کد مطلب: ۱۴۱۶
تعداد بازدید: ۲۹۱۳
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳
معرفی مفاخر شیعه/۳۰
دوران زندگی شیخ یوسف بحرانی با حوادث مهمّی همراه بوده که موجب می شد از شهری به شهر دیگر روانه شود. با این همه، او تلاش و کوشش علمی را رها نکرد و هرگز از آموزش و تحقیق جدا نشد.

ولادت

یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی، فقیه و محدّث اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم، در 1107 قمری در روستای ماحوز (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز بحرین) به دنیا آمد، ولی وطن اصلی او قریه ی دراز بوده است (به فاصله دو فرسخ و نیمی در جنوب منامه). پدر یوسف مردی دانشمند بوده و به منظور شاگردی نزد شیخ سلیمان ماحوزی (معروف به محقّق بحرانی) مدّتی در این قریه اقامت داشته است. یوسف دوران کودکی را زیر نظر جدّش ابراهیم سپری کرد. ابراهیم به تجارت مروارید اشتغال داشت و از خیّرین آن سامان بود به طوری که از درآمد خود چیزی را ذخیره نمی کرد و همه را در مسیر رسیدگی به گرفتاران و اکرام مهمان ها و ارحام خود خرج می کرد). 

در این دوران آموزگاری در خانه به یوسف قرآن و خط را تعلیم می داد. سپس پدرش که از علماء آن روز محسوب می شد، تربیت علمی او را برعهده گرفته و تا پایان عمر در تکمیل و تقویت مقام علمی و ادبی او کوشید. پدر شیخ یوسف گذشته از مقام فقهی و حدیثی در علوم عقلی و ریاضی نیز مهارت داشت و نزدیک به سی کتاب و رساله، که غالباً فقهی هستند، تألیف کرده است.

حوادث زندگی

دوران زندگی شیخ یوسف بحرانی با حوادث مهمّی همراه بوده که موجب می شد از شهری به شهر دیگر روانه شود. با این همه، او تلاش و کوشش علمی را رها نکرد و هرگز از آموزش و تحقیق جدا نشد. در آغاز کودکی، شاهد جنگ های قبیله ای بین دو قبیلة الهوله و اَلْعَتوب بود. سپس، بر اثر هجوم پی در پی سلطان عمّان به بحرین، خانواده اش به قطیف مهاجرت کرد و تنها او، که بزرگ ترین پسر خانواده بود، برای حفظ اموال در بحرین ماند. ولی بعد از سلطه ی کامل مهاجمان و شکست قوای ایرانی و به آتش کشیده شدن خانه ی پدری، به خانواده ی خود ملحق شد و با مرگ پدر، سرپرستی خانواده ی پُر تعداد خود را بر عهده گرفت. دو سال در قطیف ماند و نزد شیخ حسین ماحوزی، فقیه مجتهد شاگردی کرد، همچنان که چند سال پس از آن نیز بار دیگر نزد او تلمّذ کرد و از وی اجازه ی حدیث گرفت. 

پس از مصالحه‌ی دولت ایران و سلطان عمّان و آزادی بحرین، به وطن بازگشت و چند سال نزد عالمان آن جا درس خواند. پس از چندی به قصد انجام مناسک حجّ و زیارت رسول خدا و ائمّه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین به سرزمین حجاز رفت و بعد از بازگشت از سفر حجّ و توقّف در قطیف برای فراگیری حدیث از ماحوزی، به علّت فشارهای مالی و آشفتگی اوضاع داخلی بحرین در اثر سقوط حکومت صفوی در سال 1135 قمری و همچنین قتل سلطان حسین صفوی، ناگزیر راهی ایران شد.

شیخ یوسف پس از مدّت کوتاهی اقامت در کرمان، به شیراز رفت و به لحاظ حرمتی که محمّد تقی خان، حاکم شیراز، برای او قائل شد، چند سال با آرامش به تدریس و تألیف و ادای وظایف دینی پرداخت و نیز نزد شیخ عبد اللّه بلادی بحرانی شاگردی کرد. ولی سرانجام، براثر آشفتگی اوضاع داخلی شیراز به دلیل طغیان محمّد تقی خان بر حکومت نادر شاه و شکست او بعد از جنگی ویران گر و نیز شیوع وبا به فَسا رفت و حاکم آن شهر از او تجلیل کرد. مدّتی نیز در این شهر با آرامش خاطر به تألیف و تحقیق و نیز، برای امرار معاش، به زراعت پرداخت که گویا براثر هجوم علیمردان در سال 1165 قمری به آن جا و قتل حاکم فَسا و غارت شدن شهر و از جمله به تاراج رفتن دارایی و نابودی کتاب های او، در نهایت پریشانی به اصطهبانات رفت و سرانجام راهی کربلا شد و تا پایان عمر در همان جا ماند.

تلاش های علمی و تألیفات

شیخ یوسف بحرانی به رغم ابتلا به جنگ ها و نابسامانی های مختلفِ دوران زندگی و مهاجرت های فراوان، هیچ گاه تحقیق و تألیف و تدریس را رها نکرد و در تربیت شاگردان و مباحثه با معاصران و نگارش پاسخ پرسش های دینی و سایر خدمات دینی و علمی اهتمام داشت. علّامه جابلقی در کتاب الروضة البهیة می نویسد: «باید هر فردی که اشتغالات (علمی) دارد، نگاه کند به آنچه بر این شیخ (یوسف بحرانی) گذشته، از بلاها و محنت هائی که کشیده است و با وجود آن چگونه به درس و بحث اشتغال داشته و کتاب های عالی و سودمندی را تألیف نموده است!». از شاگردان او در کربلا می توان به ملّا مهدی نراقی (صاحب کتاب جامع السّعادات)، علاّمة بحرالعلوم، محقّق قمي ميرزا أبو القاسم (صاحب کتاب قوانين) و سیّد علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض اشاره کرد.

بیشتر تراجم نویسان متأخّر، هر چند غالباً بر مسلک علمی شیخ یوسف انتقاد داشته اند، مقام فقهی و حدیثی او را ستوده و به کثرت تتبّع و قدرت حافظه و نیز تقوا و زهد او اشاره کرده اند. آثار علمی بحرانی، چه به صورت تألیف مستقلّ و چه به صورت جواب مکتوب سؤالات و چه به صورت حاشیه و تعلیقه، از چهل عدد تجاوز می کند که عمدتاً در حدیث و کلام و فقه است و برخی از نوشته های او، از جمله اجوبة المسائل الشیرازیة، در حادثة غارت خانه او در فَسا، از بین رفته است. اهمّ کتاب های او عبارت اند از: الحدائق الناضرة، الدّررالنجفیّه، لؤلؤة البحرین، الصوارم القاصمة، النفحات الملكوتية في الرَّد على الصوفية، جليس الحاضر وأنيس المسافر (الکشکول) و همچنین حواشی و رساله های مختلف دیگری که از او به یادگار مانده است. شیخ یوسف بحرانی گذشته از کتب علمی، اهل سرودن شعر و نثرهای ادبی نیز بود. شماری از نوشته های ادبی او در جزء دوم کشکول وی و همچنین در کتابی به نام الخطب (شامل خطبه های جمعه و اعیاد) موجود است.

وفات

شیخ یوسف بحرانی بعد از ظهر روز شنبه 4 ربيع الأوّل سال 1186 قمری، در حالی که سال ها از وطن خویش جدا مانده بود و در کشاکش روزگار بارها از مکانی به مکان دیگر هجرت کرد، پس از مجاهدت های فراوان و خستگی ناپذیر در راه ترویج علوم آل محمّد صلّی الله علیه و آله، عاقبت در جوار مرقد نورانی سیّد جوانان اهل بهشت، حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام، در کربلای معلّی، دیده از جهان فرو بست و جان به جان آفرین تسلیم نمود. دو تن از شاگردانش او را غسل دادند و پس از آن علّامه وحید بهبهانی (که از اصولیّون بود و از نظر علمی با او اختلاف نظر شدیدی داشت) بر بدن او نماز گذارد و با آن که در آن روزگار جمعیّت زیادی بر اثر بیماری طاعون از دنیا رفته بودند ولی عدّه ی کثیری از مردم در نماز او شرکت کردند. خدای متعال او را با اولیائش محشور گرداند ان شاء الله تعالی.

پی نوشت:

برگرفته از کتاب های: لؤلؤة البحرین ص425/ اعیان الشّیعة ج10 ص317/ الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة ص8 (مقدمه-شرح حال مؤلّف)/ دانشنامه جهان اسلام (موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي) ج1 ص569.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: