اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ رُسُلِهِ أَجْمَعِینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینَ الَّذینَ هُمْ أَرْکَانُ الْإِیمَانِ، وَأُمَنَاءُ الرَّحْمَنِ وَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَبِهِمْ یُمْسِکُ اللهُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَبِهِمْ یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَبِهِمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَتَنْشِرُ الْرَّحْمَةَ وَتُخْرِجُ بَرَکاتِ الْأَرْضِ وَلَوْلَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنْهُمْ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا.[1]
قَالَ الْإِمَامُ أَبُو جَعْفَر الْبَاقِرُ (ع):
«لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَمَاجَتْ کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ»؛[2]
ترجمه به مضمون:
«اگر زمین ساعتی خالی از امام بماند اهل خود را فرو خواهد برد و چون دریایی که به موجش اهلش را مضطرب و بیقرار سازد در موج و اضطراب افتد».
پیشگفتار
باید توجه داشت که اصل وابستگی سایر ممکنات به وجود امام(ع) و چگونگی آن و مسائل مشابه آن را، دانشمندان و علمای حکمت و عرفان با دلایل عقلی و فلسفی و عرفانی اثبات کردهاند. چنانکه بهوسیلهی وحی و خبر آنانکه با عالم غیب ارتباط و اتصال دارند و از غیب عالم و علم کتاب و روابط نهانی و پنهانی ممکنات با یکدیگر، باذنالله تعالی و به عنایت و لطف او، مطلع میباشند نیز ثابت است و طبق همین اطلاعاتی که ایشان به ما میدهند، فرضاً دلیل عقلی مستقل هم نباشد، به آنچه خبر میدهند اعتقاد پیدا میکنیم.
زیرا برای تحقیق اینگونه موضوعات – بهخصوص تفاصیل آن - راهی مطمئنتر و باوربخشتر از وحی و اخبار انبیا و اوصیای آنها نیست؛[3] چنانکه وجود ملائکه و اصناف آنها و مأموریتها و مداخلاتشان در عالم و تصرفات و ارتباطاتی که با تنظیم عالم دارند، برحسب قرآن مجید[4] و احادیث شریفه[5]، ثابت و مسلم است و هرکس به نبوّت و وحی و قرآن مجید و رسالت حضرت رسول اکرم(ص) مؤمن باشد، به آن نیز ایمان دارد زیرا ایمان به صدق انبیا و وحی و انباء و اخبار آنها، قابل تبعیض نیست. بنابراین در این موضوع نیز این راه شناخت، مورد استناد و کمال اعتماد و یقینآور و اطمینانبخش است.
برحسب روایاتی که در تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید وارد شده و همچنین روایاتی که مستقلاً روایت شده، وابستگی جهان به وجود امام(ع) ثابت است و هرچند بعضی از این روایات به وابستگی بعضی از این عالم مثل زمین، بیشتر دلالت نداشته باشد اما بعضی دیگر بر وابستگی کل دلالت دارد. مضافاً اینکه بعضی از معیارها و ملاکها که این وابستگی را تأیید مینماید عام است و وابستگی کل عالم را اثبات میکند.
ناگفته نماند که از طرق اهلسنّت نیز احادیثی که فیالجمله دلالت بر این موضوع دارد، روایت شده است؛ مثل روایتی که «عبید بن بطة عکبری» که از محدثین مشهور و نامدار است[6]، در کتاب الابانه به سند خود از عبدالله بن امیه مولی مجاشع[7]، از یزید رقاشی[8] از انس بن مالک[9] به این لفظ روایت کرده است:
قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله (ص):
«لَا یَزالُ هَذَا الدِّینُ قَائِماً إِلَی اثْنَی عَشَرَ فَإِذَا مَضَوْا سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»؛[10]
انس گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«همواره این دین برپا خواهد بود تا دوازده نفر، پس وقتی که آن دوازده نفر درگذشتند، زمین اهل خود را فرو خواهد برد».
و چنانکه از بعضی احادیث استفاده میشود، از صدر اول و عصر صحابه، افراد برجستهای از آنان، مانند سلمان و ابوذر - که نمیتوان معتقداتشان را جز به استناد به هدایت و بیان و ارشاد حضرت رسول اعظم(ص) مستند دانست - این وابستگی را بازگو کرده و به دیگران میآموختند، ازجمله از سلمان و ابوذر در مقام توصیف امیرالمؤمنین علی(ع) روایت شده است:
«إِنَّهُ لَزِرُّ الْأَرْضِ الَّذِی تَسْکُنُ إِلَیْهِ وَیُسْکَنُ إِلَیْهَا، وَلَوْ فُقِدَ لَأَنْکَرْتُمُ الْأَرْضَ وَأَنْکَرْتُمُ النَّاسَ»؛[11]
ابن اثیر در النهایه و ابنمنظور در لسانالعرب، «زرّ» را به استخوانی که در زیر قلب است و قوام قلب را به آن گفتهاند، معنی کردهاند که بنابراین، ترجمه این جمله این است:
«علی(ع) قوام زمین است، که زمین به سوی او آرام میگیرد و بهسوی آن سکون و آرامش حاصل میشود و اگر او (یا جانشین او) نباشد، هرآینه زمین مردم را، منکر و دگرگون و به وضع دیگر و ناشناخته خواهید دید».
حاصل اینکه با مراجعهی اجمالی به روایات و احادیث شیعه و اهلسنّت و زیارات معتبر، مثل جامعه کبیره، ارتباط وجود سایر ممکنات و بقای زمین، بلکه عالم، نزول باران، برکات و رحمتهای الهی، افاضهی فیوضات و نعمتها به وجود امام(ع) فیالجمله ثابت و مسلم است.[12] چنانکه شکی نیست که یگانه راه نجات و امان از گمراهی، شناختن امام(ع)، قبول امامت او و پیروی از اوست که علاوه بر احادیث متواتر ثقلین و سفینه و أمان، حدیث مشهور بین شیعه و اهلسنّت که حمیدی در الجمع بین الصحیحین آن را روایت کرده است، با کمال تأکید و توعید بر آن دلالت دارد، متن این حدیث به روایت حمیدی (در الجمع بین الصحیحین) این است:
«مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیَّةً»؛[13]
«هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مرده است (مانند) مردن جاهلیت».
و فخر رازی از حضرت رسول(ص) روایت کرده است که فرمود:
«مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ فَلْیَمُتْ إِنْ شَاءَ یَهُودِیّاً وَإِنْ شَاءَ نَصْرَانِیّاً»؛[14]
«هرکس بمیرد و نشناخته باشد امام زمان خود را، پس اگر خواست یهودی بمیرد و اگر خواست نصرانی».
و تصریح به این بیان و اقتباس از فرمایش حضرت رسول اعظم(ص) است، کلام معجز نظام خلیفه و وصیّ آن حضرت علی(ع) که مفخر علمای اسلام سید رضی از آن حضرت روایت نموده است:
«وَإِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قَوَّامُ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ وَعُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ وَلَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَأَنْکَرُوهُ»؛[15]
«همانا امامان از سوی خدا و به امر خدا، قائم بر خلق خدا و برپادارندگان آنها، و مدبر و مدیر امور، نگهبان مصالح و سرپرست بندگان خدا میباشند. داخل بهشت نمیشود مگر آنکس که بشناسد ایشان را و ایشان او را بشناسند و داخل آتش نمیشود مگر کسی که ایشان را نشناسد و انکار کند و امامان(ع) او را نشناسند و انکار نمایند».
و در رابطه با این مسائل است فرمایش دیگر آن حضرت:
«أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) کَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَی نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ»؛[16]
«آگاه باشید که به تحقیق مثل آل محمد(ص) مثل ستارههای آسمان است؛ که هرگاه ستارهای غروب کند، ستارهی دیگر طلوع نماید».
اینگونه احادیث و احادیثی که مدلول آنها گستردهتر است، از حدّ تواتر گذشته است و مورد نظر در این رساله، استقصا و احصای آن احادیث و تحقیق در مقدار دلالت آنها نیست، که احصا و بررسی این احادیث به کاوش بسیار و مطالعات زیاد و تألیف کتابی مفصّل و بزرگ نیاز دارد.
آنچه در این رساله بهطور مختصر در نظر است، توجیه و تفسیر عقلی و علمی و منطقی این وابستگی و بیان امکان و صورت وقوع آن است که درضمن چند بیان توضیح و توجیه میشود و اگرچه بحث و بررسی را میتوان در دو زمینه قرار داد؛ یکی ارتباط اصل وجود ممکنات به وجود امام(ع) و دیگری ارتباط بقای آنها به وجود آن حضرت(ع) امّا به ملاحظهی اختصار و عدم تکرار، در طی چند بررسی و توجیه، معقولیّت و منطقی بودن هر دو جهت را به یاری خداوند متعال بیان خواهیم کرد.
وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ.
خودآزمایی
1- مطمئنترین و باوربخشترین راه برای تحقیق موضوعاتی مانند وابستگی سایر ممکنات به وجود امام(ع) و چگونگی آن و مسائل مشابه آن، چیست؟
2- چگونه وابستگی جهان به وجود امام(ع) ثابت میشود؟
3- یگانه راه نجات و امان از گمراهی را بیان کنید.
پینوشتها
۱. اقتباس از احادیث باب۲۱ کمالالدین صدوق، ص۲۱۰ - ۲۰۱؛ و کتابهای دیگر.
۲. نعمانی، الغیبه، ص ۱۳۹-۱۴۰.
۳. پیرامون علم انبیا و اولیا، به مغیبات و چگونگی و واقعیت آن، که امری انکارناپذیر است، مراجعه شود به کتابهایی که یا در خصوص این موضوع نوشته شده، یا به مناسبتی این مباحث در آنها پیگیری شده است ازجمله تألیفات این حقیر مثل نوید امن و امان و پرتوی از عظمت امام حسین (ع) و فروغ ولایت در دعای ندبه.
۴. انعام، ۶۱؛ نحل، ۲؛ احزاب، ۹؛ حاقه، ۱۷؛ مرسلات، ۱ – ۵؛ نازعات، ۱ – ۵؛ انفطار، ۱۰ – ۱۳.
۵. صحیفه سجادیه، دعای ۳ (ص۳۷ – ۴۰)؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۶، ص۲۱۷ – ۲۱۸.
۶. شرح زندگی او در تاریخ بغداد (خطیب بغدادی، ج۱۰، ص۳۷۰) و لسانالمیزان (ابن حجر عسقلانی، ج۴، ص۱۱۲ – ۱۱۵) مذکور است.
۷. رازی در الجرح و التعدیل شرح زندگی عبدالله بن امیّه قرشی را نوشته است (ج۵، ص۸)، که ظاهراً غیر از عبدالله بن امیه مولی مجاشع است، و در جامعالرواة (اردبیلی، ج۱، ص۴۷۲)، شرح حال عبدالله بن امیّه سکونی را نوشته است که از اصحاب حضرت امام صادق (ع) است.
۸. شرح حال یزید بن ابان رقاشی در تهذیبالتهذیب ابن حجر عسقلانی مذکور است (ج۱۱، ص۲۷۰ – ۲۷۲).
۹. انس بن مالک از صحابه معروف است که ماجرای زندگی و تاریخ حالات او در کتابهای تاریخ و تراجم مثل الاستیعاب (ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۰۹ – ۱۱۱)، و الإصابه (ابن حجر عسقلانی ج۱، ص۲۷۵ – ۲۷۸) و اسدالغابه (ابن اثیر جزری ج۱، ص۱۲۷ – ۱۲۸) و غیره آمده است.
۱۰. محدث نوری، کشفالاستار، ص۹۹. در بعضی نسخهها کلمهی «سَاخَتْ» «مَاجَتْ» نوشته شده است و پوشیده نماند که احادیث دال بر امامت ائمهی اثنیعشر (ع) از طرق اهلسنّت متواتر است و بیش از سی نفر از صحابه این احادیث را روایت کردهاند و این روایات بر صحت مذهب شیعه اهلبیت (ع) که معتقد به امامت ائمهی اثنیعشر (ع) میباشند، دلالت دارند و بر هیچیک از مذاهب سایر فرق مسلمین قابل انطباق نیستند، خصوصاً که در خود این روایات، روایاتِ مطلقه تفسیر شده و در روایاتی مثل روایت حافظ معروف «ابوالفتح بن ابوالفوارس» در اربعین خود به اسامی ایشان نیز تصریح شده است.
۱۱. ابن اثیر، النهایه، ج۲، ص۳۰۰؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۴، ص۳۲۲ (لغت «زر»).
مخفی نماند که این حدیث در کتابهای معتبر شیعه نیز روایت شده، ازجمله در امالی شیخ مفید قدس سره مجلس هفدهم از سلمان روایت شده است. در امالی شیخ مفید حدیث اینطوری است «إِنَّهُ لَعَالِمُ الْأَرْضِ وَزِرُّهَا وَإِلَیْهِ تَسْکُنُ وَلَوْ قَدْ فَقَدْتُمُوهُ لَفَقَدْتُمُ الْعِلْمَ وَأَنْکَرْتُمُ النَّاسَ». ر.ک: مفید، الامالی، ص۱۳۹.
۱۲. رجوع شود به کتابها و جوامع حدیث مثل الکافی، الوافی، بحارالانوار و دُررالبحار و غیره.
۱۳. محدث نوری، کشفالاستار، ص۷۸ – ۷۹. (به نقل از حمیدی، الجمع بین الصحیحین).
۱۴. فخر رازی، المسائلالخمسون، ص۷۱ (مسألة الخامسة والاربعون).
۱۵. نهجالبلاغه، خطبهی۱۵۲ (ج۲، ص۴۰ – ۴۱).
عالم جلیل حاج میرزا ابوالفضل تهرانی قدس سره در شرح زیارت عاشورا، در موضوع معرفت امام در کتاب شفاءالصدور خود کلامی دارد که عیناً نقل میشود:
معرفت ائمه (ع) مراتبی دارد:
مرتبهی اول، احاطه به مقام ایشان است - کما هو حقّه – و این مرتبه در حیّز افهام ما نیست:
جملهی ادراکت بر خرهای لنگ او سوار باد پایان چون خدنگ
و حدیث شریف «مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللهَ»، میتواند اشاره به این معنا باشد و حدیث معروف که شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده که پیغمبر علیهما السلام فرمود: «یا عَلِیُّ! مَا عَرَفَ اللهَ إِلَّا أَنَا وَأَنْتَ وَلَا عَرَفَنِی إِلَّا اللهُ وَأَنْتَ وَلَا عَرَفَکَ إِلَّا اللهُ وَأَنَا» بنا بر عموم ثبوت احکام امیرالمؤمنین (ع) برای ائمه (ع) چنانچه در اخبار وارد شده - شاهد صدق این مدعی باشد.
مرتبه دوم، اطلاع بر اسرار و سرایر، و وقوف بر بواطن و ضمایر ایشان است به حدی که طاقت بشر اقتضا کند؛ این هم مراتبی دارد و مقول به تشکیک است و این درجهی خصیصین شیعه و صدیقین و اولیاست و از اخبار اهلبیت (ع) معلوم میشود که سلمان فارسی و ابوحمزهی ثمالی و یونس بن عبدالرحمن مولی آل یقطین و جماعتی دیگر، هریک به مرتبهای از مراتب این مقام رسیدهاند و مستفاد از مجموع اخبار آن است که در صحابه افضل از سلمان نیست و این حکم جاری در اهلبیت (ع) نیست، چون او به تنزیل از ایشان شده و ایشان به تحقیق از این طایفه هستند.
مرتبهی سوم، اطلاع بر مراتب کمالات و مدارج مقامات عالیهی ایشان است؛ چنانچه از اخبار اهلبیت (ع) و آثار شریفهی ایشان ظاهر میشود، از علم و حلم و تقوا و شجاعت و سماحت و احتیاج جمیع خلق در امور به ایشان و وساطت ایشان در صدور جمیع فیوض الهی و مواهب ربّانی و اینکه امامت بر جمیع ما فی الوجود دارند و این مقام علما و فقها و مؤمنین از حکما و عرفاست و هرکس هرچه بیشتر از مشکات انوار مقدّس ایشان اقتباس کرده و زیادتر از بحر محیط فضایلشان اغتراف نموده، در این مرحله ثابتقدمتر و صاحب منزلتتر است.
مرتبهی چهارم، اعتراف به امامت ایشان و دارایی کمالات است اجمالاً، و این حظّ عوام است و جمیع مراتب از تشکیک و اختلاف، به حسب اختلاف استعداد اصحاب آنها، خالی نیست. ر.ک: تهرانی، شفاءالصدور، ج۲، ص۴۸ - ۵۱.
۱۶. نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۰ (ج۱، ص۱۹۴).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی