کد مطلب: ۱۹۸۸
تعداد بازدید: ۱۴۴۰
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۸
زنان برجسته اسلام| ۱۹
عشق امّ البنین به امیرالمؤمنین علیه السّلام و وفاداری او نسبت به امام تا به حدّی بود که بعد از شهادت آن حضرت با وجود آن که جوان و زیبا بود، ولی حاضر نشد دیگری را به همسری خود بپذیرد. امّ البنین علیها السّلام می‌فرمود: «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه‌ی دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم».
ازدواج امّ البنین
عقیل به وکالت از برادرش امیرالمؤمنین علیه السّلام صیغه‌ی نکاح را جاری ساخت و پس از آن امّ البنین برای انتقال به خانه‌ی امام علیه السّلام مهیّا گشت. وقتی امّ البنین خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام رسید و داخل خانه شد، حضرت او را بانویی صاحب عقل و ایمان و ادب یافته و او را در نهایت حسن و جمال، و هیبت و کمال دیدند، چراکه او از زنان فاضل و عارف به حقّ اهل‌بیت علیهم السّلام بود، در عین این‌که بانویی فصیح، بلیغ، خوش‌بیان، اهل ورع و زهد و تقوا و عبادت بود.
امّ البنین علیها السّلام هنگامی‌که می‌خواست وارد خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السّلام شود، ابتدا عرضه داشت: تا دختر بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها اجازه نفرمانید وارد خانه نمی‌شوم. به‌راستی که او در اوج ادب و معرفت بود. خوب می‌دانست که این خانه، خانه‌ای است که خداوند حفظ حرمت اهالی آن را بر همگان واجب دانسته و همه موظّف‌اند نهایت مودّت و محبّت خود را نثار اهل این خانه کنند؛ چنان که خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى».
وقتی وارد خانه شد، مشاهده کرد که حسن و حسین علیهما السّلام در بستر بیماری هستند. پیش از هر کاری بر بالین آن دو بزرگوار حاضر شد و همچون مادری دلسوز و مهربان به دلجویی و پرستاری از ایشان پرداخت. همواره می‌گفت: من کنیز فرزندان فاطمه هستم. پس از آن که خداوند به او فرزندانی را عنایت نمود، همیشه فرزندان حضرت صدّیقه را بر اولاد خود مقدّم می‌داشت و طوری پسرانش را تربیت می‌کرد که مانند خود، غلام این آستان باشند.
وقتی غمِ زهرا، شد همدم مولا/ تو آمدی ای گل، در خانه‌ی گل‌ها
بر دربِ حریمِ، کاشانه نشستی/ یعنی که کنیزِ، این خانه تو هستی
ثمره‌ی این ازدواج
امیرالمؤمنین علیه السّلام از امّ البنین علیها السّلام صاحب چهار پسر به نام‌های: عبّاس، عبد الله، جعفر و عثمان شدند. پسرانی که در شجاعت و وفاداری، و زیبائیِ صورت و سیرت نظیر نداشتند و همگی در روز عاشورا و در رکاب مولا و برادر بزرگوار خود حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام به بالاترین درجه در میان شهدای عالم نائل آمدند.
روزی مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام با جماعتى از مردم از شهر خارج شدند تا به يك يا دو ميلى كربلا و به محل افتادن شهدا (کربلا) رسيدند، سپس فرمودند: در اين مكان دويست پيغمبر و دويست وصىّ پيغمبر و دويست سبط پيغمبر قبض روح شده كه تمام آن‌ها شهيد هستند، پس‌ازاین كلام پاى مبارك از ركاب بيرون آورده و درحالی‌که روى قاطر بودند آن مكان را طواف كرده و در حين طواف می‌فرمودند: «مُنَاخُ‏ رِكَابٍ‏ وَ مَصَارِعُ‏ الشُّهَدَاءِ لَا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ». محل خواباندن مرکب‌ها، و محل افتادن شهدا، شهدای قبل از ايشان بر آن‌ها سبقت نگرفته‌اند و كسانى هم كه بعداز آن‌ها خواهند آمد به ايشان ملحق نخواهند شد.
آری فرزندان امّ البنین علیها السّلام به همراه سایر شهدای کربلا، در طول تاریخ بشریّت نظیر نداشته و نخواهند داشت و هیچ شهیدی همتای ایشان نیست. امام زین العابدین علیه السّلام فرمودند: شب عاشورا پدرم امام حسین علیه السّلام خطاب به یاران خود فرمودند: «...أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي‏ لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي‏...». همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خویش نمی‌شناسم.
و این مُهر زرّینی بود بر کارنامه‌ی فرزندان امّ البنین علیها السّلام که از سینه‌ی همچو مادری شیر خورده و در دامن او تربیت یافتند. در کیفیّت زیارت شهدای کربلا، امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: سپس قیام کن و با دست به شهدای کربلا اشاره نما و بگو: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، فُزْتُمْ وَ اللَّهِ، فُزْتُمْ وَ اللَّهِ، فُزْتُمْ وَ اللَّهِ، يَا لَيْتَنِي‏ كُنْتُ‏ مَعَكُمْ‏ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» سلام بر شما، سلام بر شما، سلام بر شما، به خدا که رستگار شدید، به خدا که رستگار شدید، به خدا که رستگار شدید، ای کاش من هم با شما بودم تا رستگاری بزرگی شامل حالم می‌شد.
آری هر کس به زیارت حضرت حسین علیه السّلام مشرّف می‌شود، به حال ایشان غبطه می‌خورد و با دلی پُر از حسرت و اندوه آرزو می‌کند که ای کاش ما هم با شما بودیم و در این فیض هم‌سفره‌ی شما می‌شدیم.
قمر منیر بنی‌هاشم
اوّلین ثمره‌ی این ازدواج علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السّلام بود. با تولّد عبّاس علیه السّلام در چهارمین روز از ماه شعبان المعظّم سال 26 قمری، گوئی قرص ماهی در روی زمین پا گذاشت و با آمدنش مادر بار دیگر تأویل رؤیای خود را مشاهده کرد. به‌راستی‌که صورت زیبا، جذّاب و نورانی عبّاس چون ماه می‌درخشید و پس از آن امّ البنین علیها السّلام در انتظار آمدن سه ستاره بود. روزی امّ البنین علیها السّلام وارد اتاق شد و مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السّلام عبّاس را روی پای مبارک خود نشانده و بازوان او را بوسه می‌زند و گریه می‌کند.
امّ البنین با نگرانی از امام علیه السّلام علّت این کار را پرسید. و حضرت، جریان کربلا و قطع شدن دستان عبّاس را برای امّ البنین توضیح دادند. امّ البنین درحالی‌که می‌گریست خدا را شکر می‌کرد که کودکش فدای فرزند حضرت زهرا سلام‌الله علیها خواهد شد. سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام به امّ البنین بشارت دادند که خداوند در عوضِ دو دست بریده‌ی عبّاس، دو بال به او می‌دهد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند.
روزی امام زین العابدین علیه السّلام به عبیدالله فرزند حضرت عبّاس علیه السّلام نگاه کردند و پس از آن اشک چشمان مبارک خود را پاک نموده فرمودند: روزی بر رسول خدا سخت‌تر از اُحد نبود که عمویشان حمزه در آن به شهادت رسید و بعدازآن موته بود که عموزاده‌شان جعفر بن ابی‌طالب شهید شد. سپس فرمودند: و لا یومَ کَیَومِ الحسینِ علیه السّلام ... روزی مانند روز حسین علیه السّلام نبود که سی هزار مرد که گمان می‌کردند از این امّت هستند اطراف او را گرفتند و هر کدامشان با کشتن او به خدا تقرّب می‌جستند و آن حضرت خداوند را به آن‌ها یادآوری می‌نمود ولی پند نمی‌گرفتند، تا آن حضرت را به ستم و عدوان کشتند. بعدازآن امام علیه السّلام فرمودند: خداوند عبّاس علیه السّلام را رحمت کند که جانبازی کرد و خوب امتحان داد و در راه برادر، خود را مبتلا ساخت و خود را فدای برادر نمود تا جایی که دو دستش قطع شد. خداوند در عوض به او دو بال داد که با فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند، چنان‌که به جعفر بن ابی‌طالب علیه السّلام عطا نمود.
آری عبّاس شجاعت را از دو سو به ارث برده بود، یکی از اشجع الناس و سردار جنگ‌های حق علیه باطل، پدرش امیرالمؤمنین علیه السّلام و دیگری از شیرزنی چون امّ البنین علیها السّلام مادر بزرگوارش. او تحت تربیت‌های همچو پدر و مادری به مقامی رسید که امام سجّاد علیه السّلام در وصفش فرمودند: «إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». همانا از برای عبّاس علیه السّلام نزد خداوند عزّ و جلّ جایگاهی است که تمام شهدا روز قیامت به ایشان به‌واسطه آن جایگاه غبطه خواهند خورد.
باید حسین دم بزند از فضائلت/ وقتی حسینی است تمام خصائلت
تعبیرهای ما همه محدود و نارساست/ در شرح بی‌کرانی اوصاف کاملت
دریای فضیلت امّ البنین
در باب فضایل این بانو چه می‌توان گفت و حال‌آنکه منتخَب امیرالمؤمنین علیه السّلام است. بانویی که از دامن او فدائیان حسین علیه السّلام و شهدای کربلا تربیت‌یافته‌اند. شهید ثانی در وصف او می‌گوید: «و کانت من النساء الفاضلات العارفات بحقّ اهل البیت، مخلصةً فی ولائهم، ممحضةً فی مودّتهم و لها عندهم الجاه الوجیه و المحلّ الرفیع/ او از بانوان بامعرفت و پرفضیلت بوده و نسبت به اهل‌بیت علیهم السّلام معرفت و محبّت خالص و شدیدی داشته است و نزد ایشان مقام و منزلت بالایی داشت». مرحوم مامقانی در تنقیح المقال می‌نویسد: «از علوّ مقام حضرت امّ البنین علیها السّلام همین بس که وقتی بشیر بن جذلم خبر شهادت فرزندانش را به او داد، فرمود: رگ‌های قلبم را بریدی. فرزندانم و هر آنچه زیر آسمان است به فدای اباعبدالله الحسین علیه السّلام باد». همچنین علّامه مامقانی درباره‌ی علّت شدّت علاقه‌ی او به حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام می‌گوید: «فإنّ علقتها بالحسین علیه السّلام لیس الّا لِإمامته/ همانا علاقه‌ی امّ البنین به حسین علیه السّلام تنها به خاطر امامت ایشان بود (نه این‌که چون او را در دامن پرورانده بود بلکه همیشه او را به چشم امام، مولا و سرور خود می‌دید و با چنین معرفت عمیقی به او علاقه داشت).
همان‌طور که گذشت وقتی پا به خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السّلام گذارد خود را خادم آن حضرت و اولاد زهرای مرضیّه می‌دانست، نه جانشینی برای فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها. ادب و فهم والای او تا اندازه‌ای بود که از امیرالمؤمنین علیه السّلام تقاضا نمود تا او را در حضور فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله علیها فاطمه نخوانند. به جهت این‌که آن‌ها با شنیدن نام فاطمه به یاد مادر و مصائب او می‌افتند و داغ دلشان تازه‌تر می‌شود. لذا امیرالمؤمنین علیه السّلام او را امّ البنین صدا می‌زدند. تأثیر ادب و احترام امّ البنین در فرزندان او کاملاً هویداست. عبّاس علیه السّلام تا لحظات آخر عمر شریفش همیشه حضرت اباعبد الله علیه السّلام را با عبارتی همچون سیّدی و مولای، مورد خطاب قرار می‌داد با وجود این که با آن حضرت برادر بود.
عشق امّ البنین به امیرالمؤمنین علیه السّلام و وفاداری او نسبت به امام تا به حدّی بود که بعد از شهادت آن حضرت با وجود آن که جوان و زیبا بود، ولی حاضر نشد دیگری را به همسری خود بپذیرد. امّ البنین علیها السّلام می‌فرمود: «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه‌ی دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم». و بدین ترتیب قریب 20 سال پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام، امّ البنین تنها در غم فراق امام سوخت و با یاد او زنده بود.
امّ البنین علیها السّلام از افرادی بود که با توجّه به شجاعتی که داشت، پس از واقعه‌ی کربلا با برپا نمودن مجالس سوگواری و ایراد اشعار جان‌سوز و مرثیه‌خوانی در جاهای مختلف، واقعه‌ی کربلا و مظلومیّت سیّدالشّهدا علیه السّلام را به مردم یادآور می‌شد و بدین ترتیب خیانت حاکمان وقت و چهره‌ی پلیدشان را برای همگان به تصویر می‌کشید. به فرموده‌ی امام باقر علیه السّلام او به بقیع می‌رفت و چنان جان‌سوز در رثای حضرت اباعبد الله علیه السّلام و فرزندان خود نوحه‌سرایی کرده و گریه می‌نمود که حتّی دشمنان سنگ دلی چون مروان بن حکم را به گریه می‌انداخت. این گریه و زاری و نوحه‌سرایی تا آخر عمر او ادامه داشت.
وفات
امّ البنین علیها السّلام پس از عمری پربرکت درحالی‌که سال‌ها داغ فراق عزیزانش را به دوش می‌کشید و هر روز چشمان او در رثای امیرالمؤمنین علیه السّلام و سیّد و سالار شهیدان اباعبد الله الحسین و چهار فرزند رشیدش اشک‌آلود بود، آرام و مطمئنّ از رحمت بی‌کران خدا، به سرای باقی شتافت تا با اولیاء خدا بار دیگر هم‌نشین شود. به‌راستی که او چقدر انتظار این لحظه را می‌کشید. حالا پس از ارتحال بانوی صبر و استقامت زینب کبری سلام الله علیها، دیگر روح بلندش طاقت قفس تنگ دنیا را نداشت.
درباره‌ی سال ارتحال او تاریخ‌نگاران قائل به دو نظر هستند. یکی سال 70 قمری است و دیگری سیزدهم جمادی‌الثانی سال 64 قمری، که نظر دوّم از شهرت بیشتری برخوردار است. آن بزرگوار را در قبرستان بقیع به دل خاک سپردند. همان قبرستانی که هر روز در آن گریه می‌کرد و نوحه می‌خواند و با سوگواری خود دل دوست و دشمن را آتش می‌زد. اللّهم ارزقنا زیارتها و شفاعتها فی الدنیا و الآخرة.
این جا مزار فاطمه علیهاالسلام، امّ البنین است/ یا مادری غم دیده مدفون زمین است
این جا نهاده سر به خاک غربت و غم/ مظلومه‌ای کز مرگ گل‌هایش غمین است
در دامنش پرورده سرداری چو عبّاس/ آری چنین زن، مادری شیرآفرین است
شد جان او آزرده از رنج زمانه/ بر سینه‌اش چون لاله داغی آتشین است
پی‌نوشت
برگرفته از کتاب‌های: كامل الزيارات (ترجمه ذهنى تهرانى) ص819/ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص91/ من لا يحضره الفقيه ج‏2 ص597/ بحار الانوار ج٤٤ ص٢٩٨/ امّ البنين عليها السّلام النّجم الساطع في مدينة النبيّ الأمين ص14تا33و84/ تقویم شیعه ص168و169/ زندگینامه مادر مهتاب ص1تا44.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: