معنای کار و کارگری
کار در اسلام، هر نوع تلاش و فعالت مثبتی است که موجب تولید محصول و بازدهی گردد. کار، اختصاص به کارگری با بیل و کلنگ ندارد. بلکه شامل کارهای یدی و فکری مانند کارهای صنعتی، بهداشتی، کشاورزی، تجارت، نویسندگی، رانندگی، معماری، مهندسی، آموزگاری و اداری خواهد شد. لذا کسی که با بیل و کلنگ کار میکند کارگر است و نویسنده، مهندس، مخترع و مکتشف نیز کارگرند. همهی این افراد در رشتهای از رشتهها بازدهی کاری دارند و با تلاشهای فکری و یدی، کارها را به نتیجه میرسانند.
نیازهای انسان تنها مسکن و خوراک و پوشاک نیست بلکه نیازهای دیگری مثل تجارت و بهداشت علم و ... نیاز دارد. رفتن نزد پزشک برای درمان بیماریها، سوارشدن به هواپیما و اتومبیل برای مسافرت، نیاز به معلم و روحانی، نیاز به کارشناس اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، وسایل صنعتی و ... همه از نیازهای یک جامعه پویا محسوب میشوند.
بنابراین، یک جامعه برای رفع نیازمندیهای خود نیاز به کارهای مختلف دارد. هر کاری که محصول مثبتی داشته باشد و معاش زندگی را تأمین کند مقدّس و در اسلام بهعنوان کار مورد تمجید قرار گرفته است؛ چنانکه امام صادق(ع) به هشام فرمود:
إِنْ رَأیْتَ الصَّفَّیْنِ قَدْ اِلْتَقَّیا فَلا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ فِی ذلِکَ الْیَوْمِ[1]
هرگاه دو گروه را برای جنگ در برابر هم صفکشیده دیدی، در چنین موقعیتی و چنان روزی هم کسب معاش زندگی را رها نکن.
در این روایت، به کسب معاش از راه حلال در هر شرایطی، سفارش شده است.
معنای دنیا
در اسلام، زهد و پارسایی به معنای ترک دنیا و بیابانگردی و گوشهنشینی نیست؛ بلکه به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است؛ بنابراین، کار حلال، برای تأمین معاش، درصورتیکه وسیلهی کسب رزق و روزی باشد و هدف قرار نگیرد و موجب دلبستگی و ترک امور معنوی نشود، عین زهد و پارسایی است.
در پارهای از روایات اسلامی از دنیا بدگویی شده است که امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
اَلدُّنْیا والْآخِرۀُ عَدُوّانِ مُتَفاوّانِ وَ سَیِلان مُخْتَلِفان فَمَنْ أَحَبُّ الدُّنْیا وَ تَوَلاّها أَبْغَضَ الْآخِرَۀَ وَ عاداها، وَ هُما بِمَنْزلَۀ الْمَشْرِقِ وَلْمَغْربِ[2]
دنیا و آخرت متفاوت و دو جادّهی جداگانهاند؛ کسی که دنیا را دوست دارد و به آن عشق میورزد، آخرت را دشمن و با آن عداوت میورزد. این دو همچون مشرق و مغرباند. منظور دنیایی است که هدف قرار گیرد، نه وسیلهی آخرت. ازاینرو، آن حضرت میفرماید:
کسی که با چشم بصیرت و عبرت به دنیا بنگرد، به او بصیرت و بینایی بخشد و آنکس که چشمش به دنبال دنیا باشد (منهای آخرت) و فریفتهی آن گردد، او را کور و نابینا (نسبت به حقایق) نماید.
امام سجّاد(ع) نیز میفرماید:
دنیا بر دو گونه است: دنیایی که وسیلهی وصول به آخرت است و دنیایی که مورد لعنت و تنفّر میباشد.
دنیاطلبی بهطور مطلق، ناپسند نیست؛ بلکه دنیا بر دوگونه است: دنیای پسندیده و دنیای ناپسند. شمشیر اگر در دست حضرت علی(ع) قرار گیرد، بهترین متاع است؛ زیرا برای هدفی ارزشمند حرکت میکند و اگر در دست شمر قرار گیرد، پلیدترین عنصر است؛ زیرا در راه باطل و ظلم حرکت مینماید.
بنابراین، اگر کسی برای کسب معاش و تأمین زندگی سالم، با نیّتی پاک به دنبال دنیا و مواهب دنیا برود و آن را وسیلهی امور معنوی و آخرت قرار دهد، نهتنها گناه و خطا نکرده، بلکه ثواب نیز کرده و دارای بهترین پاداشها در پیشگاه خداوند است؛ چنانکه قرآن همین مطلب را به ما آموخته تا در دعاهای خود بخوانیم:
)رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِی الْاخِرَةِ حَسَنَةً(؛[5]
پروردگارا! هم در دنیا نعمتها و نیکیهایت را بر ما ارزانی بدار و هم در آخرت.
مبارزهی شدید اسلام با بیکاری و فقر
در مکتب پیامبر(ص) و امامان(ع)، بیکاری، فقر و بیچارگی و درنتیجه، دست گدایی بهسوی این و آن دراز کردن، از صفات بسیار زشت و نکبتبار معرّفی شده است. برای نمونه، چند روایت را در اینجا میآوریم:
1. رسم پیامبر(ص) بر این بود که هرگاه با مردی ملاقات میکرد که نیرو و قوّتش مایهی شگفتی آن حضرت میشد، میپرسید: «آیا به کاری اشتغال دارد؟» اگر پاسخ منفی بود، میفرمود:
از چشم من افتاد.
2. مردی به محضر امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: نمیتوانم با دستم کارکنم و به کار تجارت نیز آگاهی ندارم، من شخصی نیازمند و محرومی هستم، چه کنم؟ امام(ع) در پاسخش فرمود:
با سرت باربری کن و خود را از مردم بینیاز بدار.
3. پیامبر(ص) فرمود:
آنکس که بار زندگی خود را بر دوش دیگران بیفکند و از دسترنج مردم استفاده کند، ملعون و مطرود درگاه خداست.
4. امام صادق(ع) فرمود:
خیر و خوبی نیست در آن شخصی که جمعکردن مال را از راه حلال دوست ندارد تا بهوسیله آن آبروی خود را حفظ کند و دین خود را ادا نماید و صلهرحم کند.
5. رسول اکرم(ص) فرمود:
کسب رزق حلال (با کار و کوشش) بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
نیز فرمود:
امیر مؤمنان(ع) فرمود:
فقر و ناداری، انسان زیرک را از حجّتش، لال میکند.
نیز فرمود:
فقر، مرگ بزرگ است.
نیز فرمود:
کسی که آبوخاک داشته باشد، درعینحال فقیر زندگی کند، از رحمت خداوند دور باد!
ارزش کار و کارگری
رسول خدا(ص) فرمود:
مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِه مَرَّ عَلَی الصِّراطِ کَالْبَرْقِ الْخاطِفِ؛[15]
نیز فرمود:
کسی که از دسترنج خود میخورد در قیامت در صف پیامبران قرار میگیرد و پاداش نان را برای خود میگیرد.
نیز فرمود:
کسی که شب را درحالیکه در کسب رزق حلال، رنجیده و خسته شده بخوابد؛ در چنان حالتی خوابیده که مشمول آمرزش خداوند شده است.
روزی پیامبر(ص) با اصحاب خود نشسته بودند؛ جوان نیرومندی را دید که در اوّل صبح مشغول کار و کوشش میباشد. بعضی از حاضران گفتند؛ این جوان شایسته تمجید و ستایش بود! اگر نیروی جوانی خود را در راه خدا به کار میانداخت.
پیامبر(ص) فرموده: «چنین نگویید! اگر این جوان کار کند تا نیازمندیهای خود را تأمین کند و از دیگران بینیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنان را از مردم بینیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است...».[18]
امام صادق(ع) فرمود:
زراعت کنید و درخت بکارید؛ سوگند به خدا! برای مردم کاری بالاتر و پاکیزهتر از آن نیست.
امام باقر(ع) فرمود:
هیچ کاری در پیشگاه خدا محبوبتر از زراعت نیست. خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه کشاورز بودند، جز ادریس که خیاط بود.
نمونهها
پیامبر(ع) و همهی امامان(ع) به کار و کوشش برای تأمین معاش، علاقهمند بودند و به دنبال آن میرفتند و آن را عبادت خدا میدانستند. در اینجا برای تکمیل این بحث، به ذکر چند نمونه از زندگی آنان در این مورد میپردازیم:
نمونهی اوّل
به رسول خدا(ص) خبر رسید که یکی از مسلمانانِ مدینه نیازمند و فقیر شده است. پیامبر(ص) به خانهی او رفت و به او فرمود: «در خانه چه داری؟ هرچه داری بیاور و آن را کوچک نشمار».
او یک فرش کمارزش و یککاسه آورد. پیامبر(ص) به مردم فرمود: «چه کسی اینها را میخرد؟» شخصی گفت: من آنها را به یکدرهم خریدارم.
پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی بیشتر میخرد؟»
رفت و تیشهای خرید و نزد پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) آن را محکم نمود و به او داد و فرمود: «این تیشه را بگیر و به بیابان برو و خار بکَن. هیچگاه کار را کوچک و ناچیز نشمار و در بیابان هرگونه تیغ و خار و هیزم دیدی، جمعآوری کن و به فروش برسان».
او پانزده روز به کندن خار و فروش آن در شهر پرداخت و از همین راه معاش زندگی خود و خانوادهاش را تأمین نمود. پیامبر(ص) به او فرمود:
این کار برای تو بهتر از آن است که (جزء درخواستکنندگان صدقه از مردم شوی و در نتیجه) در روز قیامت وارد محشر شوی، درحالیکه در چهرهات (از شرمساری صدقه گرفتن) خراشها باشد.
نمونهی دوم
یکی از اصحاب پیامبر(ص) از نظر معاش زندگی در فشار بسیار سختی قرار گرفت. همسرش به او گفت: کاش به حضور پیامبر(ص) میرفتی و از او چیزی میخواستی.
او به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) به او فرمود:
هرکس از ما تقاضای کمک کند، به او کمک میکنیم و هرکس بینیازی جوید، خداوند او را بینیاز میسازد.
صحابی با خود گفت: مقصود پیامبر(ص) از این سخن، جز من کس دیگری نیست. بهسوی همسرش بازگشت و سخن پیامبر(ص) را به او خبر داد.
همسرش گفت: رسول خدا(ص) بشر است (از حال تو اطّلاع ندارد). نزد او برو و وضع خود را بیان کن.
صحابی بار دیگر به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) به او فرمود: «کسی که از ما تقاضای کمک کند، به او کم میکنیم و هرکس بینیازی جوید، خداوند او را بینیاز میسازد».
این رفتوآمد صحابی نزد پیامبر(ص) و همسرش سه بار تکرار شد. تصمیم گرفت دنبال کار برود و از خانه بیرون آمد و کلنگی را از یک نفر عاریه گرفت و بهطرف صحرا رفت، مقداری هیزم از بالای کوه جمع کرد و به مدینه آورد و آن را به 362 گرم آرد فروخت. آرد را به نان تبدیل کرده و همراه همسرش خورد. فردای آن روز دوباره به صحرا رفت و هیزم بیشتری فراهم کرد و فروخت. کمکم از پسانداز کارش یک کلنگ خرید و کارش را ادامه داد. از اندوختهاش دو شتر و یک غلام خرید. سرانجام ثروتمند و بینیاز گردید. آنگاه به حضور پیامبر(ص) آمد و ماجرای کار و درآمد کار خود را به عرض آن حضرت رسانید و رفتوآمدهای قبلی خود را به حضور پیامبر(ص) و جواب آن حضرت را یادآور شد. پیامبر(ص) فرمود: «من که به تو گفتم: هرکس از ما تقاضای کمک کند، به او کمک میکنم و اگر از ما بینیازی جوید، خداوند او را بینیاز میکند».[21]
نمونهی سوم
انس بن مالک میگوید: پس از آنکه رسول خدا(ص) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر(ص) دست داد و مصافحه کرد.
پیامبر(ص) به او فرمود: «چه صدمه و آسیبی به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است»؟!
سعد عرض کرد: ای رسول خدا! با طناب و بیل کار میکنم و درآمدی برای معاش زندگی خود و خانوادهام کسب مینمایم، از اینرو دستم خشن شده است.
پیامبر(ص) دست سعد را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمیکند.
نمونهی چهارم
زمانی زندگی بر علی(ع) بهقدری تنگ شد که دچار گرسنگی شدید گردید. از خانه بیرون آمد و به جستجوی کار پرداخت. در مدینه کاری پیدا نکرد. تصمیم گرفت به حوالی مدینه (مزرعهای به فاصله یک فرسخونیمی مدینه) برود، بلکه در آنجا کاری پیدا شود به آنجا رفت و دید زنی خاک را الک کرده و منتظر کارگری است تا آب بیاورد و گِل درست کند.
حضرت علی(ع) با او صحبت کرد و پس از توافق در مورد مزد کار، مشغول آب کشیدن از چاه و آماده کردن گل برای ساختمان شد و در پایان کار، مزد خود را که مقداری خرما بود از آن زن گرفت و به مدینه بازگشت. وقتیکه به محضر رسول خدا(ص) رسید، ماجرا را بیان نمود.
پیامبر(ص) و علی(ع) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید[23]
نمونهی پنجم
شخصی میگوید: علی(ع) را دیدم مقداری خرما خرید و بر کول گرفت. جلو رفتم و عرض کردم: ای امیر مؤمنان! اجازه بده من بهجای شما این بار را حمل کنم. فرمود:
شایستهتر است که سرپرست اهلوعیال، بار زندگی را بر دوش گیرد.
امیر مؤمنان علی(ع) با کار و کوشش و کشاورزی و احداث چشمهها و نخلستانها، یکی از پردرآمدترین افراد عصر خود بود و هزار برده از درآمد خود خرید و آزاد کرد و همهی باغهای احداثی خود را وقف مستمندان و تهیدستان نمود.[25]
نمونهی ششم
مردی به محضر امام صادق(ع) آمد و گفت: من دنیاطلب هستم و دوست دارم بهطرف دنیا بروم و از مواهب دنیا بهرهمند شوم.
امام صادق(ع) فرمود: «منظورت از طلب دنیا چیست؟»
او عرض کرد: منظورم تأمین معاش خود و خانوادهام و بهجا آوردن صلهی رحم و صدقه دادن و انجام حج و عمره، بهوسیلهی آن مالی است که به دست آوردهام.
امام صادق(ع) فرمود:
این طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است.
نمونهی هفتم
علی بن حمزه میگوید: امام هادی(ع) (یا امام کاظم) را دیدم که در زمین خود مشغول کار و کوشش است؛ بهطوریکه قدمهای مبارکش غرق در عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! مردان کجایند که بهجای شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشید؟
امام صادق(ع) فرمود: «ای علی آنکس که بهتر از من و پدرم بود، در زمین خود کار کرد».
عرض کردم: «آنکس چه شخصی بود؟»
فرمود: «رسول خدا(ع) و امیر مؤمنان علی(ع) و همهی پدرانم با دست خود کار میکردند. کار کردن شیوهی پیامبران و رسولان و انسانهای شایسته است».[27]
* * *
خدا را شکر که توفیق عنایت فرمود و این مجموعه تألیف و تدوین گردید. امید آنکه همهی ما به توفیق بهترین بهرهبرداری از مکتب بالنده و سازندهی امامان معصوم(ع) نائل شویم و در پرتو آن در همهی عرصههای زندگی پیروز و سعادتمند گردیم.
پینوشت
[1]- تحفالعقول، ص 489.
[2]- نهجالبلاغه، حکت 103.
[3]- همان، خطبه 82.
[4]- اصول کافی؛ ج 2، ص 131
[5]- بفره (2) آیهی 201.
[6]- بحارالانوار، ج 23، ص 9.
[7]- المحجّۀالبیضاء، ج 3، ص 143.
[8]- تحف العقول، ص 37.
[9]- فروع کافی، ج 5، ص 72.
[10]- بحارالانوار، ج 103، ص 9.
[11]- مواعظ العددیه، ص 110.
[12]- نهجالبلاغه، حکمت 3.
[13]- همان، حکمت 163
[14]- بحارالانوار، ج 103، ص 65.
[15]- همان، ص 9.
[16]- همان، ص 10.
[17] - همان، ص 2.
[18]- محجّۀالبیضاء، ج 3، ص 140.
[19] و 3- بحارالانوار، ج 103، ص 68.
[20]- شیخ مفید، اختصاص، ص 249 و بحارالانوار، ج 103، ص 10.
[21]- اصول کافی، ج 2، ص 139.
[22]- اسدالغایه، ج 2، ص 269.
[23]- بحارالانوار، ج 41، ص 33.
[24]- مجموعۀ ورّام، ج 1، ص 23.
[25]- فروع کافی، ج 5، ص 74-75.
[26]- همان، ص 72.
[27]- همان، ص 76-77.
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی