عبرت از گذشتگان
افول هر حکومت و تمدّنی عللی دارد و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامی در اندلس نیز از این قانون مستثنی نیست. مهم ترین آسیبی که گریبان گیر حکومت مسلمین در اندلس شد و فرجام ناخوشی را برای آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقی بود و این نکته ای است بسیار حایز اهمیت که برابر آموزه های دینی، باید از آن عبرت گرفت. تاریخ، آموزگاری ارزشمند است. از این رو، خداوند در قرآن کریم، فراوان از تاریخ گذشتگان (اعم از خوبان و بدان) برای عبرت آموزی و هدایت بندگان سخن به میان آورده و سفارش نموده است: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ». پیش از شما، سنّت هایی وجود داشت، (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود سرنوشت هایی داشتند، که شما نیز همانند آن را دارید) پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود.[1]
خوشا به سعادت مردمی که از تاریخ گذشتگان آگاه گردند و عبرت بیاموزند که تاریخ درس های بسیار و گران سنگی دارد، امّا افسوس که به فرموده ی امیر مؤمنان علیه السّلام: «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». چه بسیارند عبرت ها و چه اندک است، عبرت گرفتن.[2] بر مسلمانان زیبنده نیست که از گذشته ی تاریخ خود پند نگیرند و دوباره بلکه چند باره به سرنوشت گذشتگان دچار شوند. تاریخ اندلس از این جهت بسیار خواندنی است؛ چرا تمدّنی با آن همه عظمت و شکوه به سستی و اضمحلال گرایید؟!
فتح اندلس
در سال 92 هجری قمری، موسی بن نصیر (حاکم شمال آفریقا) با تهیه ی مقدّمات لازم، لشکری هفت هزار نفری را به فرماندهی طارق بن زیاد مهیّای فتح شبه جزیره ایبری کرد. پس از به دست آوردن پیروزی هایی چند، موسی بن نصیر نیز با نیروی کمکی وارد شبه جزیره شد و طی مدّت کوتاهی، تمام شبه جزیره ی ایبری (اسپانیا و پرتقال) به دست مسلمانان فتح گردید، حتّی آن ها از سلسله جبال پیرنه گذشتند و به خاک فرانسه رسیدند و حکومت اسلامی اندلس را در شبه جزیره برقرار کردند که تا سال 897 هجری قمری ادامه یافت. از آن جا که اسلام، دین دانش، تفکّر و تعقّل است، هر کجا که قدم گذاشت، نور دانش در آن جا درخشید. اندلس نیز یکی از کشورهایی بود که با تابیدن نور اسلام بر دل های مردمش، از میان آن ها اندیشمندان بزرگی برخاستند که سهمی به سزا در تمدّن اسلامی بلکه بشری ایفا کردند و دستاوردهای شگرفی را به جهان علم عرضه نمودند.
پیشرفت علم و فرهنگ توسّط مسلمین در اندلس
«لاین پل» مستشرق انگلیسی می نویسد: «اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدّن آن، اروپا را نورانی ساخته بود ... علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایی رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی، فلکی، گیاه شناسی، تاریخ، فلسفه و قانون گذاری فقط در اسپانیای اسلامی تکمیل شده و نتیجه داده بود». جالب است که بدانیم این تحوّل و پیشرفت در اندلس زمانی بود که اروپا گرفتار دوره ی رکود علمی قرون وسطی بود. دکتر «مارتینز مونتابث» مستشرق اسپانیایی می گوید: «اگر حاکمیت هشت قرنه ی اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه ی تاریخ تمدّن نمی شد. این دوره در حالی که اروپای همسایه، اسیر تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ را به آن جا منتقل کرد».
با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس، بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به بشریّت و جهان علم عرضه کردند. در پزشکی با ظهور افرادی چون علی بن عباس، زهراوی، باهلی، ابن زهر، و ... بدان پایه از تخصّص علمی رسیدند که جراحی های دقیق چشم را انجام می دادند. پرفسور «دالماس» استاد بیماری های زنان دانشکده ی پزشکی «مونته پلیه» اعتراف می کند: «تمدّن مسلمانان منحصر به فنّ معماری و نقش و نگار ساختمان ها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیاری از علوم و معارفی می شود که اساس علوم جدید به خصوص علوم گیاه شناسی و پزشکی است».
ابن فرناس، زرقالی، مجریطی، ابن صغار قرطبی، بتروجی و ... در ریاضیات، هیئت، نجوم و شیمی، گام های بسیار بلندی برداشتند و موفّقیّت های بزرگی را کسب کردند. مسلمانان اندلس در سایه ی دانش پژوهی و علم دوستی در اسلام، بدان پایه از پیشرفت در رشته های مختلف علمی، صنعت، کشاورزی، شهرسازی و زیباسازی شهرها رسیدند که «جان دراپر» در «تاریخ پیشرفت فکر در اروپا» پس از توصیف شهر سازی و زیبا سازی شهر قرطبه (پایتخت اندلس) می نویسد: «هفتصد سال بعد از این تاریخ (زمانی که قرطبه چنین شکوهی داشت) هم حتّی یک چراغ در راه های عمومی لندن و پاریس وجود نداشت و قرن ها پس از این تاریخ، افراد پیاده در شهر لندن و پاریس در روزهای بارانی تا قوزک پا در گل فرو می رفتند».
مهندسان مسلمان در معماری به قلّه های رفیع این دانش دست یافتند و چنان آثار ماندگاری را از خود به جای گذاشتند که امروزه بیش از 45 میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید می کنند. یکی از این آثار که مسجد جامع شهر قرطبه است، از شاهکارهای معماری است. مسجدی با 4868 متر مربع فضای سرپوشیده و باز، 1293 ستون که گاه ارتفاع آن به 9 متر می رسد، ولی قطر آن 25 سانتیمتر است، در حالی که در همان زمان ماهرترین مهندسان برای پیشگیری از سقوط احتمالی چنین سقف های بلندی، قطر پایه های سنگی ساختمان را کمتر از چهار متر قرار نمی دادند.
علّت شکست مسلمین در اندلس
هر مسلمان بیدار دلی، با نیم نگاهی به تمدّن پر شکوه اندلس، از خود می پرسد: چرا اندلس از اوج قدرت، عظمت و شکوه به حضیض ذلّت و خواری کشیده شد و به خاک سیاه نشست. علّت آن را در کجا باید جستجو کرد؟ آیا گردش روزگار چنین است یا نتیجه ی اعمال؟ از جستجو در متون تاریخی می توان دو عامل را به عنوان آسیب های جدّی و اساسی حکومت اسلامی اندلس برشمرد که به ترتیب اهمیت عبارت است از:
1- اختلاف و تفرقه: یکی از ارکان مهمّ ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه ای، وحدت است. در طول تاریخ، مردمی بر مشکلات و گرفتاری ها فایق آمدند که بر محور اتّحاد گرد آمدند. اگر مسلمانان موفّق شدند برق آسا شبه جزیره ی ایبری را فتح کنند، در سایه ی وحدت بود. از این رو، خداوند در قرآن کریم به این نکته اساسی در حیات جامعه دستور داده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا». همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرّق نشوید.[3] مهم ترین علّت شکست حکومت مسلمانان در اندلس را می توان در درگیری های داخلی بین مسلمانان، به ویژه حاکمان جستجو کرد.
2- فساد اخلاقی: دوّمین عامل شکست مسلمین در اندلس را می توان روی آوردن حاکمان و بسیاری از مردم به بی تقوایی و بی بند و باری دانست. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجّه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیّت و غیرت دینی را در آن ها از بین برد و آن چه که برایشان اهمیت داشت، قدرت طلبی و خوش گذرانی بود. در نتیجه، شهرها یکی پس از دیگری از تحت حکومت آنان خارج گردید و به تصرّف دشمن درآمد. فساد در بین حکمرانان تا بدان جا پیش رفت که «معتصم بن صمادح» حاکم «المریه» عاشق دختری مسیحی شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خون ریزی در میان مسلمانان دست زد. آن گاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیاری از پی آنان روانه گشتند و دشمن مسیحی با طرحی شیطانی، ضربه ای سخت بر پیکر جامعه ی اسلامی اندلس وارد ساخت.
مسیحیان شمال، قراردادهایی را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینی مسیحیت را القا می کردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروی مسیحی در تفریح گاه ها، جوانان مسلمان را به آن جا می کشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلی، مردم مسلمان را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره ی جامعه ی اسلامی رسوخ دادند و آن را از درون تهی کردند. بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند. چنان که سروده ی ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدّعاست. او پس از به تصویر کشیدن ددمنشی های دشمن در حمله و تصرّف شهر، دلیل گستاخی دشمن را در انجام این کار چنین بیان می کند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آن ها در منجلاب معاصی بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحی بر آنان پیروز نمی شدند. آری! علّت ضعف، گناهانشان بود. افراد فاسد کارهای زشت خود را پنهان نمی کردند و آن هایی هم که کار خوب انجام می دادند، از روی ریا بود».
درس های شکست اندلس
بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقی مهم ترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابی می گردد. اینک سزاوار است از خود بپرسیم: آیا تاریخ تکرار نمی شود؟ آیا نباید از تاریخ اندلس عبرت آموخت؟ مگر غیر از این است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود؟ چرا در مقابل شبیخون فرهنگی دشمن اقدامی اساسی صورت نمی دهیم؟ آیا توطئه ی دشمن، یک توهّم است یا این که توهّم توطئه نیز توطئه ی دشمن است؟ اختصاص بودجه ی کلان از سوی دشمن برای نابودی جمهوری اسلامی واقعیت ندارد و یک توهّم است؟ افزایش قارچ گونه ی باندهای ترویج فحشا، مشروبات الکلی و انواع موادّ مخدّر در سطح جامعه، به ویژه در میان جوانان از روی نقشه و برنامه ریزی دشمنان نیست؟
آیا القای شبهات و ایجاد تردید در بنیان های اعتقادی برای سست و متزلزل کردن باورهای دینی مردم بدون طرح از پیش تهیه شده است؟ گسترش برنامه های ضد اخلاق و عفّت از طریق شبکه های ماهواره و فضای مجازی، آیا فقط یک تصادف و اتّفاق است؟ چرا از خواب غفلت بیدار نمی شویم؟ چرا گامی اساسی برای حلّ مشکل و رویارویی با شیطان درون و بیرون بر نمی داریم؟ دشمنی کردن در ذات دشمن نهفته است و ذاتی اوست و ذاتی چیزی هرگز از آن جدا نمی شود ولی به فرموده ی امیر مؤمنان علیه السّلام: «مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ». کسی که از دشمن غفلت بورزد، (بداند) که دشمن از او غافل نخواهد شد.[4]
بیاییم بر اساس دستور قرآن کریم در تاریخ گذشتگان سیر کنیم و از آن عبرت بیاموزیم، چرا که سنت الهی بر این است: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم».[5] همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را که در خودشان است تغییر دهند.[6]
اقتدا به قرآن و عترت در جهت حرکت به سمت تعالی اخلاق
اگر بخواهیم از گذشته درس بگیریم و برای آینده ای بهتر و روشن تر قدم بر داریم، کار سختی در پیش نداریم چراکه خداوند متعال با کتاب خود و رهبران آسمانیش، راه را نشان داده و مسیر را هموار ساخته است. اساساً مسلمین هر گاه آموزه های قرآن و عترت را زیر پا گذاردند و هدایت ها و دلسوزی های ایشان را به دست فراموشی و غفلت نهادند، ضربه خوردند و شکست گریبان گیرشان شد. در مکتبی که دخت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله، یعنی فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در آسمان حجاب و عفاف، به قدری اوج گرفته که حتّی برای حفظ پوشش و حجابش پس از شهادت خود نیز به فکر چاره است، بی بند و باری و بی عفّتی مسلمین و مخصوصاً بانوان، هیچ جای توجیه و تسامحی ندارد. خوب است جریان ساخت تابوت حضرت زهرا علیها السّلام را در این جا یادآور شویم تا مایه ی تنبّه و بیداری زنان و مردان مسلمان شود.
تابوت حضرت زهرا سلام الله علیها
شیخ عبّاس قمی در کتاب بیت الاحزان جریانی را از شدّت اهتمام حضرت صدّیقه سلام الله علیها به رعایت حجاب و عفّت نقل می کند که تا پایان جهان درسی است برای تمام مسلمین جهان. روزی حضرت زهرا سلام الله علیها به اسماء بنت عمیس فرمودند: «إنّي قد استقبحت ما يصنع بالنساء أنه يطرح على المرئة الثوب فيصفها لمن رأى و قالت: إني نحلت وذهب لحمي ألا تجعلين لي شيئا يسترني؟». من آن چه را بر پیکر زنان (به هنگام مرگ) می سازند، زشت می شمارم. لباسی بر او می اندازند که (حجم) بدن او را به هر بیننده ای نشان می دهد. و (در ادامه) فرمودند: من نحیف و لاغر شده ام و گوشت بدنم آب شده است (کنایه از این که مرگم نزدیک است)، آیا چیزی بر (جسد) من قرار نمی دهی تا جسم مرا بپوشاند؟ اسماء عرضه داشت: وقتی من در سرزمین حبشه بودم، دیدم آن ها چیزی می ساختند، آیا برایتان نسازم آن را؟ اگر شما را به شگفتی می آورد آن را برایتان می سازم. حضرت فرمودند: آن را بساز.
اسماء تختی خواست و آن را واژگون کرد و چند چوب خواست و آن ها را به پایه های تخت محکم کرد و روی آن را با جامه ای پوشاند، سپس عرض کرد: دیدم آن ها این چنین می ساختند. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: مثل همین را برای من بساز، مرا با آن بپوشان، خدا تو را از آتش بپوشاند. همچنین روایت شده است وقتی حضرت زهرا علیها السّلام آن چه را که اسماء ساخت، مشاهده کردند، لبخند (رضایت) زدند و (این در حالی بود که پس از شهادت رسول خدا صلّی الله علیه وآله) لبخند آن بزرگوار دیده نشده بود. پس حضرت فرمودند: «ما أحسن هذا وأجمله لا تعرف به المرئة من الرجل». چقدر این نیکو و زیباست، به وسیله ی آن زن از مرد شناخته نمی شود.[7]
حال این ماییم و آموزه های دین اسلام و سیره عملی اسوه هایی دین چون حضرت زهرا سلام الله علیها، اگر مدّعی هستیم که مسلمانیم، این است طریق اسلام، و اگر اعتقادی به اسلام نداریم، خوب است به عقل و وجدان خود مراجعه کنیم تا با تأمّل در آثار بی حجابی و بی عفّتی و مشاهده ی نتایج شوم آن در جوامع غربی، به ضرورت و ارزش حجاب و عفّت آگاه شویم و از ثمرات آن بهره مند گردیم. در ضمن یادمان نرود که در کشوری اسلامی زندگی می کنیم که قانون حاکم بر آن بر مبنای دستورات اسلام وضع می شود، بنا بر این لازم است به قوانین کشور احترام بگذاریم و با پیروی از دستورات آسمانی خدای مهربان، زمینه ی سعادت فردی و اجتماعی را در کشورمان فراهم سازیم.
خودآزمایی 1- علل سقوط حکومت مسلمین در اندلس را بیان کنید؟
2- علّت دستور ساخت تابوت از سوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه بود؟
پینوشتها [1] سوره آل عمران/ آیه 137.
[2] نهج البلاغة حکمت 197.
[3] سوره آل عمران/ آیه 103.
[4] نهج البلاغة نامه 62.
[5] سوره رعد/ آیه 11.
[6] برگرفته از: «شکست مسلمین در اندلس، عبرتی بزرگ»، فصلنامه رواق اندیشه، شماره 15 , محمدی جورکویه، علی. (پایگاه اطّلاع رسانی حوزه).
[7] بیت الاحزان (شیخ عبّاس قمی) ص 173.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده