گفتار دوّم:حرکت امام رضا(ع) از مدینه به طوس و... | ۵
دو اصل مهمّ تولّی و تبرّی
از جمله مطالبی كه لازم است مورد بحث و توجّه قرار گیرد مسألهی «تولِّی» و «تبرِّی» است كه دو مطلب اساسی در مذهب ما میباشند.
تولّی[1] نسبت به خاندان رسالت و تبرّی نسبت به دشمنان آن خاندان كرامت و عصمت. تولّی یعنی: دوست داشتن و تن به ولایت كسی دادن و او را به عنوان ولی و سرپرست و صاحب اختیار خود برگزیدن. تبرّی یعنی: از كسی بیزاری جستن و دوری كردن و او را از خود طرد نمودن. ما موظّف به تولّی نسبت به خاندان عصمت(ع) هستیم؛ هم در مرحلهی اعتقاد و هم در مرحلهی اخلاق و هم در مرحلهی عمل و همچنین موظّف به تبرّی نسبت به دشمنان آن خاندان میباشیم؛ آن هم در هر سه مرحله از اعتقاد، اخلاق و عمل.
ما در مرحلهی اعتقاد معتقدیم: خداوند حكیم مقرّراتی برای زندگی انسان در دنیا به نام دین تشریع فرموده كه راه نیل به حیات ابدی و سعادت جاودان را به وی ارائه مینماید و آن را عامل حیاتی انسان نامیده و فرموده است:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ...).[2]
ای كسانی كه ایمان آوردهاید! دعوت خدا و رسولش را اجابت كنید كه شما را دعوت به چیزی میكنند كه به شما حیات میبخشد و زندهتان میسازد...
از این بیان معلوم میشود: انسان بیدین، فاقد حیات انسانی است یعنی در عالم انسان مرده و در عالم حیوان زنده است و یك حیات تمام عیار حیوانی دارد كه نفس میكشد، راه میرود، میخورد، میخوابد و اِعمال غرایز میكند در حالی كه از نظر قرآن، زنده آن كسی است كه دین را شناخته و از روی حقیقت و واقع متدین به آن شده است. اوست كه در دنیا حیات انسانی به دست آورده و در آخرت به حیات جاودانی الهی نائل خواهد شد.
نقش امام در حیات دین
بنابراین به حكم عقل، لازم است كه خداوند حكیم این عامل حیاتی انسان را كه دین است تحت حمایت كسی قرار بدهد كه از هرگونه انحراف و سهو[3] و اشتباه از لحاظ اعتقاد و اخلاق و عمل مصونیت داشته و در حریم حفظ خدا باشد و به اصطلاح گروه شیعه، معصوم باشد تا این متاع بزرگ آسمانی و مایهی حیات جاودانی بشر را از دستبرد شیطان و ایادی[4] وی در امان نگه دارد. از این رو است كه ما طایفهی شیعهی امامیه به حكم عقل واقع بین معتقدیم: دین خدا (این مایهی حیات بشر) باید در تمام مراحل از تشریع و تبلیغ و تبیین در كنف حمایت انسانی معصوم قرار گیرد.
شما هیچگاه حاضر نمیشوید یك مادّهی غذایی را كه مایهی حیات شماست به دست كسی بسپارید كه احتمال میدهید آن را مسموم كند. ده میلیون تومان پول خود را به كسی نمیسپارید كه احتمال میدهید در آن طمع كند! آیا رواست كه خداوند حكیم، دین را كه مایهی حیات ابدی بشر است در یكی از مراحل، به دست بشر عادی بسپارد كه احتمال آلوده ساختن آن از روی عمد و یا سهو در وی میرود كه در این صورت، علاوه بر این كه خلاف حكم عقل و خلاف حكمت شده است اصلاً خیانتی بزرگ نسبت به عالم انسانیت تحقّق یافته كه او را به هلاك ابدی افكنده است و حضرت خالق حكیم منزّه از هر گونه كار قبیح[5] است.
«سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یقُولُونَ عُلُوًّا كَبِیراً».[6]
پاك و منزّه است خدا و از آنچه میگویند بسی بالاتر است.
و لذا به حكم عقل لازم است دین از مرحلهی تشریع كه آغاز میشود تا مرحلهی تبلیغ و تبیین در كنار نیروی عصمت قرار گیرد. تشریع دین از آن خداست كه عالم قدس و تنزّه از هر عیب و نقص است پس از آن مرحلهی تبلیغ است كه كار پیامبر است و حقایق دین را از طریق وحی از عالم ربوبی میگیرد و به عالم انسان ابلاغ میكند و مرحلهی سوّم، مرحلهی تبیین و تشریح و تفصیل حقایق دین است كه كار امام است و آن را از مقام نبوّت حتمیه میگیرد و برای امّت تبیین میكند و چنان كه گفتیم به حكم عقل، باید دین در تمام مراحل، قرین عصمت و مصونیت از خطا باشد! از خداوند حكیم به نبی معصوم و از نبی معصوم به امام معصوم برسد و تا آخرین روز عمر بشر از خطر انحراف و اعوجاج[7] و آلودگی محفوظ بماند. البتّه كاستیهای زمان غیبت امام، معلول عدم آمادگی از جانب خود بشر است! وگرنه از جانب خدا حجّت تمام است.
مرز تفكیك عقیدهها
بنابراین نقطهی افتراق ما از اهل تسنّن در همین نقطهی اعتقاد و عدم اعتقاد به لزوم وجود امام است.
ما در برخی مسائل با آنها متّفقیم مثلاً در اینكه امّت اسلامی پس از پیامبراكرم(ص) نیاز به زعیم[8] دارد تا زعامت اجتماع را به عهده بگیرد توافق داریم. به فرمودهی امام امیرالمؤمنین(ع):
(إِنَّهُ لا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أمِیرٍ بَرٍّ أوْ فَاجِرٍ).[9]
مردم به هر حال احتیاج به امیر فرمانروا دارند اعمّ از نیكوكار و یا بدكار.
چرا كه هرج و مرج اجتماعی فسادش بیشتر از فساد حكومت یك فرد فاسق است. در لزوم زعیم با هم متّفقیم اگر چه در شرایط آن اختلاف نظر داریم كه آیا باید آن زعیم منصوب از جانب خدا باشد یا انتخاب مردم كافی است و همچنین در اینكه مردم برای فصل خصوماتشان نیازمند به قاضی هستند، توافق داریم و در شرایط آن مختلفیم و باز در اینكه امّت پس از رحلت پیامبراكرم(ص) و در زمان غیبت امام، احتیاج به فقیهی دارند كه استنباط احكام از كتاب و سنّت بنماید توافق داریم و در شرایط آن مختلفیم. ما طائفهی شیعه در این سه مطلب از لحاظ كلّی با اهل تسنّن اتّفاق نظر داریم اگر چه از لحاظ شرایط و تفاصیل، اختلاف نظرهایی عمیق و وسیع داریم ولی مطلب دیگری بسیار اصیل و مهم و سرنوشت ساز در كار است كه آن نقطهی افتراق ما از اهل تسنّن میباشد. یعنی در این نقطه خطّ سیر ما از آنها جدا میشود و دیگر در هیچ جا به هم نمیرسیم تا منتهیالیه این دو خط سیر كه فَریقٌ فی الجَنَّة و فَریقٌ فِی السَّعیر. گروهی در بهشت و گروهی در جهنّم مستقرّ میگردیم.
امامت از نگاه شیعه
امام یعنی یك فرد انسان ممتازی كه نوعی ارتباط خاصّ باطنی با عالم ربوبی و خداوند علیم حكیم دارد و از طریق ویژهای كه از حیطهی درك ما بیرون است الهامات غیبی را از عالم بالا میگیرد و حقایق مُجْمَل[10] دین مقدّس را برای امّت تبیین میكند و این نوع ارتباط خاصّ باطنی از سنخ همان ارتباط خاصّی است كه رسول خدا با عالم بالا دارد و به نام وحی نامیده میشود. البتّه با این تفاوت كه وحی نازلِ بر رسول(ص) برای ابلاغ شرایع تشریع شدهی از جانب خداست و الهامات واردهی بر قلب مبارك امام(ع) برای تبیین و تفصیل شرایع وحی شدهی بر رسول خداست و امامت به این معناست كه ما شیعهی امامیه بر اساس ادلّهی عقلیه و نقلیه به آن معتقدیم و آن را جزء اصول مذهب خود میدانیم و اهل تسنّن آن را منكرند و جزء معتقدات دینی نمیشمارند.
آنها امامت را به معنای زعامت اجتماعی و حكومت میدانند و انتخاب امّت را كافی در تحقّق آن میشمارند. ولی ما میگوییم: امامت یك مرجعیت خاصّ دینی باطنی است از سنخ نبوّت كه خداوند اهلیت آن را به افراد مشخّصی عنایت فرموده است و آن تلازمی[11] با مسئلهی حكومت و زعامت اجتماعی ندارد.
اگر امّت به تبعیت از امام برای تشكیل حكومت به پا خاستند امام، متصدّی امر حكومت میشود و اگر عقبنشینی كردند؛ طبعاً امام نیز منزوی میشود. امیرالمؤمنین علی(ع) بیست و پنج سال از امر حكومت منزوی بود! در آن مدّت، امام به معنای حقیقیاش بود ولی حاكم نبود. هم اكنون حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) كه در حال انزوا از امر حكومت است امام هست ولی حاكم و زمامدار سیاسی جامعهی بشری نیست.
ما همانگونه كه از ادراك حقیقت الوهیت و ربوبیت حضرت الله (جلّ جلاله) عاجز و ناتوان هستیم، از ادراك حقیقت وحی و نبوّت و همچنین از ادراك حقیقت امامت كه نوعی خاصّ از ارتباط غیبی با عالم ربوبی است عاجز و ناتوان هستیم! ولی این مطلب به حكم عقل در مركز باورمان نشسته است كه خداوند حكیم باید دین را كه مایهی حیات ابدی بشر است در تمام مراحل از تشریع و تبلیغ و تبیین در كنار نیروی عصمت بنشاند و به دست انسان معصوم از پیامبر و امام بسپارد تا از هر گونه اختلاط و آلودگی از سوی افراد عادی مصون و محفوظ بماند و عرض شد اگر كاستیها و نارساییها احیاناً در مسائل مربوط به دین در زمان كنونی كه زمان غیبت امام معصوم(ع) است مشاهده میشود؛ معلول عدم آمادگی از جانب بشر برای ظهور باهرالنّور آن ولی الله الاعظم است وگرنه از جانب خدا هیچگونه كوتاهی در حفظ و حراست دین، این عامل حیاتی بشر بهوجود نیامده است.
خودآزمایی
1- تولّی و تبرّی به چه معناست؟
2- امامت از نگاه شیعه را شرح دهید.
3- نقطهی افتراق ما از اهل تسنّن کجاست؟ شرح دهید.
پینوشتها
[1]ـ گاهی تولّا و تبرّا گفته میشود ولی صحیح همان تولّی و تبرّی است.
[2]ـ سورهی انفال، آیهی24.
[3]ـ خطا، فراموش كردن.
[4]ـ جمع ید به معنی دست، همدستان.
[5]ـ دارای قبح و زشتی.
[6]ـ سورهی اسراء، آیهی43.
[7]ـ كجی و ناراستی و اعوجاج.
[8]ـ دارای زعامت و رهبری، پیشوا.
[9]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی40.
[10]ـ تبیین نشده.
[11]ـ پیوستگی.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی