عفاف در دین مبین اسلام و قرآن کریم|۲
در ادامهی بررسی آیات عفاف در قرآن مجید، باز هم به سوره نور و دنبالهی آیهی 31 میرسیم. قبلاً در رابطه با آیات حجاب از این آیه سخن گفتیم و برخی از فقرات آن را که مربوط به بحث عفاف میشد به این قسمت حواله دادیم. اینک وقت آن فرا رسیده تا از آنها سخن گفته و از درسهای موجود در آنها بهره ببریم.
مخفی کردن زینت
«وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». و زينت خود را -جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند.
در بررسی آیات حجاب به طور مفصّل در بارهی پوشاندن زینت و معنای آن صحبت کردیم و الآن به بیان برخی از نکاتی که میتوان از این قسمت از آیه پیرامون بحث عفاف استفاده نمود، میپردازیم.
در این عبارت از کلام الله مجید، خداوند تعالی بانوان را مأمور به پوشاندن زینتهایشان مینماید. در توضیح این عبارت پیش از این گفتیم که در بارهی زینتی که بانوان باید بپوشانند، نظراتی بین مفسّرین مطرح است. جمع بین نظرات این است که اندام زیبا و محرّک و زیورآلاتی که زنان برای زینت و آرایش خود از آنها استفاده میکنند، باید از نامحرمان پوشانده شود. گوهر عفّت در وجود هر کسی که باشد، از هر حرکتی که موجب تحریک دیگران و به هم خوردن روح ایمان و البته پاره شدن پرده های عفّت و تدیّن در خود و دیگران شود، پرهیز مینماید.
امروزه در جامعه شاهد جلوههای مختلفی از بیعفّتی و بیحجابی هستیم، به طوری که با ظاهری نرم امّا سرعتی بالا دارد شکلی متعارف و عادی پیدا میکند و قبح و زشتی آن جای خود را به ارزش و امتیاز میدهد. اگر بخواهیم بیعفّتی در زینت را به دو دسته تقسیم کنیم، به این شکل خواهد بود: 1- بیعفّتی در قالب بیحجابی. 2- بیعفّتی در قالب پوشش و حجاب.
بیعفّتی در قالب بیحجابی
گروهی از مردم و بالاخصّ بانوان در جامعه امروزی ما، با رعایت نکردن حریم حجاب، چهرهی زیبا و نورانی عفاف را لکّهدار نموده و موجب سلب امنیت و سلامت جامعه میشوند. با بررسی پدیدهی بیحجابی و بیعفّتی در کشور عزیزمان به این نتیجه میرسیم که این رویداد شوم، سوغات جوامعی است که از ارزشهای انسانی و دینی خود فاصله گرفتهاند و برای نیل به مقاصد شومی که دارند، تلاش میکنند تا این سنّت سیّئه را در همه جای دنیا مخصوصاً کشورهای اسلامی ترویج کنند. پس ترویج بیحجابی و بیعفّتی، از طریق این گروه برای ما به ارمغان آمده و معالأسف باید بگوییم، خیانت، ساده لوحی و غفلت بعضی از مسئولین و دست اندر کاران، راه را برای آنها هموار نمود و دستهای از مردم که در باورهای خود دچار نقص و یا ضعف بودند، در دام کثیف دشمنان گرفتار شدند. البته عوامل دیگری هم در این باره باید بررسی شود که در جای خود انشاءالله مطرح خواهیم نمود. این دسته با عدم رعایت پوشش لازم و ظاهر ساختن زیور آلات خود اعمّ از اندام و وسایل تزیینی و آرایشی، به طور آشکار تحت تأثیر هجمهی فرهنگی دشمن قرار گرفتند.
بیعفّتی در قالب حجاب
امّا پدیدهی دیگری که برای جامعه اسلامی و شیعی مایهی تأسّف و شرمساری است، این است که بعضی از مردم در قالب پوشش و به ظاهر حجاب، موازین عفّت را رعایت نمیکنند. بعضی پوششها به مراتب بیش از عریان بودن باعث تحریک و فساد جامعه میشود. بعضی از لباسها خود نوعی زیور و زینت و وسیله تحریک قوای جنسی در جنس مخالف میشود. به ظاهر پوشش است ولی در واقع طرح و رنگ آن چنان زننده و غیرمتعارف است که خود به خود باعث جلب توجّه و یا جذب دیگران میشود.
از سوی دیگر گروهی دیگر از پوشش و حتّی چادرهایی استفاده میکنند که به همین شکل توجّه مردان را به خود جلب مینماید و یا ترکیب رنگ چادر و روسری آنها و یا نحوهی پوشیدنش به گونهای است که آنها را از تمام زنان پوشیده و چادری متمایز نموده و آنها را زیباتر جلوه میدهد. به راستی باید دید این نوع پوشش واقعاً به نیّت جلب رضایت پروردگار استفاده شده و یا رضایت نفس انسان و دیگران؟! چیزی که مسلّم است آن است که این نوع پوشش با موازین اخلاقی و ملکهی عفّت، اصلاً تطابق ندارد و دلیل آن این است که نتیجهی عفّت ورزیدن و پوششی مناسب با حریم عفّت، آن است که موجب سلامت فرد و جامعه و به تبع ارتقای معنویّت و ایمان افراد میشود ولی آن چه ملاحظه میکنیم، خلاف این معناست.
گامهای شیطان
قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ...». اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مىسازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مىدهد.[1]
یکی از گامها و شگردهای شیطان در بیعفّتی زنان مؤمنه آن است که ایشان را وسوسه میکند تا جایی از بدن خود را که زیباتر است، به طریقی به نمایش گذارده و برای آن که وجدان خود را فریفته و یا این که خود را از معرض اتّهام خارج سازند، دیگر مواضع را به خوبی میپوشانند. به عنوان مثال، اگر بینی زیبایی دارند، با پوشاندن مواضع دیگر طوری آن را در معرض دید قرار میدهند که ناخود آگاه هر مخاطب و یا بینندهای را متوجّه خود سازد. و در مورد سایر قسمتهای بدن مانند چشم، ابرو و لب و ... نیز به همین صورت. این کار نیز نوعی از به نمایش گذاردن زینت است که به فرمودهی قرآن کریم، باید از آن پرهیز نمود.
یکی دیگر از حیلههای شیطان این است که امروزه آرایش و زینت را به دو دسته تقسیم کردهاند، یکی آرایش غلیظ و افراطی و دیگر آرایش سبک و متعادل. بعد از آن حکم هر کدام را هم تعیین نموده و آرایش سبک را بدون عیب و اشکال میدانند. سؤال این جاست: بانویی که از این آرایش استفاده میکند چه غرضی از این کار دارد؟ آیا میتواند بگوید برای رضای پروردگار، خود را آرایش کردهام، و اگر هیچکس او را نمیدید آیا باز هم این کار را انجام میداد؟ سؤال دیگر این که آیا با این آرایش زیباتر و در معرض دید بیشتر قرار نمیگیرد تا وقتی که هیچ آرایشی انجام نداده بود؟ اگر وجدان خود را حاکم قرار دهیم و عقل خود را بیشتر به کار اندازیم، ردّ پای شیطان را در این گونه تصمیمات و تقسیم بندیها مییابیم.
آرایش چهره در حجاب، هتک حرمت و نقض غرض از حجاب
چقدر ناپسند است که مشاهده میکنیم، بانوئی که خود را همچون گوهری در صدف حجاب محفوظ داشته، چهرهی خود را با آرایش -ولو به قول خودشان سبک- دگرگون کرده است. این کار به نوعی هتک حرمت چادر و حجابی است که یادگار بزرگانی همچون صدّیقه ی کبری فاطمه ی زهرا سلام الله علیها و خلف صالحش زینب کبری علیها السّلام است، همان بانوئی که در اسارت و شکنجه نیز ذرّه ای در اقامه ی فریضه ی حجاب کوتاهی نکرد. از سوی دیگر نوعی نقض غرض محسوب می شود چراکه وظیفه ی حجاب منع از نگاه های غرض آلود و حفظ امنیت و عفّت بانوی مؤمنه است ولی آرایش، با این هدفِ حجاب سازگاری و سنخیّت ندارد.
عفّت در راه رفتن و سخن گفتن
در همین راستا در آیه 31 از سوره نور در ادامه می فرماید: «وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنّ». و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد).[2] یعنی حتّی گاهی نمایش زینت از طریق صدا نیز انجام می شود به این صورت که با برداشتن گام های محکم، صدای زینت آلاتی مثل النگو در دست، گردنبند در گردن، خلخال در پا و ... را به گوش نامحرم رسانده و او را از وجود آن ها مطّلع کند. زیرا به محض شنیدن این صدا توسّط نامحرم، ذهن جوّال و فعّال او به کار افتاده و شروع به تصویر سازی و در نتیجه تحریک قوای جنسی او می شود.
نظیر همین مورد است، آیه ی دیگری از قرآن که در آیات حجاب مورد بحث و بررسی قرار گرفت. آیه ی 32 از سوره احزاب می فرماید: «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً». اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از آنان (زنان) معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد پس به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد.[3]
چنان چه قبلاً گفتیم این دستور اختصاص به همسران پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ندارد بلکه دستوری عمومی به تمام زنان امّت است و چون از همسران پیغمبر اکرم انتظار بیشتری می رود، در آیه ی شریفه ایشان مورد خطاب قرار گرفته اند. در تفسیر اطیب البیان نیز در این باره چنین آمده است: «يا نِساءَ النَّبِيِّ خطاب به زن هاى پيغمبر است ولى تكليف تمام زن ها است، غاية الامر از آن ها توقّع بيشتر است چون علاوه بر اين كه حجّت بر آن ها تمام تر است، اهانت و اذيت به پيغمبر است و مشمول [الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ] (توبه آيه 61) و آيه ی شريفه در همين سوره، آيه 57 [إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً] مي شوند».[4]
با این حساب ملاحظه می کنیم که حتّی بسیاری از به ظاهر مذهبی ها و متدیّنین نیز در دام شیاطین انس و جنّ گرفتار هستند ولی در خواب غفلت به سر می برند. بنا بر این عفّت در درون انسان مؤمن اقتضا می کند که از نشان دادن زینت و زیور خود به هر نحوی، در برابر نامحرمان خودداری کند. خداوند ما را از خواب غفلت بیدار نموده و به وظایفی که بر دوش داریم، آشنایمان سازد.
حفظ عفّت پیش از ازدواج
شهوت جنسی یکی از امیال طبیعی انسان است و خداوند حکیم آن را برای ایجاد انس و الفت بیشتر بین زوجین و بقاء نسل آن ها قرار داده و غیر از این، فوائد و آثار روحی و روانی و طبّی فراوان دیگری هم دارد که در مقام بیان آن نیستیم. هر انسانی پس از بلوغ وارد مرحله ی جدیدی از زندگی می شود و پس از آن دیگر از نظر جسمی و عقلی کم کم آمادگی ازدواج و تشکیل خانواده را پیدا می کند. امّا همیشه برای همه ی افراد مقدور نیست تا به محض ورود به مرحله ی بلوغ، ازدواج نموده و از این طریق نیازهای طبیعی خود را بر آورده سازند. لذا شرایط برای جوانی که اکنون مرحله ی جدیدی را تجربه می کند و امیال جنسی او را در فشار می گذارند، سخت می شود. در این وضعیّت قرآن او را به حفظ عفّت و صبوری دعوت می کند تا خدای تبارک و تعالی او را بی نیاز سازد.
قرآن کریم در این باره فرموده است: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...». و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى يابند، بايد پاك دامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى نياز گرداند.[5] با توجّه به این که متأسّفانه سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته، جوانان عزیز باید این آیه ی شریفه را پیوسته مدّ نظر خود قرار دهند تا در پناه حضرت حقّ دامن عفّت خویش را از گزند حوادث روزگار حفظ نمایند.
عفّت در غنا و فقر
همان طور که پش از این بیان شد، معنای عفاف بسیار گسترده تر از عفّت در شهوت جنسی است و به طور کلّی عفّت حالتی نفسانی و درونی است که انسان را از ارتکاب اعمال زشت و گناه باز می دارد. باید بدانیم در قرآن کریم هم نمونه هایی وجود دارد که از عفاف در امور غیر جنسی سخن می گوید. در سوره ی نساء می فرماید: «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً». و يتيمان را چون به حدّ بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آن ها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آن ها بدهيد! و پيش از آن كه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بى نياز است، (از برداشت حقّ الزحمه) خوددارى كند و آن كس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مى كشد،) از آن بخورد. و هنگامى كه اموالشان را به آن ها باز مى گردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است.[6]
در تفسیر عفّت ورزیدن در این آیه این گونه آمده است: «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ: يعنى سرپرستان ايتام اگر متمكّن و ثروتمندند، نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام استفاده كنند و اگر فقير و نادار باشند، تنها مى توانند در برابر زحماتى كه به خاطر حفظ اموال يتيم متحمّل مى شوند با رعايت عدالت و انصاف، حقّ الزحمة خود را از اموال آن ها بردارند. در اين زمينه رواياتى نيز وارد شده و مضمون آيه را چنان كه گفته شد توضيح داده است، از جمله در روايتى از امام صادق علیه السّلام مى خوانيم: فَذَلِكَ رَجُلٌ يَحْبِسُ نَفْسَهُ عَنِ الْمَعِيشَةِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْكُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا كَانَ يُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ كَانَ الْمَالُ قَلِيلًا فَلَا يَأْكُلْ مِنْهُ شَيْئاً[7]، منظور كسى است كه سرپرستى مال يتيم، او را از رسيدگى به زندگى خويش باز داشته، در اين صورت مى تواند به اندازه ی مناسب و شايسته از مال يتيم استفاده كند، و اين در صورتى است كه به صلاح يتيم باشد، امّا اگر ثروت يتيم كم باشد (و طبعاً سرپرستى آن، نيز وقت زيادى را اشغال نمى كند) در اين صورت چيزى از مال يتيم برندارد».[8]
پس استفاده نکردنِ شخص متمکّن از مال یتیم، در لسان قرآن نوعی عفّت به حساب می آید، بدون آن که سخنی از امور جنسی در میان باشد.
در طرف مقابل فقرایی هستند که قرآن کریم در وصف مؤمنینِ ایشان این گونه سخن می گوید: «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ». [صدقاتْ] حقِّ نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتاده اند [و براى فراهم كردن هزينه ی زندگى] نمى توانند در زمين سفر كنند، فرد ناآگاه آنان را از شدّت پارسايى و عفّتى كه دارند توان گر و بى نياز مى پندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مى شناسى. [آنان] از مردم به اصرار چيزى نمى خواهند. و شما اى اهل ايمان! آن چه از مال [با ارزش و بى عيب] انفاق كنيد، يقيناً خدا به آن داناست.[9]
در تفسیر المیزان ذیل این آیه ی شریفه و در توضیح عفّت ورزیدن مؤمنان فقیر آمده است: «"يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ" يعنى كسى كه از حال ايشان اطّلاع ندارد، از شدّت عفّتى كه دارند، ايشان را توان گر مى پندارد، چون با اين كه فقيرند ولى تظاهر به فقر نمى كنند، پس جمله ی نامبرده دلالت دارد بر همين كه مؤمنين تا آن جا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى كنند، و از علامت هاى فقر، به غير آن مقدارى كه نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر اين كه شدّت فقر، رنگ و رويشان را زرد كند، و يا لباسشان كهنه شود (و يا مثلاً از زبان اطفالشان اظهار شود، و امثال اين ها). از اين جا معلوم مى شود كه مراد از جمله ی "لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً" اين است كه فقراى مؤمن اصلاً دريوزگى نمى كنند، تا منجر به اصرار در سؤال شود».[10]
همان طور که ملاحظه می شود در این آیه هم سخن از عفّت مؤمنین فقیر به میان آمده که در واقع در باره ی پرهیز از گدائی ایشان و حفظ عزّت نفس ایشان سخن می گوید.
آیاتی که به طور خلاصه انتخاب شد و بیان گردید، آیاتی بود که در باره ی مسئله ی عفّت سخن می گفت و سعی کردیم به طور خلاصه به شرح آن ها بپردازیم تا بیشتر از مطالب آن استفاده کنیم. در باره ی حجاب و عفاف هنوز سخن فراوان به جا مانده که ان شاء الله در آینده به قدر مجال و توان به آن ها خواهیم پرداخت.
پینوشتها:
[1] سوره نور/ آیه 21 (ترجمه مکارم).
[2] سوره نور/ آیه 31 (ترجمه مکارم).
[3] سوره احزاب/ آیه 32 (ترجمه مکارم).
[4] أطيب البيان في تفسير القرآن ج 10 ص 499.
[5] سوره نور/ آیه 33 (ترجمه مکارم).
[6] سوره نساء/ آیه 6 (ترجمه مکارم).
[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج 5 ص 130.
[8] تفسير نمونه ج 3 ص 272.
[9] سوره بقره/ آیه 273 (ترجمه انصاریان).
[10] ترجمه الميزان ج 2 ص 613.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده