ازدواج با فرزندخواندهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله
زینب، دختر جَحْش بن رئاب و مادرش امیمه، دختر عبدالمطلب عمّهی رسول خدا بود. وی از کسانی بود که در اوایل ظهور اسلام ایمان آورد، و با پیامبر به مدینه مهاجرت نمود. پیامبر او را به پسرخواندهی خود زید بن حارثه تزویج نمودند. زید پسر حارث بن شراجیل کلبی، مردی گندمگون، کوتاهقامت بود. روزی برای ملاقات بستگانش از منطقهی مسکونی خود خارج شد.
گروهی از سواران بنی قین که در جاهلیّت با قوم و قبیلهی زید دشمن بودند، او را یافته و اسیر کردند و به مکّه آوردند و در بازار عکاظ او را بهعنوان غلام فروختند. حکیم بن حزام او را در مقابل چهارصد درهم برای عمّهی خود امّ المومنین خدیجهی کبری سلامالله علیها خرید و خدیجه علیها السّلام او را به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخشید.
جالب اینجاست که پس از مدّتی خانوادهی زید از احوال او مطّلع شدند و با دست پُر خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمدند تا او را از ایشان خریداری نموده و به کانون خانواده بازگردانند. رسول خدا فرمودند از خود او بپرسید، اگر میل به همراهیِ شما داشت، من چیزی از شما نمیخواهم و او را با شما همراه میکنم امّا اگر تمایلی نداشت که با شما بیاید او را اجبار نمیکنم. وقتی زید را در جریان گذاشتند، او از همراهی خانواده و جدائی از رسول خدا خودداری کرد و گفت دوست دارد در خدمت پیامبر باشد.
بدین ترتیب او در کنار پیامبر ماند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله زید را در راه خدا آزاد کردند و او را مورد رحمت و لطف بینهایت خود قراردادند، بهطوریکه او را فرزندخواندهی خود خواندند و پسازآن زید، به زید بن محمّد صلّی الله علیه و آله معروف شد. زید در جنگهای بدر، احد، خندق و حدیبیه ملازم پیامبر اکرم بود و عاقبت در جنگ موته در سال هشتم پس از هجرت، به فیض عظمای شهادت نائل شد.
ازآنجاکه زینب از اشرافزادگان قریش و عمّه زادهی رسول خدا بود، انتظار ازدواج با پیامبر را داشت. تحمّل ازدواج با پسرخواندهی پیامبر که غلام آزادشدهی حضرت بود، برای او دشوار بود و به همین جهت ابتدا از پذیرش این ازدواج، امتناع ورزید، ولی آیهی 36 سورهی احزاب نازل شد که: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً/ هيچ مرد و زن باایمانی حقّ ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتارشده است». زینب به دنبال دستور الهی راضی شد، و ازدواج با زید را پذیرفت.
مقابله با سنّت غلط
گرچه مدّتی از ازدواج زید و زینب گذشت؛ امّا عدم توافق اخلاقی سبب شد که آن دو از زندگی زناشویی راضی نباشند. زید چندین بار تصمیم گرفت که زینب را طلاق دهد ولی پیامبر او را از این کار بازمیداشتند.
پیشازاین خداوند به آن حضرت خبر داده بود که زید زینب را طلاق میدهد و زینب از همسران آیندهی اوست. پیامبر این مطلب را در نفس خود پنهان میکردند و از ظاهر شدن آن و عکسالعمل مردم در برابر آن میترسیدند، بدینجهت وقتی زید از زینب شکایت میکرد و اظهار میداشت که میخواهد او را طلاق دهد، حضرت امر میکردند که زینب را نگه دارد. قرآن در سورهی احزاب آیه 37، در این مورد میفرماید:
«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
(به خاطر بياور) زمانى را كه به آنکس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى [به فرزندخواندهات «زيد»] میگفتی: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز! (و پيوسته اين امر را تكرار میکردی) و در دل چيزى را پنهان میداشتی كه خداوند آن را آشكار میکند و از مردم میترسیدی (که اجازه دهی زید زینب را طلاق دهد و با زینب ازدواج کنی) درحالیکه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندههایشان- هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد و فرمان خدا انجامشدنی است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود)». خدای متعال در سورهی احزاب آیه 4 خطاب به مؤمنین میفرماید:
«... وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ
و (خداوند) فرزندخواندههای شما را فرزند حقيقى شما قرار نداده است، اين سخن شماست كه به دهان خود میگویید (سخنى باطل و بیپایه) امّا خداوند حقّ را میگوید و او به راه راست هدايت میکند.
علّت ترس پیامبر از این رویداد و مطرحشدن ازدواجش با زینب ازاینجهت بود که در جاهلیّت عرب سنّت شده بود که با فرزندخوانده، مثل فرزند واقعی رفتار شود و ازجمله ازدواج با همسر او همچون ازدواج با همسر فرزند، بعد از طلاق برای پدرخوانده حرام باشد.
خدای بزرگ میخواهد این سنّت جاهلی را بشکند و پیامبر را سنّت شکن قرار دهد. قبول چنین نقشی بسیار مهمّ است، زیرا از طرفی مواجهشدن با یک عادت و سنّت دیرینهی قوم است و از سوی دیگر روبرو شدن با اتّهامات دشمنان و بیخردان؛ ازاینرو پیامبر مایل نبود این راز را آشکار کند ولی خدا پیامبرش را برای شکستن سنّتهای جاهلی حمایت میکند و جرئت میبخشد. هم رسم پسرخواندگی را لغو میکند و هم ازدواج همسر پسرخوانده را پس از طلاق با پدرخوانده مجاز میشمارد تا بر سایر مؤمنان نیز چنین اقدامی دشوار نباشد.
این بیان، از امام زینالعابدین علیه السّلام روایتشده، و مطابق ظاهر قرآن است؛ خداوند میفرماید: خدا، آنچه را تو در نفس خود پنهان کردی، آشکار میکند و درآیات بعد با تعبیر (زوّجناکها) تزویج پیامبر صلّی الله علیه و آله با زینب را آشکار فرمود.
آنچه رسول خدا صلّی الله علیه و آله در درون خود پنهان میداشت علاقه به زینب یا علاقه به مطلّقه شدن او نبوده است (چنانکه دشمنان اسلام و غرضورزان معاند چنین اتّهامی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله زده و جاهلان نیز آن را ترویج نمودهاند) بلکه پیامبر به خاطر این مورد عتاب واقعشده که باوجود علم به اینکه زینب در آینده همسر او خواهد بود، باز هم به زید میفرمود: او را نگهدار، و اظهار نکرده که همسر تو در آینده همسر من خواهد شد.
خازن (از فقها و مفسّرین معروف اهل سنّت) در تفسیر آیهی مذکور به کلام امام زینالعابدین اشاره نموده و مینویسد: «این بیان بهترین بیانها و زیبندهی حال انبیاست و بامعنای ظاهر آیه همسو و هماهنگ میباشد». دشمنان کینهتوز اسلام و پیامبر برای مخدوش کردن چهرهی پاک و مقدّس پیامبر و درنتیجه ضربه زدن به اسلام ناب محمّدی، دراینباره افسانهها ساختهاند و به رسول خدا تهمتهایی زدهاند، که انسان از بیان آن شرم میکند. البته از دشمن جز این انتظاری نیست.
ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه و آله با زینب بنت جحش
پسازاین که زید، زینب را طلاق داد و عدّهی طلاق زینب تمام شد، خداوند برای اینکه سنّت جاهلی (حرمت ازدواج با زنان پسرخوانده پس از طلاق) را که از اعتقادات اعراب بود، بشکند، زینب را به ازدواج پیامبر درآورد.
پسازاین که عدّهی زینب، به سرآمد، آیه شریفه نازل شد، که چون زید از او جدا شد (طلاقش داد)، او را به ازدواج تو درآوردیم. پیامبر فرمودند: چه کسی به زینب بشارت میدهد، که خداوند او را به ازدواج من درآورد؟ خادم رسول خدا برای زینب خبر آورد. زینب، از شنیدن این خبر سجدهی شکر بهجا آورد و دو ماه روزه نذر کرد که به شکرانهی این نعمت بهجا آورد. او به این نعمت، بر دیگر زنان پیامبر افتخار میکرد که شما را اقوامتان به ازدواج رسول خدا درآوردند، ولی مرا خداوند به ازدواج پیامبر درآورد. پیامبر صلّی الله علیه و آله، در این ازدواج مانند سایر ازدواجهایش ولیمه دادند، ولی نقل کردهاند که ولیمهای که در این ازدواج داده شد، برتر از بقیّه بود.
ویژگیهای امّ المؤمنین زینب
در حالات زینب نوشتهاند که او زنی صاحب جمال و کمال و خیلی نیکوکار بود. زینب کار میکرد، و درآمد خود را انفاق مینمود. تا آخر عمر رسول خدا افتخار همسری با پیامبر را داشت و اوّلین زن پیامبر بود که پس از پیامبر وفات یافت.
امّ سلمه، همسر رسول خدا میگوید: «زینب بنت جَحْش، زنی صالح، بسیار نمازگزار، روزهگیر و نیکوکار بود و تمام درآمد خود را به مساکین صدقه میداد». عایشه میگوید: «زینب، از زنانی بود که کار دستی میکرد، پوست دبّاغی مینمود و میدوخت، و درآمد آن را در راه خدا صدقه میداد».
عایشه در جای دیگر میگوید: «زینب بنت جَحْش، جایگاهی بلند نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله داشت و زنی بهاندازهی او مؤمن، متّقی، صادق، صلهرحم کننده و صدقه دهنده ندیدم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «زينب أوّاهةٌ/ زینب اَوّاهه است، مردی پرسید: اوّاهه چیست ؟ فرمودند: الخاشعُ المتضرّعُ وَ أنَّ إبراهيمَ لَحَليمٌ أوّاهٌ مُنيبٌ/ یعنی خاشع و متضرّع به درگاه خداست و بهدرستی که ابراهیم حلیم و اوّاه و بازگشت كننده (بهسوی خدا) بود».
پیامبر فرمودند: از شما زنان، آنکه دستش درازتر باشد، زودتر به من ملحق میشود. زنان رسول خدا خیال میکردند که طول ظاهری دست، مراد رسول اللّه است، ازاینرو دستهای خود را با هم مقایسه میکردند، تا اینکه زینب از دنیا رفت و فهمیدند که منظور پیامبر، دراز بودن دست برای صدقه دادن بوده است؛ چون او کار میکرد و درآمد کارش را صدقه میداد. در زمان (خلیفهی دوّم) که درآمد بیتالمال را تقسیم کردند و مقرّری سالیانه برقرار کردند، مقرّری زینب دوازده هزار درهم بود. وقتیکه حقوق او را آوردند، دست به دعا برداشت و گفت:
خداوندا! مرا زنده مگذار که سال آینده نیز این عطا را بگیرم که این فتنه و آزمایش است و ممکن است سبب انحراف از حقّ گردد، سپس آن را بین خویشاوندان و نیازمندان تقسیم نمود. خبر این انفاق، به عمر رسید، او هزار درهم دیگر برای تأمین زندگی زینب فرستاد، که زینب آن هزار درهم را نیز بین فقیران تقسیم کرد. در هنگام وفاتش گفت: من کفن خود را آماده کردهام، و ممکن است خلیفه نیز کفنی برایم بفرستد، اگر فرستاد، یکی از آن دو را صدقه دهید، و اگر توانستید لباسهایم را نیز صدقه دهید، این کار را بکنید. وقتی زینب از دنیا رفت، عایشه گفت: زنی بزرگ و نیکوکار که سرپرست یتیمان و بیوهزنان بود، از دنیا رفت.
وفات امّ المؤمنین زینب بنت جحش
همانطور که بیان شد، زینب اوّل زن از زنهای رسول خداست که بعد از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله به رحمت حق پیوست بنا بر آنچه در منابع تاریخی ذکرشده است، سال وفات او در سنهی بیست یا بیستویک هجری بود. بنا بر نقل ابن سعد (از مورّخین معروف اهل سنّت) در طبقات، عُمَر بر او نماز خواند و خواست داخل قبر او شود که همسران رسول خدا او را از این کار منع کردند و گفتند: این عمل برای تو جائز نیست و تنها بر کسی حلال است که در زندگی بتواند بهصورت او نگاه کند. و بدینوسیله عُمَر را به این حکم شرعی آگاه ساختند.
پینوشت
برگرفته از کتابهای: ریاحین الشّریعة ج2 ص336 / قاموس الرجّال (محمّد تقی شوشتری) ج12 ص264/ بزرگ زنان صدر اسلام ص83 تا 88/ بر گستره کتاب و سنّت -شمارهی11 (عصمت انبیاء و رسولان) [تألیف سیّد مرتضی عسکری] ص57/ الطبقات الكبري (ط العلميه) ج8 ص88.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده