دارویی مؤثّر برای درمان تشویش و نگرانی
حال قرآن میفرماید: تنها عاملی که میتواند حالت آرامش و طمأنینه در قلب و جان انسان بهوجود بیاورد، آنگونه که برای از دست دادن هیچ چیز احساس اضطراب و تشویش و نگرانی ننماید، توجّه روحی به خداست!
«...ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛[1]
... آگاه باشید که دلها با یاد خدا طمأنینه و آرامش مییابد!
آنگاه میفرماید:
«يا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إلی رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبادِي* وَادْخُلِي جَنَّتِي»؛[2]
ای جان آرامش یافته! بازگرد به سوی پروردگارت که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است. آنگاه داخل در بندگان من شو و داخل بهشت من شو.
حاصل این که راه به روی کسی بسته نیست، هر کسی میتواند با سعی و تلاش و همّتش، برای صعود به عالم بالا از خود حرکتی نشان دهد و اساساً ما را برای همین به این دنیا آوردهاند که خدا خالق هستی را بشناسیم و برای نیل به لقای او و تحصیل رضوان او به سوی او حرکت کنیم و دم جان دادن، این ندای فرحانگیز بهجتزا را به گوش دل بشنویم که:
«يا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* اِرْجِعِي إلی رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبادِي* وَادْخُلِي جَنَّتِي»؛
تو که یک عمر با یاد من زندگی کردی و با داشتن من نه به خاطر به دست آوردن چیزی دلخوش میشدی و نه به خاطر از دست دادن چیزی دلخور میگشتی، اینک بیا پیش خودم که میان بندگان خاصّ خودم قرارت میدهم و در بهشت مخصوص خودم جایگزینت میسازم.
آری، همان بندگانی که خطاب به آنها فرمود:
«لِكَيْلا تَأسَوْا عَلی ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ...»؛[3]
آنچنان با من باشید که نه برای چیزی که از دستتان رفته است غمگین شوید و نه برای چیزی که به دستتان آمده است، خوشحال گردید...
«ألا إنَّ أوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛[4]
توجّه! دوستان خدا، نه ترسی از آیندهی دنیای خود دارند و نه اندوهی برای گذشتهی از دنیای خود.
تمام حوادث تلخ و شیرین زندگی را مقدّر به تقدیر خداوند رحیم علیم حکیم میدانند و در همه حال از لطف عمیم[5] او خوشحالند و به زبان حال خود میگویند:
در بلا هم میچشم لذّات او / مات اویم مات اویم مات او
چه محرومیّت خسرانباری
حال اگر ما خود را میبینیم که در این حدّ از معرفت و محبّت به خدا نیستیم و نمیتوانیم با این وضع و حالی که خود در زندگی بهوجود آوردهایم؛ آن چنان باشیم، پس لااقلّ منکر وجود آن چنان کسان به فرمودهی قرآن «اولواالالباب» نباشیم که تنها دلیل این که من ندارم، پس دیگران هم ندارند! این عُجْب و غرور سفیهانه است و خردمندان عالم، منزّه از این نقیصهاند. این ماییم که برای به دست آوردن همه چیز سعی و تلاش میکنیم، ولی برای به دست آوردن معرفت و محبّت خدا، سعی و تلاش نمیکنیم. به خاطر از دست دادن پول و خانه و ماشین و مغازه تا حدّ سکته غصّه میخوریم ولی برای از دست دادن خدا و حال مناجات با خدا کمترین ناراحتی و کمبودی احساس نمیکنیم! و سرانجام به لحظهای میرسیم که در آن لحظه، همه چیز را از دست دادهایم و تنها خدا مانده است. با او هم که ارتباطی نداشتهایم و نتیجتاً با دست خالی از همه چیز وارد برزخ میشویم!
ماه مبارک رمضان گذشت و شب آخر ماه، جمعی خوشا به حالشان باد که با دست پر و تاج عزّت بر سر از دارالضّیافة و مهمانسرای حضرت اکرمالاکرمین بیرون آمدند و جمع دیگر که نه میزبان را شناختند و نه پی به ارزش سفره و محتویات آن بردند، با دست خالی و سرافکندگی از کنار سفره برخاسته و از مهمانسرا بیرون رفتند و جز بهرههای مادّی زودگذر، چیزی نصیبشان نگشت.
«...وَ ما ظَلَمَهُمُ اللهُ وَ لكِنْ أنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»؛[6]
...خدا به آنان ستم نکرد، لیکن خودشان به خود ستم میکنند.
وای به حال نمازخوانها و مقدّس مآبها!
نقص بزرگ ما این است که ما در عبادات خود حال حضور نداریم و حتّی در نمازمان که عبادت شبانهروزی ما است حال حضور نداریم. در آن چند دقیقه هم به غیر از خدا با همه چیز هستیم و در عین حال به دروغ میگوییم:
«اِیّاک نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِین»؛
تنها تو را ای خدا میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم.
و لذا فرموده است:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»؛[7]
وای به حال نمازخوانها! وای که چه زیان و خسرانی میبرند این نمازخوانها!
کدام نمازخوانها! آنها که در حال نماز هم، از یاد خدا و از توجّه به نمازشان در غفلتند و هیچ نمیدانند چه میگویند و چه میکنند و در محضر چه کسی ایستادهاند و با چه کسی در صحبتند. فکری پراکنده و غیر مستقرّ دارند؛ همچون گنجشک نشسته بر سر درخت علیالدّوام از این شاخه به آن شاخه در جست و خیزند؛ از خانه به مغازه و از مغازه به اداره و گردشگاه و ناگهان روی منبر مینشینند، دنبال آیه و حدیث و شعر و قصه و داستان میگردند!! السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته. تنها کسی که در تمام این مدّت به یاد او نبودند، همان خدا بود! آری:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»؛
سال اوّلی که من از قم به تهران آمدم – تقریباً چهل و پنج سال پیش – ماه رمضان بود. در مسجدی منبر قبول کردم بعد از نماز ظهر و عصر که که با اقتدا به عالم بزرگواری «رحمة الله علیه» خوانده میشد منبر میرفتم. یک روز در اثنای نماز این توجّه در من پیدا شد که دارم مطالب منبر را تنظیم میکنم که بعد از نماز صحبت کنم! کدام آیه و کدام حدیث را بخوانم، کجا شعر و کجا داستان بگویم و... از این فکر سخت ناراحت و پریشان حال شدم که یعنی چه؟! ماه رمضان است و ماه ذکر خداست. این جمعیّت الان اماماً و مأموماً در حال نماز و یاد خدا هستند و من در حال ساختن منبر و ترتیب و تنظیم کار خودم هستم. این کار صحیحی نیست و موجب خسران و زیان بزرگ است؛ از اینرو از بانی مجلس عذرخواهی کردم و تاکنون دیگر روزهای ماه مبارک رمضان منبر قبول نکردهام.
حالا این «ویل» منحصر به «مصلّین الّذین هم عن صلاتهم ساهون» نیست! بلکه «ویلٌ للصّائمین» وای به حال روزهداران غافل از حال توجّه و حضور، «ویلٌ للقارئین» وای به حال قاریان قرآن، «ویلٌ للعالمین» وای به حال عالمان و دانشمندان، «ویل للطّائفین» وای به حال طواف کنندگان بیت محرّم، وای به حال وقوف کنندگان در عرفات و مَشعر و مِنی، وای به حال همهی اینها که در هیچ حال و هیچ جا خود را در حال حضور در پیشگاه خدا نمیبینند و همه در فکر کار و بار خود هستند و همهی این ظواهر دینی را هم مقدّمه و وسیلهای برای رسیدن به مقاصد مادّی و اهواء نفسانی خود قرار دادهاند.
این سه واقعیّت را باور کنیم!
هر انسان مسلمانی، باید سه واقعیّت حتمیّالوقوع را پیوسته مورد توجّه خود قرار دهد:
۱- این که مرگ یک موضوع مسلّم و حتمی است و نشدن ندارد، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، مرگ به سراغمان خواهد آمد و دنیا را رها خواهیم کرد. فرضاً ما هم آن را رها نکنیم او ما را رها خواهد کرد! پس آدم عاقل آن است که تا دنیا او را دور نینداخته است، او دنیا را دور بیندازد و تا او را به مرگ اضطراری نمیرانده او خود را به مرگ اختیاری بمیراند که فرمودهاند:
«مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا»؛[8]
به اختیار خود بمیرید [و دنیا را از خود جدا کنید] پیش از این که [بالاضطرار] بمیرید [و ناچار از دنیا جدا شوید].
۲- این که ما پس از مرگ و بیرون رفتن از دنیا، در عالم دیگری که برزخ و پس از آن محشر نامیده میشود زنده خواهیم بود و به گونهای وسیعتر و مجهّزتر از عالم دنیا زندگی خواهیم داشت!
۳- این که آنچه سرمایهی اصلی ما برای زندگی در آن عالم است، جوهر جان ماست که منوّر شده باشد به نور ایمان و تقوا چنان که قرآن میفرماید:
«... لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدِينَ فِيها...»؛[9]
...برای تقواپیشگان در نزد پروردگارشان باغستانهایی آماده است که از زیر درختانشان نهرها جریان دارد و جاودانه در آنها خواهند بود...
خودآزمایی
1- تنها عاملی که میتواند حالت آرامش و طمأنینه در قلب و جان انسان بهوجود بیاورد، کدام است؟
2- نقص بزرگ ما در عبادت چیست؟
3- سه واقعیّت حتمیّالوقوع را که هر انسان مسلمانی، باید پیوسته مورد توجّه خود قرار دهد، ذکر کنید.
پینوشتها
[1]- سورهی رعد، آیهی ۲۸.
[2]- سورهی فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰.
[3]- سورهی حدید، آیهی ۲۳.
[4]- سورهی یونس، آیهی ۶۲.
[5]- عمیم: فراگیر.
[6]- سورهی آل عمران، آیهی ۱۱۷.
[7]- سورهی ماعون، آیات ۴ و ۵.
[8]- بحارالانوار، جلد ۶۶، صفحهی ۳۱۷.
[9]- سورهی آل عمران، آیهی ۱۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی