنْ‏ فَحَشَ‏ عَلَى‏ أَخِيهِ‏ الْمُسْلِمِ‏ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ وَ وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ أَفْسَدَ عَلَيْهِ مَعِيشَتَهُ». هر کس به برادر مسلمانش فحش و ناسزا گوید، خداوند برکت رزقش را از او جدا می سازد و او را به خود واگذار نموده و زندگی و معیشتش را فاسد می نماید.[19]

وقتی می توان خوش کلام و خوش بیان بود چرا بد زبانی و فحّاشی؟! اوّلین کسی که از بد زبانی آسیب می بیند خود شخص بد زبان و فحش دهنده است. تمام امتیازات زندگی انسان محصول برکتی است که خدای متعال در رزق او قرار داده است، همسر خوب، فرزندان صالح، دوستان شایسته، معلّم و استاد نیکو سیرت، لقمه حلال و پاکیزه و ... این ها همه برکات زندگی انسان هستند که هر کدام به تنهائی می توانند در سعادت و کمال فرد نقش آفرین باشند. امّا فحّاشی و بد زبانی رزق انسان را بی برکت نموده و وجود این نعمت ها را از انسان سلب می کند که در این صورت زمینه ی انحراف و سوء عاقبت برای انسان دشنام گو فراهم می شود. حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «كَمْ مِنْ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً». چه بسیار کلمه ای که نعمتی را سلب می کند.[20]

اگر هدایت و دستگیری خدای رحمان نباشد هیچ انسانی از ورطه هلاکت و گمراهی در امان نخواهد بود. حال عُمق فاجعه برای انسان فحّاشی که از کرده خود پشیمان نیست و به این عمل ناشایست ادامه می دهد آن است که خداوند هم او را رها نموده و به خودش واگذار می نماید. چنین کسی اگر با توبه و استغفار به آغوش خدای توّاب باز نگردد قطعاً از اهل عذاب خواهد بود چون هر گاه خداوند کسی را رها کند در آغوش شیاطین قرار خواهد گرفت. خارج شدن از نور حمایت و هدایت الهی مساوی است با ورود به ظلمتِ جهل و گمراهی شیطان.

امام صادق علیه السّلام اسوه ی خوش زبانی و پرهیز از ناسزا

مفضّل یکی از شاگردان جوان و برجسته امام صادق علیه السّلام بود. روزی پس از نماز عصر در مسجد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین قبر مطهّر رسول خدا و منبر آن بزرگوار نشسته و غرق در تفکّر بود که به ناگاه ابن ابی العوجاء که یکی از دهریّون (کسانی که به وجودِ خالق هستی و خدای متعال اعتقاد ندارند) بود وارد مسجد شد و در حضور شاگردانش مشغول بحث و گفتگو شدند. در میان کلماتش بدان جا رسید که وجود خدا و خالق هستی را انکار نموده و آفرینش را امری اتّفاقی و بدون آفریننده دانست. مفضّل از شنیدن این جملات بر آشفت و به شدّت با او برخورد کرد و گفت: «يا عَدُوَّ اللَّهِ أَلحَدتَ فِي دينِ اللَّهِ، وَ أَنكَرتَ الباري جَلَّ قُدسُهُ ...». ای دشمن خدا! در دین خدا دچار الحاد و کفر شدی و خدای بزرگوار را انکار کردی ... (و به کلام خود ادامه داد).‏ ابن ابی العوجاء گفت: ای مرد! اگر از دانشمندان علم کلام هستی با تو بحث می کنم. اگر دلیل قانع کننده داشتی از تو می پذیرم و تبعیّت می کنم و اگر از دانشمندان نیستی پس حقّ سخن گفتن نداری. اگر از اصحاب جعفر بن محمّد صادق (علیه السّلام) هستی، او با ما این گونه برخورد نمی کرد، و مثل تو با ما مجادله نمی نمود. اوّل بیش از آن چه تو از ما شنیدی به سخنان ما گوش می داد و در میان کلام ما به ما فحش و ناسزا نمی گفت و در پاسخ به ما (از حیطه ی ادب و اخلاق) تجاوز نمی کرد. او همواره در سخنان خود شكيبا، باوقار، انديشه ‏گر و استوار بود و هيچ زمانى به ستوه نمى ‏آمد و خُلقش تنگ نگشته و بر نمى ‏آشفت. ابتدا نيك به سخنان ما گوش فرا مى‏ داد، مى ‏كوشید تا دليل ما را به درستى دريابد، ما نيز همه چيز خود را به ميان مى‏ آوردیم. هنگامى كه [سخنان ما تمام مى ‏شد و] مى‏ پنداشتیم او را محكوم كرده ایم، ناگهان با سخنى كوتاه و اندك [بر ما غالب مى‏ شد،] دليلمان را مى ‏شكست. عذرمان را بر طرف می کرد و ما را تسليم دليل خود مى‏ نمود، به‏ طوری كه هيچ ردّی بر پاسخش نداشتیم. حال اگر از ياران او هستی مانند او با ما رفتار کن.[21]

یکی از زیبائی ها و نکات ظریف و مهمّی که مردم را در هر عصر و زمانی شیفته و شیدای حضرات معصومین علیهم السّلام می نمود همین کلام پاکیزه و زیبای آن بزرگواران بود. ایشان در مقام بحث و مناظره هم در برابر انسان های گمراه و یا حتّی معاند از دایره ادب و متانت خارج نشده و هرگز از الفاظ ناشایست و قبیح استفاده نمی کردند. علی علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ صُورَةَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا وَ صُورَةَ الرَّجُلِ‏ فِي‏ مَنْطِقِهِ». همانا خدای عزّ و جلّ صورت (و جمالِ) زن را در چهره اش قرار داد و صورت (و جمالِ) مرد را در کلامش.‏[22] پس زیبائی مرد در کلام سنجیده و زیبای او است و چون اهل بیت از این جهت نیز بی نظیر بودند لذا افراد زیادی را بدین وسیله مجذوب و دلداده خود ساختند.

پناه بردن به خدا از ناسزا

امام زین العابدین علیه السّلام در دعای بیستم از کتاب شریف صحیفه سجّادیه (دعای مکارم الاخلاق) در بیان آفات و گناهان زبان ابتدا از فحش و ناسزا نام می برند و از خدا می خواهند که به جای آن حمد و ثنای پروردگار را بر زبان مبارکشان جاری سازد. آن بزرگوار به خدای متعال عرضه می دارند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ... مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ‏ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ، وَ إِغْرَاقاً فِي الثَّنَاءِ عَلَيْكَ، وَ ذَهَاباً فِي تَمْجِيدِكَ، وَ شُكْراً لِنِعْمَتِكَ، وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِكَ، وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِكَ». خدایا! آن چه از سخن زشت یا بیهوده یا دشنام به عِرض و آبرو (ی کسی) یا گواهی نادرست یا غیبت کردن مؤمن غائب یا ناسزا گفتن به حاضر و مانند آن ها که بر زبان من می آید، به گفتن سپاس تو و بسیاری ستایش تو و کوشش در بزرگ دانستن تو و شکر نعمت تو و اقرار به نیکی تو و شمردن نعمت هایت مبدّل ساز.[23]

گفتاری نرم و متین

«لَيِّناً قَوْلُهُ». گفتارش نرم و ملايم است.

شارحین نهج البلاغه می نویسند: «نرم گفتار است، يعنى در هنگام گفتگو و داد و ستد با مردم و وعظ و ارشاد آن ها با نرمى و ملايمت و مدارا كه نشانه فروتنى است رفتار مى ‏كند، به هنگام مواجه با ایشان گشاده روست و هرگز در کلام خود غلظت، خشونت و خشکی به کار نمی برد. مدارا و نرمی در گفتار باعث ایجاد محبّت و جلب انس و الفت شده و باعث می شود به هنگام امر به معروف و نهی از منکر، شخصی که مورد خطاب قرار گرفته کلامِ آمر به معروف را بپذیرد، به همین جهت وقتی خدای عزّ و جلّ حضرت موسی و هارون علیهما السّلام را نزد فرعون فرستاد دستور داد تا با نرمی با او سخن بگویند، در سوره طه آیه 43 و 44 می فرماید: «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشی/ به سوى فرعون برويد كه طغيان كرده است! * امّا به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد». زیرا این گونه سخن گفتن به قبول و پذیرش نزدیک تر است و کم تر پیش می آید که با این بیان متین و زیبا، کسی کلام حق را از سر لج بازی نپذیرد. یکی دیگر از مکارم اخلاق رسول خدا صلّی الله علیه و آله همین لین کلام و نرمی گفتار است که پروردگار بلند مرتبه آن حضرت را در قرآن کریم بدین وصف ستوده است. در آیه 159 از سوره آل عمران می فرماید: "فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ". به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى ‏شدند. پس آن ها را ببخش و براى آن ها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكّل كن! زيرا خداوند متوكّلان را دوست دارد».[24]

آیا گفتار نرم باعث سوء استفاده می شود؟

شاید برای برخی تصوّر شود که نرم سخن گفتن با مردم موجب گستاخی و سوء استفاده ایشان از انسان می شود، یا منجر می گردد که عزّت نفس و آبروی انسان بدین واسطه به خطر بیفتد. در پاسخ باید بگوئیم این دستور در موارد غالب نافذ است یعنی در جائی که احتمال تأثیر می دهیم ولی اگر علم داشته باشیم که تواضع و نرمی گفتارمان نه تنها در طرف مقابل اثر مثبت ندارد بلکه او از این فروتنی و لین کلام سوء استفاده می کند آن وقت تکلیف چیز دیگری است. امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «التَّكبُّرُ عَلَى المُتِكَبِّرينَ هُوَ التَّواضُعُ‏ بِعَينِهِ». تکبّر نمودن در برابر متکبّرین عین تواضع است.‏[25] بله در برابر متکبّر وظیفه تکبّر نمودن است تا با کُرنش خود او را بر تکبّر بیشتر تحریک ننموده و عزّت نفس خود را لگدمال نکنیم. امّا این جزء استثنائات محسوب می شود و تکلیف اوّلیّه مؤمن متّقی تواضع و نرمی گفتار در برابر دیگران است و این لین کلام با عزّت نفس انسان در تناقض نیست چنان که علی علیه السّلام در این باره می فرمایند: «لِيَجْتَمِعْ‏ فِي‏ قَلْبِكَ‏ الِافْتِقَارُ إِلَى النَّاسِ وَ الِاسْتِغْنَاءُ عَنْهُمْ فَيَكُونَ افْتِقَارُكَ إِلَيْهِمْ فِي لِينِ كَلَامِكَ وَ حُسْنِ بِشْرِكَ وَ يَكُونَ اسْتِغْنَاؤُكَ عَنْهُمْ فِي نَزَاهَةِ عِرْضِكَ وَ بَقَاءِ عِزِّكَ». باید در قلب تو نیازمندی به مردم و بی نیازی از ایشان هر دو با هم جمع گردد، پس نیازمندیت به آن ها در نرمی کلام و گشاده روئیت و بی نیازیت از ایشان در حفظ آبرو و باقی نگاه داشتن عزّتت باشد.‏[26] آری اگر نیّت انسان در تواضع و نرمی گفتار، اطاعت از خدای متعال و رضای او نبوده و غرض های دنیوی منجر به این نرمی و تواضع شده باشد، آن وقت نه تنها باعث از بین رفتن عزّت نفس انسان می شود بلکه دین او را نیز در خطر جدّی قرار می دهد. امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِيٍّ طَلَباً لِمَا عِنْدَهُ ذَهَبَ‏ ثُلُثَا دِينِهِ». هر کس برای انسان ثروتمند و بی نیازی به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوّم دینش را (به خاطر این کار) از دست می دهد.‏[27]

نرمی گفتار از آداب امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر یکی از واجبات دینی است که وظیفه شرعی هر مسلمانی بوده و اختصاص به فرد، گروه و یا نهاد خاصّی ندارد. ولی آن چه که در امر به معروف و نهی از منکر باید رعایت شود یکی دانستنِ قوانین و شرایط شرعی آن است که در رساله های عملیه آمده و بر هر فرد مسلمانی لازم است که آن ها را به دقّت مطالعه کرده و بیاموزد. امّا مورد دیگری که در این فریضه مهمّ الهی باید رعایت شود، اخلاق و آداب امر به معروف و نهی از منکر است که در آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السّلام ذکر گردیده است. چه بسیار امر به معروف و یا نهی از منکرهایی که با وجود رعایت ضوابط شرعی و قانونی، نه تنها بی اثر بوده بلکه نتیجه عکس هم داشته اند به دلیل آن که آداب و معیارهای اخلاقی آن رعایت نشده است. نرمی گفتار و شیوائی کلام، پرهیز از پرخاش و خودداری از به کار بردنِ جملاتی که بار معنایی بدی را به مخاطب القاء می کند، مهربانی و تواضع و خود را برتر از مخاطب ندیدن و ... این ها همه از آداب و معیارهای اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر است که در صورت رعایت نشدن، باعث تعطیلی منکر و اقامه معروف نگردیده و به عکس موجب تشدید این وضعیت نا به سامان خواهد شد. متأسّفانه به خاطر ناآگاهی از قوانین شرعی و اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر گاهی مشاهده می شود که آمر به معروف و یا ناهی از منکر، خود دچار منکر دیگری (مثل اتّهام بی جا، قضاوت ناعادلانه، فحش و ناسزا و ...) شده و یا معروفی را رها می کند. این حقایق، ضرورت و اهمّیّت پرهیز از ناسزا و بد زبانی و رعایت نرمیِ گفتار و مهربانی را بیشتر روشن ساخته و جایگاه این مهمّ را در خطبه امیر المؤمنین علی علیه السّلام بیش از پیش آشکار می سازد.

واعظ اگر چه امر به معروف واجب است/ طورى بكن كه قلب گنهكار نشكند

اهل معروف

«غَائِباً مُنْكَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ».منكرات از او غايب، و معروف و كارهاى شايسته ی او حاضر و آشكار است.

«مُنْكَر» (به صيغه مفعول) به معنای ناشناخته در مقابل «معروف» به معنای شناخته شده است. در کتاب مفردات الفاظ القرآن آمده است: «الْمَعْرُوفُ‏ اسمٌ لِكُلِّ فعلٍ يُعْرَفُ بِالعقلِ أوِ الشَّرعِ حُسنُهُ و الْمُنْكَرُ ما يُنكَرُ بِهِما/ یعنی: معروف اسم هر فعلی است که توسّط عقل یا شرع نیکو بودن و حُسنش شناخته شده و منکر هر آن کاری است که به وسیله آن دو حُسنش انکار شود».[28] به بیان دیگر، كار منكر آن است كه عقل سليم آن را قبيح و ناپسند مي داند يا عقل در باره آن توقّف كرده و شرع به قبح آن حكم مي كند و منظور از منکر در قرآن کریم معصيت و گناه است، قرآن کریم می فرماید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ‏ الْمُنْكَرِ». بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آن ها همان رستگارانند. (آل عمران/ آیه 104) و معروف در مقابل منکر قرار دارد یعنی هر کار یا قول خیر و ثواب.[29]

كارهای زشت و حرام از اهل تقوا به دور است (یعنی مفقود است) و كارهاى نيك از واجب گرفته تا مستحبّات نزد ایشان حضور دارد، یعنی حرامی را مرتکب نشده و واجبی را فرو گذار نمی کنند و در رعایت مستحبّات نیز کوشا می باشند، زيرا آن ها به رعايت حدود الهى پايبند هستند و این از ملکه عدالت و ورع ایشان سرچشمه می گیرد.[30]

این عبارت امام علیه السّلام شاید هم به این معنا باشد که اگر هم به ندرت خطائی (خطای صغیره نه گناه کبیره تا با عدالت ایشان ناسازگار نباشد) از ایشان سر زند آن را آشکار نمی کنند تا موجب تشویق دیگران به آن خطا نشده و ارتکاب آن را در نظر مردم آسان جلوه ندهند، یعنی خطای خود را علنی نمی کنند تا قبح آن در جامعه کم رنگ نگردد بلکه خودشان به درگاه خدا توبه نموده و از خطای خویش استغفار می جویند. این عمل همچنین از بدبینی مردم و سوء ظنّ ایشان نیز جلوگیری می کند.

اهل تقوا اگر آمر به معروف اند، خود پیش از همه بدان عمل می کنند و اگر ناهی از منکرات هستند در رأس همگان آن ها را ترک گفته و بدان مبتلا نیستند چراکه به خوبی در مکتب امیر المؤمنین علی علیه السّلام آموخته اند که: «لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ الْآمِرِينَ‏ بِالْمَعْرُوفِ‏ التَّارِكِينَ لَهُ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِه».‏ خدا لعنت نموده (از رحمت خود به دور داشته) است، هر امر کننده به معروفی را که خودش آن را ترک نموده و هر نهی کننده ی از منکری را که خود بدان عمل می کند.[31]

چند نکته در باره معروف

اوّل- نکته ای که در باره هر عمل عبادی باید رعایت شود، خلوص نیّت و انجام عمل به قصد رضای پروردگار متعال است. اگر انسان به ظاهر کارهای نیک و خیر بزرگی را انجام دهد ولی مقصودش از این کارها خدای متعال نباشد بلکه به اغراض دیگری چون خودنمائی و ... این افعال را انجام دهد، نه تنها عمل او از نظر پروردگار متعال جزء کارهای معروف و خیر قرار نمی گیرد بلکه از گناهان کبیره محسوب شده و در صورت عدم توبه و استغفار باعث هلاکت انسان می گردد. پس در هر کار خیری باید نیّت خالص و به اصطلاح قربةً الی الله را مدِّ نظر داشت و این نیّت را تا پایان عمل حفظ کرد.

دوّم- اتمام عملِ معروف و پرورش دادن آن است. چنان که امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: «جَمَالُ‏ الْمَعْرُوفِ‏ إِتْمَامُهُ». جمال و زیبائی عمل نیک تمام کردن و به پایان رساندنش می باشد.‏[32] و در جای دیگر فرمودند: «مَنْ‏ لَمْ‏ يُرَبِّ مَعْرُوفَهُ‏ فَقَدْ ضَيَّعَهُ». هر کس عمل نیکش را پرورش ندهد پس محقّقاً آن را ضایع ساخته است. و یا فرمودند: «مَنْ لَمْ يُرَبِّ مَعْرُوفَهُ فَكَأَنَّهُ لَمْ يَصْنَعْهُ». هر کس عمل نیکش را پرورش ندهد پس مثل آن است که اصلاً آن را انجام نداده است.‏[33] حال باید ببینیم اِتمام عمل یا پرورش آن به چه معناست؟

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «رَأَيْتُ‏ الْمَعْرُوفَ‏ لَا يَتِمُّ‏ إِلَّا بِثَلَاثٍ:‏ تَصْغِيرِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَعْجِيلِهِ فَإِنَّكَ إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ عِنْدَ مَنْ تَصْنَعُهُ إِلَيْهِ وَ إِذَا سَتَرْتَهُ تَمَّمْتَهُ وَ إِذَا عَجَّلْتَهُ هَنَّأْتَهُ وَ إِذَا كَانَ غَيْرُ ذَلِكَ سَخَّفْتَهُ‏ وَ نَكَّدْتَهُ». من عمل معروف را دیدم که تمام نمی شود مگر با سه چیز: کوچک شمردنش، پوشاندنش و سرعت گرفتن در انجامش، پس همانا تو هر گاه عمل نیکت را کوچک دانستی، آن را نزد کسی که برای او عملت را انجام داده ای بزرگ نموده ای و هر گاه آن را مخفی داشتی تمامش کرده ای و زمانی که در انجامش سرعت گرفتی آن را صالح و گوارا نموده ای و اگر چنین نکردی آن را کوچک و کم و بی سود ساخته ای.[34]

پس اتمام و پرورشِ عمل خیر بدان معناست که 1-صاحبِ عمل، آن را بزرگ نپندارد تا موجب عُجب و غفلت او نشود ولی این بدان معنا نیست که آن عمل را حقیر و بی فایده بداند چراکه امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِي أَرْبَعَةٍ أَخْفَى‏ رِضَاهُ‏ فِي‏ طَاعَتِهِ‏ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى سَخَطَهُ فِي مَعْصِيَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِيَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِي دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ‏ شَيْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى وَلِيَّهُ فِي عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا يَكُونُ وَلِيَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ». همانا خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز دیگر مخفی کرده است: رضایتش را در طاعتش مخفی نموده پس هیچ طاعتی را کوچک مشمار، چه بسا موافق رضای پروردگار باشد در حالی که تو نمی دانی و خشمش را در معصیتش مخفی نموده پس هیچ معصیتی را کوچک مپندار، چه بسا این معصیت موجب خشم او باشد در حالی که تو نمی دانی و اجابتش را در دعایش قرار داده پس هیچ دعائی را کوچک ندان، چه بسا اجابتش در آن دعا باشد در حالی که تو نمی دانی و دوست و ولیّ خود را در بندگانش مخفی نموده پس هیچ یک از بندگان او را کوچک مشمار که چه بسا او دوست و ولیّ پروردگار باشد در حالی که تو نمی دانی.[35] 2-و تا می تواند آن را از دیگران بپوشاند تا از آفاتی چون ریا و خودنمائی محفوظ بماند 3-و در انجام آن شتاب کند چون اوّلاً معلوم نیست تا ساعتی دیگر زنده بماند و دیگر آن که هوای نفس و شیاطین انس و جنّ در کمین اند تا او را از انجام این عمل خیر باز دارند، به همین جهت قرآن کریم در انجام عمل خیر دستور به عجله و شتاب می دهد و می فرماید: «... فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ ...». در نيكى ‏ها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد.[36] همچنین خدای متعال در توصیف مؤمنان می فرماید: «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ ». (آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مى ‏كنند و از ديگران پيشى مى‏ گيرند (و مشمول عنايات ما هستند).[37]

سوّم- حفظ و نگهداری از عمل خیر و معروف است. انجام برخی از منکرات باعث حبط و نابودی اعمال معروف انسان می شود که انسان با پرهیز از آن ها می تواند عمل معروف خود را ذخیره قبر و قیامت خویش نموده و از آثار و ثمرات درخشان آن در دنیا و آخرت بهره مند گردد. به عنوان نمونه یکی از منکراتی که باعث نابودی معروف می شود، منّت گذاردن و اذیّت دیگران و ریاکاری است. قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ». اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! بخشش هاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى ‏كند و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى ‏آورد (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاك ها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آن ها از كارى كه انجام داده‏ اند، چيزى به دست نمى‏ آورند و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى ‏كند.[38]

خیرش به مردم رو کرده و شرّش پشت نموده

«مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ». نيكى ‌اش روى آورده و شرّش پشت كرده است.

در فرازهای دیگری از همین خطبه (ذیل عبارت: «شُرُورُهُم مَأمُونَةٌ» و «الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ») در باره این موضوع سخن به میان آمد. ابن میثم و دیگران در شرح نهج البلاغه نوشته اند: «منظور از اقبال خير، كوشش در زیاد کردن طاعت و خیرات و آمادگى براى آن است، و غرض از ادبار و پشت نمودنِ شرّ، دور بودن او به همان اندازه از شرّ و بدى است، زيرا هر كس به چيزى رو آوَرَد و در راه آن تلاش كند به همان اندازه از آنچه ضدّ آن است دورى نموده و به آن پشت كرده است. در نتیجه او پیوسته به سمت خیرات در حرکت است و پیش می رود و به همان میزان از شرور و بدی ها دور می گردد».[39] جالب است که اهل بیت علیهم السّلام در بیان اوصاف متّقین بیش از هر صفت دیگری بر خیر بودن برای مردم و پرهیز از شر رساندن و بدی نسبت به دیگران تأکید دارند و این نکته ی بسیار مهمّ و قابل توجّهی است.

مَثَلِ اهل تقوا چون جنسی عتیقه و میراثی گران بهاست که هر چه از عمر آن می گذرد بر قیمت و ارزش آن افزوده می شود. اهل تقوا با گذر زمان بیشتر به خیرات متمایل اند و از بدی ها و شرور فاصله بیشتری می گیرند، در واقع هر چه از عمر ایشان می گذرد چون بیشتر به کانون نور و هدایت نزدیک شده و از ظلمات جهالت و شرور فاصله می گیرند، نورانی تر شده و به همین جهت پر خیر تر و دوست داشتنی تر می شوند. در بازار کسب تقوا و مدارج قُرب پروردگار بازنشستگی برای ایشان معنا ندارد و با بالا رفتن سنّ از ارزش و محبوبیّتشان نزد دیگران کاسته نمی شود. با کهنسالی قدرت حرکت و جنب و جوش ظاهری ایشان به کم ترین اندازه می رسد ولی درون قلب نورانیشان چنان انقلابی از محبّت و معرفت حضرت حق بر پاست که آثار آن را در ظاهر ایشان می توان احساس کرد. آری در دنیائی که انسان ها با پیر و فرتوت شدن منزوی شده و از کار افتاده می شوند و دیگر از محبوبیّت های گذشته خبری نیست، اهل تقوا همچون گوهری درخشان ملجأ و راهنمای دیگرانند و خدای متعال به برکت وجود ایشان بسیاری از بلاها را از سر جامعه کوتاه نموده و درهای رحمت خود را بر مردم می گشاید. ایشان مخزن خیراند و بسیار دور از شرّ و بدی هر چند سنّ و سالشان بالا رفته و چراغ عمرشان رو به خاموشی نهاده باشد.

هر آن خوبيست باشد روبرويش/ هر آن بد پشت گرداند ز كويش‏

درخت هستيش شيرين دهد بَر/ كجا تلخى بر آرد ناى شكر

پی‌نوشت‌ها

[1] ترجمه از آیت الله مکارم شیرازی (پیام امام امیر المؤمنین علیه السّلام ج 7 ص 583).

[2] ترجمه مفردات راغب ج ‏4 ص 19.

[3] التحقيق في كلمات القرآن الكريم ج ‏9 ص 34.

[4] علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السّعادات) ج ‏1 ص 384.

[5] ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 767/ شرح ‏نهج‏ البلاغة (المجلسي) ج 2 ص 368.

[6] شرح ‏نهج ‏البلاغة (ابن ‏أبي ‏الحديد) ج 10 ص 159.

[7] منهاج ‏البراعة في ‏شرح ‏نهج ‏البلاغة (الخوئي) ج 12 ص 150.

[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 103.

[9] پیام امام امیر المؤمنین علیه السّلام (ناصر مکارم شیرازی) ج 7 ص 583.

[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 323.

[11] كشف الغمّة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج ‏2 ص 121.

[12] الأمالي ( للصدوق) ص447.

[13] المحاسن ج ‏1 ص 6.

[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 324.

[15] سوره حجرات/ آیه 11 (ترجمه مکارم).

[16] همان ص 325.

[17] همان.

[18] أصول الكافي (ترجمه مصطفوى) ج ‏4 ص 16.

[19] وسائل الشيعة ج ‏16 ص 33.

[20] كنز الفوائد ج ‏2 ص 14.

[21] مكاتيب الأئمة عليهم السّلام ج ‏4 ص 77.

[22] كنز الفوائد ج ‏2 ص 14.

[23] الصحيفة السجادية/ دعای بیستم (ترجمه فیض الاسلام) ص136.

[24] ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 767/ شرح ‏نهج ‏البلاغة (ابن ‏أبي ‏الحديد) ج 10 ص 159/ شرح ‏نهج ‏البلاغة (السّيد عبّاس ‏الموسوي) ج 3 ص 365/ شرح ‏نهج‏ البلاغة (المجلسي) ج 2 ص 368/ شرح ‏نهج ‏البلاغه (مدرّس‏ وحيد) ج 12 ص 72/ منهاج ‏البراعة في‏ شرح ‏نهج ‏البلاغة (الخوئي) ج 12 ص 150.

[25] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج ‏20 ص 298/ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «تَواضَعُوا مَعَ المُتِواضِعينَ؛ فَإِنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتِواضِعينَ صَدَقةٌ وَ تَكَبَّرُوا مَعَ المُتِكَبِّرينَ؛ فَإِنَّ التَّكَبُّرَ مَعَ المُتِكَبِّرينَ عِبادَةٌ. با اهل تواضع متواضع باشيد كه اين فروتنى صدقه است و با گردنكشان بزرگى كنيد كه اين تكبّر عبادت است. [اخلاق فاضل (محمد فاضل موحدی لنکرانی) ج 1 ص 182 به نقل از: الحكم الزاهره -آثار الكبر- ص 578].

[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 149.

[27] تحف العقول ص 217.

[28] مفردات الفاظ القرآن ص 561.

[29] قاموس قرآن ج 7 ص 110/ ترجمه مفردات راغب ج 5 ص 397.

[30] ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 767/ منهاج ‏البراعة في ‏شرح ‏نهج البلاغة (الخوئي) ج 12 ص 151.

[31] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 188.

[32] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 383.

[33] همان ص 387.

[34] وسائل الشيعة ج ‏16 ص 314.

[35] الخصال ج ‏1 ص 209.

[36] سوره بقره/ آیه 148 (ترجمه مکارم).

[37] سوره مؤمنون/ آیه 61 (ترجمه مکارم).

[38] سوره بقره/ آیه 264 (ترجمه مکارم).

[39] ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 767/ شرح ‏نهج ‏البلاغة (المجلسي) ج 2 ص 369/ منهاج ‏البراعة في ‏شرح ‏نهج البلاغة (الخوئي) ج 12 ص 151.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
عبدیزدان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۱۲
0
0
باعرض سلام وادب وتشکر فراوان
بسیار عالی،کاربردی،جامع
خدای متعال خودش اجر به شما دهد....
التماس دعای مخصوص
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: