ولادت
وى در چهاردهم جمادیالثانی سال 1185 ق مطابق با 1150 ش در روستاى نراق از توابع شهرستان كاشان در عهد سلطنت کریمخان زند در خاندان علم و فضيلت ديده به جهان گشود.
پدرش ملّا محمّد مهدى نراقى از مفاخر علماء شيعه است. ملّا احمد از فحول علماى دين، و اكابر مجتهدين شيعه میباشد، كه در علم فقه، اصول، حديث، رجال، نجوم، رياضى، معقول و منقول، ادبيات و شعر تبحّر داشته و علاوه بر علوم متداول عقلى و نقلى در بسيارى از علوم ديگر مهارت بسزایی داشت.
او فردى زاهد، متّقى، و در اوصاف حميده و اخلاق فاضله زبان زد خاص و عام بود و در فخر و فضل او همين بس كه استاد خاتم الفقهاء و المجتهدین مرحوم «شيخ مرتضى انصارى»- اعلیاللهمقامهالشريف- بوده است.
مرحوم نراقى از علماى طراز اوّل قرن سيزده هجرى و سرآمد آنان بود، و در عين داشتن رياست و شهرت، در توجّه به احوال اشخاص ناتوان و بیبضاعت بسيار كوشا و با شفقت و ملاطفت همواره ملجأ مراجعات بود. تلاش بیوقفهی او در تحصيل علم و كمالات، و اخلاق وارستهی او در ارشاد و هدايت، و اهتمام او به نگهدارى از طلاب و اداره زندگى آنها، نقشى بسزایی در پيشرفت مذهب داشت.
تحصیلات و جایگاه علمی
ملّا محمّد مهدى نراقى از همان ابتدا احمد را در دامان خود تربيت كرد و بسيارى از دروس علوم اسلامى را به فرزند خود آموخت. احمد دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش محقّق نراقى گذراند و در پانزده سال آخر عمر پدر به تحصيل دورههای مقدّمات، سطح و خارج مشغول بود. عمدهی تحصيل او در اين ايّام است.
ملّا احمد بهقدری از محضر پدر بهره برد که غالباً بهرسم ادب و قدردانی از او، عبارتِ: «مَن إليهِ فِى جَميعِ العُلُومِ اِستنادى/ یعنی کسی که استناد من در تمام علوم بهسوی اوست» را به کار میبرد. احمد از همان ابتدا بااستعداد قوى و همّت عالى و ذهن توانايى كه داشت بهسرعت مدارج علمى را طى نمود و خود شروع به تدريس نمود.
او درحالیکه در سال 1205 ق به درجهی اجتهاد نائل شده بود، همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرّف شد و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا گذراند.
در كربلا، ملّا احمد در آخرين سالهای تدريس آقا باقر بهبهانى، در حلقهی درس او شرکت کرد و تحصيل فقه را در مكتب ميرزا مهدى شهرستانى، كه خود از شاگردان بهبهانى بود آغاز نمود. ولی مدّت اين تحصيل چندان طولانى نبود زيرا به مناسبت درگذشت پدرش به كاشان برگشت.
سال بعد باز به عتبات مسافرت نمود و اين بار در نجف در حوزه درسى سيّد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر نجفى، كه هر دو از شاگردان آقا باقر بهبهانى بودند، به تحصيل پرداخت و موفّق به اخذ اجازهی اجتهاد شد.
مؤلّف قصص العلماء مینویسد:« معروف است حاجى ملّا احمد، استاد كم ديده است و درس كم خوانده است و به فطانت و ذكاوت خويش اين تحقيقات و تدقيقات را نموده است». در کتاب لباب الالباب آمده است:«ملّا احمد در مدّت كوتاهى موفّق به اخذ اجازه اجتهاد از استادان خود شد. كسانى كه گمان میکنند او استاد كم ديده است، بايد بدانند استاد واقعى، هوش، ذوق و قريحه توأم باپشتکار و پژوهش مدام است». این جملات و جملاتی ازایندست دربارهی ملّا احمد نراقی، نشانه هوش سرشار و استعداد و تلاش فوقالعادهی اوست. و همین امر بهعلاوهی توفیقات الهی باعث شد که از او چهرهای ماندگار در میان مفاخر و علمای شیعه بسازد بهطوریکه برکاتش پس از سالها بعد از وفات او همچنان جاری و ساری است.
وقتی ملّا احمد در اوايل سلطنت فتحعلى شاه قاجار به كاشان برگشت، بهعنوان يك مجتهد و فاضل شناخته میشد. او در بين علماى قرون اخير از جايگاه خاصى برخوردار و در علوم مختلف اصول فقه، فقه، حديث، رجال، درايه، رياضيات، نجوم، حكمت، كلام، اخلاق، ادبيات و شعر سرآمد علماى زمان خود بود.
ملّا احمد از همان دوران جوانى مسئوليت مرجعيّت، رياست و زعامتِ دين و دنياى مردم كاشان و قسمتهای وسيعى از ايران را بر عهده داشت و كلمات معاصرين و علماى پس از وى شاهد بر اين مطلب میباشد.
تألیفات
ملّا احمد نراقى در كنار تدريس و انجام امور مردم، به تحقيق و تأليف بسيار اهميّت مىداد و آثار زيادى در حوزه فقه، اصول، كلام، هيئت، ادبيات، اخلاق و شعر از خود به يادگار گذارد. مجموع آثار ملّا احمد نراقى بالغ بر شصت عنوان میباشد که نام برخى از این آثار از قرار زیر است:
در فقه: 1- الاطعمة و الاشربة، 2- اسرار الحج، 3- الرسالة العملية، 4- الرسائل و المسائل، 5- حاشيه الروضة البهية و ... .
در اصول فقه: 1- اجتماع امر و نهى، 2- اساس الاحكام فى تنقيح عمدة المسائل الاصول بالاحكام، 3- تنقيح الفصول فى شرح التجريد، 4- حجية المظنة، 5- عين الاصول و ... .
در رياضیات و هيئت: 1- شرح محصل الهيئة، 2- شرح رسالة الحساب، 3- حاشية اكرنا ذوسيوس.
در كلام: سيف الامة و برهان الملة.
در اخلاق: معراج السعادة.
فهرست کتابهای متفرقه: 1- ديوان صفایی نراقى، 2- خزائن (که بهمنزلهی کشکول است)، 3- طاقديس يا مثنوى لسانالغیب يا مثنوى شفائى، 4- مشكلات العلوم، 5- شرح حديث جسد الميّت.
آثار گرانبهای علمى او در زمینههاى گوناگون، نشانهی جامعيّت اوست. و ويژگى ديگر او در پديد آوردن اين اثرهاى ارزنده، پيروى و متابعت او از پدرش میباشد، زيرا با تلاش او تصانيف پدرش به دنياى علمى معرّفى شد.
پدرش مرحوم ملّا مهدى نراقى در فقه كتاب «معتمد الشّيعه» را تأليف نمود و او كتاب «مستند الشيعه» را. پدر كتاب «مشكلات العلوم» را در فنون مختلف به رشتهی تحرير درآورد، و پسر كتاب «خزائن» را در تكميل آن. پدر در علم اخلاق كتاب شريف «جامع السعادات» را بنگاشت، و پسر كتاب «معراج السعادة» را.
او همچنين بسيارى از آثار مرحوم پدر را شرح نمود و بدینوسیله همواره نام و ياد او را در خاطرهها زنده نگه داشت، و به ادّعاى بسيارى باعث شهرت پدر گرديد. تأليفات مرحوم نراقى، هم در زمان خودش و هم پس از او موردعنایت و مراجعهی علما بوده، بهطوریکه فقيه بزرگ شيعه مرحوم «سيّد كاظم يزدى» صاحب «عروة»- رضوانالله تعالى عليه- هميشه سه كتاب مهمّ فقهى در نزدش عزيز و مورد مراجعه بوده كه يكى از آنها «مستند» ملّا احمد نراقى است.
ملّا احمد نراقی از نگاه بزرگان
شخصیت و مقام علمی و معنوی ملّا احمد نراقی بهقدری والاست که زبان بزرگان را به مدح و ثنای خود گشوده است.
ملّا حبیبالله كاشانى میگوید: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند محقّق نراقى بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آنها در زمان خود بود».
شيخ عبّاس قمى مینویسد: «ملّا احمد فرزند ملّا محمّد مهدى نراقى، عالم عابد، فقيه، شاعر، اديب سراج وهاج، درياى خروشان، فحل الفحول و افتخار اهل منقول و معقول، عالم ربّانى و همان كسى كه سزاوار است كه در مورد ايشان گفته شود كه استاد شيخ انصارى بودند (مرحوم شیخ به مدّت چهار سال از درس ملّا احمد استفاده نمود). كتب ارزشمند متعدّدى نوشتهاند».
نظر علّامه محمّد باقر خوانسارى دربارهی ملّا احمد نراقی چنین است: «او درياى موّاج، استاد ماهر، استوانهی اكابر، اديبى شاعر و فقيهى برازنده از بزرگان دين و عظماى مجتهدين به شمار میرفت. از دانش پر و از كودكى صدفى مملوّ از دُرّ بود. نراقى مجتهدى جامع بود و از اكثر علوم، بهویژه اصول، فقه، رياضى و نجوم، بهرهی كامل و كافى داشت. نراقى مردى بزرگ جثه، متين و باوقار و غيور بود».
سیّد محسن امين مینویسد: «او عالم فاضل، جامع اكثر علوم، مخصوصاً در اصول فقه و رياضيات بود و شاعر بليغ در فارسى بود».
آقابزرگ تهرانى دربارهی او گفته است: «شيخ ملّا احمد بن ملّا مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى، عالم كبير و فقيه نامى، مصّنف جليل القدر و جامع علوم و از ابرار و اخيار بودند. بر فقرا عطوف و شفيع ضعفا بودند و در حلّ مشكلات مردم و رفع آنها تلاش زيادى مینمودند».
استاد شهيد آیتالله مطهرى دربارهی او میگوید: «حاج ملّا احمد نراقى مانند پدر خود جامع الفنون بوده و مانند پدر خود، مفتى، مجتهد و مرجع فتوا بوده است و معقول را از پدر خود فراگرفته است».
در مصاف با اخباریّون
چون ملّا احمد نراقى چند سال در حوزهی درس علّامه وحيد بهبهانى شركت جسته و استادش «اصولى» بود، ملّا احمد نيز به مبارزهی جدّى با اخبارىگرى عصر خود پرداخت و دلايل آنان را درهمريخت. ملّا احمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارى گرى و ظاهرنگرى مخالف بود. او كه از آثار سوء اخبارى گرى كاملاً آگاه بود و عواقب اين انديشه را در حوزههای علميّه و محصّلان علوم دينى میدانست، با تبعيّت از استادش، به مبارزهی حكيمانه و علمى با آن پرداخت.
حكم جهاد عليه روسها
شايد مهمترین فعاليّت سياسى ملّا احمد نراقى اين باشد كه هنگام تجاوز روسها و تصرّف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد.
روسها در جنگ اول، كه از سال 1218 ق به مدّت 10 سال به طول انجاميد، شركت جسته بودند. در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه ذلّتبار گلستان، بخش زيادى از اراضى ايران را تصرّف كردند و به ظلم و تعدّى و اذيّت و آزار مردم آذربايجان پرداختند.
فتحعلى شاه در سال 1241 ق با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عبّاس ميرزا آغاز كرد.
علّت توجّه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روسها جمعآوری كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به كار گيرد.
علما هم نامههای جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشانگر حضور آنان در عرصههای سياسى و اجتماعى آن عصر بود. ملّا احمد نراقى و ديگر علما و فقها هر يك مکتوباً و با مهر و امضاء اعلام کردند كه: «مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيل الله است و بر همگان واجب است كه براى رواج دين مبين خویشتنداری نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبههها حضور يافتند.
حضور فقيهان و عالمان دين در جبههها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم بهطور گسترده در جبههها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقبنشینی كنند. همّت و مبارزهی مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامهی ننگين گلستان از ايران جداشده بود، بار ديگر به خاك ايران ملحق شود و سپاه ايران به رهبرى عبّاس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بودند، توانستند بعضى از سرزمینهای ازدسترفتهی ايران را تصرّف نمايند.
امّا افسوس كه خشم پاك و مقدّس مردم مسلمان ايران به دليل بیلیاقتی دولتمردان و كارگزاران نظام و نيز ضعف بنیهی نظامى قشون و خيانت برخى از رجال سياسى حاكم، خيانت و عدم پاى بندى انگليس و فرانسه در انجام تعهّد خود، نتوانست ریشهی ظلم و تعدّى استعمار روسيه را بسوزاند و روسها موفّق شدند سرزمینهای اشغالى را مجدداً به تصرّف خود درآورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرايط تحميلى روسها شد و در پنجم شعبان 1243 ق با واگذارى بخشهای ايروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روسها، صلحنامه ذلّت بار تركمانچاى منعقد شد و جنگ پايان پذيرفت.
وفات
فقيه اهلبیت و عالم مجاهد و خستگیناپذیر، ملّا احمد نراقى كه عمر خويش را درراه نشر فرهنگ اسلام، مبارزه بیامان با بيگانگان و تحقيق و ژرفاندیشی و نگارش یافتههایی در حوزه علوم اسلامى و تدريس و تربيت عالمانى در فقه، اصول، كلام و... سپرى كرد، سرانجام براثر بیماری وبا که در آن روزگار شیوع پیداکرده بود، جان به جانآفرین تسلیم کرد و روح بزرگش در شب یکشنبه بيست و سوّم ربیعالثانی سال 1245 ق مطابق با 1208 ش در شهر كاشان به ملكوت اعلى پيوست.
بدن مطهّرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در جوار قبر اميرالمؤمنين علی علیهالسّلام، در سمت پشت سر مبارك امام، كنار پدرش به خاك سپرده شد.
صاحب کتاب «روضات الجنات» از قول بعضى از شاگردان مرحوم نراقى داستانى را نقل میکند كه نمودار علوّ مقام و درجات مرحوم نراقى است. او مینویسد: «در هنگام انتقال جنازه مرحوم نراقى به نجف اشرف در يكى از منازل بين راه به خاطر گرمى شديد هوا، میترسیدیم جنازه متعفّن شود. جنازه روی زمين بود و قاریان در اطرافش مشغول به تلاوت قرآن كريم بودند كه من براى اطّلاع از اين موضوع به نزديك جنازه رفتم و درصدد تحقيق برآمدم، امّا جز رایحهای طيّب كه انگار بوى مُشك ناب بود چيزى استشمام نكردم و اين وضع ادامه داشت تا دم قبر كه اصلاً تغييرى در بدن شريفش حاصل نشد».
مرحوم مدرّس تبريزى صاحب «ريحانة الادب» نقل مىكند: «استادم آقاى سيّد احمد خسروشاهى نقل كرده، وقتى جنازه پدرش آقاى حاج سيّد محمّد خسروشاهى را به نجف منتقل كردند، خودش بهپاس احترام پدر وارد قبر شد تا جنازه را داخل قبر بگذارد، در آن حالت، جنازهی حاج ملّا مهدى و حاج ملّا احمد نراقى (پدر و پسر) را صحيح و سالم ديد، بهطوریکه هيچ آسيبى متوجّه آنها نشده بود».
اين داستان در اواخر قرن سيزده و اوایل قرن چهارده واقعشده و با اين فاصلهی زمانى كه از زمان مرگ پدر و پسر گذشته، ملاحظه میشود كه اين امرى عجيب و خارق عادت است و تنها در اثر تهذیب نفس و خدمات خالصانهی دينى به دست میآید و بس.
اى خداخواهم برون از هر دوعالم عالمى/ تا ز رنج جسم و جان آنجا برآسايم دمى
پینوشت
برگرفته از: موسوعة طبقات الفقهاء ج13 ص 117/ أعيان الشيعة ج3 ص 183/ معراج السّعادة (مقدّمه) ص 16تا27/ کتابشناسی نرم افزار اخلاق اسلامی (موسّسه نور).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده