کد مطلب: ۱۴۷۳
تعداد بازدید: ۶۶۴۴
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۴
درسنامه شماره ۳۳
در حال ظلم و عصبانیّت زمینه ی ظلم و تعدّیِ شخص مظلوم نیز فراهم است. با کمی سهل انگاری و بی توجّهی ممکن است مظلوم با زیاده روی در انتقام و قصاص، جای خود را به ظالم داده و خود گرفتار ظلم شود.

اهل تقوا به دنبال انتقام نمی‌روند

امام الأتقیاء امیر المؤمنین علیه السّلام به فراز های پایانی خطبه رسیده اند و آخرین صفات اهل تقوا را برای همام و هر کسی مثل او که مشتاق و تشنه ی این معارف است بیان می فرمایند. و امّا آخرین فراز های خطبه متّقین از لسان مبارک امیر المؤمنین علیه السّلام:

«وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ». اگر به او ستمى (از دوستان) شود صبر مى ‏كند تا خدا انتقام وى را بگيرد. خود را در سختى قرار مى ‏دهد امّا مردم از دستش در آسايشند، خود را به خاطر آخرت به زحمت مى ‏اندازد و مردم را در راحتى قرار مى ‏دهد. كناره‏ گيرى او از كسانى كه دورى مى ‏كند از روى زهد و به خاطر پاك ماندن است، و معاشرتش با آنان كه نزديكى دارد توأم با مهربانى و نرمش است. دوریش به جهت تكبّر و خود برتر بينى نيست، و نزديكيش به خاطر مكر و خدعه نخواهد بود.

به دنبال انتقام نیست

«وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ». اگر به او ستمى (از دوستان) شود صبر مى ‏كند تا خدا انتقام وى را بگيرد.

بعضی از شارحین خطبه در توضیح این فراز از کلام امام نوشته اند: «گاهى دوستان و بستگان و حتّى برادران ممكن است ستمى بر انسان وارد كنند كه اگر بخواهد به انتقام جويى برخيزد، درگيرى ‌ها ادامه مى ‌يابد و چه بسا به جاى خطرناك و غير قابل جبران برسد. هرگاه در اين‌گونه موارد انسان راه شكيبايى و تحمّل پيش گيرد و طرف مقابل را به خدا واگذارد، هم خودش از وسوسه ‌هاى خطرناك شيطان رهايى مى ‌يابد و هم آرامش جامعه را حفظ مى ‌كند؛ ولى بديهى است اين سخن ناظر به دشمنان لجوج و بى ‌رحم نيست كه در برابر آن ها صبر و سكوت، سبب طغيان و ظلم بيشتر است: (اشك كباب مايه طغيان آتش است).[1]

آری در حال ظلم و عصبانیّت زمینه ی ظلم و تعدّیِ شخص مظلوم نیز فراهم است. با کمی سهل انگاری و بی توجّهی ممکن است مظلوم با زیاده روی در انتقام و قصاص، جای خود را به ظالم داده و خود گرفتار ظلم شود. اهل تقوا به این نکته عنایت دارند و از سوی دیگر حتّی با وجود قدرت بر انتقام، با استناد به آیه ی شریفه ی: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ». و اگر [ستمگر را] مجازات كرديد، پس فقط به مانند ستمى كه به شما شده مجازات كنيد، و اگر شكيبايى ورزيد [و از مجازات كردن بگذريد] اين كار براى شكيبايان بهتر است.[2] از مجازات و انتقام صرف نظر می کنند. ایشان به خوبی از ثمرات و پاداش صبوری بر این ستم ها مطّلع هستند و با عنصر توکّل و اعتماد به پروردگار متعال، کار خویش را به او واگذار می نمایند چراکه قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا». خدا با کسانی است که تقوا پیشه کنند.[3] و هم اوست که انتقام مظلومین را به نحو شایسته و بایسته ستانده و به ایشان قول یاری داده است: «ذلِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ». (آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند سپس مورد تعدّى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد يقيناً خداوند بخشنده و آمرزنده است.[4]

خود در زحمت است و مردم از او در راحت و آسایش

«نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ». خود را در سختى قرار مى ‏دهد امّا مردم از دستش در آسايشند.

نفس خود را به سختی می اندازد، او را به انجام واجبات و مستحبّات وا می دارد ولو برای نفسش سخت باشد. نفسش را از خواسته های نامشروعش محروم می کند و همان طور که قبلاً امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيمَا تُحِبّ/ هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند او هم از آن چه دوست دارد محرومش مى‏ سازد»، و همه این ها بدان خاطر است که می داند نفس، «أمّارةٌ بالسّوء» است یعنی دائماً دستور به بدی می دهد و با صاحب خود آشکارا دشمنی می نماید. لذا با مخالفتی که با هوای نفس خود دارد، موجبات راحتی و آسایش دیگران را فراهم می کند، زیرا اذیّت و آزار مردم از خواسته های شیطان و نفس است و انسان متّقی وقتی بر نفس خود غالب گشت و از فرمان او اطاعت نکرد، دیگران از شرّ او ایمن هستند و از ناحیه او در آسایش خواهند بود. [5] رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در فضیلت ستم نکردن به مردم می فرمایند: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ‏ أَحَدٍ». با فضیلت ترین جهاد آن است که انسان صبح کند در حالی که اهتمام به ظلم کردن نسبت به احدی نداشته باشد.[6]

وجه دیگری که می توان از کلام امام علیه السّلام استفاده نمود آن است که انسان با تقوا، برای گره گشائی از دیگران و آسایش و رفاه حال مردم حاضر است خود را به سختی و مشقّت بیندازد. او در مدرسه اهل بیت علیهم السّلام درس فداکاری و خدمت به خلق را به خوبی آموخته و از امامان خود آن را الگو برداری نموده است. امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که فرمودند: «الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً». خلق خدا عیال و نان خور او هستند پس محبوب ترین خلق نزد خدا کسی است که به عیال خدا سود برساند و خانواده ای را شاد کند.[7] متّقین در میدان رضوان و قُرب پروردگار با خدمت هر چه بیشتر به عیال الله و بندگان خدا، گوی سبقت را از دیگران ربوده و بیش از همه محبوب خدا شده اند. در فضیلت خدمت به خلق همین بس که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «خَصْلَتَانِ وَ لَيْسَ فَوْقَهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّهِ قَالَ وَ خَصْلَتَانِ لَيْسَ فَوْقَهُمَا شَرٌّ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَ الْإِضْرَارُ لِعِبَادِ اللَّهِ». ‏دو خصلت است که بالاتر از آن دو خیری نیست: 1- ایمان به خدا 2- و سود رساندن به بندگان خدا، فرمودند: و دو خصلت است که بالاتر از آن دو شرّی نیست: 1- شرک به خدا و ضرر رساندن به بندگان خدا.[8] همچنین فرمودند: «خَیرُ النّاسِ أنفَعُهُم لِلنّاسِ». بهترین مردم، نافع ترین آن ها برای مردم است.[9]

سختی خود و آسایش دیگران به خاطر آخرت

«أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ». خود را به خاطر آخرت به زحمت مى ‏اندازد و مردم را در راحتى قرار مى ‏دهد.

این جمله در حقیقت علّت جمله ی قبل را بیان می کند. اهل تقوا به خاطر آخرت خود را به زحمت می افکنند. مبارزه با هواهای نفسانی و قبول سختیِ برخی از تکالیف الهی (مثل روزه گرفتن در روزهای گرم و طولانی تابستان و یا به جا آوردن مناسک حج و ...)، همه و همه به خاطر آن است که متّقین عالم آخرت و روز حساب را باور نموده اند و به همین جهت با تمام توان، خود را برای آن روز مهیّا می کنند ولو به قیمت آن که نفس خویش را به زحمت بیندازند. در فرازهای آغازین خطبه، امیر المؤمنین علیه السّلام در باره یقین و باور اهل تقوا فرمودند: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ/ (باور و یقین ایشان به قیامت به گونه ای است که) ایشان به کسانی می مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعّم اند و و همچون کسانی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند». در واقع اهل تقوا از مرحله علم الیقین پا را فراتر نهاده و به عین الیقین رسیده اند و کسی که با چشم دل، حقایق عالم و قیامت کبری را با بهشت و جهنّمش بنگرد، دیگر دنیای فانی و زودگذر او را به خود مشغول نخواهد ساخت، چنان که امام علیه السّلام این حقیقت را در فرازهای قبلی همین خطبه این گونه بیان فرمودند: «قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى/ روشنی چشمش در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بی اعتنائی اش نسبت به چیزی است که بقا و دوامی در آن نیست».‏ امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «مَنْ‏ عَمَّرَ دَارَ إِقَامَتِهِ‏ فَهُوَ الْعَاقِلُ». هر کس خانه ی اقامت خود را آباد کند پس او عاقل است.[10] و قرآن کریم به صراحت آخرت را دارِ قرار و اقامت انسان معرّفی می نماید: «يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ». (مؤمن آل فرعون گفت:) اى قوم من! اين زندگى دنيا، تنها متاع زودگذرى است و آخرت سراى هميشگى است.[11] آری اهل تقوا خانه ی جاودانه ی آخرت را به وسیله ی مجاهدت با امیال نفسانی و شیطانی و خدمت به خلق خدا آباد می کنند تا در زمره زیان کاران روز جزا قرار نگیرند، همان ها که خداوند متعال در وصفشان فرمود: «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ». آن ها كه لقاى پروردگار را تكذيب كردند، مسلّماً زيان ديدند (و اين تكذيب، ادامه مى يابد) تا هنگامى كه ناگهان قيامت به سراغشان بيايد مى ‏گويند: اى افسوس بر ما كه درباره آن، كوتاهى كرديم! و آن ها (بار سنگين) گناهانشان را بر دوش مى ‏كشند، چه بد بارى بر دوش خواهند داشت.[12]

و از سوی دیگر، یکی از آثار سازنده ی ایمان به معاد، آن است که انسان نسبت به حقّ النّاس و حقوقی که خداوند در قبال جامعه و افراد، بر عهده ی انسان گذاشته، اهتمام ورزیده و در راستای ادای این حقوق کوتاهی نمی کند، لذا نتیجه آن است که مردم از شرّ رساندن انسان با تقوا ایمن هستند و به خیر او امیدوار، چنان که پیش از این در خطبه، ذیل عبارتِ «شُرُورُهُم مَأمُونَةٌ» و «الْخَيْرُ مِنْهُ‏ مَأْمُولٌ‏ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» و «مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّه‏» توضیح داده شد.

به خلق آسايش آرد خويش را رنج/ كه جويد در خراب خويشتن گنج‏

تو نيز اي جان چو مردان وفا كيش/ جهان را نوش باش و خويش را نيش‏

کناره گیری زاهدانه، معاشرت رحیمانه

« بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ». كناره‏ گيرى او از كسانى كه دورى مى ‏كند از روى زهد و به خاطر پاك ماندن است، و معاشرتش با آنان كه نزديكى دارد توأم با مهربانى و نرمش است. دوریش از وى تكبّر و خود برتر بينى نيست، و نزديكيش به خاطر مكر و خدعه نخواهد بود.

ابن میثم از شارحین نهج البلاغه در توضیح این عبارت می نویسد: «دورى او از ديگران به سبب زهد و بى‏ رغبتى او به مال و منالى است كه در دست آن هاست و هم براى دور نگهداشتن خود از آلودگى به اين هاست، و ناشى از برتري جويى و خود بزرگ بينى نيست. همچنين نزديكى و معاشرت او با ديگران به سبب نرم خويى و مهربانى و دلسوزى است. نه اين كه مانند حيله‏ گران پست، براى رسيدن به خواسته ‏هايى قصد نيرنگ و فريب داشته باشد».[13]

اهل تقوا که به دنیای فانی و داشته های زودگذرش دل نبسته اند و عمر خویش را که سرمایه ای کوتاه و گران قیمت است، صرف سرای جاودانه و رضوان پروردگار نموده اند، تمام افعال و کردار خود را بر این مبنا تنظیم می کنند. به همین جهت و با علم به این که هم نشینی و مصاحبت با افراد، روی انسان تأثیر به سزائی دارد، لذا در این مهمّ نهایت دقّت را مبذول داشته و از مجالست و ارتباط با گروهی از مؤمنین فرو گذار ننموده و از سوی دیگر از معاشرت با دسته ی دیگری از مردم پرهیز می کنند.

هم نشین تو از تو به باید/ تا تو را عقل و دین بیفزاید

مصاحبت و دوستی با بدان

در قرآن و روایات به شدّت مؤمنین را از هم نشینی و دوستی با افراد ناصالح برحذر داشته اند و آثار سوئی را بر آن مترتّب می دانند. خداوند عزّ و جلّ در سوره صافّات مکالمه ی یکی از بهشتیان را به تصویر می کشد که هم نشینیش با یکی از بدان او را تا نزدیکی دوزخ رسانده و امداد پروردگار باعث نجاتش شده است. می فرماید: «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ * يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ * أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ * قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُون * فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيم * قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ * وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ». كسى از آن ها (بهشتیان) مى ‏گويد: من هم نشينى داشتم * كه پيوسته مى‏ گفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كرده ‏اى؟ * كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مى ‏شويم و جزا داده خواهيم شد؟! * (سپس) مى‏ گويد: آيا شما مى ‏توانيد از او خبرى بگيريد؟ * اين جاست كه نگاهى مى ‏كند، ناگهان او (هم نشینش) را در ميان دوزخ مى ‏بيند. * مى ‏گويد: به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت بكشانى! * و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.[14]

امام امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تَكْسِبُ الشَّرَّ كَالرِّيحِ إِذَا مَرَّتْ بِالنَّتْنِ حَمَلَتْ نَتْناً». هم نشینی با اشرار و بدان شرّ و بدی می آورد مانند باد که هر گاه بر چیز بد بوئی بگذرد، بوی بد را با خود همراه خواهد کرد.[15] و به قول شاعر:

با بدان منشین که صحبت بد/ گرچه پاکی تو را پلید کند

آفتاب بدین بزرگی را/ لکّه ای ابر ناپدید کند

قرآن کریم در باره تأثیر سوء رفیق و هم نشین بد می فرماید: «وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ». ما براى آن ها هم نشينانى (زشت‏ سيرت) قرار داديم كه زشتي ها را از پيش رو و پشت سر آن ها در نظرشان جلوه دادند و فرمان الهى در باره آنان تحقّق يافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جنّ و انس كه قبل از آن ها بودند گرفتار شدند،آن ها مسلّماً زيانكار بودند.[16] در تفسیر نمونه در توضیح این آیه شریفه آمده است: « "قيضنا" از ماده"قيض" (بر وزن فيض) در اصل به معنى پوست روى تخم مرغ است، سپس در مواردى كه افرادى كاملاً بر انسان مسلّط مى ‏شوند، مانند تسلّط پوست بر تخم مرغ به كار رفته است، اشاره به اين كه اين دوستان تبهكار و فاسد، آن ها را از هر سو احاطه مى ‏كنند، افكارشان را مى ‏دزدند و چنان بر آنان چيره مى ‏شوند كه حسّ تشخيص خود را از دست می دهند، و زشتي ها در نظر آن ها زيبا مى ‏گردد، و چه دردناك است چنين حالتى براى انسان زيرا به آسانى در گرداب فساد فرو مى ‏رود، و درهاى نجات به روى او بسته مى ‏شود. گاه ماده" قيضنا" در مورد تبديل چيزى به چيزى نيز به كار رفته است بنا بر اين معنى و تفسير آيه چنين مى ‏شود كه دوستان صالح را از آن ها مى‏ گيريم و به جاى آن ها دوستان فاسد به آنان مى ‏دهيم. همين معنى به صورت گوياترى در آيات 36 و 37 سوره زخرف آمده است: "وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ: بر آن ها كه از ياد خداوند رحمن روي گردان شوند شياطين را مى‏ سازيم كه همواره با آنان قرين هستند، اين شياطين آن ها را از راه حق باز مى ‏دارند در حالى كه گمان مى كنند هدايت يافته ‏اند".[17]

از دیگر آثار نامطلوب همراهی با بدان آن است که انسان را دچار سوء ظنّ نموده و نسبت به خوبان بد بین می کند. علی علیه السّلام در این باره می فرمایند: «صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ». هم نشینی با بدان موجب سوء ظنّ به خوبان می شود.[18] و همین بد بینی نسبت به خوبان، آغازی است برای فاصله ی بیشتر از خوبان و هم نشینی گسترده تر با اشرار و بدان.

به مدد و توفیق الهی ادامه این بحث را به همراه بخش پایانی خطبه در جزوه بعد مطرح خواهیم کرد إن شاء الله.

پی‌نوشت‌ها:

[1] پيام امام امير المومنين عليه السّلام (ناصر مكارم شيرازى) ج 7 ص 589.

[2] سوره نحل/ آیه 126 (ترجمه انصاریان).

[3] سوره نحل/ آیه 128.

[4] سوره حج/ آیه 60 (ترجمه مکارم).

[5] برگرفته از: شرح ‏نهج ‏البلاغة (السيد عباس ‏الموسوي) ج 3 ص 367/ منهاج ‏البراعة في ‏شرح ‏نهج البلاغة (الخوئي) ج 12 ص 157.

[6] المحاسن ج‏ 1 ص 292.

[7] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج ‏12 ص 388.

[8] همان ص 390.

[9] همان ص 391.

[10] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 446.

[11] سوره غافر/ آیه 39 (ترجمه مکارم).

[12] سوره انعام/ آیه 31 (ترجمه مکارم).

[13] ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه (ابن ‏ميثم) ج 3 ص 770.

[14] سوره صافّات/ آیه 51 تا 57 (ترجمه مکارم).

[15] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 304.

[16] سوره فصّلت/ آیه 25 (ترجمه مکارم).

[17] تفسير نمونه ج ‏20 ص 261.

[18] همان ص 302.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: