کد مطلب: ۴۷۸۹
تعداد بازدید: ۸۹۱
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
تهاجم فرهنگی| ۲۲
به نظر روحانیت برخى از روشنفكران ما در اشتباهند؛ چون راه مطرح كردن سؤال و شبهه این نیست كه در مجامعى كه دانشجویان رشته‌ی كشاورزى، دامپرورى و... هستند ـ كه كار اصلى آنها مطالعات اسلامى نیست و مبانى فقه، اصول، فلسفه و كلام را نمى‌دانند ـ شبهه‌ی فلسفى القا شود و بگویند نظر حوزویان آن است و نظر ما این.

فصل چهارم؛ تهاجم فرهنگى و راهكارهاى دفاعى| ۱


پیش از آنكه راهكارهاى دفاعى را در مقابله با تهاجم فرهنگى بیان نمائیم، لازم است نتایجى را كه از بخشهاى پیشین بدست‌ مى‌آید بعنوان مقدّمات منطقى ارائه راهكارها در ضمن چند نكته اشاره كنیم:


1ـ تعیین نقاط مورد هجوم


دشمن در تهاجم فرهنگى خود دو نقطه مهمّ را هدف قرار داده است:


الف: عناصر سه‌گانه‌ی فرهنگ اسلامى


اصلى‌ترین كارى كه دشمنان انبیا در هر اجتماعى‌ مى‌كنند، تأثیر در اندیشه‌ها و سپس تغییر ارزشهاست. هجوم فرهنگى در هر زمانى متناسب با شرایط آن زمان انجام‌ مى‌گیرد. آنچه مهم است، این است كه مظاهر هجوم فرهنگى را در جامعه‌ی خود و شرایطى كه در آن زندگى‌ مى‌كنیم، بشناسیم.
تهاجم فرهنگى در سه محور صورت‌ مى‌گیرد:
1ـ بینشها و باورها
2ـ ارزشها و گرایشها
3ـ رفتارها و كردارها
بیگانگان براى از بین بردن باورهاى دینى ما، مانند اعتقاد به خدا، معاد، وحى، روح، فرشته و معنویات‌ مى‌گویند: «اینها افسانه و خیالبافى است، انسان باید واقع‌بین و تحصلّى باشد، اثباتى فكر كند. اعتقاد به ماوراى طبیعت و آنچه نامحسوس است، ایده‌آلیستى است. انسان منطقاً نمى‌تواند به هیچ چیز اعتقاد جزمى و یقینى پیدا كند، هر كس چنین اعتقادى داشته باشد، دگماتیست است.» امروز دنیاى غرب‌ مى‌گوید: «اصلاً اعتقاد به این مطالب خرافات است. چیزى را كه نمى‌بینى و حس نمى‌كنى، نپذیر؛ اگر بپذیرى خیالاتى و ایده‌آلیست شده‌اى. اگر به چیزى اعتقاد پیدا كردى نسبت به آن تعصب نورز. هركسى براى خود عقیده‌اى دارد، تو نیز اعتقاد خود را داشته باش؛ اما اصرار نكن كه حرف من حق است و حرف تو باطل. عیسى به دین خود، موسى به دین خود. حق ندارى به دیگران تحمیل كنى تا اسلام را بپذیرند، حتى بت پرستى هم یك عقیده است. اگر كسانى بگویند كه فلان عقیده حق است و عقاید دیگر باطل و همه‌ی مردم باید به حق ایمان بیاورند وگرنه گمراهند و به عذاب آخرت مبتلا‌ مى‌شوند همزیستى مسالمت‌آمیز تحقق نمى‌یابد.»
اما قرآن چه‌ مى‌گوید؟ به نظر قرآن یقین یكى از برترین ویژگیهاى انسانى و كمالات اخلاقى است. هنگامى كه صفات هدایت شدگان را برمى‌شمارد، آنها را داراى یقین‌ مى‌داند: «و بالاخرة هم یوقنون».[1] در مقابل، وقتى صفات مردمى را كه از هدایت به دور مانده‌اند و راه ضلالت در پیش گرفته و سقوط كرده‌اند برمى‌شمارد، آنها را دچار شك و تردید ذكر‌ مى‌كند: «بل هم فى شكٍ منها»؛[2] كسانى را كه در مسائل دینى داراى روح تسامح و تساهل هستند، نكوهش‌ مى‌كند.
چرا دشمنان با داشتن اعتقاد دینى توأم با یقین مخالفت‌ مى‌كنند؟ اگر این مسائل جدى گرفته شود شكل زندگى انسان عوض‌ مى‌شود. نمونه‌هایى از جدى گرفتن ارزشهاى دینى را در زمان جنگ، در جوانان دیده‌ایم كه چه حماسه‌هایى در جبهه‌ها به وجود آوردند. دنیا هنوز هم از آن حماسه‌ها‌ مى‌لرزد.
سخن ما این است كه ما یك سلسله باورهاى درست داریم و‌ مى‌خواهیم آنها را به دیگران عرضه و براى آنها اثبات كنیم؛ ولى آنها‌ مى‌گویند: اولاً، دلایل عقلى اعتبارى ندارد و تنها باید دلایل حسى را پذیرفت. ثانیاً، هرگز حقیقت كشف نخواهد شد و آدمى نمى‌تواند منطقاً از شك پا فراتر نهد. این سخنانى است كه مخالفان دین براى از بین بردن ایمان در زمینه‌ی شناخت مطرح‌ مى‌كنند.
تأثیر ارزشهاى اسلامى و توجه مردم به آنها را ما در زمان جنگ بسیار دیده یا شنیده‌ایم. علت جبهه رفتن جوانان ما و فداكارى و ایثار آنها در دوران پس از انقلاب و پشتیبانى مردم به غیر از وجود آن باورهاى اصلى در آنها مانند اعتقاد به خدا، معاد، نبوت و ...، پاى‌بندى به یك سلسله ارزشها، مانند ایثار، جانبازى، فداكارى چه بود كه موجب افتخار آفرینى در صحنه‌هاى بین‌المللى شد.
امروز دشمنان سعى دارند تا پاى‌بندى ما را نسبت به ارزشها سست كنند؛ لذا،‌ مى‌گویند: «ارزشها اعتبارى است. یك روز مردم به چیزى دل‌ مى‌بندند و روز دیگر به چیزى دیگر. نزد عده‌اى، شهادت طلبى، ایثار و... ارزش است، نزد عده‌اى دیگر، كاخ، پول‌پرستى، رقاصى، خوانندگى، صنعت، تكنولوژى و... . تأثیر فرهنگها باعث‌ مى‌شود كه نظام ارزشى تغییر كند و این مطلب در طول تاریخ بوده و خواهد بود. ارزشها قابل اثبات عقلانی نیست؛ به علاوه، دلیل عقلانى اعتبارى هم ندارد. دلایل متافیزیكى نیز در زمینه‌ی ارزشها قابل قبول نیست؛ چون ارزشها اعتبارى است و اعتباریات برهان بردار نمى‌باشد.»
اگر این افكار به مردم القا شود كه ارزشها اعتبارى است و ما «باید» و «نباید» نداریم مردم آن فداكاریها را، كه به نفع مستكبران نیست، نخواهند داشت؛ فداكاریها و پاى‌بندى به ارزشها بود كه باعث شد تمام قدرتهاى جهان، كه دست به دست هم داده بودند، نتوانند ملت ما را به زانو درآورند.
استكبار در مبارزات خود با ملت ایران از راههاى سیاسى، نظامى و اقتصادى اقدام كرد. در مبارزه سیاسى، گروهكها و تشكیلات حزبى درست كردند. در بُعد نظامى، جنگ تحمیلى و فتنه‌هاى داخلى به راه انداختند. در زمینه‌ی اقتصادى هم، كشور ما را محاصره‌ی اقتصادى كردند و اجناس خریدارى شده و قطعات یدكى و پولهاى ما را تحویل ندادند. چون در همه‌ی ابن راهها شكست خوردند، راه «مبارزه‌ی فرهنگى» را انتخاب كردند.
تزریق افكار انحرافى، التقاطى و الحادى از حربه‌هاى آنهاست. اگر شرایط اقتضا‌ مى‌كرد همه‌ی باورها و ارزشها را منكر‌ مى‌شدند؛ اما چون زمینه را مساعد نمى‌بینند، به اسم «دین» و «تحقیقات جدید در اسلام نوین»، سعى‌ مى‌كنند تا باورها و ارزشها را از بین ببرند. چرا كه، حیات و منافع آنها به خطر افتاده است. مسأله‌ی انقلاب و ارزشهاى اسلامى به ایران منحصر نیست، بلكه به سایر كشورهاى اسلامى نیز سرایت كرده است و این روند ادامه خواهد داشت. لذا، مخالفان تلاش‌ مى‌كنند تا این بینش الهى را در زادگاه خود مدفون سازند و به ما القا كنند كه اشتباه كرده‌ایم و معرفت یقینى و نظام ارزشى حقیقى وجود ندارد. این همان هجوم فرهنگى است؛ یعنى تحمیل یك سلسله نظریات فلسفى، معرفت شناختی و هستى ‌شناختى به عنوان «مسائل فلسفى نو».
در كنار سست كردن باورهاى دینى و ارزشها، استعمارگران‌ مى‌كوشند تا از میزان پاى‌بندى مردم به اعمال شرعى بكاهند: گناه و حرام را خوب جلوه دهند و تقید به مسائل شرعى را «خشكِ مقدسى» تعبیر‌ مى‌كنند.
براى پیروزى در این زمینه، از وسایل تبلیغاتى و هنرى نیز استفاده‌ مى‌كنند و حتى با برگزارى محافل علمى، افرادى را كه قدرت تحلیل علمى ندارند تحت تأثیر قرار‌ مى‌دهند. لذا به تدریج، جهت فیلمها عوض‌ مى‌شود و به جاى آن‌كه ایثار و فداكارى و... نشان داده شود، مسائل عشقى، جنسى و... مطرح‌ مى‌شود.
در زمینه‌ی عمل، مهاجمان فرهنگى مردم را به تبعیت از خواستهاى خود نیز وادار‌ مى‌كنند. به عنوان مثال، براى از بین بردن هویت ملى ما و تبلیغ فرهنگ منحط خود، اقدام به ترویج مُد‌ مى‌كنند. لذا، لباسهایى وارد بازار‌ مى‌شود كه منقش به تصاویر حیوانات و خط بیگانه باشد. بدین وسیله و با استفاده از خود مردم، سعى در اشاعه‌ی فرهنگ، خط، زبان و علم خود دارند.


ب: حوزه و دانشگاه


نقطه‌ی دیگر كه مورد هجوم فرهنگى دشمن واقع‌ مى‌شود مراكز فرهنگى است. مراكز فرهنگى در جامعه‌ی ما حوزه و دانشگاه است. دشمن براى اینكه به اهداف خود برسد، این دو مركز مهم فرهنگى را نشانه‌ مى‌گیرد تا بتواند این دو را ـ كه براى جامعه‌ی ما به منزله‌ی روح و جسم هستند ـ از یكدیگر جدا كند. راه تحقق آن نیز بدین صورت است كه آنها را بر علیه یكدیگر تحریك‌ مى‌كند كه هر كدام خود را بر حق بدانند و از این راه ارزش دیگرى را نادیده بگیرند. متأسفانه اكنون برخى از حوزویان و برخى از دانشگاهیان ما، خواسته یا ناخواسته، در این مسیر حركت‌ مى‌كنند و این مقدمه‌ی پیروزى دشمن در این تهاجم است. سخن آن گوینده‌اى كه بر علیه حوزه صحب‌ مى‌برد، ملت و جوانان را در مقابل روحانیت قرار‌ مى‌دهد و‌ مى‌گوید: «حوزه جاى تحقیق و چون و چرا نیست، بلكه جاى تقلید است. اسلام‌شناسان ما به كسى مجال چون و چرا نمى‌دهند.»‌ مى‌تواند براى دشمنان ابزار خوبى باشد.
طرح سؤال هیچگاه ممنوع نبوده و نیست؛ ولى شیوه و روش بعضى از كسانى كه طرح سؤال و القاء شبهه‌ مى‌كنند به گونه‌اى است كه اعتقاد و ایمان را از افراد ضعیف الایمان سلب‌ مى‌كند و با مغالطاتى آنان را از یافتن جواب صحیح ناامید‌ مى‌سازند. اقدام به این روش مثل آن است كه شخصى به عده‌اى بگوید كه شما باید خود را به سلاح ضد مسمومیت مجهز كنید و براى اینكه آنها را به فكر تهیه‌ی آن بیندازد، یك كپسول گاز سمّى با خود بیاورد و آن را باز كند، با این توجیه كه همه باید زودتر به فكر تهیه‌ی ماسك باشند. طبیعى است كه در این صورت، قبل از تهیه‌ی ماسك عده‌ی زیادى از آنها تلف خواهند شد.
راه وادار كردن مردم به تحقیق و پرسش این نیست كه در محیطى كه افراد آن از سطح علمى بالایى برخوردار نیستند، شبهه القا شود، سپس گفته شود كه «ما شبهات را مطرح‌ مى‌كنیم، جواب آنها را خودتان بیابید.» بسیارى از جوانان، خود نمى‌توانند به این شبهات پاسخ دهند؛ لذا، شبهه در ذهن آنها تثبیت‌ مى‌شود. ایجاد شبهه هنر نیست، ارائه‌ی راه صحیح مهم است.
بنا بر این، به نظر روحانیت برخى از روشنفكران ما در اشتباهند؛ چون راه مطرح كردن سؤال و شبهه این نیست كه در مجامعى كه دانشجویان رشته‌ی كشاورزى، دامپرورى و... هستند ـ كه كار اصلى آنها مطالعات اسلامى نیست و مبانى فقه، اصول، فلسفه و كلام را نمى‌دانند ـ شبهه‌ی فلسفى القا شود و بگویند نظر حوزویان آن است و نظر ما این.
مى‌توان صدها شبهه در باره‌ی فلسفه، كلام، منطق، حكمت، فقه، اصول و تفسیر و... مطرح كرد؛ اما هر كدام اقتضا دارد كه در محل مناسبى طرح شود. اینگونه مسائل باید در حوزه مطرح شود.
برخى گفته‌اند كه «حوزه‌هاى علمیه جاى تحقیق نیست، جاى تقلید است»؛ این سخن اشتباه است. طلبه از ابتدایى كه وارد حوزه‌ مى‌شود، چون و چرا یاد‌ مى‌گیرد و معروف است كه اول چیزى كه طلبه یاد‌ مى‌گیرد سؤال است. پس اینكه حوزه‌هاى علمیه جاى تقلید است نه تحقیق، یعنى چه!
بعضى گفته‌اند كه «پس از انقلاب براى اینكه باب چون و چرا را به روى مردم ببندند، اسلام فقاهتى را مطرح كرده‌اند.»
گاهى به اقتضاى زمان، مطلبى را كه داراى معناى گسترده‌اى است، خلاصه‌ مى‌كنند و براى آن یك اصطلاح جعل‌ مى‌كنند. چون پس از انقلاب، حكومت به دست فقیه محقق شده و مسائل قانون‌گذارى و مجلس، صدور احكام و قضاوت در دست فقیه است و حكومت بر اساس فقاهت اسلام برقرار شده است، اصطلاح اسلام فقاهتى جعل شده است. همچنان كه اصطلاحات دیگرى مانند ولایت فقیه، بانك اسلامى و... نیز رایج گردیده است.
اینگونه سخنان در این زمان، در اتحاد حقیقى حوزه و دانشگاه خلل ایجاد‌ مى‌كند. اگر ما حریم یكدیگر را نشناخته و حفظ نكنیم و باور نكرده باشیم كه علماى ما عمر خود را صرف كرده‌اند تا مسائل فلسفى، فقهى، اصولى و دینى را به طور جامع استخراج كنند و در اختیار مردم بگذارند و بگوییم كه روحانیت ما جز فقه و رساله چیز دیگرى نمى‌داند، ظلم نیست؟
اصلاً بین فقه و رساله، رابطه‌ی عموم و خصوص مطلق برقرار است: هر مسأله‌ی رساله فقهى است؛ ولى هر مسأله‌ی فقهى در رساله نیست. فقه بسیار گسترده است. تصور برخى از رساله این است كه رساله كتابى است كه در گوشه‌اى از خانه افتاده است؛ هر كه در نماز شك كرد به آن مراجعه‌ مى‌كند. كسى كه چنین تصورى داشته باشد و فقه عظیم و گسترده را تنها در رساله بجوید، در نهایت جهالت است و ظلم بزرگى به علم و عالم كرده است.
دانشگاهیان و حوزویان باید حدود و حریم یكدیگر را بشناسند و آن را حفظ كنند. حوزه و دانشگاه، هر دو، براى جامعه لازمند و در محدوده‌ی خود مورد احترامند.
 

خودآزمایی


1- دشمن در تهاجم فرهنگى خود کدام نقاط مهمّ را هدف قرار داده است؟
2- تهاجم فرهنگى در چه محورهایی صورت‌ مى‌گیرد؟ نام ببرید.
3- دو مرکز مهم که دشمن براى رسیدن به اهداف خود آن‌ها را نشانه‌ مى‌گیرد؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]ـ بقره / ۴.
[2]ـ نمل / ۶۶.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: