فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(س) | ۶
رحلت رسول خدا(ص)
ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ إلَیهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ
سپس خداوند پیغمبر را قبض روح کرد و با قبض روحی که از روی رأفت و انتخاب بود او را به سوی خود برد. «رأفت» یعنی مهربانی، امّا به کلمه «اختیار» توجّه کنید! در اینجا «اختیار» چه معنایی دارد؟ بعضی گفتهاند: در مسئلهی مرگ و قبض روح، عزرائیل یا مأمورین او برای قبض روح از کسی اجازه نمیگیرند، تنها در یک مورد آمده است که عزرائیل برای قبض روح اجازه گرفت آن هم در مورد شخص رسول اکرم(ص) بود. در روایت آمده است: عزرائیل به صورت یک اعرابی یا روستایی آمد و خانه را در زد. حضرت زهرا(س) که بالای سر پدر نشسته بود پرسید چه کسی است؟ عزرائیل گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ یا اهل بیت النُّبُوّةِ وَ مَعْدَنِ الرِّسالَةِ» و اجازه ورود خواست. حضرت زهرا(س) پاسخ داد: یغمبر یارای ملاقات با کسی را ندارد، برو! عزرائیل برای بار دوم در زد، باز هم همان پاسخ داده شد، تا بار سوم که وقتی در زد و تقاضای ورود کرد، پیامبر اکرم(ص) چشمهایش را باز کرد و در چهره حضرت زهرا(س) نگرانی و اضطراب دید، سؤال کرد چه شده؟ حضرت جریان را گفت، پیغمبر پرسید آیا شناختی او چه کسی است؟ حضرت زهرا(س) نگفت نشناختم بلکه عرض کرد: «الله و رسوله اعلم». رسول اکرم(ص) فرمود: این کسی است که اگر در هر خانهای وارد شود زنها را بیوه و فرزندان را یتیم میکند، این شکننده شهوات و ناقض تمام لذّات است و... این ملکالموت است. حال توجّه کنید! حضرت زهرا(س) که در این عبارت اخیر از خطبه میفرماید: «ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ إلَیهِ قَبْضَ رَأفَةٍ وَ اخْتِیارٍ»، منظورش از «اختیار» این است که پیغمبر آنقدر در این دنیا رنج کشید و آنقدر او را اذیّت کردید که مرگ را برای خود انتخاب و اختیار نمود. پس در اینجا دو احتمال وجود دارد: اوّل؛ اینکه پیامبر بخاطر اذیّتهای آن مردم مرگ خود را از خدا درخواست کرد، دوم؛ اینکه قبض روح پیغمبر با اذن خود او صورت گرفت.
وَ رَغْبَةٍ وَ إیثارٍ
و پیامبر با رغبت و از خودگذشتگی قبض روح شد.
فَمُحَمَّدٍ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فی راحَة
پس پدرم از سختیها و رنجهای این دنیا راحت شد. در واقع در این عبارت، به نوعی، تعریض به عملکرد مردم هم وجود دارد.
قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الأبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ وَ مُجاوِرَةِ الْمَلِک الْجَبّارِ
همانا گرداگرد آن حضرت را فرشتگان نیکسرشت احاطه کردهاند و آن حضرت مشمول رضایت پروردگار غفّار و در قرب سلطان جبّار قرار دارد. در این عبارت، هم اشاره به «مقام رضوان الله» است که بالاترین مقامات معنویه پس از مرگ میباشد و هم به «جبّار» که صیغهی مبالغه بهمعنای «زیاد جبرانکننده» است، نه بهمعنای «قهّار»، زیرا در بالا قرینهای وجود دارد و آن کلمه «غفّار» میباشد. آن سلطان وجودی که هر نقصی را جبران میکند خداوند است.
صَلّی اللهُ عَلی أبی نَبِیِّهِ وَ أَمِینِه عَلَی الْوَحی وَ صَفِیهِ وَ خِیرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِیهِ
درود خداوند بر پدرم که پیامبری الهی و امین خداوند در وحی و برگزیده و منتخب او است. پیامبری که خدا او را از میان خلق برگزید.
وَالسَّلامُ عَلَیهُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
درود و رحمت و برکات پروردگارش بر او باد.
حضرت زهرا(س) تا اینجا تاریخچهای از خلقت و فهرستی از اصول اعتقادات ارائه کرد و از مبدأ تا معاد، راجع به نبوّت پیامبر اکرم(ص) بحث نمود.
بخش سوّم روی سخن با حاضران
تکلیف امّت پس از پیغمبر
ثُمَّ الْتَفَتَتْ إلی اهل الْمجْلِسِ وَ قالَتْ: اَنْتُمْ عِبادَ اللهِ نَصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ
پس حضرت(س) رو کرد به کسانی که در مسجد نشسته بودند و آنها را مخاطب قرار داد و گفت: ای بندگان خدا! شما مورد امر و نهی خدا هستید. «نصب» بهمعنی «علامت» است؛ مثل بیرقها و علامتهایی که در مکانهایی قرار میدهند. یعنی شما کسانی هستید که پیغمبر خاتم را ادراک کردهاید و با او مصاحبت داشتهاید، چه مهاجر و چه انصار. یعنی شما حتّی برای آیندگان و برای کسانی که در این مجلس نبودند تابلو و علامتی هستید که گویای همهی مسائل است. شما محور احکام الهی هستید که دیگران از شما که پیغمبر را درک کردهاید اطاعت میکنند.
وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ
و شما حاملین دین خدا و وحی او هستید؛ یعنی شما مهاجرین و انصار بودید که نزول قرآن و وحی و مصاحبت پیغمبر اکرم(ص) را درک کردید؛ یعنی با اینکه به یک معنا حامل وحی پیغمبر اکرم(ص) است، امّا شما ای تابلوهای تاریخ بشریت! شما باید این دین را به آیندگان و موجودات دیگری که در محلهای دیگری هستند منتقل کنید. حمل دین و وحی این رسالت، رساندن صحیح بدون کم و زیاد به دیگران است.
وَ اُمَناءُ اللهِ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ
شما باید نسبت به خودتان امینهای خدا و رسانندگانی از ناحیه خداوند به امّتها باشید؛ یعنی خدا شما را امین خود قرار داده و این اشاره به آن است که به خودتان خیانت نکنید و برخلاف آنچه میدانید عمل ننمائید.
وَ زَعَمْتُمْ حَقّاً لَکُمْ؟
و آیا شما گمان میکنید که این مقامها حقّ شما بود!؟ آیا این مقامها سزاوار شما بود!؟ آیا شما مستحقّ این بودید که برای بشریت تابلو و علامتی باشید؟ یعنی آیا شما که برخلاف آنچه میدانستید عمل کردید، امین هستید؟ شما مسیر تاریخ بشری را تغییر دادید.
حضرت از اینجا شروع به اعتراض میکنند؛ اشاره به اینکه شما لایق این مقام یعنی امامت و خلافت نیستید، چون هم به خود و هم به امّتها خیانت کردید، رعایت امانت الهی را به جا نیاوردید و مسیر دین خدا را پس از رحلت پیغمبر منحرف ساختید، لذا شایستگی این مقام را ندارید! دلیل این امر را حضرت در عبارت بعد بیان میفرمایند:
یادآوری عهد و بقیّهی الهی
لِلّهِ فیکمْ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَیکُمْ وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَیکُمْ
برای خداوند در بین شما عهد و پیمانی است که آن را سابقاً به شما گفتهاند و برای خداوند میان شما یادگاری است که خداوند آن را خلیفه بر شما قرار داد. در اینجا باید دید مراد از «عهد و بقیّه» چیست؟ در ظاهر «عهد»، آن چیزی است که «میگیرند» و «بقیّه»، آن چیزی است که «میگذارند». «عهد»، وصیت و سفارش است و «بقیّه»، آن چیزی است که شخص بعد از خود در اهلش باقی میگذارد. پس اینها دو چیزند نه یکی. در اینجا احتمال اظهر آن است که این پیمان و عهد مربوط به عترت است؛ یعنی به مسألهی ولایت امام علی(ع) اشاره دارد. بنابراین، حضرت زهرا(س) میفرمایند: مگر شما نبودید که پیامبر اکرم(ص) از شما عهد و پیمان گرفت! در اینجا صحبت از عهد و پیمان میشود، زیرا هنوز چند ماهی از غدیرخم نگذشته است. غدیرخم ظاهرا در هجدهم ذیالحجّه اتّفاق افتاد و تا برگزاری این مجلس، دو ماه و نیم، بیشتر نمیگذرد. پیغمبر به همین مردم فرمود: «إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی»،[1] پس در «عَهْد» دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه منظور «غدیرخم» باشد و دیگر اینکه منظور «کتاب الهی» باشد که باز در این صورت «کتاب الهی» هم خود دلالت بر عترت دارد، چنانچه در آیه شریفه آمده است: «لااَسُئُلُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا اِلّا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبی».[2]
امّا ظاهراً همان احتمال اوّل صحیح میباشد، زیرا کتاب در جمله بعد حضرت(س) آمده است. پس مراد از «عهد»، همان «عترت» است و مراد از «بَقِیّه»، آن یادگار و «خلیفه»ای است که خدا در میان آنها قرار داد. این جمله نیز خود متضمّن اعتراض به عملکرد مردم است.
قرآن و فضائل آن
کِتابُ اللهِ النّاطِقُ و الْقُرْآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاّمِعُ
کتاب گویای خداوند که گویا به حکم الهی میباشد، صادق است و در آن هیچ باطلی راه ندارد؛ نورش چنان تلألو میکند که فراگیر است؛ آن روشنیدهنده و درخشندهای که خود نورانی است و ظلمتها را از غیر خود میزداید.
بَیِنَةٌ بَصائِرُهُ، مَنْکَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّیِةٌ ظَواهِرُهُ
حجّت و برهانهای قرآن آشکار است؛ یعنی در آن پیچیدگیای وجود ندارد که فقط دانشمندان خاصّی بتوانند مخاطب آن باشند، در آن اسراری نهفته قرار دارد، ولی سربسته نیست. درست است که کسی به اسرار قرآن راه ندارد، امّا هر کس به قدر فهم خود با رعایت مقدّماتی میتواند از آن بهرهای بگیرد.
البتّه اشتباه نشود، اینطور نیست که هر کس بدون آشنایی با مقدّماتی مثل زبان، شأن نزول، روایات و... بتواند قرآن را ترجمه و تفسیر کند. در روایات هم آمده است که هر کس اینگونه و بدون آگاهی لازم به تفسیر قرآن بپردازد در قیامت جایگاهش در آتش است؛[3] چه رسد به آیات احکام قرآن که هر کسی به این راحتی نمیتواند از روی آن فتوی صادر کند. دقّت کنید! اسرار قرآن سربسته نیست و میتوان به آنها دست یافت، امّا با طیّ مقدّمات. بهعنوان مثال، در یک کتاب پزشکی مطالب بسیاری وجود دارد، امّا هر کسی نمیتواند کتاب پزشکی را باز کند و از آن سر دربیاورد، بلکه مقدّمات خاصّ خود را لازم دارد.
مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أشْیاعُهُ
یعنی پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت امّتهای دیگرند. «اشیاع» جمع شیعه است، به معنی «پیروان». یعنی کسانی که به قرآن عمل میکنند مورد غبطه دیگرانند، نه کسانی که به قرآن عمل نمیکنند. اشاره به اینکه قرآن، هم درس زندگی دنیوی است و هم مربوط به امور اخروی میباشد. پس در این عبارت دو معنا وجود دارد: اوّل؛ اینکه قرآن دستورالعملی برای عمل است؛ یعنی صرف اینکه پیروان، آن را بدانند برای تکامل کافی نیست، بلکه آنچه مهمّ است عمل به آن میباشد و دوم؛ اینکه قرآن هم درس زندگی دنیوی و هم درس رستگاری اخروی است و پیروان واقعی قرآن هم در دنیا مورد غبطهی دیگران قرار دارند هم در قیامت و آخرت.
قائِدٌ إلَی الرِّضْوانِ التِّباعُهُ
پیروی کردن از قرآن انسان را رهبری میکند. «رضوان» بالاترین درجات بهشتی است و در قرآن کریم هم آمده است: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَکْبَرُ».[4]
مُؤدٍّ إلی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ
«استماع قرآن» سبب نجات میشود. در برخی از نسخهها «اِسماع» آمده است. «استماع» با «اسماع» تفاوت دارد. «استماع»، یعنی انسان مطلبی را دقیق و با تأمل و دقّت گوش دهد، امّا «اسماع» همان گوش کردن ظاهری است، زیرا در آیهی قرآن آمده است: «وَ إذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَه»؛[5] یعنی هرگاه قرآن خوانده شود «استماع» کنید. در این خطبه نیز حضرت زهرا(س) دائماً آیات قرآن را میخواند، پس در اینجا هم باید «استماع» باشد نه «اسماع».
وَ بِهِ تَنالُ حُجَجِ اللهِ الْمُنَوَّرَةِ
و به واسطهی قرآن، آدمی به حجّتهای نورانی خدا دست پیدا میکند. ببینید چقدر تعبیر زیبا است! هم خود قرآن حجّت است و هم به وسیلهی قرآن به حجّتهای نورانی دست خواهید یافت، یعنی به سنّت و عترت. خود قرآن میفرماید: «ما اتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»؛[6] یعنی هر چه پیغمبر برایتان آورده بگیرید، در آیهی دیگری از زبان رسول اکرم(ص) میفرماید: «لااَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاّ الْمَودَّةَ فِی الْقُرْبی»؛[7] یعنی رسول اکرم(ص) هیچ اجری از شما نمیخواهد مگر دوستی اهل بیتش را.
وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیةُ وَ بَراهِینُه الْکافِیةُ
و بهوسیلهی قرآن به واجبات تفسیر شده و محرّمات منع شده و دلیلهای ظاهر و برهانهای کافی به دست میآید؛ یعنی به واجبات، محرّمات و ادلّه و براهینی که پشتوانهی آنها است دست پیدا میکنند.
وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ
و به مستحبّات و مباحات و احکام نوشته شدهی آن دست مییابید. عجیب است که حضرت زهرا(س) همهی مسائل را به ترتیب ذکر کردهاند؛ از مبدأ خلقت گرفته تا واجبات و محرّمات و مستحبّات و همینطور مباحات و حتّی احکام و قوانین، تا آنجا که به ذکر آثار هر یک از آنها میپردازد و دوباره از اعتقادات شروع میکند.
خودآزمایی
1- چرا پیغمبر(ص) مرگ را برای خود انتخاب و اختیار نمود؟ دو احتمال را بیان کنید.
2- بالاترین مقامات معنویه پس از مرگ چیست؟
3- در عبارت «لِلّهِ فیکمْ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَیکُمْ وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَیکُمْ» مراد از «عهد» کدام موارد میتواند باشد؟
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲۶.
[2]. سورهی مبارکهی شوری، آیه ۲۳.
[3]. در روایت آمده است: «مَنْ فَسَّر الْقُرْآنَ بِرَأَيِهِ فَلْيَتَبوّاْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ».
[4]. سورهی مبارکهی توبه، آیه ۷۲.
[5] . سورهی مبارکهی اعراف، آیه ۲۰۴.
[6]. سورهی مبارکهی حشر، آیه ۷.
[7]. سورهی مبارکهی شوری، آیه ۲۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله مجتبی تهرانی