حجاب و آزادی| ۱
حجاب مانع از آزادى نیست
در دورههای زمانی مختلف تاکنون، افراد سودجویی که منافع خود را در گسترش بیعفتی و بیحجابی میدیدند، تلاش کردند تا به بهانههای مختلف حجاب و عفّت ورزی را مورد هجمهی خود قرار داده و بدینوسیله حقیقت متعالی و منزّه از عیوب حجاب و عفاف را در اذهان مردم مخدوش سازند. یکی از حملههای فکری و اعتقادی دشمن برای نیل به این مقصود، القاء شبهات مختلف پیرامون مسئلهی حجاب و عفاف در میان مردم است. ازجملهی این شبهات آن است که آنها حجاب را بهعنوان مانعی در برابر آزادی انسان و بهطور خاص زنان معرّفی میکنند و آن را مغایر حقوق بشر میدانند و بدین ترتیب حجاب در لسان این جماعت، نوعی توهین به حیثیت انسانی بشر مخصوصاً زنان، محسوب میشود. شهید مطهّری در پاسخ از این شبهه سخنانی ایراد نمودهاند که خلاصهای از آن را تقدیم میکنیم:
حجاب وظیفهی عقلی و عرفی، نه اسارت
فرق است بين زندانى كردن زن در خانه و بين موظّف دانستن او به اینکه وقتى میخواهد با مرد بيگانه مواجه شود پوشيده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظیفهای است بر عهدهی زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد، بايد كيفيت خاصى را در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحمیلشده است و نه چيزى است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعى او كه خداوند برايش خلق كرده است محسوب شود. اگر رعايت پارهای مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيّد سازد كه در معاشرت روش خاصى را اتّخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بين نبرند، چنين مطلبى را «زندانى كردن» يا «بردگى» نمیتوان ناميد و آن را منافى حيثيت انسانى و اصل «آزادى» فرد نمیتوان دانست.
در كشورهاى متمدّن جهان در حال حاضر چنين محدودیتهایی (حتّی) براى مرد وجود دارد. اگر مردى برهنه يا در لباس خواب از خانه خارج شود ...، پليس ممانعت كرده بهعنوان اینکه اين عمل برخلاف حيثيت اجتماع است او را جلب میکند. هنگامیکه مصالح اخلاقى و اجتماعى، افراد اجتماع را ملزم كند كه در معاشرت اسلوب خاصى را رعايت كنند، چنين چيزى نه بردگى نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادى و حيثيت انسانى است.
حجاب موجب کرامت، نه جسارت
برعكس، پوشيده بودن زن -در همان حدودى كه اسلام تعيين كرده است- موجب كرامت و احترام بيشتر اوست، زيرا او را از تعرّض افراد جِلف و فاقد اخلاق مصون میدارد. شرافت زن اقتضا مىكند هنگامیکه از خانه بيرون میرود متين و سنگين و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هیچگونه عمدى كه باعث تحريك و تهييج شود به كار نبرد، عملاً مرد را بهسوی خود دعوت نكند. آرى اگر كسى بگويد زن را بايد در خانه حبس و در را به رويش قفل كرد و بههیچوجه اجازهی بيرون رفتن از خانه به او نداد، البته اين با آزادى طبيعى و حيثيت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد. چنين چيزى در حجابهای غير اسلام بوده، ولى در اسلام نبوده و نيست.
شما اگر از فقها بپرسيد آيا صرفِ بيرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب میدهند نه. اگر بپرسيد آيا خريد كردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است، پاسخ میدهند حرام نيست. آيا شركت كردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفى است، چنانکه در مساجد و مجالس مذهبى و پاى منبرها شركت مىكنند و كسى نگفته است كه صرف شركت كردن زن در جاهايى كه مرد هم وجود دارد حرام است. آيا تحصيل زن، فن و هنر آموختن زن و بالأخره تكميل استعدادهايى كه خداوند در وجود او نهاده است، حرام است؟ باز جواب منفى است. فقط دو مسأله وجود دارد؛ يكى اینکه بايد پوشيده باشد و بيرون رفتن بهصورت خودنمايى و تحریکآمیز نباشد. و ديگر اینکه مصلحت خانوادگى ايجاب میکند كه خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضايت شوهر و مصلحتاندیشی او باشد. البته مرد هم بايد در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد نه بيشتر.[1]
آزادی غریزه، آری یا خیر؟
یکی دیگر از شبهاتی که توسّط غربیها به جوامع دیگر تزریق میشود، این است که اساساً انسان نسبت به هر چیزی که مورد منع و پرهیز قرار میگیرد، حسّاس و کنجکاو است و این ممنوعیت شوق او را برای ارتکاب و تجربهی آن بیشتر میکند. بنابراین رعایت موضوعاتی همچون حجاب و عفّت که موجب پرهیز از برهنگی و آزادیهای نامحدود جنسی میشود و در واقع غریزهی جنسی انسان را دچار محدودیت میکند، نهتنها برای سلامت فرد و جامعه موثّر نیست، بلکه نتیجه عکس دارد و آتش این غریزه را شعلهورتر میسازد. از سوی دیگر سرکوب این غریزه توسّط موازین اخلاقی چون عفاف و قوانین شرعی مانند حجاب، موجب شیوع و گسترش انواع اختلالهای روانى و بیماریهای روحى در جامعه میگردد.
در کتاب مسأله ی حجاب استاد مطهّری چنین آمده است: در روانشناسى جديد و مخصوصاً در مكتب روانكاوى فرويد، روى محرومیتها و ناکامیها بسيار تكيه شده است. فرويد میگوید ناکامیها معلول قيود اجتماعى است، و پيشنهاد مىكند كه تا ممكن است بايد غريزه را آزاد گذاشت تا ناكامى و عوارض ناشى از آن پيش نيايد. برتراند راسل در كتاب «جهانى كه من میشناسم» میگوید: اثر معمولى تحريم، عبارت از تحريك حسّ كنجكاوى عمومى است. و اين تأثير، هم در مورد ادبيات مستهجن و هم در موارد ديگر مصداق پيدا میکند ... اكنون براى اثر تحريم مثالى میزنم: فيلسوف يونانى «امپدكل» جويدن برگهای شجرة الغار را خيلى شرمآور و زشت میپنداشت. او هميشه جزعوفزع میکرد از اینکه بايد ده هزار سال به علّت جويدن برگ درخت غار در ظلمات خارجى (دوزخ) به سر برد. هیچوقت مرا از جويدن برگ غار نهى نکردهاند و من هم تاكنون برگ چنين درختى را نجویدهام ولى به «امپدكل» تلقين شده بود كه نبايد اين كار را بكند و او هم برگ درخت غار را جويد.
سپس (راسل) در جواب اين سؤال كه «آيا شما عقيده داريد انتشار موضوعهای منافى عفّت علاقهی مردم را به آنها زياد نمىكند؟» جواب میدهد: علاقهی مردم نسبت بدانها نقصان مییابد. فرض كنيد چاپ و انتشار کارتپستالهای منافى عفّت مجاز و آزاد گردد. اگر چنين چيزى بشود اين اوراق براى مدّت يك سال يا دو سال مورد استقبال واقعشده سپس مردم از آن خسته میشوند و ديگر كسى حتّى به آنها نگاه هم نخواهد كرد.[2]
آزادی غریزه خیر، کنترل آری
در پاسخ این شبهه باید به چند نکته توجّه کنیم.
نکتهی اوّل: اساساً اگر تبعات و تالی فاسد این نظر مورد دقّت واقع شود، هیچ انسانی به آن تن نمیدهد. چراکه نتیجهی این فرضیه مبارزهی با قانون و بهعبارتدیگر قانونگریزی است. گرچه در کیفیّت قانونگذاری و نحوهی اجرای آن همواره اختلافاتی وجود دارد ولی همهی انسانها به اصل ضرورت وجود قانون و احترام به آن اعتقاد دارند و با متخلّفین از آن برخورد میکنند. کاملاً بدیهی است که جامعه بدون قوانینی که از حقوق مردم و ارزشهای اخلاقی صیانت کند، باقی نخواهد ماند و به قول معروف بدون قوانین بازدارنده، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
بنابراین، این حرف (روانکاوی فروید و گفتهی برتراند راسل) از اساس باطل است و اگر به هر فردی حتّی صاحبان فرضیهی «آزادی غریزه و برداشتن محدودیتها» مراجعه کنید، ملاحظه خواهید کرد که در حریم شخصی خود یک سری تحریمها و قوانین بازدارندهای وضع نمودهاند که دیگران را ملزم به رعایت آنها میدانند. بهعنوان مثال به شما اجازه نمیدهند که هر زمان اراده کردید و دوست داشتید، وقت آنها را بگیرید و یا به اموال شخصی و حریم خصوصیشان دستدرازی کنید.
نکتهی دوّم: درست است که انسانها معمولاً نسبت به آنچه از او منع میشوند حریص هستند –چنانکه این جمله شهرت یافته: إنَّ المَرءَ حریصٌ عَلی ما مُنِعَ- ولی این بدان معنا نیست که به همین خاطر از هر گونه قانون بازدارنده پرهیز کنیم تا پس از مدّتی فعل نهی شده جذّابیّت خود را از دست بدهد. اساس این نوع از حرص و اشتیاق، عدم شناخت کافی است. وقتی مردم از مفاسد بیحجابی و بیعفتی بی اطّلاع بوده و از ثمرات حجاب و عفاف غافل باشند، نسبت به ارتکاب اعمال منافی عفّت حریص خواهند شد. ابلیس ملعون و ایادی او بهضمیمهی نفس امّاره در وجود انسان، بیکار ننشسته و در این لحظه شروع به فعّالیّت میکنند. یکی از ترفندهای شیاطین و نفس آن است که گناه و اعمال غیراخلاقی را زیبا و جذّاب جلوه میدهد و طبیعی است که کسانی که از باطن گناه و مفاسدش بی اطّلاع و غافل هستند، تحت تأثیر وسوسههای شیطان قرار گرفته و نسبت به ارتکاب محرّمات، مشتاق و حریص میگردند.
شاهد این مدّعا آن است که چون همگان نسبت به خطر جانی و مفسدهی قابل توجّه سموم کشنده و یا حیوانات درّنده باخبر هستند، علاوه بر هشدارهای فراوان و پرهیز دادن زیاد از آن، هرگز به سمت آنها نزدیک نمیشوند. پس همیشه تحریم و منع باعث تحریک انسان به ارتکاب نیست، بلکه زمانی شوق ارتکاب در فرد ایجاد میشود که از یکسو جاذبههای کاذب را از سمت شیطان و نفس خویش دریافت کند و از سوی دیگر معرفت و بصیرتی نسبت به مفاسد و خطرات آن نداشته باشد. و همین امر مسئولیت نهادهای فرهنگساز و متولّی این امر و فرد آحاد جامعهی اسلامی را سنگینتر مینماید. همه باید برای شناخت بهتر و بیشتر نسبت به احکام الهی و مصالح آن بکوشند تا در این میان کسانی که از ایمان و معرفت کافی نسبت به پروردگار متعال و دین خدا برخوردار نیستند، بدین سبب تحت تأثیر جاذبهی دروغین گناهانی چون بیحجابی و بیعفتی قرار نگیرند و نیرنگ شیاطین در آنها موثّر واقع نشود.
نکتهی سوّم: شهید مطهّری در پاسخ افرادی همچون فروید چنین میگوید: «درست است كه ناكامى، بالخصوص ناكامى جنسى، عوارض وخيم و ناگوارى دارد و مبارزه با اقتضاى غرايز در حدودى كه موردنیاز طبيعت است غلط است، ولى برداشتن قيود اجتماعى مشكل را حل نمىكند بلكه بر آن میافزاید. در مورد غریزهی جنسى و برخى غرايز ديگر برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقعى را میمیراند ولى طبيعت را هرزه و بیبندوبار مىكند. در اين مورد هرچه عرضه بيشتر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش مییابد.
اينكه راسل مىگويد: "اگر پخش عکسهای منافى عفّت مجاز بشود، پس از مدّتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد" دربارهی يك عكس بالخصوص و يك نوع بیعفتی بالخصوص صادق است، ولى در مورد مطلق بیعفتیها صادق نيست، يعنى از يك نوع خاص بیعفتی خستگى پيدا مىشود ولى نه بدين معنى كه تمايل به عفاف جانشين آن شود بلكه بدين معنى كه آتش و عطش روحى زبانه میکشد و نوعى ديگر را تقاضا مىكند؛ و اين تقاضاها هرگز تمامشدنی نيست. خود راسل در كتاب «زناشويى و اخلاق» اعتراف مىكند كه عطش روحى در مسائل جنسى غير از حرارت جسمى است. آنچه با ارضاء تسكين مییابد حرارت جسمى است نه عطش روحى.[3]
ادامهی این بحث را انشاء الله در مقالهی بعدی دنبال خواهیم کرد.
خودآزمایی
1- آیا حجاب و رعایت عفّت با اصل آزادی تناقض دارد؟
2- تبعات و مفاسد آزادی غرائز چیست؟
پینوشتها[1] مجموعه آثار استاد شهيد مطهّرى (مسأله حجاب) ج 19 ص 446 تا 449.
[2] مجموعه آثار استاد شهيد مطهّرى (مسأله حجاب) ج 19 ص 455.
[3] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسأله حجاب) ج 19 ص 456.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده