بخش اوّل؛ پیرامون بشارتهای قرآن مجید و احادیث به ظهور حضرت صاحبالزّمان(ع)| ۱
ایمان به غیب
«اَلَّذِینَ یُؤْمِنُوَن بِالْغِیبِ»[1]
هسته مرکزی نبوّات و ادیان حقّه و مابهالامتیاز عمده مکتب انبیا و پیامبران از مکتبهای دیگر، ایمان به غیب است.
انبیا ربط عالم محسوس و شهادت را به عالم معقول و غیب بیان کرده و بشر را با عوالم غیب آشنا میسازند.
ایمان به غیب یعنی ایمان به امور و چیزهایی که از حواسّ ظاهری پنهان است، خواه ادراک آن با حواسّ باطنی و قوّه عاقله ممکن باشد، مثل وجود خدا و صفات ثبوتیّه و سلبیّه او، و معاد و بهشت و دوزخ و فرشتگان؛ و خواه ممکن نباشد مثل حقیقت ذات و صفات خدا و حقیقت ملائکه و روح و خواه راجع به امور و حوادث گذشته و خواه مربوط به امور آینده باشد.
ایمان به خدا، ایمان به ملائکه، ایمان به عالم برزخ، ایمان به بهشت و جهنم و ایمان به وحی و آنچه پیغمبران از عوالم غیب و گذشته و آینده خبر دادهاند همه ایمان به غیب است.
ایمان به غیب، یا مستند به دلیل عقلی است، یا به دلیل نقلی، و اگر مستند آن دلیل نقلی باشد باید آن غیب چیزی باشد که امتناع وجود یا وقوع آن از راههای خردپسند معلوم نشده و وجود و وقوع آن را عقل احتمال بدهد.
وقتی عقل امکان وجود چیزی را تصدیق کرد یا بر اثبات امتناع آن راهی نیافت، با دلیل نقلی معتبر باور آن جایز بلکه به حکم عقل لازم است.
ادیان آسمانی شرط قبول اعمال صالح را ایمان به غیب میدانند و تعدیل اخلاق و تکمیل و تکامل فضایل انسانی را وابسته به آن میشمارند و اصولاً دعوت پیغمبران و رهبران آسمانی در نفوسی تأثیر شایسته دارد که احتمال وجود عالَم غیب و امور ماورای این عالم محسوس را بدهند.
ایمان به ظهور مهدی و مصلح آخرالزّمان نیز از جمله مطالب غیبی است که پیامبر اعظم اسلام(ص) از آن خبر داده و تصدیق او واجب است.
همانگونه که وقتی پیغمبر(ص) خبر میداد احدی از مسلمانان در راستی گفتار و درستی اخبار آن حضرت شکّ و تردید نمیکرد و همه آن را میپذیرفتند اکنون هم مسلمانان و مؤمنان به نبوّت آن حضرت همین باور و ایمان را دارند.
پیغمبر(ص) از حوادث عظیمتر و شگفتانگیزتر از ظهور حضرت مهدی(ع) خبر داد، مثل تکویر شمس، تفجیر دریاها، انکدار، انتثار ستارگان، تسییر کوهها، انشقاق و انفطار آسمان، خروج دابّةالأرض و معاد و قیامت.
اینها همه خبر از غیب است و در قرآن پیشگویی و اخبار از حوادث آینده و چیزهای غیب بسیار است و ایمان به نزول وحی بر پیغمبر، با ایمان به این امور ـ اگرچه بهطور اجمال باشد ـ انفکاک ندارد.
روزی خواهد آمد که این حوادث و انقلابات عجیبی که پیغمبر و قرآن از آن خبر دادهاند واقع میشود و روزی هم چنانچه قرآن خبر داده و پیامبر(ص) و اوصیای آن حضرت درضمن صدها روایات مژده دادهاند مصلح آخر الزّمان ظهور میکند و اسلام جهانگیر خواهد شد.
خبرهای غیبی پیغمبر(ص) و ائمّه طاهرین(ع) از آینده از حدّ تواتر گذشته و معتبرترین مدارک و اسناد تاریخی بر آن دلالت دارد.
امروز از آغاز بعثت پیغمبر اعظم(ص) باور کردن خبرهای غیبی آن حضرت آسانتر و منطقیتر است؛ زیرا در آن موقع هنوز گذشت زمان، صحّت و درستی آن اخبار را تأیید نکرده بود و هر چه ما به سوی عصر پیغمبر(ص) برگردیم و تاریخ را بهسوی گذشته ورق بزنیم، زمینه این باور کمتر میشود، بهعکس هر چه جلو بیاییم و تاریخ اسلام را از آغاز به سوی آینده آن ورق بزنیم، فکر و وجدان ما برای پذیرفتن این اخبار آمادهتر و ایمان ما کاملتر میگردد.
گذشت زمان و حوادث آینده روشن کرد که پیامبر اسلام(ص)، آینده را در روشنایی وحی پیشبینی کرده و میدیده و هرچه جلوتر آمدیم این روشنایی بیشتر شد.
آنگاه که این آیه را تلاوت میکرد:
«وَ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزهَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَ قُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِینَ»؛[2]
«اگر شما شک دارید در قرآنی که ما بر بنده خود (محمد) فرستادیم، پس یک سوره مثل آن را بیاورید؛ و گواهان خود را بهجز خدا بخوانید اگر راست میگویید و اگر این کار را نکردید که هرگز نمیتوانید بکنید، طعن به قرآن نزنید و از آتشی که هیزمش مردم بدکار و سنگهای خارا و مهیّاشده برای کافران است، بترسید».
و آن زمان که میخواند:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»؛[3]
«اگر جنّ و انس متّفق شوند و با پشتیبانی یکدیگر، کتابی مانند این قرآن بیاورند هرگز نخواهند توانست».
آن روز که صدوچهارده سوره قرآن را صدوچهارده معجزه جاودان اعلام میکرد و خبر میداد: «هرگز مانند یکی از این سورهها هم نتوانید بیاورید و جنّ و انس از آوردن به مانند قرآن ناتوانند».
آن روز که پیغمبر(ص) به مسلمانان میفرمود: «شما کلمه توحید را بگویید و خدای یگانه را بپرستید تا عرب تسلیم شما شود و گنجهای کسری و قیصر به دست شما افتد و کشورها را فتح کنید».[4]
آن روز که میفرمود: «زمین برای من جمع شد و خاور تا باخترش را به من نشان دادند و ملک امّت من به آنچه برایم جمع گردید، خواهد رسید».[5]
آن روز که از فتح مکه، بیتالمقدّس، یمن، شام، عراق، مصر و ایران سخن میگفت، و آن روز که در مکه به مشرکین میفرمود: «اجساد شما در «قلیب» افکنده میشود»[6] و از حال ابوسفیان خبر میداد که جنگ احزاب را بر پا مینماید.
در آن وقتی که از فتح خیبر به دست علی(ع) خبر میداد[7] و ابوذر را از آیندهاش با خبر میساخت که تنها زندگی خواهی کرد و تنها از دنیا خواهی رفت.[8]
آن زمان که پیش از جنگ بدر از کسانی که از سپاه کفار در بدر کشته میشوند اطلاع میداد و میفرمود: «در اینجا فلانی کشته میشود و در این زمین فلانی»، و یکایک کفّاری را که در جنگ بدر کشته شدند نام برد.[9]
در آن زمان که به عمّار میفرمود: «تو را گروه باغی میکشند»[10] و به دختر عزیز و گرامیش فاطمه(س) میفرمود: «تو اوّل کسی هستی از اهل بیت من که به من ملحق خواهی شد»؛[11] و به زنان خود میگفت: «کدامیک از شماست که سگان حوأب بر او بانگ زنند و سوار بر شتر گردد و در اطراف او خلق بسیار کشته شوند»؛[12] و به عایشه فرمود: «نگاه کن تو آن زن نباشی»؛[13] و طبق روایت بیهقی[14] به او فرمود: «چگونهای ای حمیرا آنگاه که سگان حوأب بر تو بانگ زنند و تو چیزی را طلب میکنی که از آن بر کناری؟».
و به زبیر از جنگ جمل و طرفیت او با علی(ع) خبر داد.[15]
آن روز که شهادت یافتن علی و حسن و حسین(ع) را صریحاً اعلام میفرمود؛ و در آن زمان که از جنگ علی(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین خبر میداد[16] و قتل ذوالثدیه خارجی را در جنگ نهروان و خصوصیات و نشانیهایش را پیشبینی میکرد[17] و از فتنههای بنیامیّه و بنیالحکم و حکومت آنان شهادت اهل عذرا (حجر و اصحاب او) مردم را مسبوق میساخت.[18]
آن روزها مسلمانان همه این خبرهای غیبی را باور میکردند؛ چون پیغمبر خدا از آن خبر داده بود و چون ایمان به رسالت خبردهنده داشتند و چون معنای قبول رسالت و نبوّت، ایمان به صحّت و درستی خبرهای پیامبر از غیب است، ولی هر چه اسلام جلوتر آمد و صفحات تاریخ ورق میخورد این خبرهای غیبی بیشتر توجّه مردم را جلب کرد و آنهایی که کمباور بودند هم باورشان زیاد و ایمانشان محکم و استوار گردید.
خطبا و بلغای عصر رسالت، از آوردن سورهای مثل سورههای قرآن عاجز شدند و تا زمان ما که یکهزاروچهار صد سال از آغاز نزول قرآن گذشته و این همه دانشمندان سخنور و اُدبا و بُلغا و سخندانان و سخندانان مشهور که در این چهارده قرن دنیا به خود دیده و اکنون در جهان از مسیحیها و دشمنان اسلام از عربهای مسیحی و دیگران، سخن شناسان و سخنوران و فصحا بسیار هستند، کسی نیست که بتواند حتّی یک سوره مانند یکی از سورههای سه آیهای قرآن را بیاورد. اعجاز قرآن و صدق این خبر غیبی از زمان پیغمبر(ص) آشکارتر گشته، زیرا اگر امکان داشت با شدّت دشمنی و خصومتی که با اسلام دارند، تاکنون صدها کتاب مانند قرآن تألیف شده بود. اگر امکان داشت دستگاههای استعماری مسیحی شرق و غرب و مؤسسات تبلیغی آنها و سایر دشمنان اسلام چنین موضوعی را در مسابقه گذارده و با تعیین ملیاردها جایزه آن را عملی میساختند.
غزوه بدر پیش آمد و کسانی که پیغمبر(ص) نام برده بود، کشته شدند و اجسادشان را در «قلیب» افکندند، جنگ احزاب را ابوسفیان بر پا کرد. پیغمبر اکرم(ص) مکه را فتح کرد و به زودی مسلمانان بیتالمقدّس، شام، عراق، مصر، ایران و کشورهای دیگر را فتح نمودند. خیبر به دست علی(ع) فتح شد. ابوذر در رَبذه تنها از دنیا رفت. عمّار را سپاه معاویه که همان فئه باغیه بودند کشتند. حُجْر و اصحابش را به امر معاویه در عذرای دمشق شهید کردند. بعد از پیغمبر اوّلین کسی که از خاندان آن حضرت از دنیا رفت و به او ملحق شد فاطمه زهرا(س) بود. امیرالمؤمنین و حسن و حسین(ع) به همان تفصیلی که پیغمبر(ص) خبر داده بود شهید شدند. علی(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین جهاد کرد و ذوالثّدیه در جنگ نهروان کشته شد. عایشه جنگ جمل را بر پا کرد و در حوأب سگان بر او بانگ کردند و خلق بسیاری را به کشتن داد. بنیامیّه بر مردم تسلّط و بنیالحکم سلطنت یافتند و اسلام روز سرخی را که پیغمبر اعظم(ص) خبر داده بود از ستم آنها دید.
این خبرهای غیبی و اخبار غیبی بسیار دیگر، بهتدریج و مرور زمان واقع شد و علاوه بر اینها صدها خبر که وصیّ و جانشین و باب علم آن حضرت، علی(ع) و سایر ائمّه(ع) از غیب دادند، مطابق واقع از آب در آمد.
بعد از این مقدّمه میگوییم ما میبینیم دهها بلکه صدها از خبرهایی که پیغمبر(ص) از غیب داده به شهادت معتبرترین مدارک و شواهد تاریخی یکی پس از دیگری واقع شد که اگر یک شخص عادّی هم فرضاً یکدهم یا یکصدم این خبرها را داده بود، در صحّت سایر اخبار او تردید نمیکردیم و باور مینمودیم؛ پس چگونه ممکن است در صحّت اخبار آن حضرت از حوادث آخرالزّمان و امتحانات شدید و آزمایشهایی که این در پیش دارد و منتهی به ظهور حضرت مهدی ولیّ عصر(ع) میشود، تردید داشته باشیم. باز هم به خاطر توجّه بیشتر خواننده عزیز تکرار میکنیم: تعداد خبرهای غیبی آن حضرت بهقدری زیاد است که راه یافتن شکّ در آنها برای کسی که از عقل و فکر مستقیم با بهره باشد عادتاً محال است و هر کس تواریخ اسلام را که مضبوط و محفوظ است مطالعه کند، این ادّعا را تصدیق خواهد کرد.
با این وصف چرا ما در ظهور حضرت مهدی(ع) که پیغمبر اکرم و اوصیای محترم ـ صلوات الله علیهم ـ با تأکیدات بلیغ و در ضمن اخبار متواتر از آن خبر دادهاند، شکّ و تردید داشته باشیم.
ایمان به این ظهور لازمه ایمان به نبوّت پیغمبر(ص)، صحّت و درستی خبرهای غیبی آن حضرت است و از آن جدا نیست.
آن مسلمانانی که در آغاز بعثت هنوز وقوع این خبرها را ندیده بودند، در صحّت خبرهای پیغمبر(ص) از غیب تردید نمیکردند، چگونه ما با اینکه وقوع بسیاری از آنها را دیده و یا به نقل یقینآور شنیدهایم، تردید کنیم.
حتّی افرادی مانند معاویه و عمروعاص، درستی این اخبار را نمیتوانستند انکار کنند چرا ما که امروز علاوه بر اخبار پیغمبر صادق مصدّق و اوصیای او، این شواهد قطعآور را نیز داریم، ایمان نداشته باشیم؟
مسلمانان صدر اوّل اسلام در خبر پیغمبر از نزول عیسی و ظهور مهدی(ع) و فتن آخرالزّمان شکّ نداشتند، و همه معتقد بودند و ایمان داشتند که این اخبار صددرصد مطابق واقع و حقیقت است، بعد که مرور زمان و گذشت اعصار آنچه را پیامبر اعظم(ص) خبر داده بود بهموقع و در وقت خود نشان داد، در صحّت آن قسمتی که باید در آیندههای دیگر واقع شود شکّ و تردید هرگز راه نخواهد یافت.
اگر یک نفر به شما اطّلاع بدهد که فردا شخصی از فلان شهر با این علامات و نشانیها خواهد آمد و یک ماهِ دیگر ده نفر به این علامات وارد میشوند و پنج ماه دیگر پانصد نفر میآیند و یک سال دیگر هزار نفر میرسند و دو سال دیگر در آن شهر انقلاب میشود و حکومت تغییر میکند و بیست سال دیگر در آنجا جنگ روی میدهد و پنجاه سال دیگر زمامدار آنجا را میکشند و صد سال بعد... و دویست سال بعد...
شما این خبرها را هر چند تصدیق نمیکنید ردّ هم نمینمایید، چون راه نفی احتمالِ صحّت آن بر شما بسته است، تا فردا صبر میکنید اگر آن شخص اوّل با آن نشانیها و علامات آمد تعجّب میکنید و احتمال صحّت خبرهای دیگر نزد شما قوّت میگیرد.
یک ماه بعد که آن ده نفر آمدند، احتمال شما تقریباً مبدَّل به قطع و یقین به درستی خبرهای او میشود.
خبر سوّم که واقع شد دیگر یقین شما ثابت میشود.
و بعد از خبر چهارم و پنجم اگر کسی صحّت این اخبار را انکار نماید و وقوع آن را بعید شمارد او را غیر متعارف و شکّاک میشناسید.
پس هرچه خبرها بیشتر با واقع منطبق شود، در خبر ششم و هفتم و هشتم و نهم و...، یقین و ایمان شما قوّت و ثباتش بیشتر میگردد.
اکنون میگوییم پیغمبری که صادق و مصدّق است و پیامبری او به معجزات و دلایل علمی و عقلی ثابت شده است، پیغمبری که دهها و صدها خبر او از غیب، صورت وقوع یافته و همچنین اوصیای او بهخصوص علی بن ابیطالب(ع) به نقل کتب معتبر شیعه و اهل سنّت، خبرهای بسیاری از غیب دادند و واقع شد، خبر دادهاند که: «اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی سازد تا مهدی ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد سازد پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد»[19] و خصوصیّات و نشانههای این ظهور را نیز شرح دادند.
حال اگر کسی ـ پناه بر خدا ـ بگوید خبر پیغمبر و اوصیای او با واقع مطابق نیست یا تردید داشته باشد چه میکند با اقرار و اعتراف به نبوّت و پیغمبری او و اینهمه معجزات و براهین علمی که نبوّت آن حضرت را ثابت و محرز ساخته است؟
چه میکند با ایمانی که به نبوّت پیامبر خاتم و نبوّت سایر انبیا دارد، چون پیغمبران دیگر نیز ظهور مصلح آخرالزّمان را بشارت دادهاند؟
چه میکند با اینهمه خبرهایی که رسول اکرم(ص) از غیب داده و به مرور زمان در این چهارده قرن واقع و صحّت آن تأیید شده است؟
و اگر بگوید: پیغمبر چنین خبری نداده دستش را میگیریم و به کتابخانههای اهل سنّت و شیعه میبریم و میگوییم: مراجعه کنید به این کتابها و مصادری که از هزار سال پیش تا حال تألیف شده، ببینید در چند مورد اخبار و روایات بهقدر این مورد رسیده است؟!
آیا چند خبر معتبر برای باور شما کافی است؟
شما که مطالب عمده تاریخی را به نقل یک نفر مورّخ قبول میکنید و حوادث مهمّ جهانی را به گفته یک خرنگار که صدگونه غرض و مرض دارد میپذیرد در این مورد چند خبر صحیح و معتبر میخواهید تا باور کنید؟
اگر شخص منصفی باشید خواهید گفت: یک حدیث معتبر هم کفایت میکند و اگر قدری شکّاک و دیرباور باشید میگویید: اگر دو سه حدیث باشد بیشتر اسباب اطمینان میشود.
میگوییم: حدیث معتبر از یک و دو و ده و پنجاه و صد، و بلکه هزار هم بیشتر است و در صدها کتاب معتبر حدیث و جوامع اخبار و تاریخ و رجال، ضبط و ثبت است.
پس با توجّه و دقّت و تأمّل در آنچه گفته شد هیچگونه شبهه و تردیدی باقی نمیماند که در آخرالزّمان برحسب این احادیث و بشارات پیامبر اکرم و اوصیای مکرم او(ع)، ظهور مصلح منتظر و مهدی موعود و کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد حتمی و واقعشدنی است.
خودآزمایی
1- اگر ایمان به غیب، مستند به دلیل نقلی باشد، آن غیب چگونه است؟
2- ادیان آسمانی شرط قبول اعمال صالح را چه چیزی دانستند؟ و چه موضوعاتی را به آن مربوط کردند؟
3- چرا امروزه باور کردن خبرهای غیبی پیغمبر اعظم(ص) آسانتر و منطقیتر است؟
پینوشتها
[1]. بقره، ۳. «آنان که به غیب ایمان میآورند».
[2]. بقره، ۲۳ – ۲۴.
[3]. اسراء، ۸۸.
[4]. ابناثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص ۳۲۴.
[5]. ابنماجه قزوینی، سنن، ج۲، ص۱۳۰۴؛ طبرانی، المعجمالاوسط، ج۸، ص ۲۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستذکار، ج۴، ص ۳۸، همو، التمهید، ج۱۵، ص۱۴۱؛ ج۱۹، ص۱۹۸؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۹۸؛ دحلان، السیرةالنبویه، ج۳، ص ۱۰۳، ۱۷۶.
[6]. تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص ۲۹۵؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۹؛ حر عاملی، اثباتالهداة، ج۱، ص ۳۴۹؛ بحرانی، البرهان، ج۱، ص۲۵۴؛ همو، حلیةالابرار، ج۱، ص۱۱۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۴۳؛ ج۱۹، ص ۲۶۷.
[7]. احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۳۳۳؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۳؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۳۱۸.
[8]. طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۷۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۵۱؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۹۹؛ ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۱۸۸؛ دحلان، السیرةالنبویه، ج۳، ص۱۹۱.
[9]. احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۲۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۸، ص۱۶۳؛ ابوداوود سجستانی، سنن، ج۱، ص۶۰۶؛ دحلان، السیرةالنبویه، ج۳، ص ۱۸۹ـ۱۹۰.
[10]. احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۶۱؛ ج۳، ص۵؛ ج۵، ص۳۰۷؛ ج۶، ص۳۰۰، ۳۱۱؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۸، ص۱۸۶؛ مغربی، شرحالاخبار، ج۱، ص۴۰۷،۴۱۲، ۴۹۰.
[11]. احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۷۷؛ دارمی، سنن، ج۱، ص ۳۷؛ بخاری، صحیح، ج۴، ص ۱۸۳، ۲۱۰؛ ج۵، ص۱۳۸؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۱۴۲؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۳۶.
[12]. ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۳۳۶؛ ابنطاووس، الملاحم و الفتن، ص۲۲۳.
[13]. مغربی، شرحالاخبار، ج۱، ص۳۳۸.
[14]. بیهقی، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۵۵.
[15]. دحلان، السیرةالنبویه، ج۳، ص ۱۷۸.
[16]. مغربی، دعائمالاسلام، ج۲، ص۳۵۵؛ صدوق، معانیالاخبار، ص۲۰۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ طوسی، الامالی، ص ۳۶۶؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص ۱۲۳.
[17]. ابن ابی عاصم، کتابالسنه، ص ۴۲۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۱، ص۳۰۱.
[18]. یکی از خبرهای مسلّم پیغمبر اعظم(ص) از غیب که در کتابهایی که دو سه قرن پیش از وقوع آن تألیف و منتشر شده، ضبط و ثبت گردیده خبر آن حضرت است از ظهور آتشی در سرزمین حجاز بهطوریکه پرتو آن به شهرهای دور، مانند بصری شام برسد. پیغمبر اکرم(ص) از این واقعه خبر داد و جمعی از صحابه آن را روایت کردهاند و در کتابهایی که در قرن سوّم تألیف و انتشار یافت ضبط گردید، مثل صحیح بخاری (م.256 ق.)، صحیح مسلم (م.261 ق.)، مسند احمد (م.241 ق.)، (ج۵، ص۱۴۴)؛ المستدرک حاکم (م.۴۰۵ ق.)، (ج۴، ص۴۴۳) و المعجمالکبیر طبرانی (م.360) (ج۳، ص۱۷۳) و این آتش با نشانیهایی که از پیامبر(ص) روایت شده بود در شب سیّم جمادیالآخر سال 654 هجری قمری در نزدیکی شهر مدینه آشکار شد و از مسافت دور و چند روز راه دیده میشد و مدّت پنجاهودو روز باقی ماند و در بیستوهفتم رجب آن سال پایان پذیرفت (یعنی نزدیک چهار قرن بعد از مرگ بخاری و مسلم) که شرح آن در کتب تواریخ مذکور است مانند: السیرةالنبویه، سید احمد زینی دحلان (ج3، ص۱۸۷،۱۹۳)، در التذکره قرطبی (ج۲، ص۳۴۹)، الاذاعه (حسینی قنوجی بخاری، ص۹۷)، الاشاعه (حسینی برزنجی، ص ۳۷). تاریخالخلفاء (سیوطی، ص309) و صحیح مسلم (ج8، ص180). صحیح بخاری، کتاب فتن (ج۸، ص1۰۰)، وفاءالوفاء سمهودی (ج1، فصل16، ص۱۱۳ـ۱۱۴، ۱۱۹ـ۱۲۱). الفتوحاتالاسلامیه دحلان (ج2، ص62 ـ 67. عمدةالاخبار فی تاریخ مدینة المختار (ص125 ـ 127) و فصل فی ظهور نار الحجاز.
[19]. صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۷؛ همو، کمالالدین، ص۳۷۷، ۵۷۷؛ کوفی، مناقب، ج۲، ص۱۷۳؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص۲۸۱؛ طوسی، الغیبه، ص۱۸۰، ۴۲۵؛ ابنصباغ مالکی، الفصولالمهمه، ج۲، ص۹۹۷، ۱۱۰۹ـ۱۱۱۰؛ ماحوزی، الاربعین، ص۲۰۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی