کد مطلب: ۴۷۰۴
تعداد بازدید: ۳۸۹
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۰
قصه‌ها و نکته‌ها پیرامون امامت| ۲۸
سعادتمند شد هر كه به شما متمسّک گشت و ایمن گردید هر كه به شما پناه آورد و سالم ماند هر كه شما را تصدیق كرد و هدایت شد هر كه به ریسمان شما چنگ زد.

آری، بسیاری از بزرگان بشری، اعمّ از فیلسوفان و عارفان، نیز برای خود تخیّل استقلالی كرده و چنین پنداشته‌اند كه آن نیرو و توانایی درشان پیدا شده كه بتوانند راه را به تنهایی بپیمایند و به مقصد برسند. یكی به عقل خود نازیده و دیگری به كشف و شهود خود بالیده است. ابوسعیدابوالخیر به شیخ‌الرّئیس، ابوعلی‌سینا، می‌گوید: آنچه تو می‌دانی، من می‌بینم. ابوعلی می‌گوید: آنچه تو می‌بینی، من می‌دانم. ارسطوی حکیم ادّعا می‌كند كه این اقاویل[1] و براهین[2] آدمی را به پشت بام گردون می‌رساند. محی‌الدّین ابن عربی عارف به فخرالدّین رازی می‌نویسد: ای رفیق شفیق، تا كی باید گرفتار این علوم ظاهر باشی؟ علم رسمی سر به سر قیل است و قال. به سمت علم باطن و عالم كشف و شهود بیا تا آنچه نادیدنی است آن بینی.

پای استدلالیان چوبین بُوَد / پای چوبین سخت بی‌تمكین بود

خلاصه، مانند آن بچّه‌ی دو ساله‌ای كه تازه به راه افتاده پایی به كوچه باز می‌كند و پیش خود می‌پندارد دیگر مرد شده است و می‌تواند مانند پدر و پدربزرگش تنهایی به راه بیفتد و چپ و راست برود و باز به خانه برگردد؛ با این خیال، از خانه بیرون می‌رود و راه را پیش می‌گیرد و می‌رود. چند قدمی كه رفت، راه خانه و كوچه را گم می‌كند و حیران و سرگردان گاه به چپ می‌رود و گاه به راست؛ در بن‌بست‌ها گیر می‌كند؛ نشانی خانه را هم كه خوب یاد نگرفته. عاقبت، گرفتار اراذل و اوباش می‌شود و سر به نیست می‌گردد.

حالا بسیاری از بزرگان نیز به چنین گم‌گشتگی مبتلا شده‌اند. اندكی كه قدرت فكری پیدا كرده و پای چوبین زیر بغل گرفته‌اند، خیال كرده‌اند دیگر مرد راه شده‌اند و می‌توانند با پای فکر خود در همه جای این عالم سیر كنند و به تمام زوایا و خفایای جهان عظیم خلقت و حتّی به سرّ مگوهای خلّاق جهان سر بزنند؛ لذا با این خیال خام به راه افتاده‌اند و بدون این كه از قیّم و سرپرست خود، یعنی امام معصوم(ع) كمک بگیرند، رفته‌اند و راه را گم كرده و در بن‌بست‌ها گیر كرده‌اند و گرفتار حبائل و ریسمان‌های هلاكت‌بار شیطان گشته و از درّه‌های مخوف و وحشتناک حلول و اتّحاد و وحدت وجود سر بر آورده و نعره‌های «سُبْحانی ما اَعْظَمَ شَأنی، لَیْسَ فی جُبَّتی اِلّا الله» از خود سر داده‌اند. آنجا که انبیاء لااله‌الا‌الله گفته‌اند، این خود باختگان و راه گم‌كردگان «انّی انا الله» بز زبان رانده‌اند و این خود، نشان عجز و ناتوانی انسان است كه نمی‌تواند به تنهایی قدم در این وادی پرخوف و خطر بگذارد که ندای قرآن بلند است:

«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَة...»؛[3]

«ای باورمندان، پروا پیشه کنید و در راه به سوی خدا ابتغای[4] وسیله کنید [و دست به دامن حرکت کنید]».

طیّ این مرحله بی‌همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی

خضر این راه و تنها پناهگاه و كهف الوری وجود اقدس امام، ولیّ زمان، قیّم دوران، حضرت حجّة بن الحسن المهدی ـ عجّل‌الله ‌تعالی‌ فرجه‌الشّریف ـ است و بس.

«فازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُم وَ اَمِنَ مَنْ لَجَأَ اِلَیْکُم وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُم وَ هُدِیَ مَنِ اعْتُصَمَ بِکُمْ»؛[5]

«سعادتمند شد هر كه به شما متمسّک گشت و ایمن گردید هر كه به شما پناه آورد و سالم ماند هر كه شما را تصدیق كرد و هدایت شد هر كه به ریسمان شما چنگ زد».

هر كه خواست از خود استقلالی نشان دهد، گرفتار یوغ استعمار و استحمار شیطان شد و گمراه از مسیر دین و ایمان شد.

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ اَقاویل: گفتارها، سخنان.

[2]ـ بَراهین: دلیل‌ها، حجّت‌ها.

[3]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۳۵.

[4]ـ ابتغاء: طلب کردن، جستن.

[5]ـ زیارت جامعه.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: