کد مطلب: ۱۹۲۵
تعداد بازدید: ۱۴۲۵
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۰
قصه‌های قرآن| پیشگفتار
یكى از بخش‌های مهم قرآن، داستان‌هاى پیامبران و پیشینیان و حوادث عصر نزول قرآن است، به‌ طوری ‌که قسمت بسیار مهم قرآن به بیان سرگذشت پیشینیان اختصاص یافته است.
الف: قرآن‌شناسی
بدون تردید قرآن بزرگ‌ترین و آخرین كتاب آسمانى است كه بر پیامبر اكرم اسلام، خاتم پیامبران حضرت محمّد بن عبدالله(ص) نازل شده است.
و بدون تردید وقتى ما می‌توانیم از قرآن که بزرگ‌ترین و عمیق‌ترین كتاب انسان‌سازی است بهره‌مند شویم كه آن را بشناسیم، و بهترین راه شناخت، آن است كه موضوعات آن را جداجدا مورد بررسی قرار دهیم و با تجزیه‌ و تحلیل عمیق، به اهداف آن دست ‌یابیم.
هدف اصلى قرآن، هدایت بشر به ‌سوی تكامل است، هدایتى كه در پرتو آن، رحمت همه ‌جانبه مادى و معنوى براى انسان‌های باایمان به دست می‌آید، چنانکه در آیه 57 سوره یونس می‌خوانیم:
« یا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ »
اى مردم! اندرزى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، و درمانى براى آنچه در سینه‌ها است، (شفاى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى انسانهاى باایمان.
در این آیه، قرآن به‌ عنوان موعظه (نرم‌کننده مزرعه دل براى كشت بذرهاى معنوى) و شفا و درمان بیماری‌های معنوى، و مایه هدایت به راه راست، و سرانجام، رحمت همه‌ جانبه براى انسان‌ها معرفى شده است.
بنابراین، قرآن را باید به این عنوان بشناسیم و بپذیریم كه یك كتاب كامل انسان‌سازی است و آنچه در قرآن آمده، همه به نحوى انسان‌ها را به‌ سوی هدایت راهنمایى می‌کند. تمام آیات، جمله‌ها و واژه‌های آن در مسیر هدایت و ساختن انسان كامل به ‌کار رفته است، و از آغاز تا انجام آن، کلمه‌ای نمی‌یابیم كه در راستاى هدایت و انسان‌سازی نباشد. از سوى دیگر قرآن در مسئله هدایت، یك كتاب كامل است و هیچ‌گونه نقصى در آن نیست. همه ریشه‌ها، عوامل، زمینه‌ها، انگیزه‌ها و نتایج درخشان سعادت و هدایت را بیان كرده است، و شاعر چه زیبا سروده:
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سین/ یعنى اندر ره دین رهبر تو قرآن بس
 
ب: موضوعات متنوع در قرآن
از آنجا که انسان داراى ابعاد گوناگون است، راه‌های هدایت او نیز متنوع بوده و ابعاد گوناگون دارد. بر همین اساس كتابى كه به‌ عنوان هدایت كامل انسان وضع می‌شود، باید از همه ابعاد انسان‌سازی بهره‌مند باشد.
قرآن یك چنین كتابى است. عوامل و راه‌های گوناگون هدایت، از عقاید و معارف و اصول و فروع گرفته تا اخلاق و ارزش‌های مختلف زندگى را با بهترین بیان شرح داده است و در این راستا از هیچ عامل و قالب سازندگى فروگذار ننموده است. از جمله، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را در قالب داستان، تعیین نموده است.
طبیعتاً یك كتاب كامل انسان‌سازی نیز باید این‌گونه باشد، از یک‌سو نیروى فكر و اندیشه را بپروراند و از سوى دیگر عواطف و احساسات را حركت بخشد و در آخر راهکارهای صحیح و بهینه را ارائه دهد و همچون دریاى ژرفى باشد كه داراى همه گونه ذخایر و گنجینه است.
قرآن داراى چنین ویژگی‌هایی است، چنانکه امیرمؤمنان على (ع)می‌فرمایند:
«وَ إِنَّ الْقُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لا تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَ لاتَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَ لاتُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلَّا بِهِ»
همانا قرآن داراى ظاهرى زیبا، و شگفت‌انگیز و باطنى پرمایه و عمیق است، نكات ژرف آور آن فانى نگردد، و اسرار نهفته آن پایان نیابد، و هرگز تاریکی‌های (جهل و گمراهى) جز در پرتو آن، برطرف نخواهد شد.[1]
و در مورد دیگر می‌فرماید:
وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللهِ الْمَتِینُ، وَ سَبَبُهُ الاْمِینُ، وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ، وَ ینَابِیعُ الْعِلْمِ، وَ مَا لِلْقَلْبِ جَلاَءٌ غَیرُهُ؛
خداوند سبحان هیچ‌کس را به مطلبى مانند آنچه در قرآن آمده، موعظه نفرموده است، زیرا قرآن رشته محكم خدا، و وسیله امین او است، بهار دل‌ها و چشمه‌های دانش در قرآن است، براى قلب و دل جلاء و درخششى جز قرآن نتوان یافت.[2]

ج: نقش داستان‌ها در سازندگى انسان
یكى از بخش‌های مهم قرآن، داستان‌هاى پیامبران و پیشینیان و حوادث عصر نزول قرآن است، به‌ طوری ‌که قسمت بسیار مهم قرآن به بیان سرگذشت پیشینیان اختصاص یافته است، چرا که:
تاریخ حقیقى - دور از خرافات و هرگونه دروغ - همچون آیینه صافى است كه زشت و زیبا را نشان می‌دهد، کامیابی‌ها و ناکامی‌ها و عوامل و نتایج آن‌ها را، و به ‌طور خلاصه تمام قامت جوامع انسانى را منعكس می‌نماید.
تاریخ؛ آزمایشگاه مسائل گوناگون است، چرا که آنچه را انسان در ذهن خود با دلایل عقلى ترسیم می‌کند، آن را در صفحه تاریخ به ‌صورت عینى می‌یابد و هیچ ‌چیزی مانند تاریخ، نشانگر واقعیات زندگى به‌ طور ملموس نیست.
داستان‌هاى حقیقى، همان فرازهاى تاریخ است. تاریخ مجموعه‌ای از ارزشمندترین تجربیات پیشینیان را براى ما به ارمغان می‌آورد و به همین دلیل می‌تواند نقش سازنده و بسیار اثربخشى در تربیت انسان‌ها داشته باشد.
تاریخ یكى از منابع بزرگ معرفت و شناخت است.
اهمیّت تاریخ از این نظر است كه كمتر حادثه‌ای را در زندگى امروز می‌توان یافت كه نمونه‌هایی از آن در گذشته نباشد، زیرا تاریخ همواره تكرار می‌شود، و سعادت و شقاوت را به‌ روشنی نشان می‌دهد.
قرآن که یك كتاب كامل تربیتى است، از تاریخ زندگى پیشینیان، كه وسیله مهم هدایت است، حداكثر استفاده را می‌نماید، و با نشان دادن الگوها، در اعماق عواطف نفوذ می‌کند و موجب تغییر و تحوّل می‌شود.
قابل ‌توجه اینکه: داستان‌هاى قرآن در هر مورد، از بهترین نمونه‌ها استفاده كرده، و ریشه‌ها و عوامل و نتایج را همراه خود بیان نموده است و در نتیجه عالی‌ترین درس‌های ملموس و روشن را می‌آموزد.[3]
هدف قرآن از ذكر داستان‌ها، داستان‌سرایی و سرگرمى نیست، بلكه از جاذبه داستان که داراى كشش ویژه‌ای است استفاده كرده، تا اندیشه‌ها را بارور سازد و موجب عبرت و تحوّل گردد.
چنانکه در آیه 176 اعراف می‌خوانیم، خداوند به پیامبرش می‌فرماید:
«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ»
این داستان‌ها را براى آن‌ها بازگو كن، شاید بیندیشند و بیدار شوند.
و در آیه 111 سوره یوسف می‌خوانیم:
«لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُوْلِی الأَلْبَابِ»
قطعاً در سرگذشت آن‌ها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه است.
بر همین اساس امیرمؤمنان على(ع) داستان‌هاى قرآن را سودمندترین داستان‌ها براى تربیت و پالایش نفوس دانسته و به فراگیرى آن‌ها تأكید می‌کند و در فرازى از سخنانش می‌فرماید:
«وَ تعَلَّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ اَحسَنَ الحَدِیثِ، ...وَ اَحسِنُوا تِلاوَتَهُ، فِاِنَّهُ اَنفَعُ القَصَصِ؛»
قرآن را فرا گیرید كه بهترین گفته‌ها است... و آن را با نیكوترین صورت تلاوت كنید كه سودبخش‌ترین سرگذشت‌ها است.[4]

د: پیامبران در قرآن
بیشتر داستان‌هاى قرآن، از پیامبران و در رابطه با آن‌هاست.
درباره تعداد پیامبران، روایات مختلفى نقل‌شده، معروف این است كه خداوند 124 هزار پیامبر، فرستاده است، اوَلینِ آن‌ها حضرت آدم(ع) و آخرینِ آن‌ها پیامبر اسلام(ص) است. در این ‌باره روایات متعددى نقل شده كه در اینجا به ذكر یك روایت می‌پردازیم. حضرت امام رضا(ع) از پدران خود از پیامبر اسلام(ص) نقل كرد كه فرمود:
«خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مِأةَ اَلفٍ وَ اَربَعَةَ وَ عِشرِینَ ألفِ نَبىٍّ، اَنَا اَكرَمَهُم عَلَى اللهِ وَ لا فَخرَ، وَ خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مِأَةَ اَلفٍ وَ اَربَعةَ وَ عِشرِینَ اَلفِ وَصىٍّ، فعَلِىٌّ اَكرَمُهُم عَلَى اللهِ وَ اَفضَلُهُم؛»
خداوند بزرگ 124 هزار پیامبر را آفرید كه من گرامی‌ترین آن‌ها در پیشگاه خدا هستم، و این را از روى افتخار نمی‌گویم، و خداوند 124 هزار وصى پیامبر آفرید كه على(ع) گرامی‌ترین و برترین آن‌ها در پیشگاه خدا است.[5]
اهداف پیامبران در یك جمله خلاصه می‌شود كه عبارت است از: پاکسازی و بهسازى. نام 26 پیامبر در قرآن به ‌صراحت ذکر شده، و نام حضرت اشموئیل و حضرت خضر(ع) گرچه به ‌صراحت ذكر نشده، ولى مطالبى از آن‌ها به میان آمده است.
پیامبرانى كه - علاوه بر پیامبر اسلام - نام آن‌ها به‌ طور صریح در قرآن آمده 25 نفر هستند، اگر به این تعداد، حضرت اشموئیل و حضرت خضر(ع) را كه نام آن‌ها به‌ صراحت در قرآن نیامده اضافه نماییم، بیست‌ و هفت نفر به ترتیب زیر هستند:
1 - آدم، 2 - ادریس، 3 - نوح، 4 - هود، 5 - صالح، 6 - ابراهیم، 7 - اسماعیل، 8 - اسحاق، 9- لوط، 10 - یعقوب، 11 - یوسف، 12 - ایوب، 13 - ذى الكِفْل، 14 - شعیب، 15 - موسى، 16 - هارون، 17 - اشموئیل[6]، 18 - داوود، 19 - سلیمان بن داوود، 20 - یونس، 21 - الیاس، 22 - اَلْیَسع، 23 - عُزَیر، 24 - خضر[7]، 25 - زكریا، 26 – یحیى  و 27 - عیسى(ع)
ما نخست داستان‌هاى زندگى 27 پیامبر مذكور را در بخش اول می‌نگاریم، سپس داستان‌هاى پیامبر اسلام(ص) در قرآن، و داستان‌هاى افراد دیگر را كه در قرآن آمده در بخش دوم خاطرنشان می‌سازیم.
به امید آنکه زندگى سراسر درس و عبرت این فرزانگان تاریخ و بندگان صالح خداى بزرگ و افراد مقابل آن‌ها، الگو و سرمشق سازنده‌ای براى همه ما باشد.
خدایا! به عظمت مقام قرآن تو را سوگند می‌دهیم و از تو مسئلت می‌نماییم كه گام‌های ما را در راستاى هدایت‌های روشنگرانه قرآن قرار دهى، و دلهاى ما را به نور تابان قرآن روشن فرمایى، و افكار و احوال ما را براى بهره‌مندى از سرگذشت‌های آموزنده و سازنده قرآن آماده‌سازی.

آمین رب‌العالمین
محمد محمدى اشتهاردى
 
پی‌نوشت‌ها:

[1]  - نهج البلاغه، خطبه 18.

[2]  - نهج البلاغه، خطبه 176.

[3] - البته ناگفته نماند كه ما در این كتاب از روایات به وفور استفاده كرده ایم، به این ترتیب كه قرآن را متن و محور قرار داده ایم، و براى توضیح بیشتر از روایات بهره جسته ایم.

[4] - نهج البلاغه، خطبه 110.

[5] - خصال شیخ صدوق، ج 2، ص 172 - بحار، ج 11، ص 30.

[6] - نام اشموئیل(ع) در قرآن نیامده، ولى در آیات 247 و 248 بقره، به عنوان نبى (پیامبر) یاد شده است.

[7] - نام خضر(ع) در قرآن نیامده، ولى در سوره كهف در آیات 60 تا 82، سخن از او به میان آمده است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: