کد مطلب: ۳۲۹۳
تعداد بازدید: ۳۴۴۵
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۷
نگاهی بر زندگی امام هادی(ع)| ۴
سفره را پهن کردند، همه آماده غذا خوردن شدیم و آن جوان نیز آماده غذا خوردن شد. هنوز لقمه‌ای به دهان نگذاشته بود که خبر به او رسید مادرت از پشت بام افتاده و مُرده است. او بی‌آنکه از آن غذا بخورد، برخاست و گریان، مجلس را ترک کرد.

امام هادی(ع) از آغاز تولّد تا آغاز خلافت متوکّل عبّاسی| ۳


نمونه‌های دیگر از معجزات امام در موارد دیگر

 

1- خبر از حادثه مخفی آینده

 
سعید ملّاح می‌گوید: جمعی از ما به خانه‌ای برای ولیمه دعوت شده بودیم و کنار هم نشسته بودیم. امام هادی(ع) نیز بود. در این میان یک جوان بی‌ادبی، مکرّر شوخی می‌کرد و می‌خندید (و آداب اخلاقی مجلس را رعایت نمی‌نمود).
امام هادی(ع) به حاضران فرمود: «این شخص از این غذا نمی‌خورد. زیرا به زودی خبر ناگواری به او می‌رسد که غمگین و گریان خواهد شد.»
سفره را پهن کردند، همه آماده غذا خوردن شدیم و آن جوان نیز آماده غذا خوردن شد. هنوز لقمه‌ای به دهان نگذاشته بود که خبر به او رسید مادرت از پشت بام افتاده و مُرده است. او بی‌آنکه از آن غذا بخورد، برخاست و گریان، مجلس را ترک کرد.[1]
 

2- تبدیل مجلس قهقهه به عزا

 
مجلس باشکوهی منسوب به یکی از خلفا تشکیل شده بود. امام هادی(ع) نیز دعوت شده بود. وقتی که آن حضرت به آن مجلس وارد گردید، همه حاضران به احترام آن حضرت برخاستند و با رعایت کمال ادب، در کنار آن بزرگوار نشستند. در میان آنان جوانی جِلْف بود؛ گویی تعمّد داشت که نزاکت آن مجلس را به هم بزند. مکرّر سخنان بیهوده‌ای می‌گفت و قاه‌قاه می‌خندید. امام هادی(ع) به او رو کرد و فرمود:
«چرا این‌گونه با دهان پُر قاه‌قاه می‌خندی و از یاد خدا غافل می‌باشی، با این که تو پس از سه روز از اهل قبور هستی؟!»
حاضران تعجّب کردند. همه منتظر بودند تا ببینند پس از سه روز چه می‌شود. سه روز گذشت؛ آن جوان مُرد و در قبرستان دفن گردید و از اهل قبور شد.[2]
 

3- زنده کردن مرکب مُرده

 
محمّد بن سنان می‌گوید: برای انجام حجّ در مکّه بودم. امام هادی(ع) نیز در مراسم حجّ شرکت داشت. پس از حجّ به سوی مدینه بازمی‌گشتیم، در مسیر راه به یکی از اهالی خراسان برخوردیم که مرکبش در راه مُرده بود و او بسیار ناراحت بود و می‌گفت: «چگونه بار و اثاث خود را ببرم؟ چگونه این راه طولانی را بدون مرکب بپیمایم؟» در همین هنگام امام هادی(ع) در مسیر راه به آنجا رسید. همراهان آن مرد خراسانی هنگامی که آن بزرگوار را دیدند، به او گفتند: «ای فرزند رسول خدا! این مرد خراسانی از دوستان و شیعیان شما است. مرکبش مرده، غمگین است که چگونه این راه طولانی را طی کند.»
امام هادی(ع) کنار آن مرکب آمد و فرمود: گاو بنی اسرائیل در پیشگاه خدا گرامی‌تر از من نیست که با زدن عضو مردۀ آن گاو به مرد مرده‌ای، آن مرد زنده شد.[3]
آنگاه امام به پیش آمد و با پای راستش به جسد آن چهارپا زد و فرمود:
«قُمْ بِإِذْنِ اللهِ:
به اذن خدا برخیز!»
همان‌دم چهارپا زنده شد و برخاست و آن مرد خراسانی اثاث خود را بر آن حمل کرد و بر آن سوار شد و به سوی مقصود حرکت کرد.
از آن پس در مدینه هرکس امام هادی(ع) را می‌دید، با انگشت به او اشاره می‌کرد و می‌گفت:
«هذَا الَّذِی اَحْیی حِمارَ الْخُراسانِیِّ:
همین بزرگوار بود که مرکب خراسانی را زنده کرد.»[4]
 

4- نشانه‌های صدق امامت امام هادی(ع)


علی بن مهزیار می‌گوید: به شهر سامرّا رفتم و در مورد امامت حضرت هادی(ع) شک داشتم. دیدم هوا گرم و تابستانی و مردم لباس تابستانی پوشیده‌اند؛ ولی امام هادی(ع) لباس زمستانی پوشیده! به علاوه یک پوشش زمستانی بر پشت اسبش افکنده و دُم اسبش را بسته. مردم از کار آن حضرت تعجّب می‌کردند و می‌گفتند: «آیا این مرد مَدَنی را نمی‌بینید که لباس زمستانی در تابستان پوشیده؟» من با خود گفتم: اگر این شخص امام بود، چنین نمی‌کرد. مردم به صحرا رفتند و امام نیز سوار بر اسب به سوی صحرا روانه شد. در این هنگام دیدیم ابرهای متراکم و عظیم در آسمان ظاهر شدند و باران شدید بارید به طوری که همه خیس شدند؛ اما امام به خاطر آن لباس‌هایی که پوشیده بود، خشک و سالم مانده بود. با خود گفتم: گمان می‌برم که همین شخص، امام باشد.
سپس با خود گفتم: خوب است درباره جواز یا عدم جواز نماز با لباسی که به عرق جنب آلوده شده بپرسم. نیز با خود گفتم اگر او چهره‌اش را به روی من بگشاید، او حتماً امام است.
همین که او نزدیک من آمد، صورتش را گشود و همان‌دم فرمود: «اگر لباس، آلوده به عرق جنب از حلال باشد، نماز با آن جایز است و اگر آلوده به عرق جنب از حرام باشد، نماز با آن جایز نیست.»
از این به بعد یقین به امامت آن حضرت نمودم و دیگر در این مورد شک نکردم.[5]
 

حوزه علمیّه امام هادی(ع) در مدینه

 
یکی از کارهای مهمّ امام هادی(ع) که امامان(ع) اهمیّت بسیار به آن می‌دادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیّع و جلوگیری از القائات مخالفان بود؛ و این کار نیاز به تربیت شاگردان برجسته و تشکیل حوزه علمیّه و تدریس فقه و عقاید اصیل اسلامی داشت که در عصر امام باقر و امام صادق علیهم السّلام به طور عمیق و گسترده‌ای تأسیس شد و سپس امامان دیگر حتّی در شرایط بسیار سخت، آن را تبیین و دنبال کردند.
امام هادی(ع) در این راستا، قدم‌های راسخ و بزرگی برداشت و شاگردان برجسته‌ای همچون حضرت عبد العظیم حسنی، خیران الخادم، ابن سکّیت اهوازی، ابو هاشم جعفری، حسین بن محمّد مدائنی، جعفر بن سهیل، اسماعیل بن مهران و... تربیت کرد و شاگردان برجسته پدر و جدّش را به دور خود جمع نمود و حوزه علمی فعّال و پرتلاشی به وجود آورد.
خود آن حضرت در تحکیم و استواری فقه و عقاید و فرهنگ تشیّع، همّت جدّی وسیع نمود. به سوالات امثال یحیی بن اکثم (عالم و قاضی بزرگ اهل تسنّن) پاسخ داد و در این راستا کتاب‌هایی نوشت. مانند:
رساله‌ای در ردّ جبر و تفویض.[6]
رساله‌ای در اثبات عدل و المنزله بین المنزلتین.
رساله‌ای در جواب به پرسش‌های یحیی بن اکثم.
رساله‌ای در احکام دین.
تفسیر صحة الخلقه (تبیین تندرستی).[7]
تبیین مسائل فقهی و پاسخ به سوالات فقهی به طور پراکنده؛ که در کتب فقه و حدیث شیعه، بسیاری از آنها ذکر شده است و مجموعه‌آی از نامه‌ها که در کتاب «مکاتبات الرّجال عن العسکریّین» آمده است.‌[8]
 

احترام و تجلیل امام هادی(ع)از علما


امام هادی(ع) به دانشمندان محقّق و تلاشگر، احترام بسیار می‌نمود و پیروانش را به احترام از آنها دعوت جدّی می‌کرد و می‌فرمود:
«لَوْ لَا مَنْ یَبْقی بَعْدَ غَیْبَةِ قائِمِکُمْ مِنَ الْعُلَماءِ الدّاعِینَ اِلَیْهِ، وَ الدّالِّینَ عَلَیْهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللهِ مِنْ شُبّاکِ اِبْلیسٍ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخاخِ النَّواصِبِ، لَما بَقِیَ اَحَداً اِلّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللهِ...:
اگر بعد از غیب قائم شما، دانشمندان در صحنه نباشند، آن دانشمندانی که مردم را به سوی قائم(عج) فرا می‌خوانند و راهنمایی می‌کنند و از حریم دین دفاع می‌نمایند و بندگان ضعیف خدا را از القائات شیطان و هواداران شیطان، نجات می‌دهند و همچنین اگر آنها نباشند تا بندگان ناتوان خدا را از ترفندها و دام‌های ناصبی‌ها برهانند، مسلمانان قطعاً در پرتگاه ارتداد و بی‌دینی قرار می‌گیرند. ولی همین دانشمندان زمام قلوب شیعیانی را که از نظر عقیده و اندیشه ضعیف هستند به دست گرفته و آنها را از غرق در غرقاب گمراهی نجات می‌بخشند؛ چنانکه کشتیبان، کشتی‌نشینان را نگهبانی و حفظ می‌کند.
«اُولئِکَ هُمُ الْاَفضَلُونَ عِنْدَ اللهِ:
این دانشمندان در پیشگاه خدا برترین انسان‌ها هستند.»[9]

 
خودآزمایی

 
1- چگونه شک علی بن مهزیار در مورد امامت امام هادی(ع) به یقین تبدیل شد؟
2- یکی از کارهای مهمّ امام هادی(ع) که امامان(ع) اهمیّت بسیار به آن می‌دادند، چه بود؟
3-  سه تن از شاگردان برجسته‌ای که امام هادی(ع) تربیت کردند را نام ببرید؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] اعلام الوری، ص 347 - مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 415.
[2] همان مدرک.
[3] بقره / 67 تا 73.
[4] عیون المعجزات، بحار، ج 50، ص 185 - ماجرای دیگری نیز در بخش دوم در رابطه با متوکّل عباسی، خاطرنشان می‌شود.
[5] مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 413 و 414.
[6] این رساله در کتاب تحف العقول، ص 534 تا 555 آمده است.
[7] همان مدرک ص 555.
[8] اقتباس از اعیان الشّیعه، ج 2، ص 38.
[9] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 260.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: