مناجات شعبانیه با زبانی ساده ولی عاشقانه و مناجاتکننده به دور از هرگونه تکلّف در سخن راز و نیاز میکند. ملاحظه کنید، از اینجا شروع میشود؛ خدایا بر محمّد و آلش درود فرست (چون در همه موارد آن کس که میتواند واسطه بین من و تو باشد این عزیزان هستند) سخنم را گوش کن وقتی صدایت میکنم و آنگاه که آهسته با تو درد و دل میکنم به من رو کن، چون از غیر تو گریخته و در برابر تو ایستادهام ... مولای من در تمام عمرم در خلوت و آشکار تقدیر تو بر من سایه افکنده و هرچه دارم از توست، کم و زیاد به دست تو و سود و زیانم از توست. معبودا! اگر مرا محروم سازی چه کسی نوایم دهد و اگر مرا ساقط کردی کیست که یاریم کند ... بار پروردگارا! با لطفی که از تو سراغ دارم چنین در پیش خود تجسّم میکنم که در برابرت خاضعانه ایستادهام. ولی توکلّم بر من سایه افکنده و تو با مهربانی آنچه شایسته بزرگی و رأفت و رحمتت هست با من سؤال و جواب میکنی و سرانجام مرا غرق در عفو خود قرار دادی. خدایا اگر عفوم کنی و از من بگذری چه کسی شایستهتر از توست درگذشتن و نادیده گرفتن. ولی بدان اگر مرگم فرارسد و کاری که به تو نزدیکم سازد، نداشته باشم، تنها یک چیز را وسیله قرار میدهم و آن این که بگویم؛ گنهکارم، روسیاهم، آلودهام (وای خدای آلودهها تنها تو را دارم، به دادم برس).
خداوندا در طول عمرم همیشه مشمول خوبیهایت بودهام. کرم کن، بعد از مرگم محبتهایت را قطع نفرما. آه، چگونه از نگاه محبتت پس از مرگم مأیوس باشم. چون تا زنده بودم جز خوبی و زیبایی در حقم انجام ندادی. خدایا! پروندهام را آنچنان که شایسته توست بررسی کن و با آقایی مخصوص به خود به آلودهای که جهل و نادانی او را به خود فرو برده به من بنگر. خدایا! تا در دنیا بودم هر زشتکاری که داشتم کریمانه پوشاندی، ولی در قیامت و در برابر دیدگان دوست و دشمن بیشتر به این پوششت نیازمندم. معبود من! چه لطف بزرگی در این دنیا داشتی، زشتیهایم را چنان پوشاندی که هیچ کس از بندگان خوبت مرا ندید، محبت کن در قیامت رسوایم مساز و روزی که بین بندگانت قضاوت میکنی مرا به دیدار خودت مسرور ساز.
خداوندا! اگر از تو پوزش میطلبم، تعارفی با تو ندارم، ولی چنانم کن که از قبول تو هیچگاه بینیاز نباشم. ای کریمترین کریمی که بدکاران به سویش عذر میآورند.
خدایا! اگر میخواستی خوارم سازی هدایتم نمیکردی و اگر میخواستی رسوایم کنی، مرا رها نمیکردی... در اینجا با نجوای عاشقانه و بدون عظمت مولی و پستی خود، گویی همه پردهها را بالا زده و همه فاصلهها را نادیده گرفته، همچون یک دوست طلبکار از محبوب خود طلبکاری میکند.
خدایا! اگر مرا به جرمم مؤاخذه کنی و بگویی چرا مرتکب جرم شدی، من هم تو را با عفوت مؤاخذه میکنم و میگویم پس عفو تو برای چه کسی و به چه منظور است! و اگر پروندهام را گشوده و مرا در برابر یکیک گناهانم مؤاخذه کنی من هم تو را برای گذشت و آمرزشت مؤاخذه میکنم و میگویم تو چرا آمرزندهای و چه چیزی را میآمرزی؟ و اگر کار بالا بگیرد و مرا به خاطر کثرت بزهکاریم به دوزخ ببری، آنجا ساکت نمینشینم و به دوزخیان میگویم من دوست تو بودم.
خدایا! در پیشگاه تو اعتراف میکنم: من کسی هستم که عمرم را به شرارتِ غفلت از تو گذرانده و جوانیم را در مستی فرار از تو به سر بردم، آنگونه که گوئی از درونم فطرتم تو را فریاد میزد، ولی عامدانه چون شهوتها مستم کرده بود به سرعت از تو میگریختم، آن روزها که گرفتار غرور و مستی بودم بیدار نشدم ولی حالا که حالت مستی فروکش کرده، در برابر تو ایستاده و کرمت را بین خود و تو واسطه قرار دادم شاید مرا ببخشی.
خدایا! ناتوانم، اسیرم، اگر بخواهم گناه نکنم نمیتوانم مگر تو کمکم کنی و با افکندن مهرت در دلم از خواب غفلت بیدارم سازی تا عاشقت شوم و به خاطر آنکه از چشمت نیفتم گناه نکنم و سرانجام آنچه تو میخواهی آن شوم، آنگاه با همه وجودم تو را سپاس گویم که مرا به دریای کرامت افکندی و دل آلودهام را از چرک و کثافت غفلت از محبوب شستشو دادی.
خدایا! به من بنگر مانند کسی که با یک نگاه و با یک چشمک صدایش کردی و او با تمام وجود پریده و پاسخ گفته و او را در مسیر اطاعت به کار گرفتی و او پذیرفته و مطیع شده.
خدایا! به من دلی بخش پراشتیاق و شور که مشتاقانه به تو نزدیک شود و زبانی ده که راستی و راستگوییاش، صدایش را به تو رسانده، و نگاهی ده که با آن نگاه به قرب تو راه یابم.
خدایا! هرکس خودش را با انتساب به تو معرفی کرد، هرگز ناشناخته نیست و هرکس به تو پناه برد گرفتار خذلان نشده و هرکس تو به او رو کنی وامدار دیگری نیست.
خدایا! من بنده ضعیف توام و گنهکار و آلوده و عبد زرخرید تو امّا، پشیمان و نادم، از من رو برمگردان مرا از آن دسته افرادی که از تو غافل بوده و مشمول عفوت نشده قرار مده.
خدایا! بریدن کامل از خلق و توجّه با همه وجودم به خودت را نصیبم کن، دیدگان دلها را به نورانیّت نگاه به جلالت نورانی فرما تا جایی که دیده دل پردهها و حجابهای نور را پاره کند و خود را به انباشت عظمتت برساند، و ارواح ما به بزرگی قداست تو متصل شود.
این قطعه از دعاء اوج عظمت یک سالک راه حق و نهایت پیشرفت او در قرب به خداست، و این ساده نیست اما گویا ماه شعبان، ذات مقدّس حق آنچنان بنده مشتاق را به خود نزدیک میسازد و چنان شعورش میدهد که از خواستههای نسبتاً ساده همچون تقاضای ستّاریّت و پوششدهندگی نسبت به اعمال زشتش پا را فراتر گذاشته و تقاضای دیدار کند، از او بخواهد حجابها را بردارد و او را به آستان قدس خود راه دهد و از او بخواهد که مرا از زمره افرادی قرار ده که تا صدایش زدی پاسخ گوید و تا نگاهش کردی مدهوش عظمتت گردد. تو در پنهان به گوشش راز گوئی و او علناً آنچه را شنیده به کار بندد.
خداوندا! این تقاضا ساده نیست و این خواسته بدون عنایتت ممکن نخواهد بود، هم عنایت تو را لازم دارد وهم زمینه پاکی در من، حال، اگر گناهان شخصیم شخصیّت مرا در پیشگاهت به سقوط کشانده، به خاطر اعتمادی که به آقایی و بزرگیات دارم از من بگذر. و اگر گناهان، چنان پستم ساخته که مشمول لطفت نشوم، ولی یقین به کرمت مرا هوشیار دارد، اگر غفلت از تو و از توانائی دیدارت مرا بخواب برد، ولی شناخت کرم و عنایات تو همچنان مرا بیدار داشته، و اگر عظمت عقاب تو مرا به دوزخ میخواند ولی همچنان وفور پاداشت مرا به بهشت میخواند.
سرانجام، تقاضا میکنم، مرا به روشنایی عزّتت پیوند ده، تا به طور کامل تو را بشناسم و آنگاه که معرفتم نسبت به تو کامل شد هم از غیر تو دور شوم و هم مراقب باشم نکند از چشمت بیفتم و ترسان و لرزان از اینکه نکند گرفتار هجران شوم که:
محنت قرب ز بعد افزون است/ جگر از محنت قربم خون است
نیست در بعد جز امید وصال/ هست در قرب همه بیم زوال
خوانندگان گرامی، شرح مناجات شعبانیه و توضیح بندبند آن به درازا میکشد ولی ما سعی کردیم شاید بتوانیم کاری کنیم تا شما کمی از حلاوتش را ذوق کنید و بچشید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
علی ریختهگرزاده تهرانی