کد مطلب: ۳۱۲
تعداد بازدید: ۴۱۱۲
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۸
درسنامه شماره دو
انسان در این دنیا به جای اینکه تاجر عمل صالح باشد و از عمر خود برای سفر مرگ سرمایه کسب کند و توشه این سفر را تهیّه کند، از سرمایه عمر مشغول تهیّه اموال و دارایی‏ ها می ‏شود که این اموال انسان را گول می ‏زند.
شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه/ اوصاف پسر
PDF
در قسمت اول این نامه بحث کردیم که مولا علی
(ع) این وصیّت را برای فرزندش امام حسن(ع) می ‏نویسد و به جای آنکه نام نویسنده و اسم گیرنده نامه را ذکر کند اوصاف پدر که نویسنده و اوصاف پسر که مخاطب است را بیان می ‏کند در بحث قبلی اوصاف پدر را مطرح کردیم و در این جزوه اوصاف پسر را اشاره می ‏کنیم می ‏فرماید این نامه را برای فرزندی می ‏نویسم که إلَی الْمَولُود.

1. اَلْمُؤمِّلِ ما لَایُدْرَکُ

یعنی فرزندی که در زندگی آرزوهای فراوان دارد ولی اینطور نیست که به تمام آرزوهای خود بتواند برسد علی(ع) فرمودند آرزوهای انسان انتها و پایان ندارد از بس که زیاد است و عجیب اینکه حضرت فرمود هرگز به آرزوهای خود هم دست پیدا نمی ‏کنی. «کتاب غررالحکم، مولا علی(ع)»

خصوصاً آرزوهای باطل که گاهی در وجود آدمی پیدا می ‏شود و نتیجه‌ ی آرزوهای باطل این است که در روایات به آن‌ ها اشاره کرده‏ اند.

آرزوهای باطل انسان را فریب می ‏دهد مثل سراب می ‏ماند. چشم‏ ها را کور می ‏کند. البته چشم باطن و بصیرت را می ‏بندد، آرزوها در قلب انسان غافل مثل کسی است که بر شیاطین سلطنت می ‏کند و باعث فساد عمل می ‏شود و عمل آدمی را تباه می کند، باعث حسرت می ‏شود، آرزو جلوی عمل خیر را می ‏گیرد آرزوها باعث می ‏شود انسان آخرت را فراموش کند، در روایت اینطور آمده که اگر انسان مشاهده می ‏کرد که أجل چگونه به سرعت به طرف او می ‏آید با تمام آرزوهای خود دشمن می ‏شد، آرزوها باعث می ‏شود که انسان مرگ را فراموش کند و این بزرگ‌ترین خطر است.

آرزوها باعث قساوت قلب می ‏شود و انسان عاشق دنیا می ‏شود در پایان امامان ما فرمودند آرزوها را کم و کوتاه کنید ولی اعمال خود را طولانی و زیاد کنید.

2. السّالِکِ سَبیلَ مَن قَد هَلَکَ

فرزندی که در مسیری حرکت می ‏کند که این مسیر را افرادی که قبل از تو بودند و الآن هلاک شدند و از دنیا رفتند، طی کردند. معنای این جمله این است که پسرم به حکم قرآن که فرمود: کُلُّ نَفسٍ ذائقَةُ المَوتِ[1] یعنی همه نفوس عاقبت مزه‏ ی مرگ را می ‏چشند تو هم روزی به چنگال مرگ گرفتار خواهی شد و هیچ راه فراری از این داستان وجود ندارد و جالب اینکه هیچ استثنایی هم در این قانون مرگ وجود ندارد. در قرآن مجید می ‏خوانیم که؛ أینَما ما تَکُونُوا یُدرِکْکُمُ المَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُم فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ[2] «هر کجای این عالم که باشید مرگ به سراغ شما می ‏آید اگر چه در برج‏ های عظیم پناهنده بشوید.»

امام صادق(ع) در بیانی فرمود: «عَلِمتُ أنَّ اخِرَ أمْری المَوْت فَاسْتَعْدَدْتُ» «من باور کردم که پایان زندگی من در دنیا مرگ است، روی این جهت خودم را برای این مسافرت آماده کردم.» علی(ع) فرمودند: «وَ أنَّه لَلْجِدّ لا الهَزلِ» «مرگ یک واقعه جدّی است و شوخی نیست.» لکن در روایات ما را موعظه کردند و فرمودند خودت را برای حادثه ‏ای که نمی ‏دانی برایت اتّفاق می ‏افتد آماده کن.

در زیارت اهل قبور آمده که؛ «أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِق و نَحنُ إن‏شاءالله بِکُم لاحِقُونَ» زنده‏ ها به اموات می ‏گویند شما در مرگ بر ما سبقت گرفتید و قبل از ما فوت کردید ولی ما به کاروان شما ملحق خواهیم شد و ما بعد از شما می ‏آئیم ولی حتماً می ‏آئیم.

3. غَرَضِ اْلأسْقامِ

فرزندی که در این دنیا هدف امراض و بیماری‏ های دنیوی قرار می ‏گیرد و این مسئله هم حتمی است که گاهی انسان مبتلا به مرض و بیماری می ‏شود و فلزّ دنیا اینگونه است که همه‏ ی انسان‏ ها در معرض حادثه بیماری هستند حتّی ائمه ما هم گاهی در بستر بیماری می ‏خوابیدند، مبتلا شدن به بیماری جدا از زندگی بشر نیست.

البته وجود بیماری در زندگی انسان‏ ها هم سراسر حکمت و مصلحت است اگر چه ما به اسرار آن پی نبریم یا ببریم از باب نمونه در روایت اینطور آمده است که اگر 3 حادثه در زندگی فرزند آدم نبود هیچ عاملی قدرت نداشت که سر تکبّر او را پائین بیندازد، 1. فقر 2. مرض 3. مرگ. گاهی بیماری باعث می ‏شود انسان متواضع بشود و از حال و هوای تکبّر بیرون بیاید.

گاهی بیماری سبب می ‏شود که گناهان انسان در دنیا پاک شود. خدا انسان را پاک کند و خاک کند و گاهی بیماری سبب امتحان دادن بشر می ‏شود که آیا وقتی مریض می ‏شود اعتراض به خدا می ‏کند یا نه صبر می ‏کند یا نه و گاهی بیماری سبب می ‏شود درجات معنوی انسان بالا برود.

منتهی گاهی بیماری سهل ‏العلاج است به آسانی درمان می ‏شود و گاهی بیماری صعب ‏العلاج است به سختی درمان می ‏شود و گاهی بیماری غیرقابل علاج است اصلاً درمان نمی ‏شود و انسان بیمار را به خانه قبر می ‏کشاند.

تعبیر مولا علی(ع) جالب است می ‏فرماید: «غَرَضِ الأسقامِ» یعنی فرزندم بیماری ‏ها تو را هدف گرفتند.

4. رَهینَۀِ الأیّام

فرزندی که وقتی در دنیا زندگی می ‏کند در دست روزها اسیر است معنای این جمله این است که روزهایی که بر انسان می ‏گذرد انسان را به گروگان می ‏گیرد و او را اسیر خود می ‏سازد و دست از سر او بر نمی ‏دارد و هر کجا که زمان می ‏رود انسان را با خود می ‏برد تا بالأخره وقتی عمر انسان پایان گرفت زمان، انسان را به خانه قبر تحویل می ‏دهد و انسان از چنگال این زمان نمی ‏تواند فرار کند چه بخواهد و چه نخواهد ما اسیر زمان هستیم و ذلیل این روزها و شب‏ ها، به طوری که گردش شب و روز آرام آرام ما را از پای در می ‏آورد و ما قدرت مقابله و مبارزه‏ ی با زمان را هم نداریم تا به کام مرگ فرو برویم. قرآن در این باره می ‏فرماید: هر کسی عمرش را طولانی کنیم تمام قوا را از او سلب می ‏کنیم و پایان مسئله، ضعف و پیری هم، مرگ است.

5. رَمیَّۀِ الْمَصائبِ

فرزندی که در زندگی دنیا هدف تیرهای مصیبت قرار می ‏گیرد. رمیّه به معنای هدف است یعنی تیراندازان مکانی را هدف می ‏گیرند و نشانه ‏گیری می ‏کنند و به طرف او تیرها را پرتاب می ‏کنند حضرت امیر(ع) می ‏فرماید پسرم مصیبت ‏های دنیوی همانند تیرهایی هستند که تو را نشانه گرفتند و خواه ناخواه در دنیا گرفتار مصائب و بلاهایی خواهی شد و راه فرار هم وجود ندارد. مولا علی(ع) در بیان دیگر می ‏فرماید دنیا خانه ‏ای است در لابه‏لای بلاها و گرفتاری ‏ها و مصیبت ‏ها پیچیده شده است و دنیا به بی ‏وفایی و فریب دادن اهل دنیا معروف و مشهور است. نکته جالب این است که غالباً انسان نمی ‏داند که این تیر مصیبت از طرف چه کسی و در چه زمانی و از کجا و چگونه به طرف او پرتاب شده است و این تیرها را هم نمی ‏تواند ببیند.

البته گاهی این مصیبت‏ ها انسان‏ ساز است و انسان در لابه ‏لای این سختی‏ ها و گرفتاری‏ ها و مصیبت‏ ها ساخته و پرداخته می ‏شود و گاهی صاحب تجربه فراوان می ‏شود و راه و رسم کنار آمدن با آن مصائب را یاد می ‏گیرد.

البته گاهی بروز مصیبت در زندگی انسان به خاطر این است که مبتلا به گناهان و معصیت ‏هایی شده که الآن باید مجازات بشود در روایت اینطور آمده است که هرگاه مردم یک گناهان تازه را انجام دهند، خداوند یک بلاها و مصیبت‏ های تازه برای آن‏ ها می ‏فرستد و در روایت داریم همانطوری که مرض کفّاره گناهان است. همینطور مصیبت‏ ها هم کفاره گناهان و تطهیر از معصیت ‏ها را به دنبال دارد ولی در هر حال باید در مقابل همه مصیبت‏ ها صبر کرد و تسلیم مقدّرات خداوند متعال بود و زبان به انتقاد و اعتراض باز نکرد. دنیا تا بوده همین بوده خون ما رنگین‏تر از خون انبیاء و اولیاء و ائمه هدی که نیست، زندگی آن‌ ها را مطالعه کنید و ببینید چقدر مصیبت‏ های گوناگون زندگی آن‏ ها را فرا گرفته بود ولی آن‌ ها صبر کردند.

6. عَبْدِ الدُّنیا

فرزندی که در دنیا عبد و بنده‏ ی دنیاست همانطوری که از کلمه‌ ی عبد استفاده می ‏شود و همانطوری که عبد در چنگال مولای خود گرفتار است و مولای او بر او حاکم است دنیا و زرق و برق‏ های آن به منزله‏ ی مولا و انسان هم بنده‏ ی این مولاست و این مظاهر دنیوی به هرسو که بخواهند انسان را می ‏کشند. همین تعبیر امام حسین(ع) هنگامی که وارد سرزمین کربلا شد روز دوم محرم سال 61 هجری در سخنرانی خود مطرح کردند: «النّاس عبید الدّنیا» «مردم بنده‏ ی دنیا هستند.»(این سخن امام حسین(ع) در تمام کتب مقاتل معروف نقل شده است.)

قرآن هم می ‏فرماید برای مردم حبّ شهوات، حبّ زن‌ ها، حبّ اولاد، حبّ مال، طلا و نقره و غیر ذلک زینت داده شده است و این مردم پشت این پرده را نمی ‏بینند که گرفتار شدن به این دنیا چه عواقب خطرناکی را به دنبال دارد. در روایت داریم قلب‏ ها سه قسم است: 1. قلبی که مشغول به دنیاست. 2. قلبی که مشغول به آخرت است. 3. قلبی که مشغول به خداست. امّا قلبی که مشغول به دنیاست بهره‌ ی او هم همین دنیاست و فقط دنیا را به دست می ‏آورد. و قلبی که مشغول به آخرت است هم دنیای او تأمین می ‏شود و هم آخرت او آباد است. و قلبی که مشغول به خداوند است هم دنیا هم آخرت هم خداوند را دارد. در پایان اشاره کنیم به نصیحت امام حسن(ع) که به شخصی به نام جناده فرمود تو دنبال دنیا هستی و ملک ‏الموت به دنبال تو، تو که هرگز به دنیا نمی ‏رسی ولی عزرائیل به تو می ‏رسد و تو را می ‏گیرد. «منتهی الآمال مرحوم محدّث قمی»

7. تاجِرِ الغُرُورِ

برای توضیح این جمله باید شرح مختصری را بنویسیم. حضرت هادی(ع) فرمودند این دنیا بازاری است و همه مشغول تجارت هستند ولی در این بازار عدّه ‏ای سود می ‏کنند و منفعت، و عدّه ‏ای ضرر می ‏کنند و خسارت می ‏بینند. البته مقصود امام هادی(ع) این است که عمر انسان سرمایه ‏ای است در دست و اختیار انسان اگر با این سرمایه و از این سرمایه به نفع آخرت کار کرد و توشه برداشت و عمل صالح انجام داد تاجری است که سود کرده ولی اگر عمر با ارزش را به هدر داد و ضایع کرد این تاجر ضرر کرده است که مولا علی(ع) فرمود: «إضاعَۀُ اْلفُرصَۀِ غُصَّۀٌ»«ضایع کردن فرصت‏ های عمر بعداً باعث غصّه و حسرت می ‏شود.» شاعر می ‏گوید:

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

ولی حضرت می ‏فرماید انسان در این دنیا به جای اینکه تاجر عمل صالح باشد و از عمر خود برای سفر مرگ سرمایه کسب کند و توشه این سفر را تهیّه کند، از سرمایه عمر مشغول تهیّه اموال و دارایی‏ ها می ‏شود که این اموال انسان را گول می ‏زند و به تعبیر قرآن یَحسَبُ أنَّ ما لَهُ اَخْلَدَهُ[3] «انسان گمان می ‏کند که اموال او سبب می ‏شود انسان جاودانه در این دنیا بماند.» در حالی که اگر این اموال در راه خدا خرج نشده باشد ضمن اینکه به درد او نمی ‏خورد در قیامت مسئولیت سنگین این مسئله را هم باید به دوش بکشد. تجارت کرده و اموالی را به دست آورده که چشم همه مردم خصوصاً وارث به آن دوخته شده است و این اموال تا لحظه‏ ی جان دادن با اوست پس از جان دادن تمام این پول‏ ها نصیب وارث می ‏شود و انسان می ‏فهمد که در این تجارت فریب خورده است و از تمام اموال خود فقط به اندازه‌ ی تهیّه‌ یک کفن می ‌تواند ببرد.

8. غَریمِ المَنایا

در این عبارات مولا علی(ع) انسان را تشبیه می ‏کند به شخصی بدهکار، و طلبکار او مرگ و ملک الموت است و جمله بعد هم که فرمود «أسیرِ الْمَوتِ» همین مطلب را می ‏فهماند انسان در دست مرگ اسیر است در روایات اینطور آمده که انسان 8 طلبکار دارد که هر روز طلب خود را از انسان می ‏خواهند. طلبکار اول خداوند است که واجبات دینی را از ما طلب دارد، طلبکار دوم رسول اکرم(ص) است از ما سنّت‏ ها و دستورات خودش را طلب دارد، طلبکار سوم زن و فرزند است که از انسان خرجی و نفقه می ‏خواهند، طلبکار چهارم نفس امّاره است که از انسان شهوات را طلب می ‏کند، طلبکار پنجم شیطان است که از انسان معصیّت را طلب می ‏کند، طلبکار ششم ملک ‏الموت است که از انسان روح ما را طلب می ‏کند، طلبکار هفتم دو ملک هستند به نام رقیب و عتید که از ما عمل صالح طلب دارند، طلبکار هشتم خانه قبر است که از انسان جسم ما را می ‏خواهد.[4]

و امام حسین(ع) هنگامی که از مکّه عازم عراق بود خطبه ‏ای خواند و در آن خطبه فرمودند: مرگ را برای فرزند آدم نوشتند یعنی حتمی است و تشبیه می ‏کند مرگ را به گردنبندی که به دور گردن دخترها و زن‏ های جوان می ‏اندازند همانطوری که این قلاّده و گردن ‏بند، گردن زن را احاطه کرده است و هر کجا این زن می ‏رود این قلاّده با اوست. همینطور هر کجا انسان می ‏رود مرگ همراه اوست و در تعقیب اوست و مثل یک قلاّده وجود او را احاطه کرده است.

نامه را برای فرزندی می ‏نویسم که ذلیل مرگ و اسیر رفتن می ‏باشد و از این ماجرا نمی ‏تواند فرار کند.

9. حَلیفِ الْهُمُومِ.

10. قَرینِ الأحزانِ.

فرزندی که هم ‏پیمان و هم ‏قسم غم و غصّه‏ هاست و همنشین با آن‏ هاست، این دو عبارت چون تقریباً یک معنا را می ‏دهد و از نظر مفهوم نزدیک به یکدیگر است هر دو را یکجا معنا می ‏کنیم. حضرت می ‏خواهد بفرماید سراسر زندگی انسان آمیخته با انواع غم و اندوه است. انواع غصّه‏ ها گاهی غم روزی می ‏خورد با اینکه خداوند ضامن روزی شده است گاهی غم بیماری خود را می ‏خورد با اینکه ممکن است این بیماری برای او خیر و مصلحت باشد و خودش نمی ‏داند گاهی غصّه از دست دادن فرصت‏ های طلایی و سرمایه عمر را می ‏خورد که البته این غصّه خوردن، هیچ فایده‏ ای به حال او ندارد. حضرت امیر(ع) فرمود بر آن چیزی که از دست دادید غصّه و تأسّف نخورید.[5] چون تأسّف شما نعمت از دست رفته را بر نمی ‏گرداند گاهی غصّه و غم از دست دادن نزدیکان سببی و نسبی خود مثل زن و فرزند، برادر و خواهر، پدر و مادر، و دیگران حتّی دوستان خوب و نازنین، غم و غصّه خیانت کردن دشمنان دوست ‏نما، غم و غصّه توطئه و نقشه‏ های شوم دشمنان و از خدا بی ‏خبران، گاهی هم غصّه برای گرفتاری‏ های مردم و دیگران است و دل انسان می ‏سوزد و گاهی غصّه و غم برای این است که می ‏بینید مردم منحرف شدند از مسیر دین و صراط مستقیم، ضلالت‏ ها، گمراهی‏ ها، معصیت‏ ها، فسادها، تبهکاری‏ ها، دوری مردم از احکام قرآن و اهل بیت(ع) برای او غصّه می ‏آورد. در حدیث داریم قلب مؤمن ذوب می ‏شود از غصّه‏ های زیاد همانطوری که نمک در آب حل می ‏شود. خلاصه غصّه و غم دو نوع است: 1. گاهی برای دنیا غصّه می ‏خورد و گاهی برای آخرت که سرنوشت من در روز رستاخیز چه می ‏شود. خدا با من چه می ‏کند، اهل عذاب هستم یا اهل بهشت هستم، این سفر مرگ را چگونه بروم. اگه غصّه برای دنیا باشد مذموم است و نهی شده است، دنیا که غصّه ندارد امّا اگر غصّه برای آخرت باشد بسیار ممدوح است و عالی و انسان باید دعا کند، خداوند غصّه‏ های او را برای آخرت زیاد کند. البتّه غصّه خوردن تنها هم کافی نیست بلکه باید حرکت هم بکند و برای عالم دیگر جدّاً کار کند که سر او کلاه نرود.

11. نُصُبِ الآفاتِ

نُصُب به معنای هدف تیراندازان است و مکانی را که تیراندازان آنجا را نشانه می ‏گیرند.

مضمون این جمله را در جملات قبلی بحث کردیم که آفات و بلیّات دنیوی انسان را هدف می ‏گیرد و به سمت انسان تیر حوادث را پرتاب می ‏کند. فرزندی که حوادث تلخ روزگار او را هدف می ‏گیرند و از هر طرف حوادث به او روی می آورد.

12. صَریعِ الشَّهَواتِ

صریع به کسی می ‏گویند که در مبارزه و جنگ مغلوب می ‏شود و شکست می ‏خورد و به زمین می ‏افتد و شهوات جمع شهوت است، شهوت به خواسته می ‏گویند هر چه را که دل انسان بخواهد می ‏گویند شهوت آن را دارد و این مسئله شهوت جزء ترکیبی وجود هر انسانی است چون در روایت آمده است که خداوند متعال ملائکه را آفرید و در وجود آن‏ ها عقل را قرار داد، حیوانات را آفرید و در وجود آن‏ ها شهوت را قرار داد و انسان‏ ها و بنی‏آدم را آفرید و در وجود آن‏ ها عقل و شهوت را قرار داد. در تعریف عقل هم گفته ‏اند که عقل نوری است در وجود انسان که انسان کار خوب را از بد تشخیص می ‏دهد. همانطوری که انسان به وسیله‏ ی نور اشیاء را می ‏بیند، به وسیله‏ ی عقل کار زیبا از زشت را تمییز می ‏دهد، در ادامه آن حدیث آمده است که اگر عقل آدمی بر شهوت او غلبه کرد از ملائکه بالاتر می ‏شود و اگر خدای ناکرده شهوت او بر عقل او غلبه کند از حیوانات پست ‏تر می ‏شود. پس این احتمال وجود دارد که در یک صحنه ‏ای از صحنه‏ های زندگی عقل انسان و خود انسان در جنگ با شهوت شکست بخورد و به خاک بیفتد که اگر عقل ما ضعیف باشد و یا ایمان ما کم‏ رنگ باشد و یقین ما کم باشد، این شکست برای ما قطعی است، از اینجاست که در این موارد که انسان احساس خطر می ‏کند باید پناه به خدای متعال و چهارده معصوم ببرد و آن‏ ها باید کمک انسان بکنند والاّ ما ضعیف ‏تر از این حرف‏ ها هستیم که بتوانیم مقابل شهوات خود مقاومت کنیم. خواسته‏ های بی ‏حدّ و حصر انسان بالاخره ما را از پای در می ‏آورد. شاعری در موضوع کنترل شهوات نفسانی انسان یک مصرع شعری را سرود و در مصرع بعدی ماند و نتوانست مصرع بعد را بگوید علی(ع) را در خواب دید حضرت مصرع بعدی را به او تعلیم داد.

شاعر گفت (زَهره‏ ی شیر شود آب ز پاداری دل) یعنی اگر کسی در مقابل خواسته‏ های دل خود مقاومت کند زهره‏ ی شیر در جنگل، از ترس این دل، آب می ‏شود. حضرت در خواب به او فرمود (اسدالله گر آید به هواداری دل) سخن تو درست است امّا اگر اسدالله یعنی علی مرتضی(ع) بیاید به کمک این دل. انشاءالله.

13. خَلیفَۀِ الأمْواتِ

نامه را می ‏نویسم برای فرزندی که جانشین اموات می ‏شود، معنایش این است که پسرم فراموش نکن تو جانشین مردگان هستی و در آینده به آن‌ ها ملحق می ‏شوی و کسان دیگر جانشین تو می ‏شوند و این بحث را با یک حدیث به پایان می ‏رسانیم. علی(ع) وارد قبرستان شد و خطاب به مردگان کرد و فرمود ما سه خبر از دنیای شما داریم: 1. اموال شما تقسیم شد 2. زن‏ های شما ازدواج کردند 3. خانه‏ هایتان را دیگران در او نشستند. حضرت فرمود اگر خداوند به آن‌ ها اجازه‏ ی سخن گفتن بدهد فقط یک کلام به شما زنده‏ ها می ‏گویند، در مقام تهیّه توشه‌ ی آخرت باشید، بهترین زاد و راحله برای سفر آخرت تقواست.

پی نوشت ها:

[1] سوره آل عمران 185

[2] سوره نساء آیه 78

[3] سوره همزه آیه 3

[4] بحارالأنوار جلد 76 ص 15

[5] از وصایای مولا علی(ع) در شب شهادت خطاب به امام حسن و امام حسین(ع)

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

عباس ابوالحسنی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: