بررسی و توجیه دوّم| ۲
و ابن حجر در المنحالمکیّة فی شرحالهمزیّه در شرح این شعر:
لَکَ ذَاتُ الْعُلُومِ مِنَ الْغَیـْ / بِ وَمِنْهَا لِآدَمَ الْأَسْمَاءُ[1]
میگوید: مقصود از خلق آدم، خلق پیغمبر(ص) از صلب او بوده است پس خلق پیغمبر ما، به طریق ذات بوده و خلق آدم به طریق وسیله.[2]
مخفی نماند که محدثین بزرگ اهلسنّت نیز احادیثی روایت کردهاند که این وجه بهصراحت از آنها استفاده میشود؛ ازجمله در ذیل حدیثی که متضمّن شرح توسل حضرت آدم- علی نبینا و آله و علیه السلام - به حضرت رسول اکرم(ص) میباشد و «حاکم» آن را از پیغمبر(ص) روایت نموده و به صحّت آن گواهی داده است، چنین آمده که خدا خطاب به آدم فرمود:
«إِنَّهُ لَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی وَإِذْ سَأَلْتَنِی بِحَقِّهِ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکَ، وَلَوْلَا مُحَمَّدٌ مَا خَلَقْتُکَ»؛[3]
« بهدرستی که او (محمد (ص)) محبوبترین خلق نزد من است، و حال که به حق او از من سؤال کردی، تو را آمرزیدم، و اگر محمد نبود تو را خلق نمیکردم».
این حدیث را علاوه بر حاکم، ابنحجر در الجواهرالمنظّم و بیهقی در دلائلالنبوّه[4] و طبرانی[5] روایت نمودهاند.[6]
و نیز درضمن حدیثی که ابنحجر از ابنعباس روایت نموده و آن را صحیح دانسته، آمده است:
«أَوْحَی اللهُ تَعَالَی إِلَی عِیسی (ع) یا عِیسی! آمِنْ بِمُحَمَّدٍ وَأْمُرْ مَنْ أَدْرَکَهُ مِنْ أُمَّتِکَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِهِ، فَلَوْلاَ مُحَمَّدٌ، مَا خَلَقْتُ آدَمَ، وَلَوْلَا مُحَمَّدٌ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَلَا النَّارَ»؛[7]
«وحی کرد خدای تعالی بهسوی عیسی: ای عیسی! ایمان آور به محمّد و امر کن کسانی از امّت تو را که او را درک مینمایند به او ایمان آورند پس اگر محمد نبود، آدم را نمیآفریدم و اگر محمد نبود، بهشت و آتش را خلق نمیکردم».
و نیز این حدیث قدسی، معروف بین شیعه و دیگران است:
«لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ»؛[8]
«اگر تو نبودی من آسمانها را نمیآفریدم».
و همچنین این حدیث قدسی را روایت نمودهاند:
«خَلَقْتُکَ لِأَجْلِی وَخَلَقْتُ الْأَشْیَاءَ لِأَجْلِکَ»؛[9]
«تو را بهخاطر خودم و همهی هستی را بهخاطر تو آفریدم».
و در همین معنی و بلکه در تقدم آفرینش آن حضرت بر آفرینش سایر مخلوقات، ظهیر فاریابی میگوید:
ایزد چو کارگاه فلک را به کارکرد / از کائنات ذات تو را اختیار کرد
اول تو را یگانه و بیمثل آفرید / وانگه سپهر هفت و عناصر چهار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت / که ایزد رسوم دولت تو آشکارکرد
بدیهی است هر مقامی از اینگونه مقامات، غیر از نبوّت و پیامبری که به حضرت خاتمالانبیا(ع) ختم شده است، برحسب دلایل عقلی و احادیث، برای اولیای بعد از آن حضرت که ائمّه اثنیعشر(ع) میباشند، ثابت و مسلّم است.
هُمُ الْقَومُ فَاقُوا الْعَالَمِینَ مَنَاقِباً / تَمَسَّکَ فِی أُخْرَاهُ بِالسَّبَبِ الْأَقْوَی
هُمُ الْقَوْمُ مَنْ أَصْفَاهُمُ الْوُدَّ مُخْلِصاً / مَحَاسِنُهُمْ تُجْلَی وَ آثارُهُمْ تُرْوَی[10]
و چه نیکو گفته است ابونواس در خطاب به حضرت رضا (ع):
تَاللهِ لَمَّا بَری خَلْقاً فَأْتَقَنَهُ / صَفَّاکُمُ وَاصْطَفَاکُمْ أَیُّهَا الْبَشَرُ
وَأَنْتُمُ الْمَلَأُ الْأَعْلَی وَعِنْدَکُمُ / عِلْمُ الْکِتَابِ وَمَا جَاءَتْ بِهِ السُّوَرُ
مُطَهَّرُونَ نَقِیَّاتُ جُیُوبُهُمُ / تُتْلَی الْصَّلَاةُ عَلَیْهِمْ أَیْنَمَا ذُکِرُوا
مَنْ لَمْ یَکُنْ عَلَوِیّاً حِینَ تَنْسِبُهُ / فَمَا لَهُ مِنْ قَدِیمِ الدَّهْرِ مُفْتَخَرُ[11]
اگر گفته شود: اینگونه ارتباطی که شما به آن، به ارتباط آب و جوی و حتّی شاخه و برگ درخت با میوه، مَثَل زدید، به عکس نیز وجود دارد، یعنی میوه هم به وجود آب و جوی و باغ وابستگی دارد، بلکه وابستگی آن بیشتر و مؤکدتر است، زیرا بدون وجود آب و درخت، میوه حاصل نمیشود، درحالیکه بدون میوه، وجود درخت امکانپذیر است.
پاسخ داده میشود:
آنچه در خارج دیده میشود از درختهای بیمیوه، غرض از وجودشان میوه نبوده است، هرچند شخصی که آن را کاشته است قصدش میوه بوده است و اگر او به این جهت عالِم بود، هرگز آن را نمیکاشت. اما مدّبر حقیقی و فاعل واقعی که عالِم به همهچیز است، از وجود آن درخت آنچه را که تکویناً خواسته است، حاصل شده است و این اشکال از این ناشی شده که بین فاعل حقیقی عالِم با فاعل ظاهری جاهل فرق نگذاردهاند. در اینجا موضوع سخن، فاعل حقیقی عالِم حکیم است که خود فرموده است:
﴿أَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ* ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾؛[12]
«آیا ندیدید تخمی را که در زمین کاشتید؟ آیا شما آن را رویاندید یا ما رویاندیم؟».
و نیز در آیه دیگر میفرماید:
﴿أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ *ءَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُون﴾؛[13]
«آیا ندیدید که شما نخست نطفهای بودید؟ آیا شما آن نطفه را بهصورت انسان آفریدید، یا ما آفریدیم؟».
ثانیاً: ارتباط بدن عنصری امام مانند غیر امام، با اشیای مادی و عناصر بسیط و مرکّب دیگر، اگرچه معلوم و مسلّم است اما این خصوصیّت را که فرد خاصی چنان باشد که دیگران وجودشان به او وابستگی معنوی داشته باشد، هیچکس غیر از امام دارا نیست؛ چنانکه در عالم ارتباطات ظاهری، خصوصیت اینکه فردی بدون پدر و مادر خلق شده باشد، اختصاص به آدم و حوّا دارد و خصوصیت اینکه فردی بدون پدر باشد، اختصاص به مسیح دارد.
ثالثاً: ارتباط وجود امام با مواد و عناصر، مثل سایر افراد، در جهت مادّی آنهاست درصورتیکه ارتباط و وابستگی آنها به امام در جهت جسم و روح و ظاهر و باطن وجودشان میباشد.
بهعبارتدیگر اگرچه وجود عنصری امام به مادّه و عناصر ارتباط دارد، اما نفس این عناصر و مواد و غیب وجود تمام اشخاص و افراد به وجود امام و غیب وجود آن حضرت که حقیقت وجود او و اصل ذات اوست ارتباط دارد و این خصوصیتی است که – باذنالله تعالی - فقط امام و انوار پیغمبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) دارای آن میباشند.
رابعاً: ارتباط میوه به وجود جوی و درخت و خاک و آب، از قبیل ارتباط شیء به علّت مادی آن است و ارتباط آنها با میوه از قبیل ارتباط شیء به علّت غایی آن میباشد.
بنابراین ارتباط وجود عنصری امام با آب و خاک و تمام عناصر و هوا و آفتاب و سایر مخلوقات، نظیر ارتباط شیء با علّت مادی خود میباشد. و اما ارتباط سایرین با او، نظیر ارتباط شیء با علّت غایی خود است؛ و پرواضح است که علّت غایی شیء از علّت مادی و همچنین علّت صوری آن افضل است. زیرا که علّت غایی، مقصود بالذات و بالأصاله و استقلال است و علّت صوری و مادی، مقصود بالتَّبَع و بِالعَرَض است.
علیهذا ارتباط وجود ممکنات به وجود امام به گونهای که بیان شد، مقبول و مسلّم و امر غریب و مورد استبعادی نیست، همانگونه که برحسب قرآن مجید و قانون مطابقت و ناموس، تناسب معلوم میشود که آنچه در زمین است، برای این بشر است و این بشر حاصل این خلقت و جلوهی اتمّ و اکمل قدرت و علم الهی است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
و:
تویی تو، نسخهی صُنع الهی / بجُو از خویش هر چیزی که خواهی
همینطور انسانها نیز وجودشان به وجود امام مرتبط است و طفیلِ وجود امام و حجّت خدا میباشند و باید گفت که:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که بر دست نسیم سحر افتاد
روشن از پرتو رویتنظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند و لیک
بوی گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
همهی کمالات به کمال رسول اکرم(ص) و سیدةالنساء و ائمه طاهرین(ع) میپیوندد و معیار و میزان کمال و مصدر هدایت و ارشاد و برهان خلق و حجت خدایند:
«فَهُمْ مِفْتَاحُ خَزَائِنِ الرَّحْمَنِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَالْعِرْفَانِ وَیَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ وَالْإِیمَانِ»؛
چنانکه از حضرت امام صادق(ع) مروی است:
کُنَّا نُجُوماً یُسْتَضَاءُ بِنَا / لِلْبَرِیَّةِ نَحْنُ الْیَوْمَ بُرْهَانُ
نَحْنُ الْبُحُورُ الَّتِی فِیهَا لِغَائِصِکُمْ / دُرٌّ ثَمِینٌ وَیَاقُوتٌ وَ مَرْجَانُ
مَسَاکِنَ الْخُلْدِ وَالْفِرْدَوْسِ نَمْلِکُهَا / وَ نَحْنُ لِلْخُلْدِ وَ الْفِرْدَوْسِ خُزَّانُ
مَنْ شَذَّ عَنَّا فَبَرْهُوتٌ مَکَانَتُهُ / وَمَنْ أَتَانَا فَجَنَّاتٌ وَ رِضْوَانُ[14]
«ما ستارگانی بودیم که از ما طلب روشنایی میشد و امروز در بین مردم، ما دلیل و برهان هستیم. ما دریاهایی هستیم که کسی که در آنها غواصی نماید بهرهاش دُرّ و یاقوت و مرجان است. مسکنهای خلد و فردوس را ما مالکیم؛ و ما خازنان خلد و فردوسیم. هرکس از ما دور افتد، برهوت جای اوست؛ و هرکس به سوی ما بیاید جایگاهش باغهای بهشت و رضوان است».
خودآزمایی
1- و ابن حجر در المنحالمکیّة فی شرحالهمزیّه، مقصود از خلق آدم را چه میگوید؟
2- ارتباط و وابستگی سایر افراد به امام در چه جهتی است؟
3- چرا علّت غایی شیء از علّت مادی و همچنین علّت صوری آن افضل است؟
پینوشتها
1 برای تو اصل و ذات علوم و دانشها از جانب غیب فراهم شده و رسیده است و از همان علوم برای آدم تعلیم اسماء صورت گرفته است.
2 حسینی میلانی، نفحاتالازهار، ج۵، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ آلوسی، روحالمعانی، ج۱، ص۶۴.
3 حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۲، ص۶۱۵.
4 بیهقی، دلائلالنبوه، ج ۵، ص ۴۸۹.
5 طبرانی، المعجمالاوسط، ج۱، ص۶۷ – ۶۸؛ ج۶، ص۳۱۳ – ۳۱۴؛ همو، المعجمالصغیر، ج۲، ص۸۲ – ۸۳؛ همو، المعجمالکبیر، ج۲۴، ص۳۵۲.
نبهانی، شواهدالحق فی الاستغاثة بسید الخلق، ص۱۳۹.
6 نبهانی، شواهدالحق فی الاستغاثة بسید الخلق، ص۱۳۷ - ۱۵۶.
7 نبهانی، شواهدالحق فی الاستغاثة بسید الخلق، ص۱۳۹.
8 ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۸۶؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج۱، ص۲۴؛ سید بکری، اعانةالطالبین، ج۱، ص۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۴۰۶؛ حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ج۱، ص۴۳۷.
9 حافظ برسی، مشارق انوارالیقین، ص۲۸۲؛ حر عاملی، الجواهرالسنیه، ص۳۶۱.
10 زرندی، معارجالوصول، ص۲۵؛ ابنصباغ مالکی، الفصولالمهمه، ج۱، ص۱۶۱؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۳۱۱. آنها خاندانی هستند که در مناقب بر جهانیان برتری دارند، نیکیهای آنها نمایان و آثارشان زبانزد است. آنها (اهلبیت (ع)) خاندانی هستند که هرکس آنها را صمیمانه دوست داشته باشد به وسیلهای نیرومند برای آخرت خود چنگ زده است.
11 سوگند به خدا چون خدا خلق را آفرید و آفرینش آن را محکم کرد شما را (اهلبیت (ع)) از کدورتها صاف کرد و برگزید. شما ملأ اعلی هستید و نزد شما است علم کتاب و آنچه که به آن سورههای قرآن نازل شده است پاکیزگان و پاکدلانی که هرکجا و هرگاه یاد شوند صلوات بر آنها فرستاده میشود.
کسی که در هنگامی که او را نسبت میدهی و نسبش را یاد میکنی عَلَوی نباشد او را از روزگار قدیم افتخاری نیست.
12 واقعه، ۶۳-۶۴.
13 واقعه، ۵۸-۵۹.
14 ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۹۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۴۷، ص۲۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی