درس نهم؛ سند دیگر بر حقانیّت پیامبر اسلام(ص)
ما براى پى بردن به حقانیت دعوت یک مدعى نبوت، یا کذب و دروغ او، راه دیگرى غیر از مطالبهی «اعجاز» نیز داریم که این خود دلیل زندهی دیگرى براى رسیدن به هدف مىتواند باشد، و آن بررسى قرائن زیر و جمعآورى مجموعهاى از آن است:
1ـ خصوصیات اخلاقى و سوابق اجتماعى
2ـ شرایطى که بر محیط دعوت حاکم است
3ـ شرایط زمانى
4ـ محتواى دعوت
5ـ برنامههاى اجرایى و وسایل وصول به هدف
6ـ میزان اثرگذارى دعوت در محیط
۷ـ میزان ایمان و فداکارى دعوت کننده نسبت به هدفش
8ـ عدم سازش با پیشنهادهاى انحرافى
9ـ سرعت تأثیر در افکار عمومى
10ـ بررسى ایمان آورندگان و این که از چه قشرى هستند
به راستى اگر ما این مسایل دهگانه را دربارهی هر مدعى مورد بررسى دقیق قرار دهیم و از آن پروندهی دقیقى بسازیم، صدق و کذب او را به راحتى مىتوانیم دریابیم.
با توجه به آنچه در بالا گفته شد به بررسى بسیار فشردهاى دربارهی مسایل فوق در مورد شخص پیامبر اسلام(ص) مىپردازیم، هر چند شرح آنها نیاز به تألیف کتابهاى متعددى دارد.
۱ـ آنچه از خصوصیات اخلاقى پیامبر اسلام در خلال فعالیتهاى اجتماعیاش طبق تواریخى که دوست و دشمن نوشتهاند بر ما مسلم است، این است که او آن قدر پاک و درستکار بود که حتى در عصر جاهلیت او را امین لقب داده بودند. تاریخ مىگوید هنگامى که مىخواست به مدینه هجرت کند، على(ع) را مأمور کرد که بعد از پیامبر، امانتهاى مردم را به آنها برگرداند.
شجاعت و استقامت، حُسن خُلق و سعهی صدر، و جوانمردى و گذشت او را از خلال جنگ و صلح او مىتوان به دست آورد؛ مخصوصاً فرمان عفو عمومى که دربارهی مردم مکه پس از فتح این شهر و تسلیم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر کرد، سند زندهاى بر این امر است.
2ـ همه مىدانیم انسانهاى معمولى ـ حتى نوابغ ـ خواه ناخواه رنگ محیط را به خود مىگیرند، البته بعضى بیشتر و بعضى کمتر.
حال فکر کنید کسى که چهل سال در محیط جهل و بتپرستى پرورش یافته، در محیطى که تار و پود فرهنگ مردمش با شرک و خرافات بافته شده، چگونه ممکن است دم از توحید خالص زند، و با تمام مظاهر شرک به مبارزه برخیزد!
چگونه ممکن است از محیط جهل عالىترین تجلیات علمى بدرخشد!
آیا مىتوان باور کرد بدون یک تأیید الهى از ماوراء طبیعت، چنین پدیدهی عجیبى ظاهر شود!
3ـ باید دید ظهور این پیامبر در چه عصر و زمانى بود؟
در عصرى که جهان دوران قرون وسطا را طى مىکرد؛ عصر استبداد، تبعیض، امتیازات ظالمانه نژادى و طبقاتى، و چه بهتر این که این سخن را از زبان على(ع) که شاهد دوران قبل و بعد از ظهور اسلام بود بشنویم:
او مىگوید: «خداوند او را در زمانى مبعوث کرد که مردم جهان در وادى حیرت گمراه و سرگردان بودند؛ عقلهاى آنها در گروه هوسهاى کشنده قرار داشت؛ و کبر و نخوت آنها را به سقوط کشانده بود؛ ظلمت جاهلیت، آنها را به بیراهه برده و در میان جهل و اضطراب سرگردان بودند.[1]»
اکنون فکر کنید آئینى که شعار آن مساوات انسانها، حذف تبعیضات نژادى و طبقاتى و «إنَّما المُؤمنُونَ اِخوَةٌ» است، چه تناسبى با وضع آن زمان دارد!
4ـ محتواى دعوتش توحید در تمام زمینهها؛ حذف امتیازات ظالمانه؛ وحدت جهان انسانیت؛ مبارزه با ظلم و ستم؛ طرح حکومت جهانى؛ دفاع از مستضعفان و پذیرش تقوا و پاکى و امانت به عنوان مهمترین معیار براى ارزش انسان است.
5ـ در زمینهی برنامههاى اجرایى هرگز اجازه نداد که از منطقِ «هدف وسیله را توجیه مىکند» استفاده کنند؛ براى رسیدن به هدفهاى مقدس به دنبال وسایل مقدس بود؛ صریحاً مىگفت: «وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا»؛[2] دشمنى با هیچ گروه نباید مانع شما از اجراى عدالت گردد.»
دستوراتش در زمینهی رعایت اصول اخلاقى در میدان جنگ، عدم تعرض نسبت به غیر نظامیان؛ از بین نبردن نخلستانها و درختان؛ آلوده نساختن آب آشامیدنى دشمن؛ و رعایت نهایت محبّت با اسیران جنگى و دهها مانند آن، روشنگر این واقعیت است.
۶ـ میزان تأثیر دعوت او در آن محیط تا به آن پایه بود که دشمنان از نزدیک شدن افراد به پیامبر وحشت داشتند؛ چرا که جاذبه و نفوذ او را خارقالعاده مىدیدند؛ گاهى به هنگامى که سخن مىگفت غوغا به راه مىانداختند تا مردم گفتار او را نشنوند، مبادا سخنان جذاب او در قلوب تشنه اثر بگذارد و به همین جهت براى پرده افکندن به روى نفوذ معجزهآساى پیامبر، او را ساحر خواندند و کلماتش را سحر نامیدند که این خود اعتراف ضمنى به تأثیر عجیب دعوت حضرت بود.
7ـ میزان فداکارى او در راه دعوتش نشان مىدهد که او بیش از هر کس به این آیینى که آورده بود مؤمن و پایبند بود.
در بعضى میدانهاى جنگ که تازه مسلمانان فرار کردند او سخت ایستاد، و در آنجا که دشمن، گاه از راه تطمیع، و گاه از راه تهدید، و خلاصه از هر درى وارد مىشد او بىاعتنا به همهی این مسائل بر اعتقاد خود سخت پافشارى مىکرد و هرگز ضعف و تردید نشان نداد.
۸ـ بارها کوشیدند که او را به سازش با منحرفان بکشانند، اما هرگز تسلیم نشد؛ مىگفت: اگر خورشید را در یک دست من و ماه را در دست دیگرم بگذارید (و تمام منظومهی شمسى را زیر سیطرهی من قرار دهید که به خاطر آن دست از هدفم بردارم) هرگز دست بردار نیستم!
9ـ نه تنها تأثیر دعوت او در افکار عمومى مردم عجیب بود که سرعت آن نیز خارقالعاده بود. آنها که کتابهاى خاورشناسان غربى را در زمینهی اسلام مطالعه کردهاند دیدهاند که همهی آنها از پیدایش و گسترش سریع اسلام در شگفتند؛ فى المثل، سه تن از اساتید معروف غرب که «تاریخ تمدن عرب و مبانى آن را در شرق» نوشتهاند، صریحاً به این حقیقت اعتراف کرده و چنین مىگویند:
«با تمام کوششهایى که براى شناخت پیشرفت سریع اسلام در جهان شده، تا آنجا که در مدتى کمتر از یک قرن توانست بر قسمت عمدهی جهان متمدن آن روز سایه بیفکند، هنوز این مسئله به صورت معمایى باقی مانده است.»
آری، به راستى معماست که چگونه با وسایل آن روز، اسلام با این سرعت عجیب در اعماق قلوب میلیونها انسان نفوذ کرد، تمدنها را در خود هضم کرد و تمدنى نوین به وجود آورد!
10ـ بالاخره به اینجا مىرسیم که دشمنان او گروهى از سردمداران کفر و مستکبران ظالم و ثروتمندان خودخواه بودند، در حالى که ایمان آورندگان به او غالباً جوانان پاکدل، گروه عظیمى از حقطلبان محروم و تهیدست و حتى بردگان بودند، افرادى که سرمایهاى جز صفا و پاکدلى نداشتند و تشنهی حقّ بودند.
از مجموعهی این بررسیها که شرح آن بسیار مفصل است مىتوان به خوبى نتیجه گرفت که این یک دعوت الهى بود؛ دعوتى که از ماوراى طبیعت مىجوشید؛ از سوى پروردگار بزرگ براى نجات انسانها از فساد و تباهى و جهل و شرک و ظلم و بىعدالتى فرستاده شده بود.
فکر کنید و پاسخ دهید
1ـ آیا براى شناختن حقانیت پیامبر راهى جز معجزه داریم؟
2ـ منظور از جمع آورى قرائن، چگونه قرائنى است؟ و بیش از همه روى چه امورى باید اندیشید؟
3ـ آیا از مقایسهی وضع عرب قبل و بعد از ظهور اسلام چیزى مىتوان در این زمینه فهمید؟
4ـ قسمتى از آنچه را دربارهی عرب خصوصاً و جهان عموماً در عصر جاهلیت مىدانید، بیان کنید.
5ـ چرا دشمنان اسلام، پیامبر(ص) را متهم به سحر کردند؟
پینوشتها
[1]. نهجالبلاغه، خطبهی ۹۱.
[2]. سورهی مائده، آیهی ۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی