کد مطلب: ۴۶۳۷
تعداد بازدید: ۸۴۱
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۰
بیان قرآن| ۳
كتاب خدا عزّوجلّ [مشتمل] بر چهار چیز است: عبارت و اشارت و لطائف و حقایق. عبارت [در سطح فهم] عوام است و اشارت مختصّ به خواصّ؛ لطایف [در خورد درك] اولیاء و حقایق [مربوط] به انبیاست.

علم قرآن فقط نزد اهل بیت(ع) است

 

1ـ عَنْ زُرارَةَ، عَنْ اَبی جَعْفَرٍ(ع) قال:
«لَیسَ شَیءٌ اَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجالِ مِنْ تَفْسیرِ الْقُرآنِ اِنَّ الْآیةَ اَوَّلُها فِی شَیءٍ وَ اَوْسَطُها فِی شَیءٍ وَ آخِرُها فِی شَیءٍ، ثُمَّ قالَ: إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً مِنْ میلادِ الْجاهِلیةِ»؛[1]
خلاصه‌ی مضمون حدیث: چیزی مانند تفسیر قرآن دور از درك مردم عادی نمی‌باشد. زیرا ممكن است آیه‌ای قسمت اوّلش درباره‌ی مطلبی نازل شده باشد و آخرش درباره‌ی مطلب دیگری و قسمت وسط هم مربوط به مطلبی جدا از دو مطلب اوّل و آخر آن باشد. سپس امام(ع) این آیه را تلاوت فرمود:
«... إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً...»؛
ظاهراً منظور امام(ع) از تلاوت آیه‌ی شریفه این بوده است كه تنها كسانی كه به اراده‌ی ازلیه پروردگار از رجس جهل به حقایق وحی و قرآن تطهیر گردیده‌اند «اهل بیت» اطهار و خاندان نبوّتند كه آگاه از تمام رموز خفیه‌ی قرآن (به طور صحیح) می‌باشند و علم به جمیع جهات و شؤون قرآن از ناسخ[2] و منسوخ[3]، ظاهر و باطن و تأویل[4] و تنزیل[5] آن دارند و جمله‌ی (من میلاد الجاهلیه) هم كه ذیل روایت آمده است مؤید همین معنی است كه نشان می‌دهد دانایان به حقایق قرآن، از زایش جاهلی به دورند و آنان مولود مادر علم و تكوّن[6] یافته‌ی از منبع فضل و كمال و درایتند.

2ـ عَنْ جاِبرٍ، عَنْ اَبی جَعْفَرٍ(ع) اِنَّهُ قالَ:
«مَا یسْتَطِیعُ أحَدٌ أنْ یدَّعِی أنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَیرُ الْأوْصِیاءِ»؛[7]
«جابر از امام باقر(ع) نقل می‌كند كه آن‌حضرت فرمود: غیر از اوصیاء [ائمّه اطهار(ع) كه اوصیاء پیغمبر اكرم(ص) می‌باشند] احدی نمی‌تواند ادّعا نماید كه تمام قرآن از ظاهر و باطنش پیش او جمع است».
قید ظاهر و باطن شاهد است كه مراد از (جمیع القرآن) تمام معانی قرآن است؛ چه آن معانی كه برای بشر عادی از ظواهر قرآن قابل درك است و چه آن معانی كه از سطح افهام انسان‌ها برتر و از دید دركشان پنهان است، نه اینكه مراد تمام الفاظ قرآن باشد تا شائبه‌ی[8] «تحریف» از آن فهمیده شود. خلاصه‌ی معنای حدیث آن‌كه تنها اهل بیت(ع) هستند كه می‌توانند ادّعای علم به جمیع معانی قرآن از ظاهر و باطن آن بنمایند.

3ـ قال اَبوعبدالله(ع):
«ما مِنْ اَمْرٍ یخْتَلِفُ فیهِ اِثْنانِ اِلّا وَ لَهُ اَصْلٌ فِی كِتابِ اللهِ، لكِنْ لا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجالِ»؛[9]
«هیچ مطلبی نیست كه دو نفر درباره‌اش اختلاف بورزند مگر اینكه آن مطلب ریشه و اصلی در كتاب خدا دارد؛ ولی عقلهای مردان به آن نمی‌رسد [یعنی از دسترس درك بشر عادی خارج است]».

۴ـ عَن اَبی عَبدالله(ع) اَنَّهُ قالَ لِاَبی حَنیفَةَ:
«اَنْتَ فَقیهُ اَهْلِ الْعِراقِ؟ فَقالَ: نَعَم. قالَ: فَبِمَ تُفْتیهِم؟ قالَ: بِكتابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیهِ(ص). قالَ: یا اَباحَنیفَةَ تَعْرِفُ كِتابَ اللهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ؟ وَ تَعْرِفُ النّاسِخَ مِنَ الْمَنْسوُخِ؟ فَقالَ: نَعَم. فَقالَ: یا اَباحَنیفَةَ لَقَدِ ادَّعَیتَ عِلماً! وَیلَكَ ما جَعَلَ اللهُ ذلِكَ اِلاّ عِنْدَ اَهْلِ الْكِتابِ الَّذِی اَنْزَلَهُ عَلَیهِم، وَیلَكَ وَ ما هُوَ اِلاّ عِندَالْخاصِّ مِنْ ذُرِیَّةِ نَبیِّنا(ص) وَ ما اَریکَ تَعْرِفُ مِنْ کِتابِهِ حَرْفاً...»؛[10]
«از امام صادق(ع) منقول است كه به ابوحنیفه فرمود: تو فقیه اهل عراقی؟ گفت: آری. فرمود: از روی چه مدركی برای آنها فتوا می‌دهی؟ گفت: از روی كتاب خدا و سنّت پیغمبرش(ص). فرمود: ای ابوحنیفه تو كتاب خدا را آنچنان كه باید می‌شناسی؟ ناسخ را از منسوخ تمیز می‌دهی؟ گفت: آری. فرمود: ای ابوحنیفه، ادّعای علم و دانایی [فوق‌العاده بزرگی] نمودی. وای بر تو، خدا این [علم] را قرار نداده است مگر نزد اهل كتاب [قرآن]. آنان كه آن [كتاب] را بر آنها نازل كرده است؛ وای بر تو و نیست آن [علم قرآن] مگر نزد خواصّ از ذریه پیغمبر ما(ص). و من نمی‌بینم تو را كه حرفی از كتاب خدا را بشناسی!...».
(حدیث دنباله دارد، از باب رعایت اختصار از نقل آن خودداری شد).
البتّه روشن است كه منظور امام(ع) از اینكه به ابوحنیفه فرموده است «نمی‌بینمت كه حرفی از كتاب خدا را بشناسی» شناختن «بطون» معانی قرآن است كه فرموده‌اند:
«ما فِی الْقُرآنِ آیةٌ اِلاّ وَ لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ ما فیهِ حَرْفٌ اِلّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِكُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ»؛[11]
«آیه‌ای نیست در قرآن مگر اینكه ظاهری دارد و باطنی و حرفی نیست در آن مگر آن حرف دارای حدّی است و برای هر حدّی مطلعی است [موضع مرتفعی كه از طریق خاصّ به خود باید به آن رسید]».
چنان‌كه از ابن عبّاس منقول است كه می‌گوید: در یك شب مهتابی خدمت امام امیرالمؤمنین(ع) در بیابان بودم؛ به من فرمود:
«ما تَفْسیرُ الْاَلِفِ مِنَ الْحَمْدِ؟»؛
«حرف الف از حروف الحمد تفسیرش چیست»؟
من جوابی نداشتم كه بگویم. خود امام(ع) آغاز سخن نمود و ساعتی مربوط به یك حرف الف بیاناتی فرمود و سپس به تفسیر حروف دیگر كلمه‌ی الحمد پرداخت. «اِلی اَنْ بَرِقَ عَمُودُ الْفَجْرِ»؛ تا سپیده‌ی صبح از افق دمید!! آنگاه به من فرمود: «قُمْ اَباعبّاسٍ اِلی مَنْزِلِكَ وَ تَأَهَّبْ لِفَرْضِكَ»؛ برخیز و به منزل خود بازگرد و آماده‌ی انجام فریضه‌ات باش.[12]
آری؛ منظور از نشناختن ابوحنیفه، حرفی از كتاب خدا را، چنین شناختنی است كه مختصّ به اهل بیت رسول(ص) است وگرنه تلاوت آیات و حروف كتاب خدا و دانستن مفاهیم ظاهر الفاظ و آیات قرآن بدیهی است كه در قدرت هر انسان عارف به لغات عربی هست. همه می‌فهمند: «إیاكَ نَعْبُدُ وَ إیاكَ نَسْتَعِینُ» یعنی چه و همه می‌دانند كه آیه‌ی: «یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأكُلُوا الرِّبَوا أضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[13] چه معنایی دارد؟ به طور حتم ابوحنیفه هم می‌فهمید معنای این آیه را:
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛[14]
امّا آن‌چه را كه ابوحنیفه و دیگران فاقد آن می‌باشند همانا علم به حقایق مكنونه‌ی قرآن است كه شرط «مسّ» آن حقایق به صریح خود قرآن طهارت از «مطلق رجس» است كه:
«لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ»؛[15]

۵ـ امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«لَوْ شِئْتُ لَاَوْقَرْتُ سَبْعینَ بَعیراً مِنْ تَفْسیرِ فاتِحةِ الْكِتابِ»؛[16]
«اگر بخواهم از تفسیر سوره‌ی فاتحةالكتاب [كه هفت آیه كوتاه بیش نیست] هفتاد شتر را سنگین بار می‌سازم [محتملاً تعبیر به هفتاد نیز از باب بیان كثرت است نه خصوص عدد معین]».
امام باقر(ع) ضمن یك بیان جامع مفصّل در تفسیر كلمه‌ی «الصمّد» می‌فرماید:
«لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمی الَّذِی آتانی اللهُ عَزَّوَجَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحیدَ وَ الْاِسْلامَ وَ الْایمانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّراِیعَ مِنَ الْصَّمَدِ»؛[17]
«من اگر دلهای مستعدّ و قابلی می‌یافتم كه توانایی پذیرش علمی را كه خدا به من داده است می‌داشتند هر آینه توحید و اسلام و ایمان و تمام شرایع و احكام را از یك كلمه‌ی «الصمد» [بیرون كشیده و] در جهان پخش می‌نمودم».
نه مگر رسول خدا(ص) فرموده است:
«... وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُكْمٌ وَ باطِنُهُ عِلْمٌ ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ لَهُ تَخُومٌ وَ عَلی تَخُومِهِ تُخُومٌ لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ...»؛[18]
«و برای آن [قرآن] ظاهری و باطنی است. پس ظاهر آن حكم و باطنش علم است. ظاهرش زیبا و دلربا و باطنش عمیق و ریشه‌دار است. برای آن حدودی و بر حدودش، حدودی است. نه عجایب آن به شماره در می‌آید و نه غرائبش كهنگی می‌پذیرد».
و همچنین فرموده است:
«اِنَّ لِلْقرآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْناً اِلی سَبْعَةِ اَبْطُنٍ»؛[19]
و در روایت دیگر آمده است:
«اَوْ اِلی سَبْعینَ بَطناً»؛[20]
«حقیقت آن‌كه قرآن ظاهری دارد و باطنی. باطنش هم باطنی دارد تا هفت باطن یا تا هفتاد باطن».
صاحب قرآن نیز خود فرموده است:
«قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»؛[21]
«بگو اگر دریا مركّب برای [نوشتن] كلمات خدای من گردد؛ هر آینه دریا به پایان می‌رسد پیش از اینكه كلمات پروردگار من به پایان برسد. هر چند [دریایی] بسان آن [دریا] به كمكش بیاوریم».
در آیه‌ی دیگر هم می‌فرماید:
«وَ لَوْ أنَّما فِی الْاَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللهِ إنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»؛[22]
«و اگر تمام درختان روی زمین قلم گردند و دریا به دنبال دریا به هم مدد برسانند تا هفت دریا [مركّب برای نوشتن شوند]، كلمات خدا به پایان نمی‌رسد [تمامی نمی‌یابد] كه محقّقاً خدا غالب و حكیم است».
«قالَ الْاِمامُ عَلیُّ بْنُ الْحُسین(ع): آیاتُ الْقُرآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ فَکُلَّما فُتِحَت خَزانَةٌ یَنْبَغی لَکَ اَنْ تَنْظُرَ ما فیها»؛[23]
«امام سیدالساجدین(ع) فرموده است: آیه‌های قرآن مخازن و گنجینه‌های علم است، هر زمان كه خزینه و گنجینه‌ای گشوده شد تو را سزد كه به آن‌چه كه در آن است بنگری [در محتوای آن بیندیشی]».
آری اقیانوس ژرف و عمیق قرآن و مخازن علم كلام الله انتها ندارد و لذا هر وقت كه یك آیه از قرآن خوانده شود سزاوار است كه بهره‌ی تازه‌ای از آن به دست آید. منتها غوّاصی ماهر و گوهرشناسی قابل می‌خواهد تا توانایی غوص در بِحار انوار علوم قرآن را داشته باشد و هر دم بتواند دست بر جواهر حكم و علوم آسمانی قرآن بیابد.
عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی
 كه از خورشید جز گرمی نباشد حظّ نابینا
این جمله از امام صادق(ع) نقل شده است:
«كِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَلی اَرْبَعَةِ اَشْیاءَ: عَلی العِبارَةِ وَ الْاِشارَةِ وَ اللَّطائِفِ وَ الْحَقائِقِ. فَالْعِبارَةُ لِلْعوامِ وَ الْاِشارَةُ لِلْخَواصِّ وَ اللَّطائِفُ لِلْاَولیاءِ وَ الْحَقائِقُ لِلْاَنبیاءِ»؛[24]
«كتاب خدا عزّوجلّ [مشتمل] بر چهار چیز است: عبارت و اشارت و لطائف و حقایق. عبارت [در سطح فهم] عوام است و اشارت مختصّ به خواصّ؛ لطایف [در خورد درك] اولیاء و حقایق [مربوط] به انبیاست».


خودآزمایی


1- ظاهراً منظور امام(ع) از تلاوت آیه‌ی شریفه «إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» چه بوده است؟
2- قید ظاهر و باطن در «مَا یسْتَطِیعُ أحَدٌ أنْ یدَّعِی أنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَیرُ الْأوْصِیاءِ» شاهد است كه مراد از (جمیع القرآن) چیست؟
3- شرط «مسّ» حقایق مكنونه‌ی قرآن چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحه‌ی 110، حدیث 10.
[2]ـ ناسخ: نسخ‌کننده.
[3]ـ منسوخ: نسخ‌گردیده.
[4]ـ تأویل: بازگردانیدن، بیان‌کردن.
[5]ـ تنزیل: فروفرستادن، نازل‌کردن.
[6]ـ تکّون‌یافتن: به وجود آمدن.
[7]ـ كافی، جلد ١، صفحه‌ی ٢٢٨، حدیث ٢.
[8]ـ شائبه: عیب، شک، گمان.
[9]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحه‌ی 100، حدیث 71.
[10]ـ تفسیر صافی، ذیل مقدّمه‌ی دوّم، نقل از علل‌الشرّایع شیخ صدوق(ره).
[11]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحه‌ی 94، حدیث 47.
[12]ـ همان، صفحه‌ی 104.
[13]ـ سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 130.
[14]ـ سوره‌ی قصص، آیه‌ی 83.
[15]ـ سوره‌ی واقعه، آیه‌ی 79.
[16]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحات 93 و 103.
[17]ـ تفسیر صافی، ذیل سوره‌ی توحید.
[18]ـ المحجة‌البیضاء، جلد 2، صفحه‌ی 212.
[19]ـ تفسیر صافی، مقدّمه‌ی هشتم، و مقدّمه‌ی مرآت‌الانوار، صفحه‌ی 5.
[20]ـ تفسیر المیزان، جلد 1، صفحه‌ی 5.
[21]ـ سوره‌ی کهف، آیه‌ی 109.
[22]ـ سوره‌ی لقمان، آیه‌ی 27.
[23]ـ المحجة‌البیضاء، جلد 2، صفحه‌ی 215.
[24]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحه‌ی 103، حدیث 81.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: