مقدّمه
دعا
حالِ دعا که حالِ اهتزاز و جنبش روح انسان به سوی عالم بالا و ارتباط مجذوبانه و عاشقانهی قلب با خداست، اشرف و اعزّ حالات آدمی است و هدف و مقصد اصلی از تمام عبادات، تحصیل همان حالت است. چنان كه فرمودهاند:
اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ؛[1]
دعا، لُبّ و مغز عبادت است.
چه آنكه حقیقت عبادت، تذلّل و عرض نیاز مخلوق به آستان خالق است و این به گونهای بسیار روشن در دعا ظاهر میشود و به همین جهت در آیهی كریمه:
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ أنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ؛[2]
پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم. آنان كه از عبادت من كبر میورزند، به زودی با ذلّت و خواری داخل دوزخ میشوند.
عبادت تفسیر به «دعا» شده است. زراره در مورد این آیه، از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرمود:
هُوَ الدُّعاءُ وَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ الدُّعاءُ؛[3]
[مقصود از عبادت در اینجا] دعاست و برترین عبادت، دعاست.
و همچنین امام سجّاد(ع) به تناسب همین آیهی شریفه به حضور خدا عرضه میدارد:
فَسَمَّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْباراً، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَی تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛[4]
پس دعای خود را عبادت و ترک آن را تكبّر نامیدهای و بر ترک دعا به دخول جهنّم با خواری و ذلّت تهدید فرمودهای.
از امام صادق(ع) منقول است:
عَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ فَاِنَّکُمْ لا تُقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ...؛[5]
دعا را از دست مدهید كه وسیلهی تقرّبی همانند آن ندارید...
آری؛ در آن هنگام كه انسان نیاز و فقر وجودی خود را ـ كه همانا واقعیّت مخلوق است ـ درک كرده، دست استغاثه و استمداد به سوی آفرینندهی وجود و حیات دراز میکند، در واقع از زمین به آسمان عروج كرده، از ظلمتكده و تنگنای عالم مادّه به عالمی سراسر نور و بهجت و عزّت، تحوّل مییابد و در اوج این حال، آنچنان با محبوبِ اصیل و جمیلِ علیالاطلاق اُنس گرفته و با وی نَرد عشق و دَلال[6] میبازد كه دست از جمیع آنچه تاكنون آن را حاجت میپنداشت و برای نیل به آن دست به دعا بر میداشت، میشوید كه:
اِلهی، هَبْ لِی کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ؛[7]
خدای من، كمال بریدگی از ماسِوا و پیوستگی به خودت را به من عطا فرما.
فَاَنْتَ لا غَیْرُکَ مُرادی... وَ لِقاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنِی وَ وَصْلُکَ مُنی نَفْسی وَ اِلَیْکَ شَوقِی وَ فِی مَحَبَّتِکَ وَلَهی... وَ فِی مُناجاتِکَ رَوْحی وَ راحَتی وَ عِنْدَکَ دَواءُ عِلَّتِی وَ شِفاءُ غُلَّتِی وَ بَرْدُ لَوْعَتِی؛[8]
تنها تویی ـ نه غیر تو ـ [ای خدا] مراد و مقصد من... دیدار تو روشنایی چشم من است و وصال تو آرزوی جان و قلب من. به سوی تو اشتیاق من است و در محبّت تو شدّت شور و شوق من... در مناجات توست خوشحالی و آسایش من و در نزد توست داروی بیماری من و علاج تشنگی قلب و تسكین سوزش جان من.
رفت موسی كاتشی آرد به دست
آتشی دید او كه از آتش بِرَست
بهر نان شخصی سوی نانوا دوید
داد جان چون حُسن نانوا را بدید
و لذا حال دعا برای ارباب قلوب، پیش از آن كه «طلب» باشد، «مطلوب» است و به جای این كه «مقدّمه» باشد، «نتیجه» است و غایت است و «محصول» است. درد و رنج و نیاز از برای آنان مقدّمهای است برای قَرْعباب[9] محبوب و رازگویی با حضرت معبود که:
یا مُنی قُلُوبِ الْمُشتاقینَ وَ یا غایَةَ آمالِ الْمُحِبّینَ؛[10]
ای مطلوب دل مشتاقان و ای منتهای آرزوی دوستداران.
آن را كه به دست آوردند، دیگر به چیزی نمیاندیشند و چیزی دیگری نمیجویند.
ای اخی دست از دعا كردن مدار
با اجابت یا رَدِ اویت چکار
گر اجابت كرد آن را بس نكوست
ور كند موقوف آن هم لطفِ اوست
حال، منظور است نه قال!
آنچه توجّه به آن لازم است این است كه این همه شرف و شكوه و جلال، از آنِ حال دعاست نه صِرف لَقلقهی لسان و فقط تلّفظ به زبان كه نه عشق و شوری در دل پدید آورد و نه اهتزاز و جنبشی در جان بیفكند. رسول الله(ص) میفرماید:
...وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ لا یَسْتَجیبُ دُعاءً مِنْ قَلْبٍ غافِلٍ...؛[11]
... بدانید كه خداوند دعایی را كه از دل غافل برخیزد، مستجاب نمیسازد...
و از امام صادق(ع) منقول است:
اِنَّ اللهَ لا یَسْتَجیبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ ساهٍ. فَاِذا دَعَوْتَ فَاَقْبِلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْاِجابَةِ؛[12]
خداوند، دعایی را كه از قلب عاری از توجّه برخیزد، مستجاب نمیگرداند. پس هرگاه دعا كردی، نخست دل را به پیشانداز؛ آنگاه اطمینان به اجابت داشته باش.
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
هر كه جویا شد بیابد عاقبت
مایهاش درد است و اصل مرحمت
رحمتم موقوفِ آن خوش گریههاست
چون گِرست از بحر رحمت موج خاست
تا نگرید طفلک نازک گلو
كی روان گردد ز پستان شیر او
هر كه او بیدارتر پر دردتر
هر كه او آگاهتر رخ زردتر
پیش حق یک ناله از روی نیاز
بِهْ که عمری بینیاز اندر نماز
چون خدا خواهد كه مان یاری كند
میل ما را جانب زاری کند
ای خدا زاری ز تو مرهم ز تو
هم دعا از تو، اجابت هم ز تو
دعا از نظر «فطرت»
چون واقعیّت مخلوق چیزی جز فقر و نیاز به خالق نیست و تعلّق و آویختگی به خالق، عین تحقّق ذات مخلوق میباشد، لذا چنین وجودی هرگز نمیتواند در ذات خویش از دعا و تضرّع و ابتهال[13] انفکاک پیدا کند. چه آن که وی در اصل و اساس خلقتش به حال «دعا» و دست به دامن خداست؛ هر چند بر اثر تربیتهای ناصحیح، حجابهایی از جهالت و قسوت، چهرهی فطرتش را پوشانده و او را از فقر و نیاز ذاتیاش به خدا غافل كرده و به بیراهه برده باشد و لذا همین آدم غافل ناآگاه، آنگاه كه در تنگنای مصائب به فشار افتاد و علل و اسباب به كلّی از او منقطع گشت، آن پردهها و حجابها یکجا به كنار رفته و آویختگی فطریاش به خدا كه همان اصل وجود اوست، بر او روشن میشود. در این موقع است كه اضطراراً دست به دعا بر میدارد و التجا به خدا میبرد و فریاد «یا ربّاه» از عمق جان سر میدهد.
...وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أنَّهُمْ اُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ...؛[14]
... امواج [دریا] از هر سو به سراغ آنها میآید و مطمئن میشوند كه هلاک خواهند شد، در این موقع خدا را از روی اخلاص عقیده میخوانند.
دعا از نظر «عقل»
در این تردیدی نیست که دفع ضرر (اعمّ از مقطوع و مظنون و محتمل) به شرط تمكّن و قدرت، واجب عقلی است و از سوی دیگر باز شكّی نیست در این كه دنیا، دار حوادث و محلّ آفات و بلیّات است و انسان نیز طبعاً در معرض بسیاری از آن حوادث و آفات قرار گرفته و هیچگونه ایمنی از برخورد با ناملایمات و انواع بلیات ندارد؛ در هر لحظهای خوف این هست كه حادثهای ناگوار از داخل و یا از خارج وجودش پیش آید و مستأصلش[15] سازد. این جمله از افلاطون حكیم نقل شده است:
اَلْعالَمُ کُرَةٌ وَ الاَفْلاکُ قِسِیٌّ وَ الْحَوادِثُ سِهامٌ وَ الاِنْسانُ هَدَفٌ وَ الرّامی هُوَ اللهُ تَعالی. فَاَیْنَ الْمَفَرُّ؟[16]
یعنی عالم مانند یک جسم كروی شكل است كه تمام نقاط آن مشهود است و هیچ زاویهای كه محلّ اختفا باشد ندارد و افلاک، همچون كمانها و حوادث بسان تیرها و انسان هدف است و تیرانداز هم خدا. بنابراین به كجا میشود گریخت تا از تیررس خدا و حوادث عالم مصونیّت داشت؟
آری؛ انسان، یا بالفعل و در حال حاضر گرفتار انواع بلیّات است و یا بالقوّه و در آیندهی زمان در معرض برخورد با آفات و حوادث گوناگون است و لذا تنها راه رفع بلای موجود و دفع بلای متوقّع، استغاثه[17] به درگاه خدا ربّ السّماء و الارض و مدبّرالخلق و الامر است كه بیخواست او هیچ سببی سببیّت ندارد و بی اذن او هیچ عامل مؤثّری اثرگذار نمیباشد. تنها مشیّت اوست که مسیر هر بلایی را تغییر میدهد و هر نعمت موجودی را ابقا كرده و هر مطلوب نیامدهای را به انسان میرساند و لذا در جواب «اَیْنَ المفرُّ» افلاطون حكیم با الهام گرفتن از قرآن كریم میگوییم:
فَفِّرُوا اِلَی اللهِ؛[18] به سوی خدا بگریزید.
از خدا به خدا ملتجی شوید كه:
...لا مَلْجَأ مِنَ اللهِ إلاّ إلَیْهِ...؛[19]
...پناهگاهی از خدا جز به سوی خدا نیست...
مِنْکَ وَ بِکَ وَ لَکَ وَ اِلَیْکَ. لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجا وَ لا مَفَرَّ مِنْکَ اِلاّ اِلَیْکَ؛[20]
پس به حكم عقل واقعبین، انسان گرفتار در دارٌ بالبلاء مَحفُوفَةٌ[21] موظّف است دائماً در حال دعا و التجا[22] به خدا باشد، هر چند در حال حاضر خود را غرق در نعمت و فارغ از هرگونه بلا ببیند. چه آن كه جهان، جهان تغیر است و ممكن است در یک طَرفةالعین، نعمت، تبدیل به بلا گردد و مسرّت، مبدّل به مصیبت شود كه امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:
ما الْمُبْتَلَی الَّذِی قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلاءُ بِاَحْوَجَ اِلَی الدُّعاءِ مِنَ الْمُعافَی الَّذِی لا یَأْمَنُ الْبَلاءَ؛[23]
انسان گرفتاری كه سخت در ورطهی[24] بلا افتاده است نیازمندتر به دعا نیست از آدم بیبلایی كه از [عروض[25]] بلا در امان نمیباشد.
یعنی مبتلا و غیر مبتلا هر دو به دعا محتاجند؛ او برای تحصیل عافیت و این برای ابقای عافیت؛ او برای رفع بلا و این برای دفع بلا.
دعا از دیدگاه «قرآن»
همانگونه كه در ابتدای همین مقدّمه اشاره شد، دعا در منطق قرآن كریم، «عبادت» است و شخص مُعرض[26] از دعا، مستکبر از عبادت خدا محسوب میگردد و محکوم به عذاب ذلّتبار جهنّم میباشد. چنان كه فرموده است:
وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ؛[27]
پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم. آنان كه از عبادت من كبر میورزند، به زودی با خواری و ذلّت داخل جهنّم میگردند.
و همچنین در آیات آخر سورهی فرقان، پس از ذكر صفات عالیهی «عبادالرّحمن» اشاره به رمز اساسی آن فضایل انسانی فرموده است كه:
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ...؛[28]
[ای پیامبر به مردم] بگو: تا دعای شما نباشد. توجّه و بذل عنایتی از خدای من به شما نمیشود [ارزش و قدر و منزلت شما در پیشگاه خدا در گرو دعای شماست].
و ایضاً میفرماید:
اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[29]
پروردگار خود را از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید [استنكاف از دعا كه تجاوز از مرز عبودیّت و بندگی است، ننمایید] كه او متجاوزان [از مرز بندگی][30] را دوست نمیدارد.
و نیز میفرماید:
وَ إذا سَألَکَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ؛[31]
هنگامی كه بندگان من، از تو [ای پیامبر] دربارهی من سؤال كنند [بگو:] من نزدیكم؛ دعای دعاكننده را به هنگامی كه مرا میخواند اجابت میكنم. حال، آنها دعوت مرا بپذیرند [و مرا بخوانند] و به من ایمان بیاورند [مرا به صفت اجابتكنندهی دعای بندگان بشناسند] باشد كه به رشد و صلاح خود نایل شوند.
دعا، از دیدگاه «روایات»
از پیامبراكرم(ص) مأثور است:
اِفْزَعُوا اِلَی اللهِ فِی حَوائِجِکُمْ وَ الْجَؤُوا اِلَیْهِ فِی مُلِمّاتِکُمْ وَ تَضَرَّعُوا اِلَیْهِ وَ ادْعُوهُ. فَاِنَّ الدُّعاءَ مُخُّ الْعِبادَةِ وَ ما مِنْ مُؤمِنٍ یَدْعُوا اللهَ اِلاَّ اسْتَجابَ. فَاِمّا اَنْ یُعَجِّلَهُ لَهُ فِی الدُّنْیا، اَوْ یُؤَجِّلَ لَهُ فِی الاخِرَةِ وَ اِمّا اَنْ یُکَفِّرَ عَنْهُ مِنْ ذُنُوبِهِ بِقَدْرِ ما دَعا، ما لَمْ یَدْعُ بِمَأْثَمٍ؛[32]
در حوائج خویش از خدا استغاثه نمایید. در شداید زندگی به پناه خدا بروید. به درگاه او تضرّع كنید و او را بخوانید. چه آن كه دعا، مغز عبادت است و هیچ فرد باایمانی نیست كه خدا را بخواند مگر این كه خدا دعای او را مستجاب گرداند. منتها یا در همین دنیا خواستهاش را میدهد و یا به آخرت تأخیر انداخته و آنجا عنایت میفرماید و یا به قدر آنچه دعا كرده از گناهانش میآمرزد؛ مادام كه كار نامشروعی را از خدا طلب نكند.
از امام صادق(ع) منقول است كه فرمود:
یَا مُیَسِّرُ اُدْعُ وَ لا تَقُلْ إنَّ الْأمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إنَّ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لا تُنَالُ إلاّ بِمَسْألَةٍ وَ لَوْ أنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ یَسْألْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَسَلْ تُعْطَ یَا مُیَسَّرُ إنَّهُ لَیْسَ مِنْ بَابٍ یُقْرَعُ إلاّ یُوشِکُ أنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ؛[33]
ای میسّر [اسم راوی است] دعا كن و مگو كه كار تمام شده است [همه چیز از تقدیر خدا گذشته و دیگر دعا فایدهای ندارد] چه آن که نزد خداوند [عزّوجلّ] منزلتی هست كه به آن نمیشود دست یافت مگر از طریق دعا و تقاضای از خدا و اگر بندهای دهان خود را ببندد و از خدا نخواهد، چیزی به او داده نمیشود. پس بخواه تا به تو بدهند. ای میسّر، حقیقت آن كه هیچ دری نیست كه كوبیده شود مگر آن كه به زودی به روی كوبندهاش گشوده گردد.
ضروریترین دعا
البتّه نیازمندیهای انسان كه موجب دعا و درخواست از خدا میگردد در صحنهی زندگی اعمّ از جنبههای مادّی و معنوی بسیار فراوان است؛ ولی در میان این همه آنچه ضروریتر و فوریتر از همه در تأمین سعادت انسان بهنظر میرسد، موضوع «تطهیر قلب» از آلودگی به گناهان و به دست آوردن حال «توبه» و بازگشت به سوی خدا و برقرار ساختن ارتباط حَسَن بین خود و خداست. چه آن كه روح آلودهی به لَوْث معاصی، بالطّبع از خدا به دور است و از راهیابی به درگاه خدا محروم.
کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ * کَلاّ إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ؛[34]
اعمالشان بر دلهایشان چرک و زنگ نشانده است. آنان از پروردگارشان در حجابند.
در دعای كمیل این جمله آمده است:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلِی الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ؛
خدایا بیامرز از من گناهانی را كه موجب حبس دعا میشوند.
نشان میدهد كه گناهان آنچنان در به روی انسان میبندند و رابطهاش را با خدا قطع میكنند كه اصلاً حال دعا در وی بهوجود نمیآید و زبان قلبش به دعا و درخواست از خدا باز نمیشود و طبیعی است كه چنین مسكین بدبختی، از جمیع سعادتها محروم میماند و هیچ راهی برای نیل به هیچ خواستهای نمییابد و لذا ضروریترین و فوریترین دعا برای انسان كه مفتاحالابواب سعادتهاست، دعای «توبه» و «استغفار» و طلب آمرزش گناهان است.
اهمّیّت ادعیهی مأثوره از اهل بیت(ع)
دعا و تذلّل به درگاه خدا و درخواست حوایج از خدا محصور به الفاظی مخصوص كه از لسان رسول اكرم(ص) و ائمّهی معصومین(ع) صادر شده است نمیباشد، بلكه انسان در مقام دعا آزاد است و در هر حال و در هر جا كه هست، به هر لغت و زبانی كه برایش ممكن است میتواند اظهار نیاز به درگاه خداوند بینیاز نموده، آنچه را در دل دارد به زبان آورد و با حضرت ربّ کریم به میان بگذارد و از او رفع نیازمندیهای خود را بخواهد. ولی با این همه، انسان عادی ممكن است:
اوّلاً: به بسیاری از ارزشهای والای خویش پی نبرده، آنچه را در تأمین سعادت انسانی وی اصالت دارد، درک نكند و تمام توجّهش صرف یک سلسله مطالب بسیار كوچک و كمارزش گردیده، آنها را به عنوان حوایج اصیل و مهم از خدا بخواهد.
ثانیاً: به هنگام دعا و عرض نیاز به درگاه خدا، امكان این هست كه نتواند آنگونه كه شایستهی مقام خداوندی بوده و در جلب رأفت و رحمت او ـ جلّ و علا ـ مؤثّر است، از چگونگی تعبیرات سخن و نحوهی اظهار طلب با خضوع بندگی در حدّ كمال ادب به آداب دعا بپردازد و خلاصه، نداند كه چه باید بخواهد و چگونه باید بخواهد و لهذا چه بهتر كه در این مرحله نیز سر به آستان مقرّبان درگاه و عارفان به شئون بندگی، یعنی خاندان عصمت و اهل بیت رسالت(ع) بگذارد و از لسان آن بزرگواران به دعا و مناجات با خدا بپردازد. چه آن كه تنها آنان خدا را تا آنجا كه میشود شناخت، شناختهاند و هم به راه و رسم بندگی و عرض نیاز آن چنان كه شایسته است پی بردهاند. هم میدانند از خدا چه باید خواست و هم میدانند آن را چگونه باید خواست و بحمدالله تعالی در این باب از آن منابع فیض و معادن حِکَم(ع) مضامینی بس بلند در معارف توحیدی و خواستههای ارزشمند انسانی آن قدر رسیده است كه هر صاحبدل حسّاسی در هر حال و در هر نوع گرفتاری یا حاجت خاصّی كه احساس نیاز به راز دلگویی با خدا در خود بنماید، میتواند به پناه یكی از دعاها و مناجاتهای مأثوره از اهل بیت عصمت(ع) برود و در پرتو انوار آن بیانات نورانی، غم دل بزداید و عقدهی قلب بگشاید.
صحیفهی سجّادیّه
صحیفهی مبارکهی امام سیّدالسّاجدین زین العابدین علیّ بن الحسین(ع) كه معروف به «صحیفهی سجّادیّه» است، در این میان از نظر اِتْقان[35] سند و جامعیت محتوا و دیگر خصوصیّات، دارای ویژگی خاصّی میباشد و حقّاً در ایجاد حال دعا و ربط انسان به خدا اثری اعجابانگیز دارد. آن چنان که جدّاً نغمههای آن نَواانگیز الهی به عمق ضمیر انسان، راه مییابد و با یک نوع همزبانی با دل، به گونهای مرموز، آدمی را از جا کنده، با شور و نوایی خاصّ، رو به عالم قدس و مقام قرب و اُنس با خدا به پرواز در میآورد و از هر چه ماسوای خداست منقطعش میسازد.
از اِبن جوزی كه از دانشمندان اهل تسنّن است در این باب سخنی نقل شده كه حاصلش اینكه: امام علیّ بن الحسین زین العابدین(ع) نسبت به امّت اسلامی در باب دعا و كیفیت انشای سخن و گفتگوی با خدا و عرض حوایج به پیشگاه او، حقّ تعلیم دارد. چه آنكه اگر آن امام بزرگوار و تعلیماتش نبود، مسلمانان نمیدانستند كه چگونه باید با خدا سخن بگویند و با چه بیان اظهار نیاز به درگاهش بنمایند. این امام(ع) به آنان آموخت در مقام استغفار اینچنین بگویید؛ در مقام استسقا آنچنان، به هنگام ترس از دشمن چنین و...[36]
ضروریترین دعا از مبارکترین صحف
با توجّه به نکات سابقالذّکر، این نگارندهی بیبضاعت، در مقام برآمد كه «دعای سی و یکم» از دعاهای صحیفهی سجّادیّه ـ عَلی مُنْشِئِها آلافُ الثَّناءِ وَ التَّحِیَّه ـ را که در زمینهی «توبه و استغفار» انشا شده است با توسّل به ذیل ولایت صاحب آن، امام سیّدالسّاجدین(ع) و استمداد از عنایات آن حضرت مورد شرح و توضیح قرار دهد. باشد كه از خلال آن كلمات نورانی، نَفحهای[37] از نفحات رحمانی بر دلها رسد، خفتگان را بیدار و آلودگان را به خود آورد تا به پایان كار و راه خویش بیندیشند و از عواقب شوم گناه و عصیان بر خدا بهراسند و تا دیر نشده و زمام كار از دست رها نگشته و در به رویشان بسته نشده است تكانی بخورند و به حول و قوّهی حق، خود را از لجنزار بهیمیّت و از خدا به دور بودن بیرون كشیده، در آسمان عزّ «توبه و استغفار» و تقرّب به خدا اوج گیرند و سرانجام به «حیاة طیّبه» در این جهان و «جنّة الخُلد» در آن جهان نایل شوند. اِنشاءالله
اَللّهُمَّ رَبَّنا تَفَضَّلْ عَلَیْنا بِتَوفیقِ التَّوبَةِ وَ الاِنابَةِ اِلَیْکَ وَ اجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ جَنَّتِکَ وَ رِضْوانِکَ. اِنَّکَ اَنْتَ التَّوابُ الرَّحیمُ وَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ.
یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، اِقْبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ وَاْعُف عَنِّی الْکَثیرَ. اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.
خودآزمایی
1- مقصد اصلی از تمام عبادات کدام است؟
2- دلایل عقلی برای دعا کردن را بیان کنید؟
3- ضروریترین و فوریترین دعا کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص 282، از رسول خدا(ص).
[2]ـ سورهی مؤمن، آیهی 60.
[3]ـ تفسیر مجمع البیان و نورالثّقلین، ذیل آیهی 60 سورهی مؤمن و کافی، ج 2، ص 466.
[4]ـ دعای 45 از صحیفهی سجّادیه، ص 255، سطر 5.
[5]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص 283، نقل از کافی، ج 2، ص 467.
[6]ـ دلال: نازکردن.
[7]ـ جملهای از مناجات شعبانیّه است.
[8]ـ جملاتی از مناجات المریدین از مناجات خمس عشره.
[9]ـ قرع باب: كوبیدن در.
[10]ـ جملهای از مناجات المحبّین از مناجات خمس عشره.
[11]ـ المحجّةالبیضاء، ج 2، ص 294.
[12]ـ همان، نقل از کافی، ج 2، ص 473.
[13]ـ ابتهال: تقاضا و درخواست.
[14]ـ سورهی یونس، آیهی 22.
[15]ـ مستأصل: بیچارهی از همه جا مأیوس.
[16]ـ مقدّمهی ترجمهی عدّةالدّاعی، صکو.
[17]ـ استغاثه: پناهندگی.
[18]ـ سورهی ذاریات، آیهی 50.
[19]ـ سورهی توبه، آیهی ۱۱۸.
[20]ـ قسمتی از دعای بعد از تکبیر پنجم از تکبیرات افتتاحیهی نماز، مفاتیحالجنان، حاشیهی ص 29.
[21]ـ جملهی اوّل از خطبهی 217 نهجالبلاغهی فیضالاسلام، یعنی: دنیا سرایی است که پیچیدهی به بلاست.
[22]ـ التجا: پناهبردن.
[23]ـ شرح نهجالبلاغهی فیضالاسلام، حکمت 294.
[24]ـ ورطه: گرداب.
[25]ـ عروض: پیدایش.
[26]ـ معرض: رویگردان.
[27]ـ سورهی مؤمن، آیهی 60.
[28]ـ سورهی فرقان، آیهی آخر.
[29]ـ سورهی اعراف، آیهی 55.
[30]ـ احتمال این نیز میرود که مراد از «اعتداء» بلندکردن صدا به هنگام دعا بیش از حدّ متعارف باشد.
[31]ـ سورهی بقره، آیهی 186.
[32]ـ بحارالانوار، ج 93، ص 302، نقل از عدّةالدّاعی.
[33]ـ کافی، ج 2، ص 466، حدیث 3.
[34]ـ سورهی مطفّفین، آیات 14 و 15.
[35]ـ اتقان: محکمبودن.
[36]ـ مقدّمهی صحیفهی سجّادیّه، به قلم آیتالله سیّدشهابالدّین مرعشی نجفی(قدس سره).
[37]ـ نفحه: نسیم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی