فصل دوّم: فضائل حضرت زهرا(س) | ۱
قابل توجه اینکه تمام احادیث این بخش که مجموعاً «چهل حدیث» است از منابع معروف و مشهور اهل سنت با ذکر مدارک نقل شده است.
مقامات فاطمه(س)
در برابر فضائل عظیم اهل بیت(ع) و مقامات فوقالعادهی آنها در درگاه خداوند، همیشه این دغدغه خاطر براى بعضى از افراد که در متن مسائل نیستند وجود دارد که نکند این همه فضایل نتیجهی خوشبینى فوقالعادهی دوستان، و برداشتهاى علاقمندان و عاشقان این مکتب باشد.
آنها چون به اهل بیت(ع) عشق میورزند، و همه چیز را از همین دریچه مىبینند، هر کس هر فضیلتى را بگوید یا احتمال دهد به آن مؤمن مىشوند، خواه اسناد معتبرى داشته باشد یا نه، و از قدیم گفتهاند:
اگر بر دیدهی مجنون نشینى / به غیر از خوبى لیلى نبینى!
اینجاست که براى رفع هرگونه سوء ظن از این دور افتادگان، و اطمینان خاطر بیشتر براى دوستان و نزدیکان، به منابع دیگران مراجعه مىکنیم، و اهل بیت پیامبر(ص) را در آئینهی افکار و کتابها و نوشتههاى معروف و مشهور و دست اوّل آنها مشاهده مىکنیم.
و از آنجا که قبلاً فضائل بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) را در بخش «زندگى فاطمه» مورد بررسى قرار دادهایم، هدف ما در این بخش بررسى مقامات معنوى بزرگ بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دختر گرامى پیغمبر اکرم(ص) در کتب معروف اهل سنت است، و قبل از ورود در اصل بحث ذکر چند نکته را لازم مىدانیم:
۱ـ جالب اینکه تقریباً تمام فضائل و مناقب و مقاماتى که در کتب شیعه دربارهی فاطمه زهراء(س) نقل شده در کتب معروف اهل سنت نیز آمده است، و این راستى عجیب است، زیرا کمتر چیزى مىتوان یافت که در منابع معتبر شیعه باشد و در کتب آنها نیامده باشد.
۲ـ در تمام این بخش از کتاب، حتى یک روایت از منابع شیعه نقل نشده، و در میان منابع اهل سنت نیز به سراغ کتابهایى رفتهایم که از معروفترین و مهمترین کتب حدیث و تاریخ و تفسیر آنهاست.
۳ـ از مسائلى که انسان را سخت در تعجب فرو مىبرد، اینکه مىدانیم بعد از پیامبر(ص) طوفان عجیبى در جامعهی اسلامى بر سر مسألهی خلافت در گرفت، طوفانى که نتیجهی آن تغییر محور خلافت از خاندان پیامبر(ص) به سوى افراد دیگرى بود، آنها که از سوى خدا به عنوان جانشینى پیامبر(ص) معرفى شده بودند کنار زده شدند، و دیگران جاى آنها را گرفتند.
منزوى شدن اهل بیت(ع) سبب شد که مقامات حاکم آنچه از فضائل و مناقب در شأن آنها بود، و طبعاً شایستگى و اولویت آنها را براى مسألهی خلافت اثبات مىکرد، سانسور کنند؛ زیرا ذکر این مناقب و فضائل براى همه سؤال انگیز بود که اگر آنها داراى چنین مقاماتى بودهاند پس چرا دیگران پیشى گرفتند؟!
چرا ما کسانى را که خدا و پیامبرش مقدم داشتهاند، مقدم نداریم؟
آخر چرا مردم مسلمان از این فیض بزرگ محروم بمانند؟
چرا... و چرا؟
و لذا سانسور کردن این فضائل جزئى از حرکت سیاسى آنها بود.
و این مسأله در زمان حکومت بنى امیه و بنى عباس بسیار اوج گرفت، تا آنجا که تیغهاى سانسور، نه مخفیانه و مرموز، که آشکارا و برملا به کار افتاد، و نه فقط به محو فضائل اهل بیت(ع) کوشیدند، که براى اثبات فضیلت دیگران به جعل و نشر اکاذیب نیز پرداختند، حتى بعضى از صحابه ـ یا شبه صحابه ـ را براى این کار خریدند، و بهاى سنگینى براى آن پرداختند.
تا آنجا که دربارهی بعضى از آنها مانند «سمرة بن جندب» مىخوانیم: معاویه مبلغ یکصد هزار درهم به او داد تا این دروغ بزرگ را جعل کند که آیهی:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیوةِ الدُّنْیا وَیُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصامِ
و از مردم کسانى هستند که گفتار آنان در زندگى دنیا مایهی اعجاب تو مىشود (در ظاهر، اظهار محبت شدید مىکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگیرند (این در حالى است که) آنان سرسختترین دشمنانند.
دربارهی علىّ بن ابى طالب(ع) نازل شده! و آیهی:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَاللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
بعضى از مردم (باایمان و فداکار، همچون على(ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص)) جان خود را بخاطر خشنودى خدا میفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
دربارهی «ابن ملجم» نازل شده است!
ولى او به این مبلغ راضى نشد، و معاویه همچنان بر آن افزود تا چهارصد هزار درهم شد و قبول کرد!
به این ترتیب گفتن فضائل اهل بیت(ع) در منابر و مجالس ممنوع شناخته شد، و نظام حاکم ذکر آنها را یک جرم بزرگ سیاسى محسوب مىکرد، و هر کس بر خلاف نظر آنها در این راه گام برمىداشت مغضوب مىگشت، یا به سیاهچال زندانش مىافکندند، یا زبانش را از کامش بیرون مىکشیدند، و یا بر چوبهی دار آویزان مىساختند.
تا آنجا که وقتى معاویه به مدینه آمد صریحاً ابن عباس صحابى و مفسر معروف را که در میان جامعهی اسلامى موقعیت خاصى داشت از ذکر فضائل امیرمؤمنان على(ع) برحذر داشت.
ابن عباس گفت: تو مانع قرائت قرآن مىشوى؟
یعنى من آیاتى را مىخوانم که در شأن على(ع) وارد شده است.
گفت: قرآن بخوان ولى آن را تفسیر مکن!
در چنین شرایطى خصوصاً با توجه به اینکه «وسائل ارتباط جمعى» در آن زمان تقریباً منحصر به همین منابر و خطبههاى نماز جمعه بود مىبایست همهی این فضائل محو شده باشد.
ولى عجیب این است که فضائل و مناقب و مقامات اهل بیت(ع) در چنان جوّ خفقان بارى نه تنها از بین نرفت، بلکه کتابهاى دوست و دشمن را پر کرد، و از همه شگفتآورتر اینکه در میان اسناد و مدارک این فضائل به اعترافات صریحى در این زمینه، از افرادى همچون معاویه و عمروعاص و یا بعضى از خلفاى پیشین، برخورد مىکنیم که در صفحات تواریخى که به دست مورخان خود آنها نگاشته شده، ثبت است! و این نیست مگر مشیت و ارادهی الهى و یک اعجاز بزرگ از اهل بیت عصمت(ع).
۴ـ محو کنندگان فضائل اهل بیت(ع) بقدرى در این راه تعصب به خرج دادهاند که نه فقط شخص امیرمؤمنان على(ع) و فرزندانش در لیست سیاه آن سیاه دلان قرار مىگرفت، و تا آنجا که مىتوانستند در متزلزل ساختن موقعیت اجتماعى آنها کوشش کردند، بلکه هر کس به نوعى با آنها ارتباط داشت نیز از این حملات کینهتوزانه مصون و محفوظ نماند.
چرا گروهى این همه اصرار دارند که آن همه شواهد تاریخى و آثارى که از ایمان ابوطالب عمو و حامى پیغمبراکرم(ص) در دست است بگویند او کافر و مشرک از دنیا رفته؟! و نزول آیهی شریفهی:
وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْئَوْنَ عَنْهُ[1]
آنها دیگران را از آن باز مىدارند و خود از آن دورى مىکنند.
را دربارهی ابوطالب بدانند؟[2]
جز اینکه او پدر بزرگوار امیرمؤمنان على(ع) بود.
چرا اصرار دارند ابوذر غفارى آن مرد بزرگ و شجاع را «اشتراکى مذهب» معرفى کنند، و در کتابهاى خود او را به داشتن عقاید اشتراکى متهم سازند؟
جز اینکه او از یاران خاص على(ع) و از معترضان به خلیفهی سوم در مورد حیف و میل بیت المال بود.
و امثال این چراها بسیار است.
آیا با این حال، وجود آن همه مناقب و فضائل در کتب مخالفان عجیب به نظر نمىرسد؟ و عبور احادیث فضائل اهل بیت(ع) از کانال زمان و محیطى که نهادن نام «على» بر فرزند جرمى نابخشودنى محسوب مىشد معجزه نیست؟!
۵ـ شگفت انگیزتر اینکه حذف و سانسور فضائل اهل بیت(ع) منحصر به قرون نخستین اسلام، و عصر خلفاى بنىامیه و بنىعباس نبود، در عصر حاضر که به اصطلاح «عصر تحقیق و بررسى دقیق مسائل تاریخى» است، و معمولاً کتابهاى اسلامى چاپ و در کشورها و بلاد مختلف منتشر مىگردد، و هرگونه تغییر و تحریف و سانسور مطالب موجب رسوایى بزرگى است، باز جمعى از «محققان متعصب»! (اگر تحقیق با تعصب قابل جمع باشد) دست از گرایشهاى اموى و عباسى برنداشته، و هنوز هم به سانسور و تغییر و تحریف مشغولند که مرحوم علامهی امینى آن مرد محقق و متتبع بزرگ اسلام نمونههایى از آن را در کتاب خود «الغدیر» آورده است که مثلاً چگونه «طبرى» مورخ معروف در تاریخ خود مطلبى را که مربوط به داستان «یوم الدار» آیه شریفه (وَاَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ)[3] و اعلام آمادگى از سوى على(ع) براى پیامبر(ص) و اعلام وصىّ و وزیر بودن او از سوى پیغمبر اکرم(ص) آمده است، تحریف کرده، و از آن بدتر تحریف «محمّد حسنین هیکل» است که در تاریخ خود در یک چاپ حدیث را نقل کرده و در چاپ دیگر قسمت مهمى را به کلى ساقط کرده است![4]
اکنون با توجه به آنچه در بالا گفتیم سرى به منابع معروف و مشهور اهل سنت مىزنیم، و مقامات و مناقب بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) رااز دیدگاه احادیث آنها مورد بررسى قرار مىدهیم، و همانگونه که در آغاز کتاب گفتیم بناى ما بر این است که در این کتاب حتى یک حدیث از منابع و طرق شیعه ـ هر چند بسیار معتبر و دست اول باشد ـ نقل نکنیم، و میدان سخن را تنها براى احادیث دیگران باز بگذاریم، تا روشن شود مقامات این بانو چنان روشن است که حتى پردهپوشان نتوانستهاند پرده بر آن بیفکنند.
در این نوشتار عمدتاً به سراغ ده مبحث مىرویم که محورهاى اصلى مطلب را تشکیل مىدهد:
۱ـ او برترین بانوى جهان بود.
۲ـ او بانوى بهشتى بود.
۳ـ او محبوب پیغمبر اکرم(ص) و پارهی تن وی بود.
۴ـ او مقرّب درگاه خدا بود، رضاى او رضاى خدا و خشم او خشم خدا بود.
۵ـ او ایثار و فداکارى عجیبى داشت.
۶ـ مقامات علمى فاطمه(س).
۷ـ کرامات بانوى اسلام(س).
۸ـ نخستین کسى که وارد بهشت مىشود، اوست.
۹ـ نامهاى پرمعناى فاطمه(س).
۱۰ـ هدیهی پیامبر(ص) به دخترش زهراء(س).
خودآزمایی
1- دغدغه خاطری که براى بعضى از افراد که در متن مسائل نیستند وجود دارد چیست؟
2- کدام عوامل سبب شد که مقامات حاکم آنچه از فضائل و مناقب در شأن اهل بیت(ع) بود را سانسور کنند؟ چرا؟
3- «سمرة بن جندب» در ازای دریافت چه مبلغی به جعل حدیثی پرداخت؟
پینوشتها
[1]. سورهی انعام (۶)، آیهی ۲۶.
[2]. دربارهی این تهمت بزرگ و شواهد بطلان آن، به «تفسیر نمونه»، ۵/۱۹۱ به بعد مراجعه کنید.
[3]. سورهی شعراء (۲۶)، آیهی ۲۱۴.
[4]. به کتاب ارزندهی «الغدیر»، ۲/۲۸۷ به بعد مراجعه شود.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی