فصل سیزدهم؛ نیت، اخلاص و پرهیز از شرك و ریا و نفاق | ۵
نمونههايى از قرآن مجيد
آياتى در باره بنى اسرائيل:
قرآن كريم در باره بنى اسرائيل میفرمايد:
وَ اذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ الِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكَمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ ابْنائَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسائَكُمْ وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيمٌ.[1] و به خاطر بياوريد آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم كه همواره شما را به شديدترين وجهى آزار میدادند. پسران شما را سر میبريدند و زنان شما را [براى كنيزى] زنده نگه میداشتند و در اين جريان، آزمايش بزرگى از طرف پروردگار براى شما بود.
و در جاى ديگر میفرمايد:
وَ اذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَانْجَيْناكُمْ وَ اغْرَقْنا الَ فِرْعَوْنَ وَ انْتُمْ تَنْظُرُونَ.[2] و [به خاطر بياوريد] هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق ساختيم و شما تماشا میكرديد.
و نيز در مورد ديگرى میفرمايد:
وَ اذْ واعَدْنا مُوسى ارْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخُذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ انْتُمْ ظالِمُونَ.[3] و [به خاطر بياوريد] هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم [و او در اين چهل شب از شما بنى اسرائيل دور شد و به ميعادگاه براى گرفتن فرمانهاى الهى آمد]، سپس شما گوساله را [معبود خود] برگزيديد در حالى كه با اين انتخاب ستمكار شديد.
و نيز در جاى ديگر میفرمايد:
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا انَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ اغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الانْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ.[4] هر آينه خداوند شنيد سخن آنها را كه گفتند خدا فقير است و ما بینياز. ما آنچه را كه آنها گفتند خواهيم نوشت و [همچنين] كشتن آنها پيامبران را بناحق مینويسيم و به آنها میگوييم بچشيد عذاب دوزخ سوزان را.
و فرمود:
الَّذين قالُوا انَّ اللَّهَ عَهِدَ الَيْنا الّا نُؤمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى يأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأكُلُهُ النّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلى بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذى قُلْتُم فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ.[5] آنها كه گفتند خداوند از ما پيمان گرفته است كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا قربانى بياورد كه آتش [: صاعقه آسمانى] آن را بخورد! بگو پيامبرانى پيش از من با دلايل روشن و با آنچه شما میخواستيد براى هدايت شما آمدند. پس چرا آنها را كشتيد اگر راست میگوييد؟
پرسش:
چگونه اين آيات متوجه بنى اسرائيل معاصر پيامبر اسلام (ص) شده و حال آنكه يهوديان زمان آن حضرت مرتكب چنين اعمالى نشده بودند و اصولا موضوع و مصداق آن جريانات نبودهاند زيرا نعمتها، بلاها، قتلها، غارتها، آزارها و اذيتها نسبت به پيامبران گذشته و كشتن آنها[6] همه و همه مربوط به پدران آنها بوده است. پس چرا خداوند آنها را به خاطر اين اعمال مورد خطاب و عتاب قرار داده است؟
پاسخ:
جواب اين سؤال اين است كه چون يهوديان عصر پيامبر (ص) به اعمال نياكان و گذشتگان خود راضى بودند و نسبت به آن اظهار خرسندى میكردند در مسئوليت با آنان شريك و در گناهشان نيز سهيم بودند.
امام صادق عليه السلام دراينباره میفرمايد:
كانَ بَيْنَ الْقائِلينَ وَ الْقاتلينَ خَمْسَمَأةَ عامٍ فَألْزَمَهُمُ اللَّهُ الْقَتْلَ بِرِضاهُمْ بِما فَعَلُوا.[7] فاصله زمانى ميان يهودانى كه میگفتند خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم ... با آنها كه پيامبران را كشته بودند پانصد سال بوده است،[8] لكن خداوند آيندگان را به جرم گذشتگان توصيف و توبيخ میكند زيرا اينان از كار نياكان خود خشنود بودند.
آياتى در باره قوم ثمود و ناقه صالح:
مورد ديگرى كه قرآن مجيد راضى بودن به كار ديگران را يادآور شده است و نيّت و رضايت قلبى انسانها را (نسبت به كار ديگران) در خوشبختى و بدبختى و عزّت و ذلّت آنان سرنوشت ساز میداند، سرگذشت قوم ثمود و پى كردن ناقه صالح پيامبر است كه میفرمايد:
وَ الى ثَمُودَ اخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُو اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ الهٍ غَيْرُهُ ...[9] ما به سوى قوم [ثمود] برادرشان صالح را فرستاديم. گفت: اى قوم من! اللّه را پرستش كنيد كه معبودى جز او براى شما نيست ....
اما مخالفان صالح دعوت او را نپذيرفته و او را تكذيب كردند و گفتند:
... ا تَنْهينا انْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ اباؤُنا وَ انَّنا لَفى شَكٍّ مِمّا تَدْعُونا الَيْهِ مُريبٍ.[10] ... آيا میخواهى ما را از پرستش خدايان پدرانمان نهى كنى؟ و ما جدّا به دعوت تو سخت بدگمان و بى عقيده هستيم.
حضرت صالح آنگاه كه ديد قومش علاوه بر اينكه او را تصديق نكرده تكذيب هم میكنند تصميم گرفت از راه معجزه آنان را به سوى خدا دعوت كند و از اين راه (اعجاز) حقانيت دعوت خويش را براى آنها به اثبات برساند. به اين جهت گفت:
وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ ايَةً فَذَروُها تَأْكُلُ في أرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأخُذَكُمْ عَذابٌ قَريبٌ.[11] اى قوم من! اين ناقه خداوند است كه براى شما دليل و نشانهاى است.
بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود و هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد. پس اگر آزارش دهيد بزودى عذاب خدا شما را فرا خواهد گرفت.
اما اصرار و تأكيدهاى بيش از حدّ صالح پيامبر، كوچكترين اثرى در آنها نكرد تا آنكه گروهى از سركشان قوم ثمود كه وجود حضرت صالح را مزاحم منافع خود میديدند تصميم گرفتند ناقه را از پاى در آورند و سر انجام به اين نيّت شوم خود جامه عمل پوشاندند و ناقه را پى كردند، كه قرآن میفرمايد:
فَعَقَرُوا النّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ امْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا انْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ.[12] سپس ناقه را پى كردند و از فرمان پروردگارشان سر پيچيدند و گفتند: اى صالح! اگر تو از فرستادگان خدا هستى آنچه ما را به آن تهديد میكنى بياور! پس از اينكه ناقه را پى كردند صالح به آنها فرمود:
... تَمَتَّعُوا في دارِكُمْ ثَلاثَةَ ايّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ.[13] [مهلت شما تمام شد.] سه روز تمام در خانههاى خود از هر نعمتى میخواهيد بهرهمند شويد و بدانيد پس از اين سه روز عذاب و مجازات الهى فرا خواهد رسيد. اين يك وعده حتمى و راست است.
فَعَقَرُوها فَاصْبَحُوا نادِمينَ، فَاخَذَهُمُ الْعَذابُ انَّ في ذلِكَ لايَةً وَ ما كانَ اكْثَرُهُمْ مُؤمنينَ.[14] [قوم ثمود] پس از پى كردن ناقه از كرده خود پشيمان شدند [اما اين پشيمانى سودى نداشت] و پس از سه روز عذاب خدا آنها را فرا گرفت. در اين حادثه براى مردم آيت و نشانهاى است ولى اكثر آنها مؤمن نبودند.
و به هر حال، آنچنان به عذاب خدا گرفتار شدند كه قرآن در يك جا میفرمايد:
فَاخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ.[15] سرانجام، زمين لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان [تنها] جسم بيجانشان در خانههاشان باقى مانده بود.
و در جاى ديگر میفرمايد:
وَ اخَذَ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَاصْبَحُوا في دِيارِهِمْ جاثِمينَ.[16] و آنها را كه ستم كرده بودند صيحه [آسمانى] فرا گرفت و در خانههايشان به روى افتادند و مردند.
ملاحظه كنيد به خاطر گناه و معصيتى كه يك نفر از آنان انجام داد و ناقه صالح را از پاى در آورد، خداى متعال تمامى آنان را در اين گناه سهيم دانسته و همه آنها را ظالم معرفى كرده آنجا كه میفرمايد:
... وَ اتَيْنا ثَمُودَ النّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها ...[17] ... ما به قوم ثمود ناقه داديم، معجزهاى كه روشن كننده بود، اما آنها بر آن ستم كردند و ناقه را به هلاكت رساندند ....
با اينكه ناقه را يك نفر كشت اما چون ديگران از گناه او راضى بودند سر انجام همه گرفتار عذاب خدا شدند و از ميان رفتند و نابود شدند، كه قرآن میفرمايد:
كَأنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها الا انَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ الا بُعْداً لِثَمُودَ.[18] آنچنانكه گويى هرگز ساكن در آن ديار نبودند. بدانيد كه قوم ثمود نسبت به پروردگارشان كفر ورزيده و ناسپاسى كردند. دور باد قوم ثمود [از رحمت پروردگار]! و بدين گونه ريشه آنان قطع گرديد، چنانكه فرمود:
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.[19] و [به اين ترتيب] دنباله [زندگى] جمعيتى كه ستم كرده بودند قطع شد. و ستايش مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است [كه ريشه ستمكاران را قطع كرد].[20]
خودآزمایی
1- چگونه برخی آيات متوجه بنى اسرائيل معاصر پيامبر اسلام(ص) شده و حال آنكه يهوديان زمان آن حضرت مرتكب چنين اعمالى نشده بودند؟ چرا خداوند آنها را به خاطر اين اعمال مورد خطاب و عتاب قرار داده است؟
2- چرا حضرت صالح(ص) تصميم گرفت از راه معجزه قوم خود را به سوى خدا دعوت كند؟
3- چرا با اينكه ناقه را يك نفر كشت اما سرانجام همه گرفتار عذاب خدا شدند؟
پینوشتها
[1] بقره- 49.
[2] بقره- 50.
[3] بقره- 51.
[4] آل عمران- 181.
[5] آل عمران- 183.
[6] دراينباره كه بنى اسرائيل پيامبرانى مانند زكريا، يحيى و ديگر انبياء عليهم السلام را به قتل رساندهاند به تفاسير زير مراجعه شود: تفسير صافى، چاپ اسلاميه، ج 1- ص 318، تفسير الميزان، ج 4- ص 86 به بعد، تفسير فخر رازى، چاپ جديد، ج 9- ص 122، تفسير جوامع الجامع، چاپ تبريز، ص 76، تفسير مجمع البيان، چاپ بيروت، ج 2- ص 549، تفسير قرطبى، جزء 4- ص 294، تفسير اصفى، ص 98.
[7] تفسير صافى، چاپ اسلاميه، سال 1393 ه- ق.، ج 1- ص 318، تفسير برهان، ج 1- ص 328، تفسير الميزان، ج 4- ص 89، وسائل الشيعه، ج 11- ص 412.
همچنين براى اطلاع بيشتر از آراء و نظرات برخى از مفسران كه آنان نيز معتقدند چون بنى اسرائيل زمان پيامبر از كار پيشينيان خود راضى بودند در گناه آنان شريكاند و از اين جهت قرآن آنها را مورد خطاب قرار داده است، به تفاسير زير مراجعه شود: تفسير جلالين، چاپ بيروت، ص 98، تفسير روح المعانى، چاپ بيروت، جزء 4- ص 144، تفسير اصفى فيض كاشانى، ص 98، تفسير تبيان، چاپ نجف، ص 68، تفسير طبرى، ج 7- ص 446، مجمع البيان، چاپ صيدا، ج 1- ص 548. در ضمن، طبرى مفسر معروف، اين مطلب را( كه گاهى فرزندان به خاطر اعمال پدرانشان مورد عتاب و خطاب قرار مىگيرند) در بخشهايى از تفسير خود مورد بررسى قرار داده است كه جهت اطلاع بيشتر رك.: ج 2 صص 23، 24، 38، 39، 41، 164، 165، 245، 299، 302، 353 و 409.
[8] فخر رازى میگويد فاصله بين يهوديان زمان پيامبر و يهوديانى كه انبياء را كشتند هفتصد سال بوده است( التفسير الكبير، چاپ جديد، ج 10- ص 119).
[9] هود- 61.
[10] هود- 62.
[11] هود- 64.
[12] اعراف- 77.
[13] هود- 65.
[14] شعراء- 157 و 158.
[15] اعراف- 78.
[16] هود- 67.
[17] اسراء- 59.
[18] هود- 68.
[19] انعام- 45.
[20] تفصيل داستان قوم ثمود و ناقه صالح در روضه كافى( ص 185 به بعد) آمده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی