فصل چهارم: حماسهی بزرگ| ۱
خطبهی تاریخی بانوی اسلام فاطمهی زهرا(س)
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) طوفان عجیبى سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوى با آن ارتباط مىکرد منتقل شد، از جمله حکم صادرهی سرزمین فدک ـ که از سوى پیامبر اسلام(ص) به دخترش فاطمه(س) روى مصالح مهمى واگذار شده بود ـ از طرف نظام حاکم صادر شد.[1]
فاطمه(س) که مىدید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیارى از احکام اسلام در این رابطه، جامعهی اسلامى را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و گرایش به برنامههاى جاهلى مىکند، و از سوى دیگر مقدمهاى است براى خانهنشین کردن امیرمؤمنان على(ع) و محاصرهی اقتصادى یاران جانباز على(ع)، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار بازگشت این حق مغصوب شد، ولى نظام حاکم به بهانهی حدیث مجعول «نحن معاشر الانبیاء لا نورث؛ ما پیامبران ارثى از خود نمىگذاریم!» از اداى این حق سرباز مىزد.
بانوى اسلام سیّدهی زنان عالم(س) برخاست و با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد آمد تا در برابر تودههاى مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنیها را بگوید، و اتمام حجت کند، و بهانههاى ادامهی این غصب عجیب و مصادرهی ظالمانه را از دستگاه حکومت وقت بگیرد، و در ضمن، صفوف وفاداران به اسلام را از حامیان سیاستهاى تجاوزکارانه آشکار سازد.
او بىاعتنا به «جوسازى» خاصى که در این زمینه شده بود، و پیامدهاى احتمالى این افشاگرى بزرگ، به برنامهی خود ادامه داد، و به بهانهی «غصب فدک» خطبهی بسیار غرائى در مسجد پیامبر(ص) در برابر مهاجرین ایراد نمود که بسیارى از حقائق در آن افشا شد.
این خطبه، هشدار کوبندهاى بود براى آنها که کوشش داشتند خلافت پیامبر(ص) و حکومت اسلامى را از مسیر اصلى خود منحرف سازند و زحمات بیست و سه ساله او را بر باد دهند.
«زنگ بیدار باشى بود» براى آنها که قلبشان به عشق اسلام مىطپید، و از آیندهی این آئین پاک بیمناک بودند.
«اخطار شدیدى بود» براى آنها که از گسترش حزب منافقین و نفوذ آنها در دستگاه سیاسى بعد از رسول خدا(ص) بىخبر بودند، و جنب و جوشهاى مرموز آنان را نادیده مىگرفتند.
«فریاد دردآلودى بود» در حمایت از امیرمؤمنان على(ع) وصىّ و جانشین پیامبر اکرم(ص) که گروهى از بازیگران سیاسى آیات قرآن و توصیههاى مؤکد «رسول الله» را دربارهی او نادیده گرفته بودند.
«احقاق حق مظلومانهاى بود» براى بیدار ساختن آنها که حقشان غصب مىشود و سکوت مسالمتآمیز را بر فریادهاى کوبنده و بیدارگر ترجیح مىدهند.
«تندر سهمگینى بود» که پژواک آن همه جا پیچید، و آثار آن در همهی اعصار و قرون باقى ماند.
«طوفان عمیقى بود» که امواجه شکنندهاش ارواح خفته را ـ هر چند موقتاً ـ بیدار کرد، و راه حق را به آنها نشان داد.
و بالاخره «صاعقهی مرگبارى بود» که بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها را سخت غافلگیر ساخت.
تحلیلهاى عمیق بانوى اسلام(س) در این خطبه بیانگر بینش دقیق او در پیچیدهترین مسائل مربوط به «توحید» و «مبدأ» و «معاد» است.
تفسیرى که دخت گرامى پیامبر(ص) براى مسائل مهم عقیدتى و سیاسى و اجتماعى در این خطبه نموده، دلیل روشنى است بر اینکه فاطمه(س) تعلق به زمان خاصى نداشته است.
حماسههاى پرشورى که در این خطبه از زبان گویاى فاطمه(س) تراوش کرده، نشان این است که او بانوئى فداکار، مجاهد، مبارز، و رهبرى لایق براى مبارزین راه خدا و مجاهدان طریق حق است.
لحن گیراى بانوى اسلام(س) در این خطبه که تا اعماق جان و روح انسان نفوذ مىکند بیانگر این واقعیت است که او سخنورى بلیغ، و خطیبى نستوه، همتاى همسرش امیرمؤمنان على(ع) بود، بگونهاى که این خطبهی غرّا، خطبههاى على(ع) را درنهج البلاغه تداعى مىکند، و دوش به دوش آن پیش مىرود، و نشان مىدهد که دخترش زینب(س) این ارث را از پدر و مادر هر دو در اختیار گرفته بود که با خطابهی آتشینش در بازار کوفه و مجلس یزید، لرزه بر اندام جنایتکاران بنىامیه افکند و پایههاى کاخ حکومت غاصبانه آنها را متزلزل ساخت و بذرهاى انقلاب را بر ضد این حکومت جبار و جائر در قلوب مردم کوفه و شام پاشید.
موشکافیهاى فاطمه(س) در این خطبه در زمینهی فلسفه و اسرار احکام، و تحلیل تاریخ سیاسى اسلام، و مقایسهی دوران جاهلیت عرب با زندگى آنها بعد از ظهور اسلام، درسهاى بزرگى به رهروان راه حق مىدهد، و آنها را در مبارزاتشان تعلیم و آموزش مىبخشد.
و مهمتر از همه اینکه فاطمه(س) با این خطبه موضع خاندان پیامبر(ص) را در برابر رژیم حاکم روشن ساخت، و مبرّا بودن ساحت مقدس اسلام از مظالمى که به نام اسلام انجام مىگرفت، آشکار نمود، و اگر تنها فایدهی این خطابهی بزرگ و پرمحتوا همین بود، کافى بود!
اسناد و مدارک خطبه
این خطبه از خطبههاى مشهورى است که علماى بزرگ شیعه و اهل سنت با سلسله سندهاى بسیار آن را نقل کردهاند، و برخلاف آنچه بعضى خیال مىکنند، هرگز خبر واحد نیست، و از جمله منابعى که این خطبه در آن آمده است منابع زیر است:
۱ـ ابن ابىالحدید معتزلى دانشمند معروف اهل سنت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامهی «عثمان بن حنیف» در فصل اول، اسانید مختلف خطبهی بانوى اسلام فاطمه(س) را نقل کرده است؛ او تصریح مىکند: اسنادى را که من براى این خطبه در اینجا آوردهام از هیچیک از کتب شیعه نگرفتهام!
سپس اشاره به کتاب معروف «سقیفه» از «ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهرى» که از محدثان بزرگ و معروف اهل سنت است کرده که او در کتاب خود از طرق کثیرى این خطبه را نقل نموده است. ابن ابىالحدید تمام این طرق را در شرح نهج البلاغه آورده است که ما براى رعایت اختصار از نقل آن صرفنظر مىکنیم.
سپس اضافه مىکند: هنگامى که حکومت وقت تصمیم بر غصب فدک گرفت فاطمه(س) با جمعى از زنان قریش به سوى مسجد آمد در حالى که راه رفتنش درست همانند راه رفتن پیامبر(ص) بود و خطبهاى طولانى ایراد کرد.
نامبرده سپس همان خطبهی معروف و مشهور را نقل مىکند؛ هر چند عبارت این خطبه در نقلها کمى متفاوت است.
۲ـ على بن عیسى اربلى نیز در کتاب «کشف الغمه» این خطبه را از همان کتاب «سقیفه» ابوبکر احمد بن عبدالعزیز آورده است.
۳ـ مسعودى در «مروج الذهب» اشارهی اجمالى به خطبه مزبور دارد.
۴ـ سید مرتضى عالم بزرگ و مجاهد شیعه در کتاب «شافى» این خطبه را از عایشه همسر پیامبر(ص) نقل کرده است.
۵ـ محدث معروف مرحوم صدوق بعضى از فرازهاى آن را در کتاب «علل الشرایع» ذکر نموده است.
۶ـ فقیه و محدث بنام مرحوم شیخ مفید نیز بخشى از خطبه را روایت کرده است.
۷ـ سید ابن طاووس در کتاب «طرائف» قسمتى از آن را از کتاب «المناقب» احمد بن موسى بن مردویه اصفهانى که از معاریف اهل سنت است از عایشه نقل مىکند.
۸ـ مرحوم طبرسى صاحب کتاب «احتجاج» آن را بطور «مرسل» در کتاب خود آورده است.[2]
به هر حال این خطبهی تاریخى از خطبههاى معروف اهل بیت(ع) است، تا آنجا که نقل مىکنند بسیارى از متعهدان شیعه فرزندان خود را همواره توصیه به حفظ این خطبه مىکردند، تا با گذشت زمان گرد و غبار نسیان بر آن ننشیند، و از سوى دشمنان مغرض زیر سؤال قرار نگیرد.
هم اکنون نیز سزاوار است نسل جوان برومند این حماسهی بزرگ را به خاطر بسپارند و به آیندگان منتقل کنند.
محورهای هفتگانهی خطبهی فاطمهی زهرا(س)
این خطبهی غرّا و کمنظیر در حقیقت از هفت بخش تشکیل مىشود و بر هفت محور دور مىزند که هر کدام هدف روشنى را تعقیب مىکند و باید جداگانه مورد توجه قرار گیرد:
بخش اول: تحلیل فشرده و عمیقى پیرامون مسألهی توحید و صفات پروردگار و اسماء حسنى و هدف آفرینش است.
در بخش دوم: مقام والاى پیامبر(ص) و مسؤولیتها و ویژگیها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته.
بخش سوم: از اهمیت قرآن مجید و عمق تعلیمات اسلام، فلسفه و اسرار احکام، و پند و اندرزهائى در این رابطه سخن مىگوید.
در بخش چهارم: بانوى اسلام(س) ضمن معرفى خویش، خدمات پدرش رسول الله(ص) را به این امت بازگو مىکند، و در اینجا بانوى اسلام(س) دست آنها را گرفته و به گذشتهی نزدیک جاهلى خود، براى یک دیدار عبرتانگیز، و مقایسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از این دگرگونى، رهنمون مىشود.
در بخش پنجم: حوادث و رویدادهاى بعد از رحلت پیامبر(ص) و حرکت و تلاش حزب منافقین را براى محو اسلام بازگو کرده است.
بخش ششم: از غصب فدک و بهانههاى واهى که در این زمینه داشتند، و پاسخ به این بهانهها سخن مىگوید.
و سرانجام در بخش هفتم: به عنوان یک اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستین پیامبر(ص) استمداد مىکند و گفتار خود را با تهدید به عذاب الهى پایان مىدهد.
پینوشتها
[1]. «فدک» چنانکه گفتیم یکى از دهکدههاى آباد اطراف مدینه بود که جمعى از یهود در آن ساکن بودند و پیوسته همچون سایر یهودیان «مدینه» و «خیبر» بر ضد اسلام توطئه مىکردند.
در سال هفتم هجرت که قلعههاى خیبر یکى پس از دیگرى در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد و قدرت مرکزى یهود در هم شکست، ساکنان فدک از درِ صلح و تسلیم در برابر پیامبر(ص) وارد شدند، نیمى از سرزمین و باغات خود را به پیامبر(ص) واگذار کردند و نیم دیگر را براى خود نگهداشتند.
پیامبر گرامى(ص) ـ طبق نقل بسیارى از مورخان و مفسران شیعه و اهل سنت ـ سرزمین فدک را در حیات خودش به دخترش فاطمه(س) بخشید ولى بعد از پیامبر(ص) غاصبان حکومت اسلامى که وجود این قدرت اقتصادى را در دست همسر على(ع) مزاحم قدرت سیاسى خود مىدیدند و تصمیم گرفته بودند که یاران على(ع) را از هر نظر منزوى کنند به بهانههاى واهى آن را به نفع بیتالمال ـ و در حقیقت به نفع خود ـ مصادره کردند.
داستان فدک و حوادث گوناگونى که در رابطه با آن در صدر اسلام و دورانهاى بعد واقع شد از دردناکترین و غمانگیزترین و عبرتانگیزترین فرازهاى تاریخ صدر اسلام است که در فصل جداگانهاى در همین کتاب مورد بررسى قرار گرفته است.
[2]. مجلسی بحارالانوار ۸/۱۰۸، چاپ قدیم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی