فلسفه احکام|۳
هیچ چیز و هیچ کس از خداوند متعال پنهان و مستور نمیشود و با پوشش و بیپوشش بودن در برابر خداوند و آگاهی و بینش او یکسان و علی السّواء است. پس چرا زن در حال نماز در مکان خلوت و دور از نظر اجنبی باید بدن خود را بپوشاند؟
«حُسنُ السُّئوالِ نِصفُ التَّعَلُّمِ». این پرسش با این بیان از وجوب پوشاندن عورت بر مرد در حال نماز در مکان خلوت نیز قابل طرح است و اختصاص به پوشش شرعی زن در حال نماز ندارد. چه از پوشش واجب مرد در حال نماز سؤال شود یا از پوشش زن، هر دو سؤال یک جواب دارد. اگر بخواهیم پرسش را اختصاص به زن بدهیم، باید به این نحو پرسش کنیم: چرا زن باید بدن خود را علاوه بر عورتین حتّی در جای خلوت در حال نماز بپوشاند و بر مرد واجب نیست؟ بنابراین دو سؤال پیش میآید و مناسب این است که به ترتیب پاسخ به هر دو سؤال را بررسی نماییم.
امّا این که چرا با این که باپوشش و بیپوشش از نظر علم خدا فرق ندارد، پوشاندن عورت در مکان خلوت در حال نماز واجب است، اگر دلیل فقهی آن را میخواهید دلیل آن احادیث معتبره و دستور و سنّت قولیّه و فعلیّة پیغمبر اکرم(ص) و ائمّه طاهرین(ع) و اجماع قولی و عملی مسلمانان از عصر اوّل تا حال است. بدیهی است چنین حکم معروف و مورد اتّفاق بدون این که از صاحب شریعت مطهّره رسیده باشد، نخواهد بود. با این وجود برای مزید بصیرت هم در مورد این سؤال و هم سؤال دوّم به کتب و جوامع حدیث و فقه مراجعه فرمایید.
اگر غرض از سؤال، پرسش از حکمت این حکم است، چنان که ظاهر سؤال هم همین است، در جواب عرض میکنیم: عبادت و پرستش خدا به معنی اعمّ - که طاعت امر خدا و نظامات الهی در جمیع شئون مادّی و معنوی و سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی و ترک و طرد اطاعت از طواغیت و احکام غیر خدا و نظامات غیر الهی و معبود نگرفتن غیر خدا باشد - عالیترین و راقیترین حالات بشر و برترین جایگاهی است که در آن افراد و جماعات در اوج مقام بلند انسانیّت و آزادی و برابری قرار گرفته و از هر استثمار و استعباد و نظام و حکومت غیر خدا آزاد میشوند.
روح و لب و مغز و حقیقت دعوت انبیا و فرستادگان خدا و خلاصه آن همین است که در قرآن مجید میفرماید: وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[1]. چنان که میفرمایند: «مَن أصغَی إلَی واعِظٍ فَقَد عَبدَه»[2] : هر کس سخن واعظی را بشنود او را پرستش کرده است.
اگر واعظ از خداوند سخن بگوید و به سوی خدا دعوت کند، شنونده خدا را پرستش کرده است و اگر از شیطان و سخن شیطان و اتباع شیطان و حزب شیطان بگوید، شنونده آنها را پرستش کرده است. هر کس هم به هر نظامی عمل کند و مؤمن گردد و با زبان یا کار، قبول و تأیید خود را از آن نظام اعلام کند صاحب آن نظام را پرستش کرده است، اگر نظام، نظام خدائی باشد، خدا را پرستش کرده است و اگر نظام غیر خدائی باشد، غیر خدا را پرستیده است.
این بحث در عبادت به معنی اعمّ بسیار مفید، و درک آن لازم و نجاتبخش است و شعب آن تمام نواحی زندگی انسانها را فرا میگیرد که در این پاسخ مختصر، محلّ بررسی آن نیست. اجمالاً باید تمام اطاعتها و فرمانبریها برای خدا باشد که: وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ...[3] اگر چه مشرکان و آنان که میخواهند مردم را فرمانبر خود کنند و فرمانروایی کنند، کراهت داشته باشند.
معنی اخصّ عبادت و به عبارت دیگر معنی خصوصی آن نظامات شرعی و برنامههایی است که در برابر نظامات مالی و سیاسی و اجتماعی قرار دارد؛ هر چند آن نظامات نیز در نظامات مالی و سیاسی و اجتماعی درج است و همه احکام به هم مربوط میباشند؛ به بیان دیگران نظاماتی است که در آن قصد قربت و نیّت اطاعت و فرمانبری از خدا و داعی الهی اعتبار دارد، مانند: نماز و روزه و حجّ و حتّی زکات. در جاهلیّت این نوع عبادت علاوه بر شرک و بتپرستی آلوده به جنبههای حیوانی و لهو و لعب بود. چنان که در قرآن مجید میفرماید:
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً [4]
عبادت و نماز و پرستش آنها مشتمل بر لهویّات، بلکه فقط صفیر و دست زدن بود. چنان که، هماکنون و در بعضی طرق متصوّفه این برنامههای لهوآمیز و طربانگیز و حرکاتی که از شرع نرسیده است، وجود دارد. حتّی در جاهلیّت در هنگام طواف نیز صرورهای که از «حمس» یعنی «قریش» و «کنانه» و «خزاعه» و کسانی که به آنها ملحق بودند نبود و از «احمسی» جامه عاریه یا اجارهای نگرفته بود، برهنه طواف میکرد و داستان زنی که برهنه طواف کرد و گفت:
الیَومَ یَبدُو بَعضَه اَو کُلَّهُ/ وَ مَا بَدا مِنهُ فَلَا اَحلَهُ
مشهور است.
انقلاب اسلام وضع عبادت و پرستش را زیر چتر توحیدی هدایت و ارشاد خود گرفت و در رشتههای مختلف اصلی و فرعی عبادات با شرکها و گمراهیها به شدّت مبارزه کرد و به اوضاع مستهجن و قبیح و وحشیانه عصر جاهلیّت پایان داد.
همچنین اسلام با تأکید، توقیفی بودن برنامه عبادات را اعلام کرد؛ دخالت افراد و اشخاص را در تعیین برنامههای عبادی، ممنوع ساخت و برنامههایی مشحون از توحید و تقدیس الهی، و پاک و منزّه از تجسّم و تشبیه به مردم عرضه کرد؛ عبادات را مظهر تعبّد و تسلیم که روح و حقیقت اسلام و از مهمترین حکمتهای عبادات است، قرارداد؛ افرادی پرورش داد که اقبالشان به اطاعت و عبادت در آن مواردی که حکمتها مخفیتر است کمتر از مواردی که حکمتها آشکار است، نباشد و ابراهیمسان و اسماعیلوار فرمان برند و از حکمت و فلسفه نپرسند، و غرض و فایده را نجویند تا خدا در قرآن، اسلام آنها را به خلق جهان چنین اعلام فرماید:
يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ[5]
بنده آن باشد که بند خویش نیست/ جز رضای خواجهاش در پیش نیست
گر ببرد خواجه او را پا و دست/ دست دیگر آورد کاین نیز هست
نه ز خدمت مزد خواهد نه عوض/ نه سبب جوید ز امرش نه غرض
پس از این مقدّمه، میگوییم: نماز ظاهرترین و کاملترین مصداق عبادت و معارف پرستندگان خدا و وسیلهی قرب پرهیزکاران است و تمام آداب مناسب شأن و قدس مقام آن باید مراعات گردد.
حکمت پوشانیدن عورت در این حال شریف و مقدّس، پنهان کردن و مستور نمودن از خدا نیست؛ زیرا چیزی از علم خدا مستور و پنهان نمیشود؛ بلکه یکی از حکمتهای آن مناسبتی است که عرفاً و در ظاهر حال بین حضور خدا رفتن (نماز) و پوشانیدن عورت وجود دارد که برحسب عرف بدون ستر عورت خلاف ادب و استهزا و توهین شمرده میشود و اگر این پوشش نباشد، نماز بیاحترام و سبک میگردد. چنان که قدس و عظمت نماز مقتضی است که بدن و لباس و محل سجده پاک باشد و لباس و مکان نمازگزار غصبی نباشد و با طهارت از حدث و ستر عورتین انجام شود و خلاصه در تمام این جهات طهارت و پاکی معنوی و ظاهری ملاحظه شود.
حکمت دیگر این است که این آداب از جنبه روانی و به جهت حصول حضور قلب مؤثّر است و رعایت این برنامهها شخص را از غیاب به حضور میرساند و پردهها و حجابهایی را که میان بنده و خدا ایجاد شده است کنار میزند.
حکمت دیگر این است که حیا و شرم و آزرم که غریزهی انسان است و در اسلام آن همه به آن توصیه شده، پوشش عورت را در حال نماز لازم میشمارد و شرط قرار ندادن آن برای نماز منافی با خواست این غریزه شریف انسانی است.
چهارمین حکمت این است که برنامهی نماز در اعمال و رفتار انسان اثر میگذارد و اگر در حال نماز نپوشاندن عورت مجاز باشد، افراد به پوشاندن خود اهمیّت نمیدهند و به بیشرمی و بیآزرمی متمایل میشوند.
موضوع دیگر این است که شخص در حال نماز نه فقط در حضور خدا است؛ بلکه ملائکه و بسا ارواح طیّبه هم او را میبینند و محتمل است که این ستر و پوشش اگر چه مانع از علم آنها نیست مانع از رؤیت آنها باشد.
پرسش دوّم که چرا زن باید علاوه بر پوشاندن عورت در مکان خلوت در حال نماز بدن خود را بپوشاند، پاسخش این است که:
موضوع صحّت و درستی عقاید بشر در الهیّات در رأس مسائل اسلامی قرار دارد. اسلام اجازه نمیدهد که بشر در عقاید سر موئی به خرافات و خلاف واقع نزدیک گردد. و حریم عقاید و عبادت و پرستش خدا را از ورود هر اندیشه بیگانه و آلوده پاک نگاه میدارد.
مثلاً مجسّمهسازی در اسلام ممنوع است و ساختن مجسّمه و اجیر شدن و مزد گرفتن برای ساختن مجسّمه جایز نیست، و معامله آن باطل است. چرا؟ برای این که مجسّمه سوابق ننگین مشرکانه دارد و در گذشته و حال بشر آن را به عناوین مختلف پرستش کرده است و مظهر پستی و سقوط فکر و عمل بشر گردیده، و گردنکلفتها، زورمندان، و استعبادگران نیز با بر پا کردن مجمسّه علاوه بر تحمیل شخص خود بر مردم مجسّمه خود را نیز تحمیل کردهاند. امروز در موزههای بزرگ دنیا این مجسّمهها که یادگار عصر استعبادهای سلسلهها و استبدادگران تاریخ و استضعاف جوامع بشری است، میبینیم و برای مردمی که در برابر این مجسّمهها نیایش و تعظیم میکردند، متأسّف میشویم؛ مگر همه مردم برابر نیستند؟ مگر همه، انسان نمیباشند؟ مگر آنها غیر از استضعاف و سلب آزادی از مردم و بر پا کردن قصور و قتل و غارت و تاراج و ویران کردن این شهر و حمله به آن شهر چه فضیلتی داشتهاند؟ بنابراین برای این که نابرابریها، فاصلهها، بشرپرستیها و دیکتاتورسازیها جلو نیاید، اسلام مجسّمهسازی را تحریم کرده است؛ مبادا که بتپرستی پیش بیاید؛ مبادا که در حریم پرستش خدا ستمکاران و استبدادگران را وارد نمایند.
در این حکم وجوب پوشش بدن بر زن در حال نماز علاوه بر پوشانیدن عورت نیز یکی از حکمتهای مهمّ مسئله تنزیه خدا و از عیب و نقص و دور نگاهداشتن مردم از تجسّم و تشبیه و برای تحصین فکر و عقیده مردم است.
برهنه نماز خواندن زن برای جُهّال و عوام، معرض این توهّم نارواست که در حریم کبریائی و درگاه رفیع و قدس مقام ربوبی جنبههای التذاذ جنسی وارد است. چنان که بر اساس اینگونه توهّمات بعضی، ملائکه را در جنس زن گمان میکردند. در مصر تا هنگام ظهور آفتاب درخشان هدایت اسلام همه ساله زیباترین دخترها را انتخاب کرده و به نام عروس با تشریفات خاصّ و عروسی مفصّل طعمه نیل قرار میدادند تا به گمان خود ربّالنوع آب را از خود راضی کرده و غریزه جنسی او را اشباع نمایند و این یعنی مسئله حفظ بشر از آلودگی به این خرافات و گمراهیهای فکری مربوط به تنزیه خدا و چه مربوط به حمایت از حریم عقاید بسیار مهمّ است.
حکمت دیگر، کمال تأکید در موضوع پوشش و حجاب بانوان است و این که حجاب و پوشیده بودن بدن زن - فی حدّ نفسه و بالذّات - پسندیده و محبوب خدا است؛ بنابراین شایسته است که زن جز در مواردی که کشف بدن وجوب دارد یا مستحبّ است یا ضرورت عادی اقتضای آن را دارد، این حال شرافتمندانه را حفظ نماید.
حکمت سوّم این است که مناسبترین لباس زن برای نماز لباسی است که نشانه عفّت و پاکدامنی و اهتمام او به حفظ شرافت باشد و از تهییج غریزه جنسی و آلایش به آن منزّه باشد و آن لباسی است که تمام بدن او را بپوشاند.
پینوشتها
[1] - نحل/36.
[2] – بحار:2/94 «مَن أصغَی إلَی نَاطقٍ».
[3] - بیّنه/5.
[4] - انفال/35.
[5] - صافات /102و103.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
و همزمان که برابری رو عالی ترین حالات بشر گفتند اینهمه کارایی که مردان بدون هیچ حد و اندازه ای انجام میدن برای زن ها حرام و گناهه؟
مرد هم حجابداره تو نماز با حدودش. زن هم حجاب داره تو حدودش.
شما بدون حجاب ، نماز خوندید!!! شما نماز نخوندید حرکات ورزشی انجام دادید و بهتون خوش گذشته!!
اما در مورد فلسفه حجاب در نماز برای خانم ها باید این مطلب را مد نظر قرار داد که
طریق و روش نماز خوندن از طرف کسی آمده که خودش میداند
انسانها باید به چه شکلی از نظر لباس و حرکات و سکنات در مقابل
او بایستن!! چون ممکن است بی حجاب بودن خانم در مقابل خداوند و با او در یک زمان مشخص تعظيم کردن بی احترامی و بی ادبی باشد! و ما نمیتوانیم بگوییم این طرز نماز خوندن برای
خانم ها بی حجاب اتفاقا بهتر هست چون خدا محرم هست!
و اینکه چرا ما موقع نماز خوندن باید حجاب داشته باشیم
مگه خدا نامحرمه ؟؟؟
باز هم مسئله به هوا و هوس و غریضه جنسی رسید!
واقعا خودتان نوشته خودتان را بخونید ببینید اصلا به خود سوال جواب دقیقی داده شده است؟
به جای اینکه جواب رو بدید مقایسه میکنید با پوشش مردها
یک آیه بیارید که بطور واضح یا حتی غیر مستقیم به پوشش خانمها در نماز اشاره شده باشه
من میتونم زیباترین پوشش رو توی نماز داشته باشم اما حجابم کامل نباشه