کد مطلب: ۴۰۰۴
تعداد بازدید: ۴۵۱
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸
معاد و جهان پس از مرگ| ۶
آیا با این حال نباید اعتراف کنیم: همانطور که به گفته‌ی «آدلف بوهلر» شیمى دان معروف: «هر قانونى که بشر کشف مى‌کند او را یک گام به خدا نزدیکتر مى‌سازد، هر قانونى که کشف مى‌شود، او را یک قدم به رستاخیز و زندگى پس از مرگ نیز نزدیکتر می‌نماید».

دروازه‌هایی به جهان دیگر| ۱


چگونه پژوهش‌هاى علمى جدید، بسیارى از مشکلاتى را که بر سر راه زندگى پس از مرگ به نظر مى‌رسید و آن را بصورت یک محال در نظر کوته بینان جلوه مى‌داد، از میان برداشت و دروازه‌ها را گشود؟
مرد عرب از پیدا کردن یک قطعه استخوان پوسیده‌ی انسانى که شاید طعمه‌ی حیوان درنده‌اى گشته بود و یا از تشنگى در بیابان سوزان حجاز جان داده بود، خوشحال و سرمست فریاد کشید «لاَخْصِمَنَّ مُحَمَّداً؛ با این دلیل دندان شکن به مخاصمه با «محمد» بر مى‌خیزم و به او ثابت مى‌کنم که چیزى را که او به عنوان زنده شدن مردگان مى‌گوید محال است».
شاید پیش خود چنین فکر مى‌کرد: «آیا هیچ کس دیده یا شنیده میوه‌ی گندیده و سپس پوسیده و خشکیده‌اى، دوباره میوه‌ی تر و تازه‌اى شود؟
آیا هیچ کس شنیده این شیر که بچه‌ی شتر از مادر مى‌خورد و جزء گوشت و پوست او مى‌شود، بار دیگر به شکل شیر در آید و به پستان برگردد؟
وانگهی این استخوان پوسیده‌ی امروز، فردا خاک مى‌شود، و در میان طوفانهاى شن در این بیابانهاى وسیع پخش و گم مى‌گردد، و کمترین اثرى از آن باقى نمى‌ماند، کدام عقل مى‌گوید بار دیگر به صورت کودک زیبا و جوان نیرومند و پیرمرد فرزانه‌اى خواهد شد؟
این سخن را جز دیوانگان باور نمی‌کنند!
«و کافران گفتند آیا کسى را به شما نشان دهیم که مى‌گوید: هنگامى که شما مردید و از هم متلاشى شدید آفرینش جدیدى پیدا خواهید کرد؟ این شخص یا به خدا تهمت مى‌زند و یا دیوانه است».[1]
و به این ترتیب بعد از مسئله‌ی ایمان به خداى نادیده، این مشکلترین مطلبى بود که بر فکر جمعى از مردم جاهلیت سنگینى مى‌کرد با اینکه از درون فطرت خود زمزمه‌ی لطیف رستاخیز را مى‌شنیدند اما جنجالى که از رهگذر جهل و نادانى آنها بر مى‌خاست این زمزمه را در خود گم مى‌کرد.
آنها نمى‌دانستند همین دانه‌ی خرماى خشکیده و پوسیده‌اى که در لا به لاى خاکها گم مى‌شود، شاید تاکنون دهها بار جزء زمین شده و سپس از مجراى ریشه‌ی درخت خرمایى سر از شاخه‌ها برآورده و دوباره شکوفه و سپس خرماى لذیذ و تر و تازه‌اى شده و باز هم خکشیده و به روى خاک افتاده است.
و یا آن شیر شتر، بارها جزء بدن بچه شترى شده و پس از مردن و خاک شدن او به زمین برگشته و از مجراى ریشه‌ی گیاه و یا بوته‌ی خارى جزء بدن شتر دیگرى گشته و از عروق او به پستانش انتقال یافته و سپس شیر تازه‌اى گردیده است!
این فکر جاهلى که موجودات زنده‌ی این جهان معدوم مى‌گردند و بازگشت معدومان ممکن نیست، تنها در مغز آن عرب بیابانى نبود، بلکه شاید از مغز یک فیلسوف نیز در شکل دیگرى خودنمایى کرده باشد که اگر بنا باشد رستاخیز و معاد صورت گیرد «اعاده‌ی معدوم»! لازم مى‌آید و اعاده‌ی معدوم محال است!
ولی پیشرفت و تکامل علوم طبیعى - برخلاف انتظار ماده‌پرستان و ماتریالیست‌ها- پرده از اسرارى برداشت که در پرتو آنها جاده‌ی معاد و زندگى جدید بعد از مرگ، روشنتر گردید.
در حقیقت دانشمندان علوم طبیعى بسان کاوشگرانى هستند که هر روز در حفّاریهاى خود به آثار تازه و جالبترى از تمدنهاى پیشین پى مى‌برند. ممکن است این کاوشگران روى حساب سود مالى به دنبال این اشیاء قدیمى و عتیقه در تلاش و کوشش باشند ولى مسلماً کاوشهاى آنها اثر مهمتر دیگرى دارد و آن کشف چگونگى تمدنهاى کهن و میزان هنر بنیانگزاران این تمدنهاست.
 
توضیح اینکه:
پیشرفت علوم تجربى براى نخستین بار نشان داد که فناى مطلق و نابودى مواد جهان که فکر جمعى از پیشینیان را به خود مشغول داشته بود، مطلقاً وجود ندارد.
«لاوازیه» دانشمند بزرگ فرانسوى اثبات کرد هیچ ماده‌اى در جهان از بین نمى‌رود بلکه مواد جهان دائماً در حال تغییر شکل هستند.
اگر درختى را بسوزانیم و خاکسترش را بر باد دهیم، و یا اگر مقدارى بنزین را بطور کامل بسوزانیم بطورى که کمترین دوده سیاهى از آن برنخیزد و تا آخرین قطره شعله گیرد و تمام شود، هیچ گونه تفاوتى در مواد موجود جهان صورت نگرفته، بلکه در فرض اوّل ذرات درخت تجزیه و در زمین و هوا پراکنده شده، قسمتى خاکستر و قسمتى تبدیل به گازهاى کربن (ترکیببى از کربن درخت و اکسیژن هوا) گردیده است و اگر با وسایلى آنها را از لا به لاى اجزاى زمین و آسمان جمع آورى کنیم و اکسیژن هوا را از آنها جدا کرده و سپس همه‌ی اجزاى آن را با هم ترکیب نماییم همان درخت اول، حتى بدون اینکه یک هزارم گرم از آن کاسته شود، به دست مى‌آید.
و در فرض دوم (سوختن کامل بنزین) همه‌ی آن تبدیل به گازها می‌شود که با جمع آورى و تجزیه‌ی آن، همان بنزین نخستین بدون اینکه سرسوزنى از آن کم شود به دست خواهد آمد. منتها سهل انگاریها وعدم دقت ما به ما اجازه مى‌دهد که بگوییم آنها نابوده شده‌اند.
در حقیقت همانطور که در تبدیل پولها به یکدیگر با نرخهاى ثابت - مثلاً تبدیل ریال به لیره - تنها شکل پول عوض مى‌شود، وگرنه ارزش آن ثابت است و هر زمان قابل تبدیل به صورت اول مى‌باشد مواد این جهان نیز با نرخ ثابتى قابل تبدیل به یکدیگرند.
و به این ترتیب در مسئله‌ی متلاشى شدن ذرات بدن انسان نیز هیچ چیز از میان نرفته و در صندوق پس انداز جهان طبیعت ذخیره شده و هر زمان قابل پس گرفتن است.
البته در اینجا مسئله‌ی دیگرى طرح مى‌شود که این اجزا گاهى جزء بدن انسانهاى دیگر مى‌شوند، و به نظر مى‌رسد مشکلى در امر تجدید حیات مردگان ایجاد خواهد کرد زیرا ممکن است ارواح متعددى بر سر تصاحب اجزاء معینى به مبارزه و دعوا برخیزند و هر کدام آن را از آن خود بدانند.
ولی به زودى خواهیم دید که این یک اشتباه بیش نیست و هیچ گونه دعوایى از این نظر وجود نخواهد داشت، و حتى اگر انسانى فرضاً تمام بدن انسان دیگرى را بخورد، مشکلى در امر معاد به وجود نخواهد آمد.
به هر حال محاسبات «لاوازیه» در همه جا درست بود جز در یک مورد که ماده در آنجا وجود خود را بکلى از دست مى‌داد بدون اینکه به ماده دیگر تبدیل شده باشد، و آن در مورد تجزیه اتمها و انفجارات اتمى بود که ماده تبدیل به انرژى مى‌شد.
این موضوع را نخستین بار «مادام کورى» و همسرش «پیر کورى» به هنگام مطالعه روى اجسام رادیواکتیو (اجسامى که تشعشع اتمى دارند و به اصطلاح، اتمهاى آنها در حال پوسیدن و متلاشى شدن است) کشف کردند.
آنها در سال 1898 در آزمایشگاه غیر مجهز خود در پاریس، عنصر جدیدى را به نام «رادیوم» کشف کردند، از خاصیت عجیب این عنصر آن بود که دائماً حرارت و نور از خود بیرون مى‌داد ـ و خاطره‌ی گوهرهاى شب چراغ افسانه‌اى را در دلها زنده مى‌کرد.
این وضع بسیار جالب به نظر مى‌رسید و پس از تحقیق کافى در این زمینه دانشمندان به این نتیجه رسیدند که اتمهاى «رادیوم» مرتباً در حال تجزیه شدن و پوسیدن است.
در حقیقت این اجسام در همان موقع که انرژى حرارتى و نورانى از خود بیرون مى‌فرستند جزئى از وجود خود را از دست مى‌دهند، این اکتشاف بزرگ، قانون بقاء ماده لاوازیه را اصلاح کرد و قانون «بقاء ماده - انرژى» جاى آن را گرفت یعنى ثابت شد که مجموعه‌ی «ماده - انرژى» جهان کاملاً ثابت است و سرسوزنى از آن کم نمى‌شود، تبدیل ماده به ماده ممکن است، تبدیل انرژى به انرژى ممکن است، تبدیل ماده به انرژى ممکن است اما فنا و نیستى به هیچ وجه در این جهان راه ندارد.
بنابراین نه تنها ذرات وجود ما در جهان هرگز از میان نمى‌روند، بلکه به نام خود ما در این دفتر بزرگ بایگانى مى‌گردند افعال و اعمال و گفتار و کردار ما و حتى امواج مغناطیسى مغز ما به هنگام فکر کردن که همگى اشکال مختلفى از انرژیهاى ما هستند نیز در این صندوق بزرگ به امانت سپرده مى‌شوند و اگر دستگاهها و وسایل کافى در دست داشته باشیم مى‌توانیم تمام امواج صوتى پیشینیان و حتى نقش چهره‌هاى آن ها را از محیط زیست آنها بگیریم.
می‌دانیم هم اکنون این کار در مقیاس کوچکى انجام شده و دانشمندان توانسته‌اند با استفاده از امواج صوتى که به روى ظروف سفالینى که از دو هزار سال پیش به یادگار مانده، صداى کوزه گران آن زمان را زنده کنند، بطورى که همه آن را بشنوند.[2]
مطالعه روى بدنه‌ی این ظروف سفالین نشان مى‌دهد که به هنگام ساختن آنها امواج صوتى سازندگان از طریق ارتعاشات دستشان روى بدنه‌ی آنها نقش بسته است و به کمک همینها صداى آنها باز مى‌گردد.
آیا اینها هر کدام گام برجسته‌ی تازه‌اى به سوى اثبات علمى رستاخیز نیست! اگر آن مرد عرب بیابانى امروز هم زنده بود و دوره‌ی تحصیلات عالى را می‌دید باز حاضر بود استخوان پوسیده را دستاویزى براى اثبات محال بودن معاد قرار دهد و به خدمت پیامبر برد.
اگر آن مرد عرب تحصیلاتى هم نمى‌کرد و دستگاه‌هاى ضبط صدا و فیلمبرداری‌هاى امروز را مى‌دید، باز نمى‌توانست امکان معاد را انکار کند.
آیا با این حال نباید اعتراف کنیم: همانطور که به گفته‌ی «آدلف بوهلر» شیمى دان معروف: «هر قانونى که بشر کشف مى‌کند او را یک گام به خدا نزدیکتر مى‌سازد، هر قانونى که کشف مى‌شود، او را یک قدم به رستاخیز و زندگى پس از مرگ نیز نزدیکتر می‌نماید».
«اَ فَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ:
آیا گمان کردید بیهوده آفریده شده‌اید و به سوی ما باز نمی‌گردید»؟[3]
 

خودآزمایی

 
1- بعد از مسئله‌ی ایمان به خدا، مشکلترین مطلبى که بر فکر جمعى از مردم جاهلیت سنگینى مى‌کرد چه بود؟
2- چه زمانی براى نخستین بار بیان شد که فناى مطلق و نابودى مواد جهان، مطلقاً وجود ندارد؟ مختصری در این باره توضیح دهید.
3- چرا مرد عرب از پیدا کردن یک قطعه استخوان پوسیده‌ خوشحال شده بود؟ هدفش چه بود؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی سبأ (۳۴)، آیه‌ی ۷ و ۸.
[2]. کتاب «راه طى شده».
[3]. سوره‌ی مؤمنون (۲۳)، آیه‌ی ۱۱۵.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: