یکی از شاگردان امام جواد(ع) بیمار شده بود، در حدّی که بستری شده بود و امید زنده ماندن نداشت، امام جواد(ع) با خبر شد، همراه جمعی از اصحاب به عیادت او رفت، وقتی که در بالین او نشست و احوال او را پرسید، او زار زار گریه کرد و گفت: میمیرم چه کنم؟ مرگ در کار است.
امام جواد(ع) به او فرمود: «ای بندهی خدا، تو که از مرگ میترسی، از این رو است که نمیدانی مرگ چیست، برای تو مثالی بزنم: اگر بدنت آلوده به چرک و کثافت باشد، و موجب زخمهای پوستی بدن گردد و ناراحت شوی، و بدانی اگر حمّام بروی و شستشو کنی، همهی این چرکها و آلودگیها و زخمها از بین میرود، آیا میل داری که به حمّام بروی، یا میل نداری؟
بیمار عرض کرد: البتّه دوست دارم که هر چه زودتر، به حمّام بروم و خود را از همهی ناپاکیها، پاک نمایم.
امام جواد(ع) فرمود: مرگ برای مؤمن، همان حمّام است و آن، آخرین منزلگاه و مرحلهی شستشو و پاکسازی از آلودگیهای گناه میباشد، بنابراین اگر به سوی شادی رو آوردهای، پس هیچ غم را به خود راه نده».
بیانات گرم و پر مهر امام جواد(ع) روحی تازه در کالبد آن بیمار بخشید، قلب و اعصاب او آرام شد، و اندوهش به شادی و نشاط تبدیل گردد[1].
[1]. معانی الاخبار شیخ صدوق، ص ۲۹۰.