مفاسد بیحجابی و بیعفتی| ۱
انعکاس ایمان و باور در رفتار
ریشهی تمام گناهان بشر به باورها و عدم باورهای او بازمیگردد. باورهای الهی و باورهای شیطانی از انسانها شخصیتهای متفاوتی میسازد. در اینجا سخن از باورهاست نه علم و آگاهی، چراکه علم و آگاهی بهتنهایی نمیتواند عامل حرکت بهسوی یک عمل باشد. بهعنوانمثال اکثر افرادی که در دام اعتیاد افتاده و در چنگال آن اسیرند، بهخوبی از مضرّات و مفاسد مواد مخدّر باخبر هستند، ولی این علم و آگاهی بهتنهایی مانع از مصرف مواد مخدّر در ایشان نشده است. بهعبارتدیگر باور همان ایمان است، یعنی حقیقتی که پا را از مرحلهی دانش فراتر نهاده و به عمق وجود انسان رسوخ پیداکرده است. باورها در عمل و رفتار انسان خود را به نمایش میگذارند. کسانی که قیامت و محکمهی عدل الهی را باور کردهاند، طوری زندگی میکنند که بتوانند در دادگاه روز جزا و در برابر حاکمی که خود شاهد است، پاسخگوی اعمال خود باشند. در مقابل افرادی که منکر معاد هستند و یا نسبت به آن علم دارند ولی علم خود را تا مرحله باور ارتقاء ندادهاند، از دادگاه عدل خداوند در سرای قیامت غافل بوده و منافع دنیوی خود را بر سعادت جاودانه ترجیح میدهند.
مسئلهی حجاب و عفاف نیز در میان دستورات الهی از این قاعده مستثنا نیست. انسانی که خداوند متعال را با تمام صفات جمال و جلالش باور کرده و به او ایمان دارد، خوب میداند که دستورات او بر مبنای لطف، مهربانی، خیرخواهی و حکمت بینظیری است که اطاعت از آن انسان را به اوج شکوفایی و کمال میرساند. همچنین با تمام وجود درک نموده است که هرگونه رفتاری که موجب نقص و عیبی در وجود پاک حضرت حق باشد، از ذات متعالی او منزّه و دور است. بنابراین اگر فرمان به حجاب و رعایت عفّت داده است، نه از روی جهل، اذیّت و تشفّی خاطر است، بلکه در این دو اکسیر ناب، مصالح و فواید فراوانی است که رعایت آنها جامعه و افراد آن را، به سمت کمال و ترقّی سوق میدهد و ترکشان موجب انحطاط و سقوط بشریّت از ارزشهای انسانی و دست نیافتن به کمالات دنیوی و اخروی میگردد.
برای روشن شدن این مطلب لازم است قدری به مفاسد ترک کردن حجاب و عفّت بپردازیم تا از این دریچه بیشتر با ضرورت این دو فریضهی الهی آشنا شویم.
هرجومرج جنسی
یکی از عوامل مهم و موثّر بیبندوباریهای جنسی در جوامع غیردینی، عدم رعایت حریم عفّت و حجاب است. سردمداران و حاکمان این جوامع که حفظ منافع خود را در سرگرم کردن مردم به این امور و غفلت ایشان میبینند، به بهانهی «آزادی»، جامعهی انسانی را که باید در اثر تربیت الهی مدینهی فاضله باشد، تبدیل به جنگلی نمودهاند که در آن ارزشهای انسانی جای خود را به صفات پست حیوانی دادهاند، بهطوریکه در این میدان انسان گوی سبقت را از حیوانات ربوده و به فرمودهی قرآن کریم، به جایگاه «بل هُم أَضَلّ» نزول پیداکرده است.
امروزه وضعیّت ناهنجار پوشش و حریم میان محرم و نامحرم در جوامع غیردینی، بر کسی پوشیده نیست. در این جوامع افراد آزاد هستند تا به هر شکلی که دوست دارند در جامعه حاضر شوند و در این میان هیچ فرقی میان زن و مرد نیست. اساساً متولّیان سیاسی و فرهنگی این جوامع، منادی تساوی حقوق زن و مرد در کلیهی امور هستند و به این بهانه از زنان برای مقاصد شوم خود بهره میبرند. اصولاً محرم و نامحرم در میان آنها هیچ معنایی ندارد و ارتباط زن و مرد از هیچ قانون و مرزی تبعیّت نمیکند. کاملاً پیداست که نتیجه این نگاه و این نوع جهانبینی، چیزی است که امروزه در این ممالک مشاهده میشود. نوعی هرجومرج جنسی و شهوانی که پیامدهای جبرانناپذیر و خجالت باری را در پی داشته است.
در این کشورها رابطهی جنسی به محیط خانه و میان زن و شوهر محدود نشده و پا را از آن بسیار فراتر نهاده است. رسانههای غرب در پی سیاستهای کثیف شیطانی، جامعهی بشریّت را به خودارضائیها و روابط جنسی کثیفی همچون ارتباط نامشروع زنان و مردان بیگانه در سنین مختلف و حتّی ارتباط جنسی با حیوانات سوق میدهند. در این میان خانواده مفهوم خود را ازدستداده و قربانی این ولنگاری جنسی شده است.
کاهش ازدواج
خداوند متعال غریزه جنسی را در وجود هر انسان سالمی قرار داده است، بنابراین سرکوب این غریزه -چنانکه گروهی بر این عقیدهاند مثل رهبانیّتی که از دیرباز در میان روحانیّون مسیحی وجود داشته است- کاری مخالف با طبیعت و خلقت بشری است، از سوی دیگر رها کردن این غریزه و عدم کنترل آن نیز چنان چه علم و تجربه ثابت کرده، موجب انحراف و نابودی انسان و جامعهی انسانی میگردد. به همین دلیل خود پروردگار حکیم برای بهره بردن از این غریزه و استفاده مطلوب و سودمند از آن، برنامهی دقیق و جامعی را تحت عنوان ازدواج و تشکیل خانواده معرّفی نموده است. بنابراین یکی از دلایل و حلقههای پیدایش خانواده و تحکیم روابط زوجین، همین غریزه جنسی است.
امّا اگر انسان به قانون ازدواج که خداوند متعال بر مبنای خلقت انسان، تأمین نیازهای او و رسیدن به کمالاتش بدان دستور داده است، پایبند نبود و با هتک حریم حجاب و عفّت، خود را به وادی مُهلک گناهان جنسی آلوده کرد، آنوقت با تأمین نیازهای جنسیاش از راههای گوناگون و اشتباه، خود را مُلزم به ازدواج و تشکیل خانواده نمیبیند و اساساً خانواده را سدّی در برابر زیادهخواهی و شهوترانی خود میداند. بنابراین آمار ازدواج به شدّت کاهش پیدا خواهد کرد. یکی از ناهنجاریهای دنیای غرب همین مسئله است. بسیاری از جوانان دختر و پسر خارج از محیط خانه و خانواده، در غالب زندگی با دوستان و تأمین نیازهای جنسی غیر مشروع و معقول، زندگی نابسامانی را تجربه میکنند. در این سبک زندگی طرفین هیچگونه مسئولیّتی را برای خود قائل نبوده و بهراحتی این ارتباط را به هر دلیلی به هم میزنند، که البته این کار صدمههای فراوانی را در پی خواهد داشت.
افزایش کودکان نامشروع و سقطجنین
انسان هرگاه گرسنه یا تشنه میشود، تنها چیزی که میتواند نیاز او را برطرف کند، آب و غذا است. هر کار دیگری هم انجام دهد، جایگزین آب و غذا نشده و حس نیاز او به این دو مقوله تأمین نخواهد گردید. میل جنسی نیز یکی از امیال طبیعی انسان است که خداوند متعال در وجود او قرار داده و درصورتیکه طبق فرمان پروردگار عزّ و جلّ و در قالب ازدواج و تشکیل خانواده تأمین گردد، موجب ثمرات و فوائد بسیاری برای فرد و جامعه میشود. امّا در جامعهای که بر اثر عدم رعایت عفّت و حجاب، دچار هرجومرج جنسی شده و آمار ازدواج رو به افول است، بدیهی است که میل جنسی افراد زیادی، از طرق غیراخلاقی و نادرست پاسخ داده میشود.
این مسیر باطل، مفاسد زیادی را در پی خواهد داشت که افزایش کودکان نامشروع یکی از آنها میباشد. در این میان بالا رفتن آمار سقطجنین را نیز باید بهعنوان پدیدهی شوم دیگر نام برد. در شریعت مقدّس اسلام، سقطجنین به هیج وجه جایز نیست. حتّی برخلاف تصوّر بسیاری از مردم، سقطجنینی که کمتر از چهار ماه، از مدّت انعقاد او گذشته است نیز جایز نمیباشد. بهعبارتدیگر پس از انعقاد نطفه، هیچکس حق ندارد باعث سقط این جنین شود و در صورت سقط، دیه بر عهدهی کسی است که موجب سقطجنین گردیده است. جالب است بدانیم که در این حکم، جنینی که از راه غیر مشروع منعقدشده نیز استثناء نگردیده است. بنابراین زن و مرد گناهکار حق ندارند برای حفظ آبروی خود و یا هر دلیل دیگری، موجبات سقطجنین نامشروع را فراهم آورند.
امّا یکی از محرّماتی که دامنگیر این افراد میشود، علاوه بر عمل منافی عفّت، گناه سقطجنین است و این گناه هر چه جنین از رشد بیشتری برخوردار شود، سنگینتر میگردد. تا جایی که وقتی کامل شد و روح در جسم کوچک او وارد گردید، سقطجنین قتل نفس محسوب شده و دیه کامل یک انسان زنده را در پی خواهد داشت.
کودکان نامشروع یکی از نتایج بیبندوباری جنسی هستند که جوامع و دولتها را دچار چالش بزرگی مینمایند. ازآنجاییکه زن و مرد گناهکار که باعث تولّد این کودک شدهاند، نوعاً از سرپرستی آن سر بازمیزنند، لذا این جامعه و دولتها هستند که سالانه با حجم انبوهی از کودکان بیهویت و رهاشده روبهرو میشوند که هزینهی هنگفتی از بیتالمال را برای نگهداری از آنها به خود اختصاص میدهد. از سوی دیگر معمولا این کودکان آیندهی روشنی نخواهند داشت، چراکه نوع انعقاد نطفه و بیهویتی و عوامل فراوان دیگر، شرایط تربیتی مشکلی را برای آنها فراهم میکند که به خاطر نبود سرپرستی چون پدر و مادر، آیندهی تاریکی را برای این دسته رقم خواهد زد.
کاهش تولّد کودکان مشروع
در پی کاهش ازدواج، مصیبت دیگری که جامعه را به خود مبتلا میکند، کاهش چشمگیر تولّد کودکان مشروعی است که در کانون گرم خانواده به دنیا آمده و تحت تربیت، محبت و مراقبت پدر و مادر رشد میکنند. کاهش تولّد فرزند مساوی است با بالا رفتن میانگین سنّی افراد جامعه. این یعنی کاهش نیروی کار، خلّاقیّت، نوآوری، جهاد و ... . مصیبتی که سالها جامعهی غرب با آن دستوپنجه نرم میکند، همین است. به خاطر بیبندوباریهای جنسی که ثمرهی شوم بیعفتی، رعایت نکردن حریم حیاء و حجاب و سوءاستفاده از واژهی آزادی است، این کشورها سالهاست که از بالا رفتن میانگین سنّی مردم خود رنجبرده و درصدد فرهنگسازی برای ازدواج و فرزند آوری در میان خانوادهها هستند. و معالأسف، عجیب است که مسلمانان چرا از این حقیقت تلخ عبرت نمیگیرند؟!
فروپاشی نظام خانواده
با آلوده شدن فضای جامعه، آتش شهوت در وجود بسیاری از افراد گسترشیافته و بهتبع آن بعضی از خانوادهها را نیز در کام خود فرومیبرد. آمارهای موجود از خیانتهای زوجین در دادگاههای خانواده، این مطلب را بهخوبی تأیید میکند. این شرایط بستری میشود برای بدبینیها، عدم اعتماد، اضطراب و تشویش ذهن و ... در میان اعضای خانواده و بهطور ویژه زوجین، و همین عوامل برای افزایش طلاق و فروپاشی خانواده کفایت میکند. به همین دلیل مشاهده میکنیم آمار طلاق در شهرها و استانهایی که درزمینهی حجاب و عفاف دچار فقر فرهنگی هستند، بیش از مناطق دیگری است که از عفّت و حجاب بیشتری برخوردارند. متأسّفانه هر قدر مسلمین به تقلید از غرب و سبک زندگی غربی روی آوردند، به همان میزان به این آفت مبتلا شدند. امروزه با کم رنگ شدن فرهنگ حجاب و عفاف، و زیادشدن جلوههای بیعفتی و بیحجابی، مشاهده میکنیم که آمار طلاق در برخی مناطق، بر آمار ازدواج پیشی گرفته است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده