زائران خانه خدا، با پوشيدن دو قطعه لباس، وارستگى خود را از مظاهر مادّى به نمايش گذارده و چنين وانمود مىكنند كه جز خدا، همه چيز حتّى فرزند، خانواده و ميهن، همه و همه را به دست فراموشى سپردهاند و چيزى كه محيط فكر زائر خانه خدا را مشغول مىسازد، جز لبّيك گفتن به نداى خداى يگانه، چيز ديگر نيست.
اين مسأله، با توجّه به اعمال فريضه حج و اماكنى كه اين اعمال در آنجاها انجام مىگيرد و مواقفى كه بايد زائر در آنجا توقف كند، كاملاً واضح و روشن است، از اين جهت بايد حج را از بزرگترين اعمال عبادى و فرايض مذهبى شمرد.
ولى در كنار اين مطلب سخن ديگرى نيز هست و آن اين كه آيا اين عمل عبادى در عين عبادت، بُعد سياسى و اجتماعى نيز دارد يا نه؟ يا اين كه بسان نماز شب فقط و فقط در عبادت و پرستش حقّ، بى آن كه با مسائل عمومى اسلامى ارتباط داشته باشد، خلاصه مىگردد؟
به ديگر سخن، آيا خدا فريضه حج را بر همه مسلمانان؛ اعمّ از زن و مرد و پير و جوان واجب نموده كه خداى خود را با اين عمل بپرستند، بى آن كه - جز عبادت - بُعد سياسى و اجتماعى آن را در نظر داشته باشند؟! يا اين كه اين فريضه، نقطه التقاى عبادت با سياست و مركز پيوند پرستش خدا با ديگر مسائل اجتماعى و اقتصادى است و اين همان مطلبى است كه ما، در اين بحث به دنبال تحقّق آن مىباشيم.
آيات قرآن و احاديث اسلامى و عملِ سلفِ صالح، دوّمى را تأييد مىكند.
اينك بيان مطلب:
قرآن كريم، حج ابراهيمى را به اين صورت توصيف مىكند:
«وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلَى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ.
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ.
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلّا ما يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ.
حُنَفاءَ لِلِّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ.
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ .
لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ.[1]»
«ما به ابراهيم گفتيم همه مردم را به حج دعوت كن، تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر، از هر راه دور بيايند تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش) باشند و نام خدا را در ايام معيّنى بر چهارپايانى كه خدا در اختيارشان گذاشته است ببرند (وقتى آنها را قربانى كردند) از گوشت آنها بخوريد و فقير بىنوا را نيز اطعام نماييد.
بعد از آن بايد آلودگىها را از خود برطرف سازند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن طواف نمايند.
اين است مناسك حج و هر كس كه نشانه آيين الهى را بزرگ شمارد، نزد پروردگارش بر او بهتر است، چهار پايان بر شما حلال شده، مگر آنچه كه بعداً خواهيم گفت، از اينها اجتناب كنيد و از سخن باطل و زور بپرهيزيد.
همگى خالصانه خدا را بپرستيد و براى او شرك نورزيد، هر كس براى خدا شريكى قائل شود همانند آن است كه از آسمان به سوى زمين پرت شده و پرندگان او را در نيمه راه مىربايند و يا اين كه تندباد او را به ديار دورى پرت مىكند.
اين است مناسك حج و هر كس شعائر الهى را بزرگ شمارد، نشانه پاكى قلبهاست.
در اين حيوانات قربانى، براى شما منافعى است تا روز ذبح آنها، سپس محلّ ذبح آنها كنار خانه قديمى است (در صورتى كه احرام براى عمره مفرده باشد)»
شما از ميان اين آيات، تنها آيه دوّم را در نظر بگيريد و در مفاد جمله «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» دقّت كافى به عمل آوريد، تا روشن شود كه:
خوب است در اينجا پاى سخن رئيس اسبق دانشگاه الأزهر، شيخ محمود شلتوت بنشينيم تا ببينيم او اين جمله را چگونه تفسير مىكند. وى مىگويد:
«منافعى كه حج وسيلهی شهود و تحصيل آن مىباشد و به صورت نخستين فلسفه حج مطرح شده است، مفهوم گسترده و جامعى دارد كه هرگز در نوعى و يا خصوصيّتى خلاصه نمىگردد، بلكه اين جمله با عموميّت و شمولى كه دارد، همه منافع فردى و اجتماعى را در برمىگيرد. اگر تزكيّه نفس و تقرّب به سوى خدا منفعت است، مشاوره در ترسيم خطوط گسترش علم و فرهنگ نيز منفعت مىباشد. اگر اين دو، منفعت به شمار مىروند، دعوت مسلمانان بر اين كه همگى همّت و تلاش خود را در گسترش اسلام متمركز سازند نيز منفعت محسوب مىشود، و همچنين... از اين جهت اين منافع به مقتضاى زمان و اوضاع مسلمانان در هر زمان فرق مىكند[2].»
شيخ اسبق از هر در جاى ديگر مىگويد:
«حج با توجّه به موقعيّت خاصّى كه در اسلام دارد و اهدافى كه در آن براى فرد و جامعه در نظر گرفته شده، شايسته است كه مردان دانش و فكر، شخصيّتهاى علمى و فرهنگى و مسؤولان سياسى و ادارى و آگاهان از مسائل اقتصادى و مالى و معلّمان شرع و دين و مردان نبرد و جهاد به آن توجّه خاصّى بنمايند (و هر گروهى بهره خود را از آن برگيرند.)
شايسته است از همه طبقات بر اين حرم الهى بشتابند، دارندگان فكر و انديشه، نظر و اجتهاد، ايمان و اهداف بلند در آنجا گرد آيند، تا ديده شود كه چگونه مكّه بالهاى رحمت خود را بر آنها بركشيده و كلمهی توحيد آنان را در گرد خانه خدا جمع كرده است و در نتيجه به شناسايى يكديگر و مشاوره با هم، و معاونت يكديگر بپردازند آنگاه همگى به سرزمينهاى خود به صورت امّت واحدى بازگردند در حالى كه دلها يكى، و شعور و احساسات آنان نيز يكى است[3]...»
شايسته دقّت است كه قرآن پس از آيات ياد شده، كه همگى بيانگر شؤون و منافع حج مىباشد، سخن را به آيات جهاد و دفاع از حريم اسلام منتهى مىسازد آنجا كه مىفرمايد:
«إِنَّ اللّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفُورٍ.
اُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ.
الَّذِينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ.
اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ[4].»
«به آنها كه از طريق جنگ تجاوز شده است، اذن داده شد از خود دفاع كنند؛ زيرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر نصرت آنان توانا است.
آنان كه به ناحقّ از خانههاى خود بيرون رانده شدهاند (جرمى نداشتند جز اين كه مىگفتند) خدا پروردگار ماست و اگر خدا برخى از آنها را به وسيله برخى ديگر دفع نكند مركز عبادت از قبيل ديرها و صومعهها و معابد و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مىشود ويران مىگردد، و خداوند كسانى را كه او را يارى مىكنند يارى مىنمايد خداوند توانا و قدرتمند است.
ياران خدا كسانى هستند كه هرگاه در روى زمين قدرت پيدا كنند نماز را به پا مىدارند و زكات را مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و سرانجام كارها در دست خداست.»
آيا آوردن آيات مربوط به جهاد و دفاع، پس از آيات حج و همراه ساختن آيات حج و جهاد با يكديگر، بىجهت و از روى تصادف است؟! حاشا كه قرآن آيات نامتناسب را در يك جا گرد بياورد و پيوند آنها را رعايت نكند.
وحدت سياق و لزوم ارتباط ميان اين دو گروه از آيات، ما را بر آن مىدارد كه بپذيريم ميان حج و جهاد و كنگرهی فكرى و ميدان دفاع و عمل، رابطه خاصّى وجود دارد و آن اين كه سرزمين حج بهترين نقطهاى است كه مسلمانان از طريق زعماى فكرى و روحى، در مدّت اقامت خود در اين سرزمين، آنچنان آمادگى فكرى و روحى پيدا كنند كه بتوانند دماغ كبر و استكبار را به خاك بمالند و استعمار و استعمارگر را به زانو درآورند.
آرى اين كنگرهی عظماى الهى، كه از نمايندگان هر نقطهاى در آنجا گرد مىآيند، بهترين فرصتى است كه متفكّران آنها دور هم جمع شوند و موقف سياسى و دفاعى خود را به بحث بگذارند و در برابر دشمنان صف واحدى را تشكيل دهند و به دشمن درسى را بدهند كه هرگز فراموش نكند. هر چند اين وظيفه منحصر به ايام حج و مكان آن نيست بلكه مسلمانان بايد با حذف هر نوع حدود زمانى و مكانى، به نبرد با دشمن بپردازند ولى ايّام حج و اجتماع مسلمانان در آن مواقف، بهترين فرصت براى انجام اين وظيفه الهى است.
اين تنها شيخ «شلتوت» نيست كه منافع وارد در آيه را به صورت عموم تفسير مىكند بلكه مفسّر ديرينه اهل سنّت؛ «طبرى» پس از نقل اقوالى پيرامون آن، شايستهترين قول در تفسير آيه را اين مىداند كه بگوييم: خدا از اين جمله، معناى كلّى را قصد كرده است و آن اين كه مسلمانان هر نوع منافعى كه موسم آن را دربردارد، درك كنند و به ديگر سخن هر نوع منافع دنيوى و اخروى را به دست بياورند و هرگز روايت و يا حكم عقلى اين جمله را از معناى وسيع آن، به معناى خاص تخصيص نداده است[5].
1- مقصود از «منافع» در جمله «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» چیست؟
2- از اين كه جمله«لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» در مقابل جمله «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ» وارد شده، چه چیز را مىرساند؟
3- از آوردن آيات مربوط به جهاد و دفاع، پس از آيات حج و همراه ساختن آيات حج و جهاد با يكديگر در قرآن کریم، چه نتیجهای میگیریم؟
[1] حج: ٣١ – ٢٧.
[2] الشريعة و العقيدة، ص ١۵١.
[3] الشريعة و العقيدة، ص ١۵٠.
[4] حج: ۴٨ – ۴١.
[5] تفسير طبرى، ج ١٧، ص ١٠٨ طبع بيروت.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی