اشاره
«نصر» فرزند «ابينيزر» و غلام امام علي عليهالسلام است. برخي از مورخان «ابينيزر» را از نوادگان پادشاهان عجم دانشتهاند كه به رسول خدا صلي الله عليه و آله هديه داده شده و پس از آن، به اميرالمؤمنين رسيده است(۱).
پدر نصر ابينيزر
پدر نصر، «ابينيزر» بوده است. او در نخلستان امام علي عليهالسلام و در خدمت او كشاورزي ميكرده است(۲). گويند «ابينيزر» مردي بلندقد و خوشسيما بود و رنگ او چون اهل حبشه نبود. آري، اگر او را ميديدي ميپنداشتي كه او مردي عرب است(۳). گويند ابينيزر از فرزندان نجاشي، پادشاه حبشه بوده است(۴). او را در اوان كودكي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آوردند. او به اسلام رغبت نشان داد و مسلمان شد. پس از آن تحت تربيت و توجه پيامبر اسلام قرار گرفت(۵). ابينيزر پس از مسلمان شدن، براي ديدار رسول گرامي اسلام از حبشه به مدينه آمد و در آنجا براي هميشه اقامت گزيد. پس از مرگ نجاشي، مردم حبشه به مدينه آمدند تا تنها بازمانده او - ابينيزر - را براي نصب پادشاهي به حبشه ببرند، ولي او گفت: «ما كنت لاطلب الملك بعد ان من الله علي بالاسلام؛(۶) يك ساعت در خدمت رسول الله بودن برايم از يك عمر پادشاهي شما و حبشه برتر است». ابي نيزر در ماجراي حفر چاه و قناتي كه به نام او اختصاص يافت، يعني «عين ابينيزر» و «بغيبغه»، در خدمت علي عليهالسلام بوده است. امام در متن آن وقفنامه از او نام بردهاند. متن اولين قناتي كه براي آن وقفنامه نوشته شد، چنين است: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اين، صدقهي بنده خدا، علي اميرمؤمنان است. او دو چشمه «ابينيزر» و «بغيبغه» را به فقيران ساكن مدينه و بين راهماندگان صدقه داده است تا خدا به واسطهي وقف اين دو چشمه (و قنات) چهرهاش را از گرماي آتش روز قيامت حفظ كند. اين دو چشمه فروخته نشود و بخشيده هم نگردد تا خداوند آن را به ارث برد، او بهترين ارثبرندگان است. مگر اين كه حسن و حسين محتاج آن دو سرچشمه شوند، در اين صورت آن دو مالك بيقيد و شرط آن دو نهر خواهند بود، و كسي جز آن دو نفر بر آن مالكيتي نخواهد داشت(۷).
بيداری فكري نصر
«نصر» نيز چون پدرش از ياران امام علي عليهالسلام و پس از آن حضرت از علاقمندان حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام بود. او از مدينة النبي امام را تا كربلا همراهي كرده است. اين فرزند خلف «ابينيزر» همان روحيه پدر را داشت و در پاسخ امام حسين عليهالسلام - هنگامي كه او را اجازه بازگشت دادند و بيعت را چون بقيه ياران از او برداشتند - اين گونه بيان كرد: «نه، به خدا، هرگز و هرگز... اگر رفتني بوديم به اينجا نميآمديم.» شايد منظورش اين بود كه اگر عافيتطلب بودم آن زمان كه پدرم را براي پادشاهي خواندند به حبشه بازگشته بودم.
شهادت نصر بن ابينيزر
«نصر» مردي شجاع بود كه پس از نبرد و كشتن جمعي از دشمنان ولي خدا، خود شربت شهادت نوشيد(۸) آن عزيز از سوارهنظام بود كه اسب او پي شد و سپس خود در حمله نخستين به شهادت رسيد(۹).
ادامه دارد...
------------------------------------------------------
پی نوشتها:
1. منتهي الآمال، ج ۱، ص ۶۵۷
2. ذخيرة االدارين، ص ۴۵۷
3. الكامل في اللغة و الادب، ج ۳، ص ۲۰۷
4. الكامل في اللغة و الادب؛ ج ۳، ص ۲۰۷؛ ابصار العين، ص ۹۷
5. الحسيني الشيرازي، ذخيرة الدارين، ص ۱۱۲
6. بسم الله الرحمن الرحيم. هذا ما تصدق به عبدالله علي اميرالمؤمنين، تصدق بالضيعتين المعروفتين بعين ابينيزر و البغيبغه علي فقراء اهل المدينة و ابن السبيل، ليقي الله بهما وجهه حر النار يوم القيامه. لا تباعا و لا توهبا حتي يرثهما الله و الله خير الوارثين، الا ان يحتاج اليهما الحسن و الحسين فهما طلق لهما و ليس لاحد غيرهما... (الكامل في اللغة و الادب، ج ۳، ص ۲۰۷-۲۰۸).
7. ابصار العين، ص ۹۸
8. ابصار العين، ص ۹۸