کد مطلب: ۳۸۵۳
تعداد بازدید: ۶۸۳
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۰
حسین(ع)؛ چراغ حیات و کشتی نجات| ۱۰
امام(ع) فردای آن روزیعنی در روز هشتم ذی‌حجّه از مكّه خارج شد در حالی كه آن روز همه رو به مكّه می‌آیند تا مناسك حجّ را انجام بدهند! آری امام می‌خواست كارش پر سرو صدا و سؤال‌انگیز انجام شود. بیرون آمدنش از مدینه سؤال‌انگیز بود كه چرا آن‌حضرت با اهل و عیال از زادگاه و وطن مأنوسش خارج شده است؟!

مبارزه‌ با فکر یزیدی در هر زمان
 

این جمله نیز نشان می‌دهد كه انگیزه‌ی آن‌حضرت در قیام خونینش حفظ اساس اسلام و جلوگیری از انهدام آن بوده است. مسأله‌ی امتناع از بیعت و اجابت دعوت كوفیان نیز حیثیّت جنبی و تأكیدی داشته است و تعبیر به «مثل یزید» دلالت براین دارد كه شخص یزید آنچنان نیست كه من به مقابله‌ی با او برخیزم؛ بلكه طرف مقابل من طرز تفكّر یزیدی است كه در هر زمان و از هر فردی یا از هر گروهی اظهار شود و به مخالفت با دین خدا برخیزد، طرف جنگ با من محسوب می‌شود و من به مقابله‌ی با او برمی‌خیزم.
شخص یزید مُرد و در دل خاك پوسید امّا طرز تفكّر یزیدی تا روز ظهور باهرالنّور حضرت مهدی(عج) در دنیا هست و پیوسته باید از سوی پیروان حسین(ع) مورد دفع و طرد قرار گیرد و غوغای همه ساله‌ی عاشورا به منظور زنده نگه داشتن فكر حسینی است.
امام احساس كرد كه قصد قتل او را در مدینه دارند و چون می‌خواست كشته شدنش، تبلیغ اسلام باشد و كفر و نیرنگ حاكمان را افشا كند؛ این بود كه از مدینه خارج شد و به مكّه رفت. چون مكّه بلداَمن است و در موردآن داریم:
«...مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً...»؛[1]
«...هر کس داخل آن شد در امنیّت است...».
 


خطابه‌ی افشاگرانه‌ی امام سیّدالشهداء(ع) در موسم حجّ
 


متجاوز از چهار ماه در مكّه بودند تا موسم حجّ فرارسید و مكّه، مجدداً محلّ اجتماع مسلمانان دنیای آن روز شد و زمینه برای القای خطابه آماده گردید. امام(ع) روز هفتم ذی‌حجّه در مسجدالحرام خطابه‌ای ایراد فرمود و ضمن شكایت از فسادِ وضع جاری در مملكت اعلام كرد كه من نمی‌توانم در مكّه بمانم و فردا می‌روم و این رفتن نیز رفتن به سوی مرگ و لقاءالله است. این چند جمله هم از آن خطابه است.
(خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمِ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جید الْفَتاةِ)؛
«مرگ ملازم آدمیان است؛ همچون گردن‌بند بر گردن زنان جوان».
(ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اشْتیاقَ یَعقُوبَ اِلى یُوسُفَ)؛
«من چقدر مشتاق دیدار گذشتگانم هستم آنگونه كه یعقوب مشتاق دیدار یوسف بود».
(وَخِیرَلی مَصْرَعٌ اَنا لاقِیه)؛
«برای من قتلگاهی مقرّر شده است و من به سمت آن می‌روم».
(وَ کَأَنِّی بِاَوْصالِی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسَ وَ کَرْبَلاءِ)؛
«گویی می‌بینم كه درندگان بیابان بین نواویس و كربلا به من حمله‌ور شده‌اند و بند از بندم جدا می‌كنند».
(َفمَنْ کانَ باذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِن‌شاءَاللهُ)؛[2]
«اینك كه پی به مقصد و مقصود من بردید حال هر كه حاضر است خون دل در راه ما بریزد و خود را برای لقای خدا مهیّا سازد، همراه من بیاید. كه من سحرگاهان اِن‌شاءالله می‌روم».
 


خروج سؤال‌انگیز امام حسین(ع) از مکّه
 


امام(ع) فردای آن روزیعنی در روز هشتم ذی‌حجّه از مكّه خارج شد در حالی كه آن روز همه رو به مكّه می‌آیند تا مناسك حجّ را انجام بدهند! آری امام می‌خواست كارش پر سرو صدا و سؤال‌انگیز انجام شود. بیرون آمدنش از مدینه سؤال‌انگیز بود كه چرا آن‌حضرت با اهل و عیال از زادگاه و وطن مأنوسش خارج شده است؟! معلوم می‌شود كه از طرف دستگاه حاكم متعرّضش شده‌اند. چرا چهار ماه در مكّه مانده است؟ چون مكّه بلد اَمن است. معلوم می‌شود در غیر مكّه در امان نبوده است. آنگاه بیرون رفتنش از مكّه در روز هشتم ذی‌حجّه كه روز ورود همه‌ی حاجیان به مكّه است سؤال برانگیزتر است. معلوم می‌شود آنجا هم در روزهای ازدحام جمعیّت در امان نبوده است و محتمل بوده آنجا امام را بكشند و بعد به خونخواهی او نیز برخیزند! در نتیجه هم حرمت كعبه شكسته می‌شد و هم شهادت امام بی‌اثر می‌ماند.
آن‌حضرت می‌خواست طوری كشته شود كه امّت اسلامی را تكان بدهد و همه بفهمند كُشنده‌اش دستگاه حاكم است و همان نشانِ كفر و بی‌دینی گردانندگان حكومت است.
 


سخنرانی آتشین امام حسین(ع) در مقابل لشکر حُرّ
 


اگر آن‌حضرت در مدینه یا در مكّه كشته می‌شد، اَحَدی از قاتلش با خبر نمی‌شد و آب از آب تكان نمی‌خورد و اثری از شهادتش عائد اسلام و مسلمین نمی‌گردید و به همین جهت از مدینه و مكّه بیرون رفت و با اهل و عیالش، آواره‌ی بیابان شد. در بین راه با لشكر حُرّ روبرو گردید كه به قصد اسیر كردنش آمده بودند.
آنجا هم مقابل لشكر حُرّ سخنرانی آتشینی ایراد فرمود:
(اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قالَ مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص) یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ کانَ حَقیقاً عَلَى اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ)؛
ای مردم! رسول خدا(ص) فرموده است: هر كس سلطان بیداد گری را ببیند كه حرام‌های خدا را حلال می‌شمارد و حرمت‌های خدا را در هم شكسته و پیمان خدا را نقض می‌كند و با سنّت رسول خدا(ص) مخالفت كرده و در میان بندگان خدا به گناه و تجاوز عمل می‌كند، اگر این وضع را ببیند و در مقام دگرگون ساختن آن برنیاید و قولاً و عملاً اعتراض و انتقادی ننماید، بر خدا لازم و واجب می شود كه این مسلمان بی‌تفاوت را به همان جا ببرد كه آن ظالم بیدادگر را میبَرَد و هر دو را در جهنّم محكوم به عذاب گرداند. آنگاه فرمود:
(اَلا وَ اِنَّ هُؤلاءِ قَدْلَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ وَ تَرَكُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیْءِ وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیَّر)؛
«حال آگاه باشید! این گروه حاكم در مملكت، پیروی از شیطان را برنامه‌ی كار خود قرار داده و اطاعت از فرمان خدا را رها كرده‌اند. ترویج فساد و تعطیل حدود نموده‌اند. بیت‌المال امّت را اختصاص به خود داده‌اند! حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده‌اند و اینك من برای دگرگون ساختن این وضع از همه كس سزاوارترم».
 


خطبه‌ی امام حسین(ع) در روز عاشورا
 


تا اینكه رسید به روز عاشورا. آن روز هم كه حدّاقل سی هزار جمعیّت بسان نگین درحلقه‌ی انگشتری محاصره‌اش كرده و تمام راه‌ها را به رویش بسته بودند و جز تیر و نیزه و شمشیر چیزی نشانش نمی‌دادند! در مقابل آن جمعیّت خونخوار با روحیّه‌ای قویّ و سرشار از عزّت و مناعت داد سخن می‌داد و می‌فرمود:
(اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَنِی بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ)
«آگاه باشید ای كوفیان! این مرد پدر ناشناخته [عبیدالله] پسر آن مرد پدر ناشناخته [زیاد بن ابیه] مرا در انتخاب یكی از این دو راه ناگریز ساخته است؛ یا شمشیرها از نیام كشیده شود و جنگ آغاز گردد و كار به پایان برسد یا من تن به ذلّت بدهم وتسلیم اراده‌ی وی گردم»!
 (وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ)؛
«و این شدنی نیست كه من تن به ذلّت دهم وخوار گردم».
(یأبیَ ‏اللهُ‏ُ ذلِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُومِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ اُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ اَبِیَّةٌ مِن اَن نُؤثِرَ طاعَةَ الِّلئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ)؛
«نه خدا رضا به ذلّت و خواری ما می‌دهد و نه رسول خدا(ص) و نه مؤمنان و نه دامن‌های پاك مادرانی كه ما را پرورش داده‌اند. آری؛ اینان نمی‌پسندند كه ما تسلیم گشتن در مقابل فرومایگان و لئیمان را بركشته شدن و ملحق گشتن به كریمان و سرفرازان ترجیح بدهیم».
(اَلا وَ اِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسْرَةِ مَعَ قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ خَذلَةِ النّاصِرِ)؛[3]
«حال آگاه باشید! من با همین یاران اندكم می‌ایستم و جز راه شهادت راه دیگری برنمی‌گزینم».
این بود اندكی ازجریان عظیم عاشورا و آشنا گشتن با انگیزه‌ی این نهضت بسیار عظیم حسینی ـ صلوات الله وسلامه علیه و علی آل بیته و اصحابه ـ تا از ما چه عکس‌العملی در مقابل این نهضت در حدّ خودمان ارائه شود؟ امام- سلام الله علیه- هم اكنون ندایش بلند است:
(اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یُنهَی عَنهُ)؛
«مگر نمی‌بینید كه به حقّ عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌گردد»؟
یعنی من برای همیشه از مدّعیان محبّت به من، توقّع دارم از باطل جلوگیری نمایند و به حقّ عمل كنند تا برای همیشه سالم بمانند.
این بشر، بدنی را در كربلا قطعه‌قطعه كرده كه به كیفر كفران این نعمت تا روز قیامت باید قطعه‌قطعه شود و در عذاب اختلافات گوناگون از مذاهب و احزاب و دُوَل و مِلل بسوزد و روز خوش نبیند. جامعه‌ی بشر این چنینی، دیگر روی وحدت و اتّحاد را به خود نخواهد دید مگر به دست فرزند همان بدنی كه قطعه‌قطعه شده است عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریفَ.
 


کشتن حجّت خدا و آثار وضعی آن
 


روز عاشورا هر سنگ و كلوخی را كه از زمین بر می‌داشتند زیر آن خون تازه می‌دیدند یعنی از همان روز به آدمیان اعلام خطر شد كه از این پس زندگی خون‌آلودی خواهید داشت و از گوشه و كنار زندگیتان خون خواهد جوشید. آخر مگر ساده است حجّت خدا را كشتن و اوراق قرآن را پاره پاره كردن و آنگاه زندگی خوش دیدن؟ محال است! به تعداد زخم‌هایی كه بر پیكرآن عزیز خدا وارد شده است باید زخم‌ها بر پیكر این بشر وارد شود . كشتنش یك اثر دارد و سر بریدنش یك اثر! شكستن پیشانیش یك اثر دارد و شكافتن قلبش یك اثر! سوز جگرش یك اثر دارد و خشكی لبهایش یك اثر! بشری كه آب به روی حسین خدا بسته است باید الی‌الابد آب رحمت خدا به روی او بسته شود. بشری كه یك پیراهن كهنه را هم به وی رَوا ندید؛ برای همیشه باید از جامه‌ی عزّت و شوكت محروم بماند. شما توقّع دارید این بشر در پنجه‌ی زمین و آسمان له نشود وحال آن كه عصر روز عاشورا صدا زدند اسب‌ها را نعل تازه بزنید!
(وَاَنَا السِّبْطُ الَّذِی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتَلُونی وَ بِجُرْدِ الْخَیْلِ بَعْدَ الْقَتْلِ عَمْداً سَحَقُونِی)؛
میهمان آمدم وتشنه لبان كشته شدم
از شرار سُم اسبان، تن عریانم سوخت
آفتاب و عطش و داغ دل و شعله‌ی جنگ
شور غم، آتش حسرت، رگ شریانم سوخت 
 

خودآزمایی
 

1- تعبیر به «مثل یزید» دلالت برچه دارد؟ توضیح دهید.
2- به چه دلایلی امام حسین(ع) از مدینه خارج شدند و به مكّه رفتند؟
3- چرا امام حسین(ع) در روز هشتم ذی‌حجّه از مكّه خارج شدند؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۹۷.
[2]. بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه‌ی ۳۶۶.
[3]. بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه‌ی ۸۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: