رابطه عقیده به ظهور حضرت مهدی (ع) با چگونگیهای ذهنی و فکری
افکار، آرا و عقاید، در تعیین جهت سیر انسان و مشخص کردن هدف و مقصود او، نقش مؤثری را ایفا میکند و هرچه عقاید و آرا صحیحتر و با واقعیات موافقتر و از خرافات منزّهتر باشد، هدف و مقصد شخص، انسانیتر و اعمال و حرکاتش پاکتر و ارزندهتر خواهد بود.
اسلام که بزرگترین انقلابهای تاریخ را به وجود آورد، انقلاب را از فکر و اندیشه آغاز کرد و در درجه نخست، عقاید و افکار را زیر چتر هدایت خود گرفت و کار خود را از انقلاب اعتقادی و تهذیب افکار و پرورش اندیشهها آغاز نمود تا به هدایت و تهذیب اعمال رسید و در ثواب و پاداش و ارزش عمل نیز، وضع فکری و رشد عقلی و نیّت عامل را میزان قرار داد و پاکی نیت و اخلاص را در طاعت و عبادت شرط قبول آن قرار داد.
مبارزه با بتپرستی، مبارزه با بشرپرستی، مبارزه با عادات نکوهیده، اعلان اینکه معبودی جز خدا نیست (لا اله الاّ الله)، اعلان برابری و برادری مردم، همهوهمه از مسئله انقلاب فکری سرچشمه میگیرد و منبع آنها دریافتهای فکری صحیح است.
اسلام به مردم فهماند که شما آزادید، نباید استعباد شوید، نباید به بردگی دیگران درآیید، حتی لازم است که ذهن عامّه مردم را نسبت به این موضوع روشن سازیم و بارهای افکار وحشتزا و زنجیرهای عقاید پلید را از دوش و گردن مردم برداریم.
انقلاب فکری اسلام، کنار زدن و از بین بردن شرک و عقاید مشرکانه و استقرار توحید و عقاید توحیدی در افکار بود که پرستش بتها را از افق اذهان مردم برطرف ساخت و ظلمت آن را با نورانیت توحید و پرستش خدا از میان برد.
عقیده توحید، در تعالی فکر بشر و جهانبینی و ظهور ارزشهای واقعی انسان تأثیری بینظیر داشته است. عقیده توحید، درجه نیّت انسان را تا آنجا بالا میبرد، و بینش و هدف بشر را - که گاه پستتر از مقصد یک حیوان و یک درنده وحشی میگردد – به حدّی میرساند که جز به رضای خدا، به چیز دیگری قانع نمیگردد و جز به سوی او، به جهت دیگر متمایل نمیشود و به غیر او دل نمیبندد.
عقیده به رسالت و نبوّت نیز شخص را متعهد مینماید که برنامهها و وظایف دینی خویش را اجرا کند و در تکالیف و احکام الهی، فقط وجود مقدّس پیامبر را واسطه بین خدا و خلق بداند و تسلیم رسالت او باشد، و در امور دنیا و آخرت، فقط از دینی که آن حضرت آورده است، الهام بگیرد و قوانین و برنامههای دیگر را از محیط زندگی خود طرد نموده، در همه چیز و هر امر، تابع و پیرو پیغمبر خدا باشد.
عقیده به امامت نیز انسان را شیفته پیروی از افراد نمونه و کامل و ملهم از جانب حقّ و ملتزم به حکومت خدا و نظام خدا و تبعیت از شایستهترین و صالحترین افراد بشر میسازد و او را از نظامهای مستبد و استعبادگر و حکومتهایی که براین اساس تأسیس شدهاند، متنفر مینماید.
درک ابعاد مختلف امامت که یک بُعد آن، ولایت بر امور خلق و زمامداری از جانب خداست، مردم را از دیکتاتورپروری و خضوع در برابر مستبدان و قدرتمندان بازمیدارد. درک معنای امامت در این بُعد در سطحهای پایینتر نیز، پیروی از اصلح و اعدل ناس را ایجاب مینماید و در اذهان، زمامداری ساده و بیتشریفات و بیفاصله از دیگران را محبوبیت میدهد و حکومت متکبرانه و باتشریفات و چاپلوس را مبغوض میکند و آن را تحمیل و ننگ و عیب و عار و رسوایی جلوه میدهد و نزدیک شدن به چنین حکومت و یاری کردن و ستایش نمودن آن را گناه معرفی مینماید.
عقیده به ظهور حضرت مهدی(ع) و قیام انقلابی و حکومت جهانی و عدالتگستر آن حضرت نیز، فکر و اندیشه را وسیع و جهاناندیش میسازد، که به دورترین نقاط جهان بنگرد و خیر و رفاه مردم تمام مناطق گیتی را بخواهد و عالم را مملکت خدا بداند، که عاقبت و پیروزی با پرهیزکاران و شایستگان است، که خدای متعال در قرآن چنین بشارت داده است:
﴿وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ﴾؛[1]
«ما بعد از ذکر (تورات)، در زبور (داود) نوشتیم، که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد».
از اخبار استفاده میشود: در زمان ظهور آن حضرت، خردها و اندیشهها کامل میگردد.[2] این نه فقط در عصر ظهور است؛ بلکه در عصر غیبت نیز چنین است که مؤمنان واقعی، حقایق را روشنگرانه درک مینمایند و عالم و مسائل جهانی را با نگرش دوربین مطالعه میکنند.
انقلاب فکری یک مسئله مهمی است که با ظهور امام(ع) انجام میگیرد. این انقلاب فکری در آن زمان انجام میگیرد که مکتبهای مختلف، افکار انسانی را تاریک کرده و از نور اسلام، جز پرتوی در دل های خواص و آنان که از بوته آزمایش الهی سرفراز بیرون آمدهاند، چیزی باقی نمانده است. در آن زمان که مردم، طالب نور هدایت الهی بوده، از تیرگی ارواح و افکار خویش گریزان، و از همه مکتبها مأیوس و سرخورده شده و آنها را به نظمی که بشر بدان نیازمند است، وافی و کافی نمیبینند. در چنین موقعیتی، ناگهان بانگ ظهور آن حضرت، بازگشت به اسلام را اعلان میکند و قلوب و اذهان و افکار، بهجانب آن صدای نجاتبخش متوجّه میگردد و انقلاب آغاز شده و کشورهای مختلف، یکی پس از دیگری فتح میشود و مورد استقبال مردم زمین و قارههای مختلف قرار میگیرد و مانند آغاز نهضت اسلام، پیش از فتح شهرها، دل های مردمان و بهویژه گروهها و ملّتهای استضعافشده را فتح مینماید.
وَ مَا ذَلکَ عَلَی الله بِعَزِیزٍ
خودآزمایی
1- انقلاب فکری اسلام چگونه بود؟
2- عقیده به رسالت و نبوّت شخص را به چه کارهایی متعهد مینماید؟
3- انقلاب فکری چه زمانی انجام میگیرد؟
پینوشت
1. انبیاء، ۱۰۵.
2. صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ص۴۸۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی