ابوسعید که بود؟
«ابوسعید» از بزرگان قبیلهی خزرج و از اصحاب رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله است. نامش سعد، فرزند مالک بن سنان بن ثعلبهی انصاری و کنیهاش ابوسعید بود و او را بیشتر به همین کنیه میشناسند. ابوسعید منسوب به نياي بزرگ خود خُدره است كه به ايجر شهرت داشت و بني خُدره تیرهای از بني عوف انصار بودند. پدرش از اصحاب پيامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله و مادرش انيسه بنت ابي حارثه، از قبیلهی بني نجّار بود. ابوسعید از فقهای عصر خویش است و در برخی نقلها آمده که او از فقها و اهل فتوا و از اصحاب رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله بوده است. همچنین او اخبار و احادیث بیشماری از امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسّلام و زید بن ثابت و دیگران روایت کرده که در کتابهای حدیث و تاریخ، ثبت و به یادگار مانده است. ابن حجر و ابن سعد نقل میکنند که: در میان جوانان اصحاب رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله، هیچکس فقیهتر از ابوسعید خدری نبوده است. البته بهاستثنای وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیهالسّلام که شأن و جایگاه او آنقدر والاست که شایسته نیست کسی با آن حضرت مقایسه شود. او همچنین از یاران و اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسّلام به شمار میآید.
شرکت در غزوات
پیامبر گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله به وی اجازه نداد تا در نبردهای اوّلیهی اسلام بر ضد مشرکین شرکت کند، چرا که آن حضرت صلّیاللهعلیهوآله او را برای پیکار، بسیار جوان میدید و از همین رو مدّتی از فضیلت جهاد در راه خدا محروم ماند. به هنگام جنگ احد 13 ساله بود كه پدرش او را براي شركت در جنگ معرّفي كرد و بهرغم اصرار پدرش، پيامبر صلّیاللهعلیهوآله شركت او را در جنگ نپذيرفت، امّا پس از بلوغ در دوازده غزوه حضور یافت و بر ضدّ کفّار و مشرکین وارد جنگ شد. در زمان خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نیز از نصرت و یاری امیرالمؤمنین علیهالسّلام غفلت نکرد و در جنگ نهروان، در کنار آن حضرت حضور داشت. امّا اینکه چرا نامی از ابوسعید خدری در جنگهای دیگر امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیست؟ بعضی نابینا شدن او را علّت عدم شرکتش در سایر جنگهای حضرت امیر علیهالسّلام میدانند.
ایمان ابوسعید به امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام
افرادی که پس از رحلت پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوآله بر ایمان راستین خود پایدار مانده و از راه و رسم نبوی عدول نکردند و حضرت علی علیهالسّلام را جانشین بلافصل پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوآله میدانستند، عبارتاند از: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی، عمّار یاسر، جابر بن عبداللَّه انصاری، حذیفه بن یمان، ابوالهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، عبداللَّه بن صامت، عبادة بن صامت، خزیمه بن ثابت، ذو الشّهادتین و ابوسعید خدری. ابن ابی الحدید از «ابوسعید» نقل میکند که گفت: «کُنّا بِنُورِ ایمانِنا نُحِبُّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیهالسّلام فَمَن أَحَبَّهُ عَرَفنا أنَّهُ مِنّا/ ما به سبب نور ایمان خود علیّ بن ابیطالب علیهالسّلام را دوست میداشتیم و هر کس هم او را دوست میداشت، میدانستیم که او از ماست». باز همو از «ابوسعید» از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «خیرُ النّاسِ حمزةُ وَ جعفرٌ وَ علیٌّ/ بهترین مردم حمزه و جعفر بن ابیطالب و علی بن ابیطالب علیهالسّلام هستند». ابوسعید تا آخرین لحظه عمر از ارادت و ایمان خود به ساحت مقدّس حضرت علی علیهالسّلام دست برنداشت و با ذکر احادیثی که در فضایل امیرالمؤمنین علیهالسّلام از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به یاد داشت، این حقیقت را بازگو میکرد. ازجمله یادگارهایی که ابوسعید از خود بهجا گذاشت میتوان به نقل حدیث غدیر و حدیث منزلت (رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمودند: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي/ تو نسبت به من، بهمنزلهی هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست) اشاره نمود. ابو هارون عبدی میگوید: من با خوارج همنظر بودم تا اینکه روزی با ابوسعید خدری مجالست کردم. از او شنیدم که میگفت: «اُمِرَ النّاسُ بِخَمسٍ فَعَمِلُوا بِأَربعَ وَ تَرَکُوا واحِدَةً»، مردم به پنج چیز مأمور شدند، پس به چهار موردش عمل کردند و یکی از آنها را رها نمودند، مردی به او گفت: ای ابوسعید! بگو آن چهار مورد چیست که مردم به آن عمل کردند؟ ابوسعید گفت: «الصلاةُ، وَ الزکاةُ، وَ الصومُ، وَ الحجُّ»، (آن چهار مورد عبارتاند از:) نماز، زکات، روزه و حج. من گفتم آن یک موردی که مردم رهایش کردند کدام است؟ ابوسعید گفت: ولایت علی بن أبی طالب (علیهالسّلام).
خطیب بغدادی مینویسد: ابوسعید از فاضلترین انصار است و روایات زیادی از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله در حفظ داشت. احاديث او از پيامبر صلّیاللهعلیهوآله را 1170 حديث یادکردهاند و بسیاری از صحابه مثل «جابر بن عبداللَّه انصاری» و «عبداللَّه بن عبّاس» از او نقل حدیث کردهاند.
ابوسعید و مخالفت با بنی امیّه
ابوسعيد با بني اميه رابطهی دوستانه نداشت و در فرصتهایی كه پيش میآمد، از آنان انتقاد میکرد. ازجمله هنگامیکه مروان بن حكم خطبهی نماز عيد را بر خود نماز مقدّم داشت (و حالآنکه شرعاً خطبه باید بعد از نماز ایراد شود)، با اعتراض ابوسعيد روبهرو شد. همچنين در روزگار خلافت معاويه، براي اعتراض به كار او به شام رفت. امّا اینکه برخی گفتهاند ابوسعيد در سال 73 ق ضمن مكتوبي با عبدالملك بن مروان بيعت كرده و نيز عبدالملك قبل از خلافت از او حديث شنيده بوده است، هم از نظر زماني و هم از حيث نوع رابطهای كه ابوسعید با بني اميّه داشته، قابلتردید است. به گفته ابن قتيبه، ابوسعید در واقعهی حرّه، در حملهی سپاهيان شام به مدينه، در خانه نشست، امّا لشكريان شام به خانهاش ريختند و از وي پول و مال طلب كردند و چون به چنگ نياوردند او را مورد شكنجه قراردادند. و به روايتي ديگر در روز حرّه، ابوسعید به غاري پناه برد و يكي از لشكريان شام كه بهقصد كشتن او آمده بود، پس از آنکه او را شناخت، از وي خواست تا برايش طلب مغفرت كند.
ابوسعید از منظر مورّخین و رجال شناسان
مورّخان او را يكي از بزرگان انصار دانسته و بر فقاهت او تأكيد کردهاند. رجال شناسان شيعه نيز وي را بزرگ داشته و بسیار از او مدح و ستایش کردهاند و او را در بين اصحاب پيامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله در رديف سلمان و ابوذر قرار داده و در بين اصحاب امام علي علیهالسّلام در زمرهی «اصفياء» اصحاب شمردهاند. در رجال كشي از امام صادق علیهالسّلام نقلشده كه ابوسعید در دين استوار و آشنا بهحق بوده است و از فضل بن شاذان نيز حكايت شده كه ابوسعید از سابقين اصحاب بوده است. وی در ميان صحابه به زهد و پارسايي شهرت داشته است.
وفات ابوسعید
بيشتر مورّخان وفات وي را در سال 74 ق ضبط کردهاند، ولي برخي نيز آن را يك سال بعد از واقعهی حرّه، در سال 64 ق گفتهاند. محل دفن او چنانکه در برخي منابع تصریحشده، در مدينه و در قبرستان بقيع بوده است، ولي مزاري هم به نام او در استانبول وجود دارد.
پینوشت:
برگرفته از کتابهای: المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السّلام ص 335 (پاورقی)/ اصحاب امام علی علیهالسّلام ج1 ص84/ دانشنامه بزرگ اسلامی (مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی)/ البدایة و النهایة ج9 ص4/ دانشنامه امیرالمؤمنین ج13 ص59/ اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسّلام و الرواة عنه ج1 ص183.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده