فصل اوّل: پیامهای اعتقادی| ۱
رسالت تبیین «مکتب» و تصحیح باورهای مردم در مسائل عقیدتی و بینشی، بر عهده «امام» است. امامان با سخن و عملشان هم صورت صحیح اعتقادات را مینمایایند، هم با انحرافات عقیدتی مقابله و مبارزه میکنند. اینکه توحید ناب چیست و خدا باوری و عقیده به مبدا و معاد چه نقشی در زندگی دارد و شیوهی انبیا و مرامشان کدام است و تداوم خط رسالت در قالب «امامت» چگونه است و دین چیست و اهل بیت(ع) کیانند و چه مسئولیتی دارند و وظیفه امت در قبال امام چیست، همه و همه جلوههایی از «پیامهای اعتقادی» عاشورا است. اگر به قیام سیدالشهداء(ع) از این دیدگاه بنگریم، درسهای عظیمی را خواهیم آموخت و عاشورا را کلاس درسی خواهیم یافت که در سخنان امام و عاشوراییان، متجلی گشته است.
حتی رجزهای اصحاب امام و خطبههای امام و اهل بیت، چه قبل از شهادت و چه در مقطع اسارت، پر از نکتههای عقیدتی است.
علاوه بر بُعد نظری و تبیین خطوط اصلی و روشن دین، تجلی این باورها در عمل آنان، جلوهی دیگری از بعد اعتقادی مسأله است. مثلا «توحید» را نه صرفا از بعد نظری، بلکه توحید در عبادت و اطاعت را نیز در صحنه عاشورا و انقلاب امام حسین(ع) میتوان دید و این، بسی آموزندهتر و تاثیرگذارتر از جنبه فکری و ذهنی موضوع است. عقیده به خدا و قیامت، نه تنها به صورت یک باور خشک ذهنی، بلکه منشأ اثر در زندگی فردی و اجتماعی مسلمان مطرح است و تلاشهای او را حتی در صحنه مبارزه، جهت میدهد. اعتقاد به امامت نیز، نه صرفا در حد یک بحث کلامی و احتجاجات قرآنی و حدیثی در مورد اینکه پس از پیامبر، چه کسی خلافت دارد، بلکه به عنوان نظام سیاسی و پذیرش ولایت پیشوای صالح و خط مشی منطبق بر قرآن و سنت رسول و اینکه چه کسی شایسته زمامداری امت اسلامی است، مطرح میگردد.
جایگاه اهل بیت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی نیز از همین زاویه قابل طرح است و نیز اصل مسأله رسالت حضرت محمد(ص) و قرآن و وحی و شفاعت و... هر کدام به نحوی که دارای «پیام» است، در نهضت عاشورا مورد مطالعه قرار میگیرد. تنها در این صورت است که حرکت عاشورایی در امتداد زمان، گسترش و دوام مییابد و نسلهای امروز و آینده را مورد خطاب قرار میدهد و هدایتگر میشود.
بعد اعتقادی کربلا نباید مورد غفلت قرار گیرد، هم محتواهای عقیدتی که در مجموعه این حماسه متجلی است، هم اساس نهضت کربلا که برای حفظ باورهای ناب از زوال تحریف بود. این هدف مهمّی بود که شهید بزرگی همچون ابا عبدالله الحسین(ع) فدای تحقق آن شد. امام خمینی «قدس سره» میفرماید:
شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغدیه و در خاندان سیّد رسل محمد مصطفی و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود، قیام کرد و با فداکاری بینظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران را فروریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید.[1]
و در جای دیگر درباره ماهیت ضد اسلامی و عقیده برانداز حکام اموی که حسین بن علی بر ضد آنان قیام کرد، میفرماید:
به اسم خلافت رسول الله، بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانی، لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله![2]
در سخنان امام حسین(ع) و یاران او، مفاهیم بلندی از اعتقادات در محورهای خداشناسی، رسالت انبیاء، نقش وحی و قرآن در زندگی، اصالت دین و گمراهی بدعتگذاران، زندگی ابدی و حیات پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب و اجر و عذاب، شفاعت، حقانیت امامان برای ولایت و خلافت و وظیفه مردم نسبت به حجج الهی دیده میشود که جای مطالعه دارد و ما به اهم آنها اشاره میکنیم:
۱. توحید در عقیده و عمل
عقیده به «توحید» و خداباوری، تنها در ذهن یک مسلمان موحّد نمیماند، بلکه در همه شئون و شرایط و زوایای زندگی او سایه میافکند. اینکه خدا کیست و چیست و این شناخت چه تأثیری در زندگی عملی و موضعگیریهای اجتماعی مسلمان دارد، جایگاه این عقیده را در حیات، نشان میدهد.
عقیده به خدایی که راست است، راست میگوید، وعدههایش تخلفناپذیر است، اطاعتش فرض است، نارضایی او موجب دوزخی شدن است، در همه حال حاضر و ناظر انسان است، کمترین کار انسان از علم و بصیرت او پنهان نیست، مجموعه این باورها وقتی به صورت «یقین» درآید، مؤثّرترین عامل تأثیرگذار در زندگی است.
مفهوم توحید، تنها در بینش و دیدگاه نیست، بلکه در بعد عملی، به «توحید در اطاعت» و «توحید در عبادت» تبدیل میشود.
امام حسین(ع) پیشاپیش از شهادت خود، با خبر بود و جزئیات آن را هم میدانست. پیامبر اکرم(ص) نیز مکرّر این حادثه را پیشگویی کرده بود. این علم و اطلاع قبلی، نه تنها رای او را بر ادامه راه و ورود به میدان جهاد و شهادت، سست یا آمیخته به تردید نکرد، بلکه شهادتطلبی او را افزونتر ساخت. آن حضرت با همین ایمان و باور، به کربلا آمد و به جهاد پرداخت و عاشقانه به دیدار خدا شتافت. همانگونه که در اشعار منسوب به او آمده است:
ترکتُ الْخَلْقَ طُرًّا فِی هواکا
وأیْتَمْتُ العِیالَ لِکَیْ اراکا
حتی در موارد متعددی اصحاب و بستگان و اقوام او از روی خیرخواهی و دلسوزی آن حضرت را از رفتن به عراق و کوفه بر حذر میداشتند و بیوفایی مردم و مظلومیّت و تنهایی پدرشْ امیرالمؤمنین و برادرش امام مجتبی(ع) را یادآور میشدند. هر یک از اینها کافی بود که دردل فرد معمولی، ایجاد تردید کند، اما باور روشن و عقیده یقینی او و خدایی دانستن این راه و انتخاب، سبب شد در مقابل عوامل یأس آفرین و تردیدساز بایستد و قضای الهی و مشیّت او رابر هر چیز مقدم بدارد. وقتی ابن عباس از امام حسین(ع) میخواست که راه دیگری جز رفتن به عراق برگزیند و با بنی امیه درنیفتد، حضرت ضمن تبیین اهداف و نیّات امویان، فرمود: «اِنّی ماضٍ فی اَمْرِ رَسُولِ الله(ص) حَیْثُ امَرَنی وَ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»[3] و تصمیم خود را در پایبندی به فرمان حضرت رسول و بازگشت به جوار رحمتِ خدایِ هستی آفرین باز گفت؛ چرا که به حقّانیت راه و درستی وعدههای خدا باور داشت.
«یقین»، نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است. گوهر یقین در هرجا که باشد، او را مصمّم و بیباک میسازد. صحنهی عاشورا جلوهی یقین بود. یقین به حقّانیّت راه خود، یقین به باطل بودن دشمن، یقین به حق بودن معاد و حساب و محاسبه رستاخیز و یقین به حتمیّت مرگ و ملاقات با خدا، در درجه بالایی در دل امام و عاشوراییان وجود داشت و جهتدهنده مقاومت و کیفیّت عمل و ثبات قدم در راه انتخابی بود.
«استرجاع» (گفتن انا لله و انا الیه راجعون) علاوه بر آنکه هنگام آگاهی از مرگ یا شهادت کسی گفته میشود، در منطق امام حسین(ع)، یادآور فلسفه بلند هستی و حیات و سرنوشتِ «از اویی و به سوی اویی» است که بارها امام در طول راه آن را بر زبان آورد، تا این عقیده، جهت دهندهی تصمیمها و عملها باشد.
در منزل ثعلبیّه، پس از شنیدن خبر شهادتِ مسلم و هانی، مکرّراً این سخن را گفت.[4] در همین منزل، لحظهای خواب، آن حضرت را در ربود و در رؤیا، سواری را دید که میگوید: «این کاروان به سرعت میرود و مرگ هم در پی آن شتابان است.» پس از آنکه خواب خود را تعریف کرد، علی اکبر از پدر پرسید: «پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟» فرمود: «آری فرزندم، سوگند به آنکه بازگشت همه به سوی اوست.» گفت: «پس با این حال، چه باکی از مرگ؟» پدر نیز دعایش کرد.[5]
طرح مسأله به خدا پیوستن در طول مسیر، آمادهسازی روحی همراهان برای آن فداکاری بزرگ در راه عقیده بود. چرا که بدون باورهای زلال و روشن، یک رزمنده نمیتواند تا پایان خطّ در دفاع از حق مقاوم و نستوه بماند.
«یقین»، هم در «موضوع» بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیّت، هم در «حکم» بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به «خدا» و هم به «آخرت» بود که مقوّم اصلیِ پا گذاشتن در میدانی است که گروهی میخواهند جان بدهند و فدا شوند. وقتی وهب بن عبدالله برای دومین بار به میدان کربلا رفت، در رجز خویش، خود را با عناوینی همچون «مؤمن به رب» و «موقن به رب» معرفی کرد.[6]
توحید در نصرتخواهی و فقطوفقط برخدا اعتماد کردن، از جلوههای دیگر نقش آفرینی عقیده در عمل است. امام حسین(ع) تنها تکیهگاهش خدا بود، نه نامهها و حمایتها و شعارها. وقتی سپاه حرّ راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابهای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامههای کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهد شکنی کوفیان فرمود: «تکیهگاهم خداست و او مرا از شما بینیاز میکند. «سَیُغْنِی اللهُ عَنْکُمْ»[7] در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که «حَسْبِیَ اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ».[8]
صبح عاشورا نیز، وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه امام تاختند، دستانِ نیایشگر امام حسین(ع) رو به آسمانها بود، وی چنین میگفت: خدایا! در هر گرفتاری و شدّت، تکیّهگاه و امیدم تویی و در هر حادثه که برایم پیش آید، پشتوانهی منی، چه بسا در سختیها و گرفتاریها که تنها به درگاه تو روی آورده و دست نیاز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن را بر طرف ساختی... .[9]
این حالت و روحیّه، جلوهی بیرونیِ، عقیده قلبی به مبدأ و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را میرساند.
هدف اصلی معارف دین، تقرّب بندگان به سوی خداوند است. این محتوا حتّی در زیارتنامههای شهدای کربلا به ویژه زیارت امام حسین(ع) نیز مطرح است. علیرغم تبلیغات سوء و جاهلانهای که شیعه را به بدعت متّهم میکنند و زیارت قبور اولیاءِ الهی را شرک میپندارند، در فرهنگ زیارت، خود این عمل گامی برای تقرّب به خدا شمرده شده است که توحید ناب است. در بخشی از زیارت امام حسین(ع) که با فراز «اَللّهُمَّ مَنْ تَهَیَّأَ وَ تَعَبَّأَ...» شروع میشود، خطاب به خداوند میگوییم:
خدایا! هر کس که آماده شود و وسایل فراهم کند و به امید دست یافتن به نعمت و موهبتی سراغ یک مخلوق رود، تا از هدایا و جوائز و عطاهای او بهرهمند شود، آماده شدن و زمینه چیدن من و سفر من به سوی تو و برای زیارت قبر ولیّ تو است و با این زیارت، به تو تقرب میجویم، و هدیه و عطا و جایزه را از تو امید دارم... .[10]
در ادامه نیز با حالتِ حَصر، میگوییم: تنها تو را قصد و آهنگ کردم و تنها آنچه را نزد تو است میخواهم؛ «فالیکَ قَصَدْتُ و ما عِنْدُکَ أرَدْتُ».
اینها نشان دهندهی بُعد توحیدی تعالیم شیعی است که مراقد معصومین و زیارت اولیاءِ الهی را هم معبر و مسیری برای رسیدن به توحید خالص میداند و تعبّد به امر الهی است که بزرگداشت اینان راتوصیه فرموده است.
خودآزمایی
1-کدام عوامل سبب شد که امام حسین(ع) در مقابل عوامل یأس آفرین و تردیدساز بایستد و قضای الهی و مشیّت او رابر هر چیز مقدم بدارد؟
2- هدف اصلی معارف دین چیست؟
پینوشتها
[1]. صحیفه نور، ج 12، ص 181.
[2]. همان، ج 7، ص 230.
[3]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 321.
[4]. مقتل الحسین، خوارزمی، ص 228.
[5]. بحارالانوار، ج 44، ص 367.
[6]. همان، ج 45، ص 17؛ مناقب، ج 4، ص 101.
[7]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 377.
[8]. همان، ص 378.
[9]. اللهم اَنت ثقتی فی کلّ کَرْبٍ... (بحار الانوار، ج 45، ص 4).
[10]. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 62.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی