کد مطلب: ۳۷۱۴
تعداد بازدید: ۶۳۱
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۹
آسیب‌های اجتماعی| ۳
خداوند به کسی ظلم نمی کند، در واقع انسان ها نتیجه و ثمره اعمال خوب و بد خویش را در دنیا و آخرت می بینند و آن چه را در زندگی فردی و اجتماعی خود تجربه می کنند، بازتاب اعمال و افکار آن هاست...
دين اسلام بر اساس شناخت ماهيت انسان و توجّه به ابعاد گوناگون شخصيت وى و با آگاهى از تمايلات درونى و خواسته هاى ذاتى و طبيعى انسان، اهداف و ارزش هايى براى او ترسيم مى كند و در تبيين كجروى، عوامل متعدّد فردى و اجتماعى، حتّى فيزيكى و متافيزيكى را دخيل مى داند. اسلام علاوه بر تأكيد داشتن بر شخصيت و ويژگى هاى روانى انسان، به نقش عوامل اجتماعى نيز در بروز ناهنجارى ها، عنايت ويژه داشته و همگان را به توجّه در اين زمینه ها فرا می خواند.
قرآن كريم و ائمّه اطهار علیهم السّلام كه عهده‌دار هدايت انسان و راهنمايى او براى رسيدن به ارزش ها و فضليت ها هستند، از يك سو ضدّ ارزش ها و ناهنجارى ها را بيان نموده و از سوى ديگر زمينه ها و عوامل آن را تشريح فرموده اند.
 

عوامل انحراف از منظر اسلام
 

با ملاحظه آيات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السّلام، مى توان نسبتى كه بين انسان و انحراف ايجاد مى شود را به سه دسته ذيل تقسيم نمود: 1- آيات و روایاتی كه بر تأثير شخصيت، ويژگى هاى روانى و نقش زمينه هاى ژنتيكى و غريزى در وقوع کجروی ها و انحرافات اجتماعی دلالت دارند. 2- آيات و روایاتی كه تأثير عوامل فيزيكى و متافيزيكى را در كجروى تأكيد مى كنند. 3- آيات و روایاتی كه بيانگر تأثير عوامل و زمينه هاى اجتماعى در كجروى مى باشند.
 

شخصيت و ویژگی‌های روانی
 

انسان از حقيقتى به نام «روح» يا «من» برخوردار بوده كه شخصيت وی را تشكيل مى دهد. اين حقيقت داراى قوا و نيروهاى متعدّدى است كه مهم ترين آن ها چهار قوّه: «عقل»، «وهم»، «شهوت» و «غضب» مى باشد. رفتار انسان به چگونگی شخصیت او بر می گردد، چنان چه قرآن کریم می فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ ...». بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى ‏كند.[1] در توضیح و تفسیر کلمه «شاکله» چنین آمده است: «شاكلة در اصل از ماده "شكل" به معنى مهار كردن حيوان است، و "شكال" به خودمهار مى ‏گويند، و از آن جا كه روحيات و سجايا و عادات هر انسانى او را مقيّد به رويه ‏اى مى ‏كند، به آن "شاكله" مى ‏گويند. اصولا ملكات و روحيات انسان معمولاً جنبه اختيارى دارد، چرا كه انسان هنگامى كه عملى را تكرار كند، نخست "حالت" و سپس "عادت" و بعد تدريجاً تبديل به "ملكه" مى ‏شود، همين ملكات است كه به اعمال انسان شكل مى‏ دهد و خطّ او را در زندگى مشخّص مي سازد».[2]
محوریّت شخصیت انسان در رفتارهای او، از اصول مسلّمی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. از آن جمله قرآن کریم مسئولیّت رفتار انسان ها را متوجّه خود آن ها می داند[3] و می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ». كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى ‏كند.[4]
آری خداوند به کسی ظلم نمی کند، در واقع انسان ها نتیجه و ثمره اعمال خوب و بد خویش را در دنیا و آخرت می بینند و آن چه را در زندگی فردی و اجتماعی خود تجربه می کنند، بازتاب اعمال و افکار آن هاست؛ مولا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ‏ قَطُّ فِي‏ غَضِ‏ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا لِ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ». به خدا سوگند! هرگز ملّتی از ناز و نعمت زندگی گرفته نشدند، مگر به کیفر گناهانی که انجام داده اند، زیرا خداوند بر بندگان خود ستم روا نمی دارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمت ها، با درستی نیّت در پیشگاه خدا زاری کنند و با قلب های پر از محبّت از خداوند درخواست عفو نمایند، آن چه از دستشان رفته، باز خواهد گشت و هر گونه فسادی اصلاح خواهد شد.[5]
 

نیروی عقل
 

یکی از نیروهایی که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده تا به کار گرفتن آن باعث بیداری او و حرکت در مسیر هنجارها گردد، نعمت عقل است. عقل ابزار خدادادی است که می تواند مانع از کجروی ها و ناهنجاری های بشر گردد؛ لذا قرآن کریم در توبیخ گمراهان و گناهکاران، در آیات فراوانی به نعمت عقل اشاره می کند و آن ها را این گونه مخاطب می سازد: «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، آیا تعقّل نمی کنید؟! به عنوان نمونه، خداوند متعال کسانی را که دیگران را دعوت به خیر می کنند ولی خود بدان عمل نمی کنند، مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ». آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مى ‏كنيد، امّا خودتان را فراموش مى ‏نماييد با اين كه شما كتاب (آسمانى) را مى ‏خوانيد! آيا نمى ‏انديشيد؟![6]
در اهمّیّت جایگاه عقل همین روایت کفایت می کند که امام(ع) فرمودند: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ...». ‏ای هشام! همانا برای خداوند دو حجّت است، حجّتی ظاهری و حجّتی باطنی، امّا حجّت ظاهری رسولان و انبیاء و ائمّه علیهم السّلام هستند و حجّت باطنی عقل ها می باشند.[7] به عبارت دیگر، همان طور که انبیاء و اولیاء راهنمایان بشر به سوی سعادت و کمال هستند، عقل نیز موهبتی الهی است که در درون انسان وظیفه هدایت و راهنمایی او را بر عهده دارد، چنان چه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام زیاد این جمله را تکرار می فرمودند: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ». خداوند به چیزی برتر از عقل عبادت نشد.‏[8] همچنین از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: «مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ». هر کس عاقل است دین دارد و کسی که دین دارد وارد بهشت خواهد شد.[9] بنا بر این عدم استفاده صحیح از نیروی عقل و اندیشه، و بهره نبردن از آن در مسیر طاعت پرردگار، می تواند زمینه ناهنجاری ها و آسیب های فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
 

نیروی وهم
 

علمای اخلاق در باره نیروی وهم و نقش آن در هدایت و ضلالت انسان می گویند: نیروی عقل و وهم از یک جهت با هم اشتراک دارند و آن «ادراک امور» است. یعنی برای فهم معلومات و کسب دانش، انسان به این دو نیروی درونی احتیاج دارد و خداوند متعال آن دو را ابزاری برای فهم انسان قرار داده است. امّا در این میان یک تفاوت عمده و اساسی باعث شده تا میان عقل و وهم تمایزی ایجاد شود؛ دایره فعّالیت «عقل» کلیّات، و حیطه فعّالیت «وهم» جزئیات است. به عبارت دیگر ادراک، فهم و تصوّر مفاهیم کلّی بر عهده عقل است و ادراک و فهم مفاهیم جزئی را وهم به دوش می کشد.
از آن جایی که عالم خارج از ذهن، عالم جزئیّات است و از جمله هر فعلى كه از انسان ها صادر مى ‏شود، در حیطه جزئیّات قرار می گیرد، در نتیجه مبدأ حرکت انسان در افعالش به واسطه تفكر و ادراک نیروی وهم است و از اين جهت آن را «عقل عملى» و «قوّه عامله» مى ‏نامند، و در مقابل، نیروی عقل که مُدرک کلیّات است را «عقل نظرى» و «قوّه عاقله» می گویند. امّا همین نیروی وهم اگر تحت تدبیر نیروی عقل و تحت کنترل او نباشد، افسار گسیخته و صاحب خود را به ورطه هلاکت می کشاند. نیروی وهم اگر از تعادل خارج شود، در صدد مكر، خيانت و فتنه خواهد بود، و پیوسته بر آن است تا تدبیر امور فرد را به دست گرفته و عقل را که سلطان مملكت بدن است، مطيع و منقاد خود سازد تا به هر چه فرمان دهد از فريفتن و شيطنت و إفساد و مكر، اطاعت نماید.
شیطنت ها و حیله های دشمنان خدا همچون معاویه و عمروعاص و آنان که از فکر خود در راه باطل استفاده می کنند، محصول طغیان نیروی وهم ایشان است و ارتباطی به قوّه تعقّل ایشان ندارد. در واقع بدکاری و حیله گری در آن ها نشان از قدرت عقل ایشان ندارد، بلکه علامت خروج نیروی وهم آن ها از حالت تعادل است و به همین جهت این دسته از افراد نه تنها از منظر دین اسلام عاقل نیستند بلکه در میدان بی عقلی و حماقت، گوی سبقت را از بسیاری از افراد هم صنف خودشان ربوده اند. آری اگر نیروی وهم تحت تدبیر عقل و در مسیر صحیح خود باشد، موجب کمال و رشد صاحب خود می شود و در غیر این صورت، می تواند مفاسد و آسیب های فردی و اجتماعی فراوانی را از خود به یادگار بگذارد.[10]
 

خودآزمایی
 

1- چگونگی اثرگذاری شخصیت انسان در رفتارش را توضیح دهید؟
2- تفاوت نیروی وهم با نیروی عقل در چیست و چگونه وهم می تواند در سعادت یا شقاوت افراد مؤثّر باشد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت-مسلم زکی زاده
 

پی‌نوشت‌ها


[1] سوره اسراء/ آیه 84 (ترجمه مکارم).
[2] تفسير نمونه ج ‏12 ص 247 و 248 [خلاصه شده].
[3] برگرفته از مقاله: رویکرد اسلام به بسترهای پیدایش آسیب های اجتماعی (مریم شفیعی) منبع: بینات سال پانزدهم پاییز 1387 شماره 3 (پیاپی 59).
[4] سوره فصّلت/ آیه 46 (ترجمه مکارم).
[5] نهج البلاغة (ترجمه دشتی) خطبه 178.
[6] سوره بقره/ آیه 44 (ترجمه مکارم).
[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏1 ص 16.
[8] همان ص 18.
[9] همان ص 11.
[10] رجوع شود به کتاب: معراج السعادة (انتشارات هجرت) باب دوّم، فصل چهارم، ص 48.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: