تصمیم امام حسین(ع)؛ حرکت از مدینه به سوی مکّه
در ابتدای امر برای وداع، كنار قبر پیغمبر(ص) رفته و با آن حضرت نجوایی میكند:
قَدْ حَضَرنی مِنَ الاَمْرِ ما عَلِمْتَ یا رَسولَ الله؛[1]
یا رسول الله من قصد رفتن دارم، شرایطی پیش آمده كه نمیتوانم در كنار قبر مطهّرت بیش از این اقامت داشته باشم...
و امام(ع) از مدینه حركت كرد و به مكّه آمد و مدّت چهار ماه در این شهر اقامت داشت (از ماه شعبان تا هشتم ذیحجّه). طی این مدّت آن حضرت جلساتی تشكیل داد و به آگاه كردن مردم اهتمام ورزید. نامههایی به اطراف فرستاد و سخنرانیهایی فرمود.
تصریح سیّدالشّهداء به شهادت خود در این سفر
تا این كه روز هفتم ذیحجّه در مكّه در حضور جمعی از مسلمانان سخنرانی كرد. در آنجا هم كمی از پرده را كنار زد و تا حدّی اظهار داشت كه به كجا میرود و اشارهای نمود به مرگ و فرمود:
اَلحَمدُلِلّهِ وَ ما شاءَاللهُ و لا قُوَّة الاّ بِاللهِ. خُطَّ الْمَوتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلی جِیدِ الفَتاة؛
...مرگ برای همهی مردم قطعی و مسلّم است و همه خواه و ناخواه میمیرند. مرگ در راه حقّ برای انسانهای آزاده زینت است همچون گردنبندی كه برای زن جوان زینت است.
میبینیم كه سخن از مرگ است، سخن از این نیست كه من حكومت تشكیل میدهم. بعد هم فرمود:
وَ ما أَوْلَهَنی اِلَی اَسلافِی اشْتیاقَ یعقُوبَ اِلَی یوسُفَ وَ خِیرَ لی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ؛
چقدر اشتیاق دیدار گذشتگانم در دلم پیدا شده، همچنان كه یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع) اشتیاق داشت. مشتاق دیدار جدّم، پدرم، مادرم و برادرم هستم. و بعد هم فرمود: برای من شهادتگاهی در نظر گرفته شده است كه به سوی آن میروم. بعد هم جملهی روشنتری فرمود:
وَ كَأَنِّی بِاَوصالِی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ، بَینَ النَّواویسِ وَ كَربَلاءَ، فَیمْلَأَنَّ مِنِّی اَكْراشاً جُوفاً وَ اَجْرِبَةً سُغْباً؛
گویی میبینم كه به همین زودی گرگهای بیابان كربلا به من حمله كردهاند و بندبند اعضای بدنم را از هم جدا میكنند و عطش درونی خود را با كشتن من فرو مینشانند.
این جملات در مكّه گفته شده. معلوم است كه آن حضرت به كجا میخواهد برود. بعد میفرماید:
لا مَحِیصَ عَنْ یومٍ خُطَّ بِالقَلَمِ. رِضَی اللهِ رِضانا اَهلَ الْبَیت؛
از چنین روزی كه قلم تقدیر بر آن گذشته راه گریزی نیست؛ ما اهل بیت همان را میپسندیم كه خدا میپسندد.
نَصْبِرُ عَلَی بَلائِه وَ یوَفّینا اُجُورَ الصّابِرین؛
هرگونه حادثهی سنگین پیش بیاید ما صبر میكنیم و خدا هم اجر و مزد صبركنندگان را به ما عنایت خواهد كرد.
و در جملهی آخر سخن به طور كاملاً روشن فرمود:
مَنْ كانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقاءِ الله نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ مَعَنا، فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ الله؛[2]
اینك در میان جمع ما هر كس جان بر كف آمادهی شهادت است و خود را برای مرگ و ملاقات الهی مهیا ساخته به همراه ما كوچ كند كه من فردا صبح به یاری خداوند حركت میكنم.
طلب یاری از حُجّاج حاضر در مکّه
و در جملهی دیگر خود در مجمع عمومی حجّاج فرمود:
ای مردم! من از شما كمك میطلبم امّا نه كمك مادّی، از شما كمك انسانی میخواهم. البتّه تصوّر نكنید كه من در این سفر فاتح خواهم بود و افرادی كه مرا همراهی كردهاند در ظلّ حكومت من به مقام و منصبی نائل میشوند. نه، این طور نیست. من از كسانی تقاضای یاری دارم كه جان بر كف بخواهند در راه من خون دل بریزند. من مُهْجه میخواهم. نفرمود من اسب و نیزه و پول و شمشیر میخواهم. مُهجه آن خون قلبی است كه حیات انسان به آن بستگی دارد. همان را باید بریزید تا حیات دینی شما و حیات اخروی شما محفوظ بماند. من یارانی میخواهم كه جان بركفند و خون دل خود را در راه دین میریزند. كسی فكر نكند اگر با من بیاید باعث فتح و پیروزی و زنده ماندن من میشود. شما چه بیایید و چه نیایید من كشته میشوم. آنچه لازم است ریخته شدن خون من است. من فقط میخواهم شما را از این حضیض ذلّت مادّی كه اسیر آن شدهاید بِرَهانم. میخواهم شما را از این خواری و ذلّت و انحطاط در شهوات نفسانی بیرون بیاورم. شما را به اوج قرب خدا برسانم. شما را به پرواز درآورم. هدف من این است كه شما را حركت بدهم و به خدا نزدیك كنم. آگاه باشید. آن كس كه خود را آماده كرده است كه به دیدار خدا نائل شود فردا با من حركت كند كه من فردا صبح روندهام.
این سخنرانی در روز هفتم ماه ذیحجّه ایراد شده و روز هشتم روز حركت بوده است. این تصمیم و اقدام بسیار تكاندهنده بود، زیرا روز هشتم همهی حاجیان وارد مكّه میشوند. من فردا كه روز ورود همهی حجّاج است بیرون میروم. خوب همهی اینها نشاندهندهی این است كه ای مردم، بدانید منِ حسین برای كشته شدن میروم.
وظیفهی حجّاج یاری حسین(ع) است و بس
به هر حال امام(ع) روز هشتم ذیحجه از مكّه حركت كرد و به همهی حجّاج فهماند امسال وظیفهی شما این نیست كه در مكّه بمانید و طواف كعبه كنید و در مَسعی، سعی صفا و مروه كرده به عرفات بروید و در منی رمی جمرات كنید. امسال، وظیفهی شما غیر از این است. وظیفهی شما همراهی كردن با من است. امسال مطاف شما جای دیگر است. مسعی و قربانگاه و رمی جمرات شما باید جای دیگری باشد. به هر حال مطلب برای همه كاملاً روشن شد. روز هشتم ذیحجه بارها را بستند.
فَرَزدق شاعر میگوید: سال شصتم هجری بود كه به مكّه میآمدم و مادرم را به مكّه میآوردم. نزدیك حرم كه رسیدم دیدم كاروانی از مكّه بیرون میآید. بارها را بستهاند. تعجّب كردم. امروز همه وارد مكّه میشوند، كیست كه از مكّه بیرون میرود؟ گفتند كاروان امام حسین(ع) است. من تعجّبم بیشتر شد. حجّت خدا، پسر پیغمبر، روز هشتم ذیحجّه از حرم بیرون رفتن یعنی چه؟ با عجله آمدم خدمت حضرتش رسیده، عرض ادب نموده، سلام كرده، عرض كردم: یابن رسول الله خیر است، عازم كجا هستید؟ فرمود: اگر میماندم دستگیر و كشته میشدم و حرمت حرم هتك میشد. برای حفظ حرمت كعبه از مكّه بیرون میروم. بعد آن حضرت از من سؤال كرد تو از كجایی؟ گفتم: من مردی از عربم. بیش از این نپرسید. فرمود: از كوفه چه خبر؟ گفتم از شخص مطّلعی پرسیدی؛ همین قدر به شما بگویم:
قُلُوبُ النّاس مَعَك وَ اَسْیافُهُمْ عَلَیك؛[3]
دلهای مردم با تو و شمشیرهایشان علیه تو است.
همهی این سخنان و ملاقاتها برای توجّه دادن به این نكته است كه كسی خیال نكند امام(ع) برای به حاكمیت رسیدن و تصرّف حكومت قصد قیام دارد، تا آنها هم به دنبال امام آمده، به مقام و منصبی برسند.
امام(ع) از شهادت خود خبر میدهد
آن حضرت در بین راه مكّه تا كربلا هم خطبهای ایراد فرموده است، آنجا كه میفرماید:
اَیهَا النّاسُ، اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، و اِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیرَتْ...؛[4]
ظاهراً این خطبه بعد از شهادت مسلم(ع) و هنگام برخورد با حرّ ریاحی ایراد شده است. امام(ع) همانجا بین مردم ایستاد تا مردم با حواس جمع بشنوند كه فردا نگویند ما به امیدی آمدهایم. با صدای رسا فرمود: ای مردم، میبینید كار به كجا رسیده، دنیا دگرگون شده، كارهای خوب پشت كرده، كارهای زشت رو آورده. از این دنیا چیزی باقی نمانده مگر به اندازهی قطرهی آبی كه ته كاسهی پر از آب واژگونشده باقی میماند. كنایه از این كه ای مردم بدانید از عمر ما هم چیزی باقی نمانده و به زودی عازم سرای باقی خواهیم شد.
خودآزمایی
1- امام حسین(ع) در مدت اقامت در مکه چه کارهایی انجام دادند؟
2- به چه دلیل حرکت امام حسین(ع) در هشتم ماه ذیحجّه اقدام بسیار تكاندهندهای بود؟
3- هدف از همهی این سخنان و ملاقاتهای امام حسین(ع) چه بود؟
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، جلد44، صفحهی 328.
[2]. اللهوف، سیدبن طاووس، صفحات ۲۵ و ۲۶.
[3]. مثیرالاحزان، اِبن نما صفحهی40.
[4]. تاریخ الامم و الملوك طبری، جلد4، صفحهی 305؛ اللهوف، صفحهی32.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی