کد مطلب: ۴۴۴۰
تعداد بازدید: ۵۱۵
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۱
پیرامون شخصیّت، زندگانی، غیبت و ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) | ۲
همه چشم به راهند و انتظار دارند که شایسته‌ترین فرزندان پیغمبر قیام کرده، آئین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی را زنده نموده بشر را از نعمت آسایش بهره‌مند سازد و موجبات تفرقه و محرومیّت و ناکامی را از میان بردارد.

بخش اوّل؛ پیرامون بشارت‌های قرآن مجید و احادیث به ظهور حضرت صاحب‌الزّمان(ع)| ۲


 
مصلح جهان[1]

 

یکی از مسائل و اموری که فِرَق اسلام بر آن، اجتماع و اتّفاق نموده‌اند، ظهور مهدی اهل‌بیت حضرت قائم آل محمد ـ صلوات الله علیهم أجمعین ـ در آخرالزّمان است که همه متّفق‌الکلمه انتظار یک قیام روحانی جهانی و ظهور مصلحی[2] را می‌کشند که عدالت اجتماعی و نظام جهان را بر اساس ایمان به خدا و احکام دین اسلام برقرار سازد و دنیا را از چنگال ستمکاران و جبّاران نجات بخشد و پرچم عزیز اسلام را در تمام نقاط به اهتزاز در آورد.
همه چشم به راهند و انتظار دارند که شایسته‌ترین فرزندان پیغمبر قیام کرده، آئین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی را زنده نموده بشر را از نعمت آسایش بهره‌مند سازد و موجبات تفرقه و محرومیّت و ناکامی را از میان بردارد.
این وعده الهی است و تخلّف‌پذیر نیست. دنیا به طرف آن عصر درخشان در حرکت است، سیر زمان و گردش دوران هر دم بشر را به چنین روزگاری نزدیک‌تر می‌سازد.
ایمان به ظهور حضرت مهدی(ع) و جهان‌گیر شدن دین اسلام به آیات متعدّدی از قرآن مجید و متواترترین روایات و قوی‌ترین اجماعات اتّکا و استناد دارد که هر مسلمان معتقد به قرآن و رسالت پیغمبر اسلام(ص) باید به این ظهور، ایمان راسخ و ثابت داشته باشد.
اگرچه در این مقاله تفصیل و شرح این مطالب ممکن نیست ولی برای توجّه خوانندگان محترم تحت چهار عنوان: (۱. آیات قرآن مجید؛ 2. اجماع و اتّفاق مسلمین؛ 3. روایات اهل سنّت و ۴. روایات شیعه) به‌طور اختصار توضیحاتی می‌دهیم.


۱. آیات قرآن مجید


خداوند در قرآن مجید در آیات کریمه متعدّدی تشکیل یک حکومت جهانی اسلامی، بسط دین اسلام، غلبه آن بر کلّیه ادیان، زمامداری صلحا و ارباب لیاقت را وعده فرموده است که از آن جمله این آیات است:
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یكُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»؛[3]
«با کافران جهاد کنید تا در زمین فتنه و فسادی نماند و آیین همه دین خدا گردد».
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى‌الدِّینِ كُلِّهِ»؛[4]
«اوست خدایی که رسول خود را با دین حقّ به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط و برتری دهد».
«یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُانَورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یأْبَى اللهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ»؛[5]
«کافران می‌خواهند که نور خدا را با نفس تیره و گفتار جاهلانه خود خاموش کنند ولی خدا نمی‌گذارد، تا آنکه نور خود را به منتهای ظهور و حدِّ اعلای کمال برساند».
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ»؛[6]
«کافران می‌خواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره، خاموش کنند، البتّه خدا نور خود را تمام و کامل می‌کند».
«وَ یریدُ اللهُ أَنْ یحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ یقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِینَ»؛[7]
«و خدا می‌خواهد که صدق سخنان حقّ را ثابت گردانده و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند».
«وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً»؛[8]
«بگو که حقّ آمد و باطل را نابود ساخت، که باطل خود لایق محو و نابودی است».
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»؛[9]
«ما بعد از تورات در زبور نوشتیم که البتّه بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرّف خواهند شد».
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»؛[10]
«خداوند وعده فرموده، به کسانی از شما که ایمان آورده و نیکوکار گردند در زمین خلافت دهد».
«وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ الْمَنْصُورُونَ * وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ»؛[11]
«همانا عهد ما در باره بندگانی که به رسالت فرستادیم سبقت گرفته است که البتّه آنها بر کافران فتح و پیروزی یابند و سپاهیان ما غالبند».
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛[12]
«ما البتّه رسولان خود و کسانی که ایمان آورند در حیات دنیا نصرت و ظفر می‌دهیم».
«كَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللهَ قَوِی عَزِیزٌ»؛[13]
«خدا حتم گردانیده که البتّه من و رسولانم غالب می‌شویم که خداوند قوی و مقتدر است».
و آیات دیگری که تأویل آنها هنگام ظهور حضرت ولیّ عصر(ع) آشکار شود، دلالت دارند بر غلبه اسلام بر سایر ادیان و غلبه اهل حقّ بر اهل باطل و حتمی بودن غلبه انبیا و اتمام نور خدا که این معانی به‌طور مطلق تا حال ظاهر نشده و این آیات تحقّق آن را در آخرالزّمان بشارت می‌دهد.
خداوند وعده داده که البتّه پیغمبران را غالب سازد و یاری کند و معلوم است که این نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نیست، برای اینکه می‌فرماید:
«فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»؛[14]
و نصرت و غلبه انبیا بر قوم خودشان و پیشرفت کار آنها در عصر خودشان هم نیست، زیرا دعوت بسیاری از پیغمبران در قومشان اثر نبخشید بلکه بعضی از آنها کشته شدند.
این نصرت و غلبه، نصرت و غلبه مقصد و هدف و دعوت آنهاست که برطبق ظاهر آیات مقیّد به مرتبه‌ای نیست، بلکه نصرت و غلبه مطلق است.
همچنین است اتمام نور، که معنی اینکه خدا نور خود را در مقابل آنهایی که می‌خواهند نور او را خاموش کنند و مانع از پیشرفت اسلام شوند تمام می‌گرداند، این است که دین را جلو می‌برد و بر قلمرو اسلام می‌افزاید و اتمام آن وقتی است که اسلام تمام جهان را بگیرد.
چنان‌که معنی استخلاف و جانشینی مؤمنین در زمین و وارث شدن آنها زمین را نیز، استخلاف در تمام زمین و واث شدن کره ارض است که برای امام زمان(ع) و یاران و اصحاب آن حضرت حاصل می‌شود.
معنای غلبه حقّ بر باطل به‌طور اطلاق هم غیر از این نیست که به تمام معنا حقّ بر باطل پیروز شود و اگر از جهت حجّت و برهان غالب باشد ـ با اینکه به این معنی همیشه غالب است ـ ولی در ظاهر غالب نباشد غلبه مطلق نیست و ظاهر این آیات غلبه مطلق است.
و امّا آیه:
«لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»؛[15]
که دلالتش بر غلبه اسلام واضح است.
و مؤیّد مستفاد از این آیات است روایاتی که در این خصوص از حضرت رسول(ص) منقول است، مثل:
«لَیدْخُلَنَّ هَذَا الدِّینُ عَلَی مَا دَخَلَ عَلَیهِ اللَّیلُ»؛[16]
«البتّه این دین در هر کجا که شب داخل شده باشد داخل می‌شود».
و شاید نکته اینکه فرمود:
«عَلَی مَا دَخَلَ عَلَیهِ اللَّیلُ»؛
و نفرمود:
«عَلَی مَا دَخَلَ عَلَیهِ الْیَوْمُ أوِ الشَّمْسُ».
تشبیه دین به آفتاب باشد که همان‌طور که روز و آفتاب در هر کجا که شب رفته باشد وارد می‌شود، خورشید عالم‌تاب اسلام نیز به تمام اماکن پرتوافکن خواهد شد و تاریکی کفر و شرک و ضلالت را نابود خواهد ساخت، همان‌طور که آفتاب، تاریکی شب را از میان می‌برد.


۲. اجماع و اتّفاق مسلمین


اگر مقصود از اجماع و اتّفاق، شیعه باشد که محتاج به ذکر نیست و همه می‌دانند که از ضروریّات مذهب امامیّه ظهور قائم آل محمد فرزند حضرت امام حسن عسکری(ع) است؛ و اگر مقصود اتّفاق عامّه مسلمین (از شیعه و سنّی) باشد برای اثبات آن، عبارت یکی از متتبّع‌ترین علمای اهل سنّت، علامه معتزله ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه[17] کافی است که می‌گوید:
قَدْ وَقَعَ اِتِّفاقُ الْفِرَقَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَجْمَعِینَ عَلَی أَنَّ الدُّنْیا وَ التَّكْلِیفَ لا ینْقَضِی إِلا عَلَیهِ؛
اتّفاق سنّی و شیعه بر این است که دنیا و تکلیف، منقضی و تمام نشود مگر بر آن حضرت (یعنی بعد از ظهور آن حضرت).[18]
کسانی که در تاریخ تتبّع دارند می‌دانند که ظهور مصلح منتظر و مهدی آل محمد(ص)، آن‌چنان مورد اتّفاق و مسلّم نزد تمام مسلمین بوده که از همان قرن اوّل هجری تا حال در مقام ردّ ادّعای افرادی که ادّعای مهدویّت کردند یا این ادّعا را به آنها نسبت دادند، اصل ظهور قائم آل محمد(ع) را کسی انکار نکرد، زیرا بر خلاف اجماع مسلمین و انکار اخبار قطعی صادر از پیغمبر(ص) بود. بلکه در مقام ردّ آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتی که برای مهدی موعود در اخبار و احادیث مذکور است استناد می‌جستند.
چنانچه چهار نفر از بزرگان علمای مذاهب چهارگانه اهل‌سنّت، ابن حجر شافعی مؤلّف القول‌المختصر و ابوالسرور احمد بن ضیاء الحنفی و محمد بن احمد مالکی و یحیی بن محمد حنبلی در جواب استفتایی که از ایشان شده و در باب13 از کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزّمان عین فتاوای آنها را نقل کرده، همین روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدی(ع) در آخرالزّمان و اینکه عالم را پر از عدل و داد کند و عیسی(ع) به آن حضرت اقتدا نماید و اوصاف دیگر آن حضرت، رسماً فتوای محکم و مستدلّ و قاطع داده‌اند حتّی شاعر بنی‌امیّه حکیم بن عیّاش (عبّاس) کلبی[19] نیز در ردّ نسبتی که به جناب زید بن علی بدون رضایت آن جناب داده شده بود (و او را مهدی خوانده بودند) گفته:
وَلَمْ أَرَ مَهْدِیّاً عَلَی الْجِذْعِ یُصْلَبُ؛[20]
مقصودش این است که آن مهدی که ظهور می‌کند، مستولی بر ممالک و فاتح کشورها می‌گردد و عدل و داد را بسط می‌دهد، پس چگونه ممکن است جناب زید که مصلوب شد مهدی باشد.


۳. روایات اهل سنّت


محدّثین بزرگ اهل سنّت که ذکر اسامی و کتب و مصنّفات ایشان در این مقال سخن را طولانی می‌سازد، احادیث راجع به ظهور حضرت مهدی(ع) را تخریج نموده‌اند و از جماعتی از صحابه[21] و جمع کثیری از تابعین راجع به ظهور حضرت روایات بسیاری نقل کرده‌اند و بعضی از ایشان در تخریج این احادیث کتاب خاصّ نوشته‌اند و گروه بسیاری از آنان تواتر[22] این روایات را صریحاً تصدیق کرده‌اند و آنچه در کلمات بسیاری از ایشان تصریح شده این است که نه فقط اصل ظهور مهدی(ع) به روایات متواتر از پیغمبر اکرم(ص) ثابت و قطعی است، بلکه به تواتر ثابت است که آن حضرت زمین را پر از عدل و داد کند و عیسی(ع) از آسمان فرود آمده و به آن حضرت اقتدا نماید و تمام جهان را فتح کرده و احکام قرآن را نشر دهد.
علاوه بر این، بسیاری از محقّقین علمای عامّه در اشعار و قصاید یا کتب و تصنیفاتشان، ایمان خود را به اینکه حضرت مهدی(ع) همان یگانه فرزند امام حسن عسکری(ع) است اظهار داشته‌اند، که ما در کتاب منتخب‌الاثر در باب اوّل از فصل سوّم تصریحاتی از بیش از شصت نفر علمای اهل سنّت راجع به ولادت یا غیبت و امامت آن حضرت را ضبط کرده‌ایم و هر منصفی مجموع این اعترافات را ملاحظه کند برایش جای شبهه باقی نخواهد ماند.


۴. روایت شیعه


به‌طور کلّی، احادیثی که از طرق شیعه روایت شده معتبرترین روایات است؛ زیرا از عصر حضرت رسول اکرم(ص) تا به حال کتابت حدیث، ضبط و حفظ و روایات در بین ایشان منقطع نشده و هم‌اکنون بعضی از کتبی که در نیمه اوّل و دوّم هجرت نوشته‌اند موجود و محلّ مراجعه است و اوّلین کتاب ایشان همان کتابی است که به املای رسول‌الله(ص) و خطّ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد و در اخبار مکرّر دیده می‌شود که ائمّه(ع) در نقل احادیث و بیان احکام به آن استناد می‌جستند.
روایات شیعه با روایات دیگران فرق دیگری نیز دارد و آن این است که روایات شیعه از ائمّه اهل بیت(ع) که علم و زهد و تقوی و فضیلت ایشان نزد فریقین مسلّم است، اخذ شده و به مقتضای:
أهْلُ الْبَیْتِ أدْرَی بِمَا فِی الْبَیْتِ[23]
طبعاً نقل آنها محکم‌تر و از اشتباه دور است. و بالأخره سوّمین جهتی که روایات شیعه را در بالاترین درجه اعتبار قرار داده و در حقیقت پشتوانه این روایات است، احادیث متواتر ثقلین و احادیث سفینه و احادیث امان و روایات دیگری است که امّت را ارجاع به ائمّه معصومین از اهل بیت(ع) که اَعدال قرآن مجید هستند نموده و قول ایشان را حجّت و اخذ از ایشان را امان از ضلالت معرّفی کرده و دلالت بر خالی نبودن زمان از وجود امام معصوم از اهل بیت(ع) دارد.
بنابراین احادیثی که از ائمّه طاهرین(ع) صادر شده از راه بنای عُقلا بر احتجاج و عمل به خبر واحد در اعلا درجه اعتبار است، زیرا اختصاص و ارتباطی را که ائمّه طاهرین(ع) با پیغمبر اکرم(ص) داشته‌اند احدی از صحابه و تابعین نداشتند و از طریق حدیث متواتر ثقلین شرعاً نفس اقوال و گفته‌های ایشان مأخذ و مستند است و بر امّت مراجعه و اخذ از ایشان که از قرآن جدا نمی‌شوند و معصومند، فرض و واجب می‌باشد.
بعد از بیان این مقدّمه کوتاه ـ که در کتابی که در بیان وجوب پیروی از اهل بیت و اخذ علم از ائمّه(ع) نگاشته‌ایم شرح و تفصیل آن را داده‌ایم ـ[24] می‌گوییم.
از طرق شیعه راجع به ظهور حضرت ولیّ عصر قائم آل محمد(ع) معتبرترین روایات در کتب مشایخ و محدّثین ایشان که از همان قرن اوّل هجرت تا به حال تألیف شده، موجود است مانند روایات کتب اصولی که پیش از ولادت حضرت قائم تألیف شده مثل کتاب مشیخه حسن بن محبوب (م.۲۲۴ ق.) و کتاب سُلیم بن قیس (م۷۰ یا ۹۰ ق.)
روایاتی که بسیاری از آنها به تنهایی برای اثبات امامت امام زمان(ع)، یگانه فرزند عزیز و گرامی امام حسن عسکری(ع) کافی و قطع‌آور است. روایاتی که از لحاظ پیشگویی‌هایی که در آنها شده و وقوع یافته، از معجزات اولیای دین، و اخبار آنان از مغیبات شمرده می‌شود. روایاتی که در آنها خصوصیّات این ظهور و شرایط و علامات آن به‌طور واضح بیان شده است. این روایات، فوق تواتر بوده و احصای آن جز برای اشخاصی که تتبّع و احاطه کامل داشته باشند، ممکن نیست.
خوانندگان عزیز! این سخنان حرف و ادّعا نیست بلکه بیان حقیقت و روح واقع است، علاوه بر تمام جوامع حدیث، صدها کتاب و مصنّفات محدّثین بزرگ ایشان در خصوص موضوع، دلیل و برهان این سخنان است.
مانند کتاب المهدی تألیف عیسی بن مهران مستعطف از بزرگان قرن سوّم، کتاب القائم و کتاب الغیبه فضل بن شاذان و الغیبه عبدالله بن جعفر حِْمیری از اکابر قرن سوّم، کتاب الغیبه و ذکر القائم تألیف ابن ابی‌طاهر (أخی‌ظاهر) (م.۳۵۸ق.) کتاب الغیبه محمد بن قاسم بغدادی، معاصر ابن‌همّام (م.۳۳۳ق.)، اخبار القائم علان رازی کلینی، دائی کلینی معروف (م.۳۳۹ ق.)، اخبار المهدی تألیف جلّودی (م.۳۳۲ق.)، الغیبه نعمانی از اعلام قرن چهارم، الغیبه حسن بن حمزه مرعشی (م. ۳۵۸ق.)، دلائل خروج القائم تألیف ابی‌علی حسن بن محمد صفّاری بصری از اعلام قرن سوّم، کتاب ذکر القائم من آل محمد(ص) تألیف احمد بن رمیح المروزی، اخبار القائم تألیف ابی‌علی احمد بن محمد جرجانی از قدمای محدّثین، الشفاء و الجلاء احمد بن علی رازی، ترتیب‌الدوله تألیف احمد بن حسین مهرانی، کمال‌الدین و کتاب الغیبة الکبیر تألیف صدوق (م. ۳۸۱ق.)، الغیبه ابن جنید (م. ۳۸۱ق.) الغیبه مفید (م. ۴۱۳ق.)، الغیبه سیّد مرتضی (م. ۴۳۶ق.)، الغیبه شیخ طوسی (م. ۴۶۰ق)، التاج الشرفی تألیف اسعدآبادی معاصر سیّد مرتضی، کتاب ما نزل من القرآن فی صاحب‌الزّمان، تألیف عبدالله بن عیّاش (م. ۴۰۱ق.)، الفرج الکبیر، تألیف محمد بن هبةالله طرابلسی شاگرد شیخ طوسی، برکات القائم، تکمیل‌الایمان، بغیةالطالب، تبصرةالاولیاء، کفایةالمهتدی، اخبارالقائم، أخبار ظهورالمهدی، الحجّةالبالغه، تثبیت‌الاقران، حجّةالخصام، الدرالمقصود و اثبات‌الحجّه، اتمام‌الحجّه، اثبات وجود‌القائم، مولدالقائم، الحجّة فیما نزل فی القائم الحجّه، الذخیرة فی المحشر، السلطان المفرج عن الایمان، سرور اهل الایمان، جنی الجنتین، جلد سیزدهم بحارالانوار، غیبت العوالم و صدها کتاب دیگر که ذکر نام آنها و اسمای مؤلّفین موجب کمال تطویل خواهد شد.
فقط بعضی مواردی را که این روایات به تواتر قطعی را جع به اوصاف حضرت مهدی(ع) و علائم ظهور آن جناب بر آن دلالت دارد، فهرست‌وار یادآور می‌شویم و بحث و توضیحات لازم در اطراف هریک از این موارد را به موقع و فرصت دیگر موکول می‌کنیم.[25]
در خاتمه یادآور می‌شویم که دلائل دیگری از عقل و نقل بر وجود امام عصر(ع) نیز اقامه شده که ما در این مقاله در صدد بیان آن نبوده‌ایم و اجمالاً همه آن ادلّه عقلی و نقلی که در امامت عامّه دلالت دارند بر لزوم وجود امام معصوم در تمام اعصار و وجوب معرفت امام و اینکه زمین خالی از وجود حجّت نمی‌ماند:
«لَوْ بَقِیتِ الأَرْضُ بِغَیرِ حُجَّةٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأهْلِهَا»؛[26]
«اگر زمین بدون حجّت بماند اهل خود را فرو خواهد برد».
 بر وجود حضرت صاحب‌الزّمان(ع) و امامت آن حضرت نیز دلالت دارند و اگر در مقام استدلال فقط همان براهین امامت عامّه را مستند قرار دهیم، در اثبات امام عصر(ع) و بقای آن حضرت در پشت پرده غیبت کافی خواهد بود.


خودآزمایی


1- یکی از مسائل و اموری که فِرَق اسلام بر آن، اجتماع و اتّفاق نموده‌اند، کدام است؟
2- ایمان به ظهور حضرت مهدی(ع) و جهان‌گیر شدن دین اسلام به کدام موارد اتّکا و استناد دارد؟
3- به کدام دلایل روایات شیعه در بالاترین درجه اعتبار قرار دارند؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. این مقاله در سالنامه معارف جعفری سال ۸۱ـ۱۳۸۰ هجری شمسی (ص۷۳ ـ ۶۰)، چاپ شده است. لازم به تذکّر است که قسمتی از این مقاله و بعضی مقالات دیگر برای اینکه مطالب در این مجموعه تکرار نگردد، حذف شد. مع‌ذلک چون این مقالات به‌طور مستقلّ و در مناسبت‌های مختلف نگارش یافته و تصرّف و حذف بیشتر باعث کوتاهی و نارسایی، بلکه تغییر اساس مقاله می‌شد از حذف بعضی از مطالب مکرّر خودداری کردیم.
[2]. مخفی نماند که ملل دیگر و معتقدین به ادیان معروف هم در اصل انتظار ظهور یک شخصیّت روحانی برای اصلاح جهان و خاتمه دادن به ظلم و جنگ و فساد و خرابکاری و نجات ضعفا و مظلومین، با مسلمانان همراه و متّفقند و بشاراتی که در کتاب‌های آنهاست منطبق به حضرت صاحب‌الزّمان(ع) می‌شود که بعضی از فضلای معاصر آنها را استقصا و استخراج نموده‌اند.
[3]. انفال، ۳۹.
[4]. توبه، ۳۳؛ فتح، ۲۸.
[5]. توبه، ۳۲.
[6]. صف، ۸.
[7]. انفال، ۷.
[8]. اسراء، ۸۱.
[9]. انبیاء، ۱۰۵.
[10]. نور، ۵۵.
[11]. صافات، ۱۷۱ ـ ۱۷۳.
[12]. غافر، ۵۱.
[13]. مجادله، ۲۱.
[14]. غافر، ۵۱.
[15]. توبه، ۳۳؛ فتح، ۲۸.
[16]. سید رضی، المجازات‌النبویه، ص ۴۱۹؛ نسفی، ج۳، ص۱۵۴.
[17]. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۰، ص ۹۶.
[18]. سخنان چهار نفر دیگر از علمای معروف اهل سنّت را چون در یکی از فصل‌ها و مقالات آینده نیز ذکر شده حذف کردیم به آن مقاله مراجعه شود.
[19]. طبق روایاتی که ابن حجر عسقلانی شافعی در الاصابه (ج۲، ص۱۸۲) از فوائد کوکبی روایت کرده، حکیم بن عیّاش نامبرده به‌سبب نفرین حضرت امام صادق(ع) به وضع عجیبی هلاک شد.
[20]. طبری امامی، دلائل‌الامامه، ص۲۵۳؛ همو، نوادرالمعجزات، ص ۱۴۲؛ ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص ۳۶۰؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج۲، ص۴۲۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۲، ص ۱۸۲.
[21]. قسمتهایی از این مقاله مانند اسامی صحابه و کتاب‌هایی که در این باب، علمای اهل سنّت تألیف کرده‌اند و نام کسانی که به تواتر این روایات تصریح نموده‌اند، چون در فصل‌های آینده این کتاب مذکور می شود حذف گردید.
[22]. حدیث متواتر، حدیثی را گویند که راویان و کسانی که آن را نقل می‌کنند جمعی باشند که عادتاً اتّفاق و تبانی آنها بر کذب ممکن نباشد.
[23]. افراد خانواده داناترند به آنچه در خانه است.
[24]. ر.ک: امان‌الامة من الضلال و الاختلاف، تألیف نگارنده.
[25]. چون این خصایص در فصل «مشخّصات و اوصاف مهدی(ع)» بیان شده برای اینکه تکرار نشود از این مقاله حذف کردیم و خواننده عزیز را به فصل مذکور رجوع می‌دهیم.
[26]. ر.ک: صدوق، کمال‌الدین، ص ۲۰۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص۳۷؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص ۳۷۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: